امام مهدی علیه السلام در پرتو احادیث  /

تخمین زمان مطالعه: 21 دقیقه

امام مهدی علیه السلام در پرتو احادیث (احادیث عام) . امام مهدی در منابع شیعه و سنی . احادیث عام در این بخش، نخست به تبیین برخی روایات امامت می‌پردازیم و چگونگی دلالت آن را بر حضرت مهدی علیه السلام به عنوان یکی از امامان معصوم علیهم السلام بررسی می‌کنیم. سپس با توجه به روایات خاص «مهدویت»، عرصه‌های مشترک و اختلافی شیعه و سنی را درباره «مهدویت» مطرح می‌کنیم. در این قسمت سه روایت «ثقلین»، «مَنْ ماتَ و لم یعرف» و «خلفای دوازده گانه» را مورد بررسی قرار می‌دهیم: ۱. حدیث ثقلین


امام مهدی علیه السلام در پرتو احادیث (احادیث عام) . امام مهدی در منابع شیعه و سنی . احادیث عام در این بخش، نخست به تبیین برخی روایات امامت می‌پردازیم و چگونگی دلالت آن را بر حضرت مهدی علیه السلام به عنوان یکی از امامان معصوم علیهم السلام بررسی می‌کنیم. سپس با توجه به روایات خاص «مهدویت»، عرصه‌های مشترک و اختلافی شیعه و سنی را درباره «مهدویت» مطرح می‌کنیم. در این قسمت سه روایت «ثقلین»، «مَنْ ماتَ و لم یعرف» و «خلفای دوازده گانه» را مورد بررسی قرار می‌دهیم: 1. حدیث ثقلین حدود 34 تن از اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این حدیث را نقل کرده‌اند و 187 نفر از بزرگان اهل سنت (مانند مسلم، ترمذی و احمد بن حنبل) این حدیث را در کتاب‌های خود آورده‌اند که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آن را در موقعیت‌های مختلف بیان کرده است. مسلم در صحیح خود از «زید بن ارقم» نقل می‌کند: پیامبر خدا صل الله علیه و آله و سلم روزی در کنار آبی به نام خم (غدیر خم) میان مکه و مدینه خطبه‌ای ایراد کرد و در آن خطبه خدا را ثنا گفت و مردم را نصیحت نمود. آن گاه چنین فرمود: «اَلا اَیّها النّاسُ! فَاِنّما اَنَا بَشَرٌ یُوشَکُ اَنْ یَأتِی رَسُولُ رَبّی فَاُجیبُ «وَ اَنَا تارِکٌ فِیکُم الثَقلین: اَوّلُهما کِتابُ اللّهِ فِیهِ الْهُدی وَ النُّور فخُذُوا بکِتابِ اللّه و اسْتَمْسِکُوا بِه» فَحَثَّ علی کتاب اللّه و رَغَّبَ فیه ثم قال: وَ اَهلُ بَیْتِی اُذَکِّرُکم اللّه فِی اَهْلِ بَیْتی اُذَکِّرُکم اللّه فِی اَهْلِ بَیْتی اُذَکِّرُکُم اللّهَ فِی اَهْلِ بَیْتی». ترمذی در سنن این متن را بالفظ «وَ عِترَتی اَهْلَ بَیْتِی» نقل کرده است: «اِنّی تارکٌ فِیکُم ما اِنْ تَمَسَّکْتُم به لَنْ تَضِّلوا بَعْدِی، اَحدُهُما اَعظَمُ مِنَ الآخَرَ: کِتابَ اللّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَی اَلارْضِ وَ عِتْرتِی اَهْلَ بَیْتِی لَنْ یَفْتَرقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوضَ فَانْظُروا کَیْفَ تُخلِّفُونی فِیهما». مسلم و ترمذی که از مؤلفان صحاح و سنن می‌باشند، هر دو بر لفظ «اهل بیت» تأکید دارند. علاوه بر این، حاکم نیشابوری در مستدرک، ابن حجر در صواعق، سیوطی در الجامع الصغیر و ملک العلماء در هدایة السعداء بر صحّت این حدیث تأکید دارند. در مقابل روایتی که به جای «اهل بیتی» لفظ «سنتی» را آورده است، حدیثی مجهول است که علاوه بر ضعف سند، احتمال ساختگی بودن آن وجود دارد. 1ـ1ـ1. «اهل بیت» در حدیث ثقلین واژه «اهل بیت» پیشینه قرآنی دارد؛ خداوند متعال می‌فرماید: «اِنّما یُریدُِ اللّهُ لِیُذهِبَ عَنْکُم الرِجسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرکُم تَطْهِیراً». در سنن ترمذی، و مسند احمد و مسند عبد بن حمید به نقل از انس آمده است: «اِنّ رَسوُلَ اللّهِ کانَ یَمُرُّ ببابِ فاطِمَةَ سِتَةَ اَشْهُر اِذا خرَجَ اِلَی صَلاةِ الْفَجرِ یَقُول: اَلصَّلاة یا اَهلَ الْبیْت اِنّما یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ…»؛ «پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم ]برای بیان مراد از اهل بیت[ به مدت شش ماه هر روز صبح هنگام رفتن به نماز، از مقابل خانه حضرت زهرا سلام الله علیه عبور می‌کرد و می‌فرمود: ‌ای اهل بیت! نماز. به درستی که خداوند اراده کرده است که ببرد…». اهل بیت علیهم السلام کسانی‌اند که در مباهله حضور داشتند: «اخرج المسلم عن سعد بن وقاص قال: لما نزلت هذه الآیه “نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ “ دعا رسولُ اللّه علیاً و فاطمه و حسناً و حسیناً فقال: اللهم هؤلاء اهلی»؛ «مسلم نیشابوری از سعد بن وقاص نقل کرد: چون این آیه (معروف به آیه مباهله) نازل شد، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود: خدایا! اینان } اهل بیت{ من هستند«. اهل بیت کسانی‌اند که حدیث کسا برای آنان بیان شده است. در حدیث ثقلین بر اساس بعضی نقل ها، به جای کلمه «اهل بیت» و یا در کنار آن واژه «عترت» به کار رفته است. زیدبن ثابت می‌گوید: قال رسول اللّه صل الله علیه و آله و سلم اِنّی تارِکٌ فِیکُم الثقلین خلفی کِتابَ اللّهِ وَ عِتْرَتِی فَاِنَهُما لَنْ یَفتَرقا حَتّی یَردا عَلَیّ الْحَوضَ». ازهری به نقل از محمد بن اسحاق می‌گوید: «هذا حدیث صحیح». 1ـ1ـ2. عترت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از مفاد حدیث ثقلین، این نکته روشن می‌شود که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم عترت خویش را در کنار قرآن کریم قرار داده است. اکنون جای این سؤال است که مراد از عترت چه کسانی است؟ و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم چه کسانی از عترت خود را در ردیف قرآن قرار داده و ثقل اصغر خوانده است؟ ابن اثیر می‌گوید: عترت انسان به خاص‌ترین و نزدیک‌ترین خویشاوندان وی گفته می‌شود و عترت رسول اللّه صل الله علیه و آله و سلم فرزندان فاطمه سلام الله علیه هستند. قول ابن سیده نیز همین است. پیداست، مراد از «عترت» و «اهل بیت» در حدیث ثقلین محدود است و همه منسوبان به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دربر نمی‌گیرد؛ بلکه مقصود از آن، تنها کسانی‌اند که به قرینه قرار گرفتن در کنار قرآن، از امتیازات ویژه‌ای برخوردارند. اینان همتای قرآن و مانند آن ارزشمند هستند و تمسّک به آنان مانع از لغزش و انحراف است؛ چنان که علّامه مناوی می‌گوید: «وَ الْمُرادُ بعِتْرَتِه هنا الْعُلَماءُ الْعاملونَ، اِذْ هُم الَّذِینَ لایُفارِقونَ الْقُرآنَ». یعنی، مقصود از عترت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تنها افراد دارای علم و پایبند و عالم از خاندان ایشان است؛ چرا که آنان هیچ گاه از قرآن جدا نمی‌شوند. چند نکته بر اساس این حدیث، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم دستاورد رسالت خود را دو چیز گران مایه یکی،«کتاب خدا» و دیگری «عترت» آن حضرت که از هم جدایی ناپذیر و عامل راهیابی و رستگاری انسان‌ها تا روز قیامت هستند. ملازمت بر این دو از مهم‌ترین وظایف دینی هر مسلمانی است و تا قیامت پایدار است. به بیان دیگر این حدیث شریف و زیبا حاوی نکات ارزشمندی است: یکم. همان گونه که کتاب خدا جاویدان است و تا پایان عمر دنیا وجود دارد، یک نفر از اهل بیت نیز همیشه در کنار قرآن تا پایان عمر دنیا خواهد بود. این نکته از واژه «لن یفترقا» به خوبی روشن می‌شود. چنان که ابن حجر در صواعقمی گوید: فِی اَحادیِثِ الْحثّ عَلَی التَّمَسُّکِ بِاَهْل الْبَیتِ اَشارَةٌ اِلی عَدَم انْقِطاع مُسْتَأهِل مِنْهُم للتمسکِ به اِلی یَوم الْقیامَة کَما انَّ الْکِتابَ الْعَزیزَ کَذلِکَ وَ لِهذا کانوا اَمانا لاَِهْلِ الْاَرْض… ثم أحقّ مَن یتمسّک به منهم امامهم و عالمهم علی بن ابی طالب (کرّم اللّه وجهه)، لما قدّمنا من مزید علمه و دقایق مستنبطاته و من ثمّ قال ابوبکر: علی عترةُ رسول اللّه صل الله علیه و آله و سلم ‌ای الذین حثّ علی التمسک بهم؛ یعنی، احادیثی که مردمان را به تمسک به اهل بیت فرا می‌خواند، به این اشاره دارد که از اهل بیت تا روز قیامت کسی که برای تمسّک شایسته است، همواره وجود دارد؛ چنان که کتاب خدا چنین است و از این رو آنان سبب ایمنی و بقا برای اهل زمین هستند… سزاوارترین فرد از میان ایشان برای تمسّک، امام و عالم آنها علی بن ابی طالب است که علم فراوان و استنباط‌های دقیق و موشکافانه دارد، و به همین جهت ابوبکر گفته است: «علی عترت رسول خدا است»؛ یعنی، از کسانی است که پیامبر خواسته و ترغیب کرده مردمان به آنان تمسّک جویند. دوّم. همچنان که قرآن حجّت بوده و بر مردم واجب است از آن پیروی کنند؛ همچنین باید از اهل بیت علیهم السلام پیروی و اطاعت کنند. از این رو اهل بیت تنها کسانی‌اند که شایستگی دارند رهبری، امامت و سرپرستی امور مردم را به عهده گیرند. معنای دو ثقل اکبر و اصغر نیز این است. سوّم. در قرآن هیچ خطا و اشتباهی نیست و پیروان واقعی قرآن در هیچ زمانی دچار اشتباه نشده و دچار گمراهی و ضلالت نمی‌گردند. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم اهل بیت علیهم السلام را در کنار قرآن قرار داده و می‌فرماید: «اگر به هر دو تمسّک بجویید، هرگز دچار گمراهی نمی‌شوید». از این فهمیده می‌شود که اهل بیت علیهم السلام نیز هرگز دچار خطا نمی‌شوند (یعنی دارای ملکه عصمت بوده و معصوم می‌باشند)، زیرا اگر به خطا دچار شوند، حتماً باعث گمراهی و ضلالت می‌گردند. چهارم. این همراهی نتیجه دیگری نیز می‌دهد و آن اینکه تنها اهل بیت علیهم السلام هستند که می‌توانند محتوای آیات و دقایق لطیف آنها را به صورت درست و کامل در اختیار مردم قرار دهند؛ از این رو برای استفاده صحیح از قرآن باید از رهنمودها و هدایت‌های آنان بهره برد. پنجم. قرآن دریای بی کران معرفت است. اتصال اهل بیت علیهم السلام به قرآن، نشانه وسعت علم و ژرفای معرفت آنان است. 1ـ1ـ3. مهدی علیه السلام در «حدیث ثقلین» از مباحث گذشته روشن شد که طبق حدیث معروف ثقلین، همیشه فردی از اهل بیت علیهم السلام باید در کنار قرآن وجود داشته باشد. اکنون باید بیان کنیم که امام مهدی علیه السلام یکی از افراد اهل بیت علیهم السلام می‌باشد. بر اساس احادیث، حضرت مهدی علیه السلام فردی از «عترت»، «اهل بیت» و فرزندان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و یکی از دو شیء گران قدری است که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در «حدیث ثقلین» بدان سفارش کرده است. أ. مهدی فردی از اهل بیت است «قالَ رَسُولُ اللّه صل الله علیه و آله و سلم لاتنْقَضِی الْاَیامُ وَ لایَذْهَبُ الدَهْرُ حَتّی یَمْلِکَ الْعَرَبُ رَجلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی اسمه یُواطئُ اِسْمِی»؛ رسول خدا فرمود: روزگار به پایان نمی‌رسد و عمر دنیا سپری نمی‌شود؛ مگر اینکه فردی از اهل بیت من، بر عرب حاکم می‌شود، نامش هم نام من است. ابو الحسن محمد بن حسین بن ابراهیم ابن عاجم سجزی می‌گوید: قد تواترت الاخبار و استفاضت بکثرة رواتها عن