در مورد مساله مهدویت بسیار افراط و تفریط شده است /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

در مورد مساله مهدویت بسیار افراط و تفریط شده است آیت الله سید کاظم حایری از استادان برجسته حوزه علمیه گفت: در مورد مساله مهدویت و علایم ظهور امام زمان(عج) بسیار افراط و تفریط شده است. به گزارش آینده روشن، متن کامل گفتگویی که با وی درباره مساله مهدویت انجام شده به شرح ذیل است. * نظر خودتان را درباره مساله مهدویت عنوان بفرمایید. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.


در مورد مساله مهدویت بسیار افراط و تفریط شده است آیت الله سید کاظم حایری از استادان برجسته حوزه علمیه گفت: در مورد مساله مهدویت و علایم ظهور امام زمان(عج) بسیار افراط و تفریط شده است. به گزارش آینده روشن، متن کامل گفتگویی که با وی درباره مساله مهدویت انجام شده به شرح ذیل است. * نظر خودتان را درباره مساله مهدویت عنوان بفرمایید. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین. یک بخشی که بسیاری از نویسندگان اهتمام به آن دارند در مورد مساله مهدویت، مساله علایم ظهور است و بسیار بسیار افراط و تفریط شد و حقیقت خیلی گم و کمیاب شد در این جهت. یک چیزی که من به مقدار احتمال می گویم. البته شاید ظن به صحتش هم داشته باشم. بالاخره اگر آدم تا یک دلیل قطعی صددرصد نداشته باشد احتمال می گوید. یک چیزی که من به مقدار احتمال می گویم این است که این خیزش های اسلامی که دارد می شود هرچند که دشمن سرپوش می گذارد رویش و نمایش اسلامی نمی دهد و تفسیرات دیگری می دهد و تا اندازه ای هم عوامل دیگری هم هست نمی گویم که نیست، ولی بالاخره اسلامی است این خیزش ها حدس من است که مسیر حقیقی ان شاءالله اگر اشتباه نکرده باشیم به قرب ظهور اینها باید باشد. آنچه در روایات است آن مقدار که کشت و کشتار و ظلم و ستم و {اینکه} حضرت تشریف می آورند «یملا الله به الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً» این هست و این ها علامات عامه هم همه {واقع شده است.} یک چیزی که خیلی مورد استغراب ما بود من خودم شاید ۵۰ یا ۶۰ سال پیش من این را می دیدم در اخبار و تعجب می کردم این است که حضرت ظهور می کنند و می روند به طرف بیت المَقدِس، آقایان اینجا در ایران می گویند بیت المُقدّس، قبله المسلمین الاولی. من این فکر به ذهنم می آمد که آخر قبله المسلمین الاولی درست است ولی نسخ شده است قبله مسلمین الان کعبه است و حضرت هم آنچه که از روایات فهمیده می شود از کعبه ظهور می کند خوب رفتن به آنجا چه مناسبتی دارد الان من فکر می کنم این وضع جهانی که می بینم و اخبارش می رسد برغم این که این اخبار دل را خون می کند و من هر روز اخبار را از رادیو دنبال می کنم و دلم خون می شود که در اثر این ظلم ها و ستم های بی حد و حساب که از طرف صهیونیست ها و اسکتبار جهانی و آمریکا می شود دلم خون می شود ولی در عین حال احساس می کنم که آن مطلبی که من تفسیرش را نمی دانستم که آقا آنجا می رود چه کند احساس می کنم تفسیرش دارد روشن می شود یعنی آقا آنجا می رود چون مرکز شر و فتنه آنجاست و اگر رهبری کامل داشته باشند و آن رهبری قابل قبولشان بشود بسیاری از آنها تسلیم می شوند و ما رهبری که بالاتر از امام زمان(عج) نداریم اگر امام زمان(عج) بیاید و آنجا برود و مخصوصاً اینکه حضرت مسیح(ع) هم بیاید و پشت امام زمان(عج) نماز بخواند بسیاری از آنها هدایت می شوند. امام زمان(عج) که برای کشت و کشتار نمی آید در عربی ضرب المثلی هست که می گوید «آخر الدواء الکیّ» آخرین کار کشتن است. حضرت به هدف عدل و عدالت می آید این وضعیت روشن می کند که حضرت آنجا باید برود و عدل را از این راه گسترش بدهد در دنیا این آن چیزی است که من می فهمم و حدس می زنم و از این نظر برغم این که هر روز در اثر گوش دادن خبرها دل من خون می شود و یک حالت خوشحالی هم در نفس من موجود است و امیدواریم این حدس و تخمین مطابق واقع بیفتد و امیداوریم که خیلی طول نکشد و من این ترس را دارم که خیلی طول بکشد و من شخصا موفق به این که شخصا در رکاب حضرت باشم و شهادت در رکاب حضرت نصیب من نشود این ترس را دارم و دلم می خواهد اگر خداوند مستجاب کند و شما دعا کنید که من باشم و ببینم و در رکاب حضرت باشم و شهید بشوم در این راه. {گریه استاد.