ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

لطفاً در مورد تصوف بيشتر تحقيق كنيد و مردم را كمتر گمراه كنيد زيرا حضرت رسول مي‎فرمايد: «الفقر فخري» و فقر جز درويشي چيز ديگر نيست كه فقط در تصوف وجود دارد؟ و فقر ماية حركت سالك في سبيل الله است.


تحقيق دربارة تصوف و هر مكتب ديگري، وظيفة انسان‎هاي آگاه و حق جو مي‎باشد؛ زيرا به حكم عقل، انسان بايد راه و مسير اعتقادي خود را با برهان و استدلال بدست آورده تا گرفتار دام‎هاي خرافات و خلاف حقيقت نگردد. اثبات حقانيت يا بطلان تصوف هم فقط از راه تحقيق امكان پذير است زيرا هر قدر در مباني آن تحقيق شود و در اعماق آموزه‎ها و عقايد و اعمال مرسوم در نزد صوفيان سير علمي و استدلالي انجام گيرد به همان اندازه از نظر عقلي و شرع بي‎پايگي آن روشن‎تر و واضح‎تر مي‎گردد و حتي برخي از آموزه‎هاي اين مكتب به قدري مبهم و غير مفهوم مي‎باشند كه صوفيان اين موضوع را به اين صورت توجيه مي‎كنند كه اين مطالب فقط از طريق باطن قابل درك بوده و تنها صاحبان سر به آنها دسترسي دارند. بنابراين پيشنهاد مي‎شود كه صوفيان خود سعي كنند تا بيشتر دربارة اين مكتب تحقيق نموده و مانند ساير مسلمانان از قرآن و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ پيروي نمايند. اما حديث «الفقر فخري و به افتخر علي سائر الانبياء» هم از حيث سند و هم از حيث متن و دلالت قابل بررسي و مناقشه مي‎باشد. از حيث سندي دو مطلب قابل توجه مي‎باشد: 1. هيچ اثري از اين حديث در متون معتبر روايي شيعه و سني ديده نمي‎شود و فقط در مواردي از كتاب‎هاي متأخرين بدون ذكر سند به پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت داده شده است. 2. هم‎چنين برخي از علما اهل سنت نيز اين حديث را مجعول و كذب دانسته و مي‎گويند كه هيچ اصلي براي اين حديث وجود ندارد. بنابراين حديثي كه از حيث سند چنين وضعيتي داشته باشد نمي‎تواند در امور اعتقادي خصوصاً در مسئله هدايت و ضلالت مستمسك قرار گيرد تا بر اساس آن حكم شود. بر فرض اگر در سند آن هم مناقشه نباشد از حيث متن و دلالت نيز اين حديث ناتوان‎تر از آن است كه تصوف با آن مورد تأييد قرار بگيرد. اين مطلب بعد از بيان امور زير روشن مي‎گردد: 1. فقر در لغت به ضد غنا گفته مي‎شود. يعني به عدم غنا از حيث خورد و خوراك را فقر مي‎گويند و فقير به كسي گفته مي‎شود كه فقط قوت عيالش را داشته باشد برخلاف مسكين كه هيچ چيزي حتي قوت عيالش را هم ندارد. اگر در روايت، ‌فقر به معناي لغوي گرفته شود چنين فقري هيچ افتخاري براي پيامبر ندارد تا به وسيلة‌ آن بر انبياء افتخار كند، زيرا هر كسي مي‎تواند خود را فقير نموده و تمام فقيران دنيا مي‎توانند بر انبياء افتخار نمايند. 2. فقر در اصطلاح فلسفه به معناي امكان ذاتي مي‎باشد يعني تمام ممكنات ذاتاً و ماهيتاً در وجود خود فقيراند و نياز به واجب الوجود دارند. اگر در حديث فقر به اين معنا باشد‌چنين فقري هيچ افتخاري براي پيامبر نمي‎آفريند زيرا تمام ممكنات بنابراين معنا فقيرند. 3. فقر در اصطلاح قرآن به اين معني است كه انسان خودش چيزي ندارد و هر چه دارد از خدا است و هيچگاه از خدا بي‎نياز نخواهد بود. و تمام كمالات بالاصالة از خدا است و غير خدا از خود چيزي ندارد مگر اينكه خدا به او تمليك كند همانگونه كه مي‎تواند از او پس بگيرد، اگر در اين حديث، فقر به اين معنا باشد، نه تنها هيچ فخري از اين معنا بدست نمي‎آيد بلكه ضعف و ناتواني نوع انسان با اين فقر ثابت مي‎شود و تمام انسان‎ها از اين حيث فقيرند چنانچه قرآن مي‎فرمايد: يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله والله هو الغني الحميد. 4. فقر در اصطلاح صوفيه عبارت از فناء في الله است و اتحاد قطره به دريا و اين نهايت مرتبه كاملان است. اگر بگوييم مراد از فقر در حديث مورد بحث اين معني باشد بايد آن را اثبات كنيم ولي به دلايل زير نمي‎توان چنين ادعايي كرد: اولاً: هيچ دليلي وجود ندارد كه بگويد فقر به معناي فناء في الله است به جز ادعاي صوفيه كه فقر را بر اين معنا حمل نموده‎اند و در مقام استدلال اين كار مصادره به مطلوب مي‎باشد. ثانياً: اگر واقعاً پيامبر مي‎خواسته است مقام فناء خود را بيان كند سزاوار بود با عبارتي آن را بيان مي‎كرد كه بر اين معنا دلالت صريح مي‎داشت تا امتش در حيرت و سرگشتگي قرار نگيرد در حالي كه در هيچ متني از متون اسلامي اعم از حديثي و تاريخي و... و اعم از معتبر و غير معتبر، اثري از ضعيف‎ترين عبارتي ديده نمي‎شود كه كمترين اشعاري بر فناء پيامبر در خدا داشته باشد. ثالثا؛ بنابر اعتقاد صوفيه در مرتبه فناء، تكاليف الهي و شريعت آسماني ساقط مي‎گردد. در حالي كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تا لحظه آخر عمر در بيان شريعت و تكاليف الهي و عمل به آنها تلاش نمود و حتي در ايام مريضي فوت با وجود كسالت شديد به مسجد رفته و نماز جماعت را برپا مي‎نمودند. رابعاً؛ به فرض اينكه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با اين حديث، فقر به معناي فناء في الله را براي خود ثابت دانسته، باز هم هيچ ربطي به تصوف و اقطاب اين فرقه نمي‎تواند داشته باشد زيرا بنابراين حديث بايد تنها شخص پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ‌از اين مقام برخوردار باشد تا بتواند بر ساير انبياء الهي افتخار كند و حتي تمام انبياء الهي محروم از اين مقام مي‎باشند تا چه رسد كه اقطاب صوفيه از اين مقام برخوردار گردند. و اگر اقطاب صوفيه مدعي اين مقام باشند ديگر جاي فخر براي پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر ساير انبياء باقي نمي‎ماند بلكه اين اقطاب صوفيه هستند كه بايد بر انبياء الهي فخر نمايند. پس با توجه به ضعف سندي و دلالي اين حديث نمي‎توان به آن اعتماد نمود آن هم به حدي كه اگر كسي به مقتضاي اين حديث عمل نكند گمراه خواهد شد بلكه به يقين روش و موضع صوفيه در قبال اين حديث جز گمراهي و ضلالت چيزي را در برنخواهد داشت. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image