المُصطفی صل الله علیه و آله و سلم بمجیء المهدی و انه من اهل بیته… و انه یملاء الارض عدلا و انه یخرج مع عیسی فیساعده علی قتل الدجال… و انه یَؤمُّ هذه الامة و عیسی یصلی خلفه؛ یعنی، درباره آمدن مهدی ]و بشارت به ظهور او [و اینکه مهدی از اهل بیت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است، اخبار «متواتر» و «مستفیض» است ]و این وعده حتمی است. در این اخبار آمده که[ حضرت مهدی علیه السلام زمین را از عدل پر می‌کند و قیام او با ظهور عیسی علیه السلام هم زمان است. عیسی علیه السلام ، مهدی علیه السلام را در قتل دجّال یاری می‌نماید و مهدی علیه السلام بر این امت پیشوایی می‌کند و امام می‌گردد و عیسی علیه السلام پشت سر او نماز می‌گزارد. ب. مهدی علیه السلام فردی از «عترت» است: یوسف بن یحیی مقدسی سلمی در نخستین باب کتاب عقدالدرر،عنوان اولین بخش را چنین نام می‌دهد: «فی بیان انه ]المهدی[ من ذریة رسول اللّه و عترته»؛ یعنی، «در بیان این مطلب که مهدی علیه السلام از ذریه پیامبر و عترت او است». آن گاه 34 حدیث در این باره نقل می‌کند که بعضی از آنها در کتاب هایی چون المعجم الکبیر، سنن ابی داود، سنن ابK ماجه، مسند احمد و مستدرک الصحیحین آمده است. به عنوان نمونه این حدیث را می‌آورد که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «المهدی من عترتی من ولد فاطمةسلام الله علیه »؛ مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه سلام الله علیه است. ج. مهدی از فرزندان پیامبر صل الله علیه و آله و سلم است: در دسته‌ای از اخبار، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم ، مهدی علیه السلام را از فرزندان خود می‌خواند: «قال رسول اللّه صل الله علیه و آله و سلم : المهدی مِنّی…»؛ «قال رسول اللّه صل الله علیه و آله و سلم : المهدی رجلٌ من ولدی …» و… حافظ ابوالقاسم عبدالرحمن نخعی سهیلی در کتاب «شرح سیره رسول اللّه صل الله علیه و آله و سلم » درباره فضیلت و برتری فاطمه سلام الله علیه بر زنان جهان می‌نویسد: و من سؤددها ان المهدی المبشر به فی آخرالزمان من ذریتها فهی مخصوصة بهذه الفضیلة دون غیرها؛ یعنی، از دلایل بزرگی و عظمت فاطمه سلام الله علیه این است که آن مهدی که مژده ظهور او را در آخرالزمان داده اند، از ذریه او است. پس این فضیلت ویژه فاطمه سلام الله علیه است نه غیر او. و بنابر آنچه بیان شد به روشنی درمی یابیم که امام مهدی علیه السلام یکی از فرزندان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و عترت و اهل بیت آن حضرت است که مصداق حدیث ثقلین می‌باشد و هیچ گاه از قرآن جدا نمی‌شود و سیره و روش ایشان بر اساس کتاب شریف الهی است. بشر نیز در این زمان جز با تمسّک به قرآن و تبعیت از دستورات آن حضرت، از سرچشمه هدایت سیراب نخواهد شد. 2. حدیث «من مات و لم یعرف» پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»؛ هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. در میان اهل سنت صاحبان صحاح سته این حدیث را از هفت نفر از صحابه نقل کرده اند: 1. زید بن ارقم؛ 2. عامر بن ربیعه غنمی؛ 3. عبداللّه بن عباس؛ 4. عبداللّه بن عمر؛ 5. ابوالدرداء؛ 6. معاذبن جبل؛ 7. معاویه بن ابی سفیان. علاوه بر این هفت نفر، احادیث مشابهی نیز از ابوهریره و انس بن مالک نقل شده است. کافی است بدانیم که تنها علامه مجلسی (ره) این حدیث را با چهل سند از طرق اختصاصی شیعه در بحارالانوار آورده است. علمای اهل سنت این حدیث را در بیش از هفتاد کتاب از منابع حدیثی خود آورده‌اند که بعضی از آنها عبارت