} در قضایایی که قدیم شد و این همه شهید دادیم من نصیب شهادت نداشتم من در ایام جبهه و جنگ ایران و عراق من بعنوان مبلغ به جبهه می رفتم و مدت ها درس را تعطیل کردیم و کار ما این بود و چون من آشنایی با لغت عربی دارم و آشنایی به حزب الدعوه داشتم لذا من گاهی در دو طرف شرکت می کردم. یک بخشی را ایران داده بود به دست حزب الدعوة و من هم در بخش ایرانی می رفتم و اینجا هم می رفتم و در آن وقت ها هم شهادت نصیب ما نشد و البته مسوولان به ما اجازه نمی دادند جلو برویم و نمی گذاشتند برویم و در پشت جبهه ما را نگه می داشتند و از نظر فقهی و دینی و اعتقادی جبهه ها را دلگرم کنند به این مقدار می گذاشتند و مسوولان بیش از این اجازه نمی دادند و لذا نصیب شهادت برای من نبود و نشد و به هر حال نمی دانم صحبت کجا بود و به اینجا کشید. به هر حال من از شما توفیق و دعای خیر می طلبم و دعای این که در رکاب حضرت شهید بشوم می طلبم ان شاءالله به برکت دعاهای شماها. * در مورد علایم ظهور که فرمودید مهم است آیا خود حضرت عالی کار فقیهانه ای کرده اید تا ما استفاده کنیم؟ آیت الله حایری: من خلاصه کارم را گفتم. * در رابطه با علایم و تطبیق این علایم به برخی از شخصیت ها نظرتان چیست؟ آیت الله حایری: در این مورد هم بحث و نِقاش صغروی دارم و هم نِقاش کبروی دارم؛ یعنی نه مساله کبری را می شود انگشت رویش گذاشت و بگوییم که عبدالله اگر مُرد چه می شود و فلان کس مرد چطور می شود. من روایت درست و درمانی در هیچ یک از این ها ندیدم، اصلاً. و اما حدس هم یک حدس قوی که بشود رویش حساب کرد نداریم این از نظر کبری. و از نظر صغری هم هیچ مشخص نیست یعنی آن قدر عبدالله ها آمده است و رفته است و شاید خدای نخواسته اگر بخواهد طول بکشد شاید صد تا عبدالله دیگر بیاید و همچنین مساله خراسانی که می گویند. این از خدای ما است که خراسانی آقای ما باشد این از امیدها و آرزوهای من است ولی قرینه و دلیل و شاهد یک در هزار هم نداریم. ما چه می دانیم بعد از این چند تا خراسانی دیگر می آید. اگر درست باشد روایاتی که می گوید خراسانی می آید از نظر کبروی درست باشد کدام است؟ کی است؟ چه وقت است؟ نمی شود روی اینها حساب کرد و تکیه کرد به هیچ وجهی. البته من در ذهن خودم این کسانی که این کار را کردند {تهیه کنندگان مستند ظهور بسیار نزدیک است} و یقیناً اشتباه کردند در ذهن خودم آنها را حمل به صحت می کنم. آنها هم دوستدار آقا هستند و خیال می کنند که به این راه آقا را بزرگ می کنند و یک ابهّتی به آقا می دهند و سبب می شود آقا بدرخشد. ولی این اشتباه است. آقا به این چیزها نمی درخشد. درخششی که آقا دارد بعد از امام {خمینی} ما هیچ کسی را ندیدیم که این درخشش را داشته باشد. کسی که تحت تاثیر این درخشش واقع نشود یا خفّاش است یا بی دین است. این حقیقت مطلب است و ایشان احتیاج به چنین چیزهایی ندارد. * در روایتی آمده است «خرج شابٌّ من بنی هاشم بکفه الیمنی خال». آیت الله حایری: حالا باشد هم چقدر اصل روایت صحیح است. * اصلش در فتن ابن حماد از اهل سنت است و در روایت شیعی نداریم. بعضی گفتند که خال نیست و خلل است. آیت الله حایری: نه. * به معنای علت و جراحت و نشانه و علامت چه؟ می خواهند بگویند دست مجروح {مقام معظم رهبری} همان است که در روایات آمده بکفه الیمنی خال یعنی علة و خلل. آیت الله حایری: معنای عربی خال این نیست. * در یک روایت دیگر در فتن ابن حماد داریم بکفه الیسری. ای ها از جایگاه مرجعیت و فقاهت جناب عالی با این شایعات سوء استفاده کرده اند. آیت الله حایری: نه مرجعیت و نه فقاهتم ارزش دارد. من پیش از انقلاب کتاب اساس الحکومة الاسلامیة را نوشتم و هنوز انقلاب نشده بود و در آنجا طبق فهم خودم که خیلی هم نباید بعید از واقع باشد اول می خواستم بنویسم اُسَسُ الحکومة الاسلامیة ولی بررسی که کردم که اساس حقیقی یکی است و آن ولایت فقیه است و