است از 1. سنن ابوداود؛ 2. مصنف حافظ عبدالرزاق بن همام صنعانی؛ 3. سنن سعید بن منصور خراسانی؛ 4. طبقات الکبری محمد بن سعد کاتب واقدی؛ 5. مسند حافظ ابوالحسن علی بن جعد جوهری؛ 6. مصنف ابن شیبه؛ 7. صحیح بخاری 8. صحیح مسلم و…. یکی از محققان، از میان 33 متن این حدیث سی متن آن را آورده و دسته بندی کرده است که در این میان ده متن آن به اهل سنت و سیزده متن آن به شیعه اختصاص دارد. هفت متن باقی مانده نیز عیناً در منابع مورد اعتماد شیعه و سنی ذکر شده است. ایشان به ذکر اسامی افرادی که مدعی «متواتر» بودن این حدیث هستند، می‌پردازد و از افرادی مانند شیخ مفید، شیخ بهایی، علامه مجلسی، قندوزی حنفی و قاضی بهلول بهجت افندی زنگنه زوری و ابن ابی الحدید نام می‌برد. این حدیث با وجود فراوانی متون و اختلاف در بعضی کلمات، اکثراً با عبارت «مات میتة جاهلیة» و گاهی هم با عبارت «مات یهودیاً او نصرانیاً» یا با تعبیری که بیانگر سوء عاقبت چنین فردی است، به پایان می‌رسد. بخش ابتدایی این احادیث از دو حال خارج نیست: گروهی با «من مات» شروع می‌گردد و نتیجه عدم شناخت امام زمان را مرگ جاهلی می‌داند و بخشی دیگر، با الفاظی چون «من خرج» شروع می‌شود و تمرّد و نافرمانی از امام را به مرگ جاهلی منتهی می‌داند. امامی که نشناختن او مرگ جاهلی و سرپیچی از دستوراتش جهنم را در پی دارد، امامِ واجد شرایط و دعوت کننده به امر الهی است؛ نه امام کفر و دعوت کننده به آتش و آلوده به انواع فسق و فجور. بر این اساس چنین امامی قبل از هر چیز باید: 1. دارای بالاترین مقام علمی و شایستگی همه جانبه‌ای باشد که بتواند در قلمروی وسیع و پهناور، امامت و رهبری اسلامی را بر عهده گیرد تا مسلمانان در صورت شناخت او و پیروی از دستوراتش، از مرگ جاهلی رهایی یابند. 2. از پاکی همه جانبه و مصونیت از هوا و خطا برخوردار باشد تا نه تنها خود دچار کج روی‌های عقیدتی، علمی و عملی نگردد؛ بلکه گروه‌ها و افراد را نیز به حق رهنمون شود. چنین امامی است که شناخت یا عدم شناخت او، سرنوشت ساز است و بهشت یا جهنم را برای آدمی مسجّل می‌کند. با توجه به نوشته مورخان، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم از آغاز امر نبوت و نخستین روزهای بعثت، این حقیقت را گوشزد فرمود که هیچ فرد یا گروهی ـ حتی خود حضرت ـ در تعیین زمامدار و خلیفه بعد از خود مستقل نیست؛ بلکه اختیار و انتخاب آن به دست خداوند است. به عنوان نمونه قبیله بنی عامر بن صعصعه به آن حضرت گفتند: اگر از تو پیروی کنیم و تو بر مخالفان خود پیروز شوی آیا زمام امور بعد از خود را به دست ما می‌دهی؟ رسول خدا فرمود: «زمام امر به دست خدا است و هر طوری که او بخواهد عمل می‌کند». بر این اساس امامت و خلافت پس از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چیزی نیست که به مردم واگذار شود. اگر طبق عقیده اهل سنت اختیار این کار به خود امت واگذار شود، دیگر معنا ندارد که مسلمانان را ترغیب کنند که امام خود را بشناسند تا مبادا بر اثر نشناختن او، گرفتار مرگ جاهلی شوند و سرنوشت آنان به جهنم منتهی گردد؛ چرا که خودشان امام را انتخاب کرده اند. با دقت در حدیث «من مات…» و آنچه گفته شد نکات زیر به دست می‌آید: 1. ضرورت اصل امامت و رهبری واجد شرایط در نظام عقیدتی اسلام؛ 2. ضرورت استمرار امامت و وجود امام در هر زمانی؛ 3. تعداد امام برحسب زمان مختلف است، نه بر حسب کشورها و نژادها؛ 4. نشناختن امام زمان در هر عصری، انسان را به مرگ جاهلیت می‌میراند؛ 5. لزوم اعلم و اتقی بودن امام؛ 6. نفی امامت عموم متصدیان و مدعیان خلافت که شرایط آن را ندارند؛ (به دلیل انطباق نداشتن راه و رسم آنها با امام زمان، و اینکه هیچ کس نشناختن آنان را موجب مرگ جاهلیت نمی‌داند)؛ 7. خلاصه شدن راه‌های شناخت امام زمان، در معرفی از سوی پیامبر یا امام پیشین و یا اظهار معجزه؛ 8. هر کس در برابر سؤال از امام زمان خود پاسخی نداشته باشد و بر آن حال بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است؛ 9. با توجّه به قطعی بودن حدیث «من مات» تنها شیعه دوازده امامی در پرتو عقیده راستین به امامت ائمه اثناعشر ـ که آخرین آنان حضرت مهدی موعود علیه السلام است ـ مصداق بی چون و چرای این حدیث است (شرایطی که امام باید داشته باشد، تنها در امامان دوازده گانه شیعه یافت می‌شود)؛ 10. بر اساس این حدیث و احادیث دیگر درباره تعداد خلفای پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و امامان دوازده گانه شکی نیست که دوازدهمین امام و خلیفه رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم حضرت مهدی موعود علیه السلام است. 3. حدیث «اثنا عشر خلیفه» جابر بن سمره می‌گوید: «سمعت رسول اللّه یقول: لایزال الاسلام عزیزاً الی اثنی عشر خلیفة ثم قال کلمة لم اسمعها فقلت لأبی ما قال؟ فقال کلهم من قریش»؛ شنیدم پیامبر خدا می‌فرمود: همواره اسلام در سایه دوازده خلیفه ]من[ عزیز می‌ماند. سپس کلمه‌ای فرمود که من نشنیدم، پس به پدرم گفتم: چه فرمود؟ گفت: همه آنان از قریش هستند. این حدیث را فریقین در کتاب‌های حدیثی خود نقل کرده‌اند و همگی صدور آن را از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم قبول دارند. بنابراین مهم آن است که بدانیم این دوازده خلیفه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم چه کسانی اند. از دو طریق می‌توان به مراد آن حضرت پی برد که یکی مراجعه به روایات و دیگری بررسی تاریخی است. 3ـ1. بررسی روایات برای فهم درست کلام هر گوینده ای، باید به قرینه‌های موجود در کلام او توجّه کرد و کلمات دیگر او را در نظر گرفت تا مراد از امور مجمل روشن شود. با مراجعه به احادیث نبوی می‌بینیم که آن حضرت به روشنی مراد خویش را از دوازده خلیفه به طور مکرر بیان کرده است؛ از جمله: 1. محمد بن ابراهیم حمّوئی شافعی از عبداللّه بن عباس نقل می‌کند: «قال رسول اللّه صل الله علیه و آله و سلم : ان خلفائی و اوصیائی و حجج اللّه علی الخلق بعدی إثنی عشر، اَوَّلُهُمْ اخی و آخرهم وَلَدی. قیل یا رسول اللّه و من اخوک؟ قال: علی بن ابی طالب، قیل: و من وَلَدُک؟ قال: المهدی الذی یملأ الارض قسطا و عدلا کما مُلئت جوراً و ظلماً»؛ رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: خلفا و اوصیای من و حجت‌های خدا بر خلق پس از من دوازده نفر هستند: اولین آنان برادرم و آخرین آنان پسر من است. گفته شد:‌ای رسول خدا: برادر شما کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب. سؤال شد: فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدی و او همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، همان گونه که سرشار از ظلم و جور شده باشد. در این حدیث پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم برای تبیین مراد از دوازده خلیفه، به معرّفی امام اول و امام دوازدهم اکتفاء می‌کند؛ در حالی که در مواقع دیگر اسامی همه دوازده خلیفه را بیان می‌کند و حتی اسم پدرانشان را نیز برمی شمرد. 2. پیامبر اکرم فرمود: صل الله علیه و آله و سلم «ان وصیی و الخلیفةَ من بعدی علی بن ابی طالب و بعده سبطای الحسن ثم الحسین یتلوه تسعةٌ من صلب الحسین ائمةُ ابرار. قال ]نعثل[ یا محمد فسمّهم لی قال: نعم اذا مضی الحسینُ فابنه علی، فاذا مضی علی فابنه محمد فاذا مضی محمدٌ فابنه جعفر فاذا مضی جعفر فابنه موسی فاذا مضی موسی فابنه علی فاذا مضی علی فابنه محمد ثم ابنه علی ثم ابنه حسن ثم الحجةُ بن الحسن، فهذه اثنا عشر ائمةً عَدَدَ نقباء بنی اسرائیل»؛ جانشین و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب علیه السلام است و بعد از او دو نوه من حسن علیه السلام و سپس حسین علیه السلام هستند. سپس نه فرزند حسین علیه السلام امام خواهند بود. ]نعثل[ گفت: ‌ای محمد صل الله علیه و آله و سلم آن نُه نفر را نام ببر. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتی حسین علیه السلام از دنیا رفت، فرزندش علی علیه السلام امام است و هنگامی که علی علیه السلام از دنیا رفت، فرزندش محمد علیه السلام به امامت می‌رسد و چون محمد علیه السلام از دنیا رفت، پسرش جعفر علیه السلام امام خواهد شد و وقتی جعفر علیه السلام از دنیا برود، فرزندش موسی علیه السلام امام است و هنگامی که موسی علیه السلام درگذشت، پسرش علی علیه السلام و بعد از او فرزندش حسن علیه السلام و بعد از او حجة بن الحسن علیه السلام امام خواهد بود. اینان دوازده امام به عدد نقبای بنی اسرائیل هستند. با توجه به این روایات و احادیث دیگر شیعه و سنی، روشن می‌شود که مراد از دوازده خلیفه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم ، همین امامان دوازده گانه است. 3ـ2. بررسی تاریخی در تاریخ اسلام، دوازده خلیفه‌ای که حافظ و نگهبان عزت اسلام باشند ـ جز دوازده امامی که شیعه به آنان معتقد است ـ نمی‌توان یافت؛ زیرا دوازده خلیفه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بلافاصله پس از آن حضرت به عنوان خلیفه ایشان معرفی شدند، از طرفی مایه عزّت اسلام بودند و هیچ وقت اسلام بدون آنان نبوده است. چنان که از ظاهر «لایزال» فهمیده می‌شود. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در هیچ زمانی بدون خلیفه نبوده است. حال باید دید این دوازده نفر کیستند؟ تاریخ زندگی خلفای اموی و عباسی نشان می‌دهد که آنان هیچ وقت مایه عزّت اسلام نبودند! ولی دوازده امام شیعه علیه السلام ـ که همگی در عصر خود مظهر تقوا و حافظ سنت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بوده اند، پیوسته مورد توجه صحابه و تابعین و نسل‌های بعدی قرار داشتند و به علم و وثاقت معروف بودند. علاوه بر این، کسی غیر از شیعه، دوازده امامی را که از رحلت پیامبر صل الله علیه و آله و سلم تا آخر دنیا استمرار داشته باشد، معرفی نکرده است، اگر تنها مصداق حدیث «اثنی عشر خلیفة» را بپذیریم، با مراجعه به تاریخ می‌بینیم که یازده امام آمده و شهید شده‌اند و اکنون دوران امامت و خلافت دوازدهمین امام ـ حضرت مهدی علیه السلام ـ است. خلاصه مجموع اخباری که با عنوان «اثنی عشر خلیفه» و تعابیر همانند آن آمده، نشانگر این است که: 1. امامان دوازده نفر هستند. 2. امامت آنان تا پایان دنیا مستمر است؛ (با توجه به جمله «لایزال الاسلام و لاینقضی»). 3. همگی آنان از قریش هستند. 4. غیر از شیعه کسی چنین ادعایی ندارد. 5. حضرت مهدی علیه السلام ، دوازدهمین امامی است که از سال 260 امامت را بر عهده دارد. پس آن ثِقل همدوش قرآن که باید به آن تمسّک نمود و خلیفه‌ای که در پرتو امامت او، اسلام عزیز می‌گردد و نشناختن او باعث خروج از اسلام می شود، همان حضرت مهدی علیه السلام است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image