نوشتم و بقیه راه ها را در کتاب خودم باطل کردم و بعداً اول انقلاب که شد و هنوز مرحوم امام به ایران نرسیده بودند و متفکران آن زمان بیشتر اهتمام می دادند به راه های دیگر و انتخاب و من به ذهنم آمد در آن وقت که این انقلاب پیروز می شود گرچه امام به ایران تشریف نیاورند و در برابر این پیروزی من شخصاً نابود می شوم چون رای من این نبود و رای من ولایت فقیه بود هیچ چیزی دیگر نداشتم آن وقت من با خودم می گفتم مهم نیست که من نابود شوم. نابود بشوم. حالا حکومت اسلامی دارد برپا می شوم و من نابود بشوم من چه قیمتی دارم فدای این انقلاب. این در نفس من بود و بعد رفتم تهران و رفتم به منزلی که امام تشریف داشتند و البته نرسیدم به آن اتاقی که امام بودند. بعد دیدم که همان اوقاتی بود که امام دستور دادند بگویید نخست وزیر ایران مهدی بازرگان است. یک نفر از داخل اتاق امام آمد بیرون و من صدایش زدم گفتم بیا. آمد پیش من و گفتم من می خواهم بدانم آقا چه فرمودند و من نشنیدم. او گفت آقا فرمودند: من ایشان را نصب کردم. این را که شنیدم فهمیدم که من نابود نشدم. البته مهم هم نبود نابود بشوم. در آن وقت گفتم این همان حرفی است که من از روز اول می زدم و فهمیدم نه، برای من هم در این مملکت نابودی نیست و من {می توانم} یک سرباز کوچکی باشم و به اندازه قدرت خودم خدمت کنم و عرض کردم تا به حال ناراحتی من این است که نکند خدا روز قیامت به من بگوید تو کم خدمت کردی و نکند به من بگوید این قوا و نیروهایی را که به تو سپرده بودیم امانت بود با این امانت چه کردی؟! این در نفس من هست و گاهی می نشینم گریه می کنم که چه می شود و چکار بکنم و باز این جا هم محتاج به دعای شما هستم. {تاثر و اشک استاد} * در رابطه با شعیب بن صالح ... ؟ آیت الله حایری: یک شیخی است در لبنان. آن وقتی که حالم خوب بود و این دردها و ناراحتی هایی که دارم نداشتم، می رفتم به جاهای مختلف از جمله لبنان هم می رفتم. این شیخ را می دیدم که می گفت من شعیب بن صالح هستم. می گفتیم تو و بابایت را می شناسیم چی می گویی من شعیب بن صالح هستم. هیچ چیزی سرش نمی شد می گفت من شعیب بن صالح هستم. چند سال پیش بود به نظرم بود که یک نفر از لبنان آمد و گفت فلانی سلام رسانده. تا گفت من شناختم و گفتم این هنوز می گوید من شعیب بن صالح هستم؟ گفت نه نمی گوید گفتم خلاصه اگر توبه کرده است جواب سلام را برسان و اگر می گوید جواب سلام من را نرسانی. * در این تطبیق شما اشکال وارد می کنید؟ آیت الله حایری: بله دروغ است. یک نفری که می شناسیم و بابایش را می شناسیم می گوید من شعیب بن صالح هستم. * شما شعیب را یک اسم می گیرید نه استعاره از شعب و مردمی بودن؟ آیت الله حایری: اینها خیال و بافتنی است اینها چی است! * می گویند شعیب از شَعب است و معنای آن مردمی است و در مورد صالح نیز گفته شده، چون صالحِ پیامبر آهنگر بوده یعنی یک فرد مردمی که پدرش آهنگر است. آیت الله حایری: این صحبت ها خنده آور است و دل را واقعاً خون می کند. * آیا در روایاتی حضرت عالی دیده اید با روایتی که سفیانی ادعای مهدویت بکند برخورد کرده اید؟ ما ندیدیم. آیت الله حایری: من هم ندیدم. نه یادم نیست. * می گویند سفیانی پادشاه اردن است. آیت الله حایری: یک کسی بود می گفت این سفیانی شاید تحریف سفیاتی باشد آن زمانی که به شوروی می گفتند سفیاتی. شاید یک نقطه اش افتاده است! {خنده استاد و حضار} * حضرت عالی خال را از نظر عربی به معنای علامت می دانید؟! می شود خال به معنای علامت باشد «بکفه الیمنی یا یسری خال» این خال به معنای علامت باشد؟ آیت الله حایری: بعید است. در لغت چنین چیزی نیست و خال، خال است. من یگانه روایتی که معتقدم این روایت قطعی است و سینه به سینه و زبان به زبان رسیده آن روایتی است آخرین نامه ای است که حضرت فرستاد به آخرین نایب و البته تواترش کتابی نیست و سینه ای است و شکی در صدق آن نداریم و فقط آن را داریم «الا فَمَن اِدّعَی المُشاهِدة قَبل خُروج السُّفیانی وَ الصَّیحة فَهُوَ کاذِبٌ {کَذّابٌ مُفتَر}» این به نظر من روایت قطعی است نه این که در کتاب ها زیاد نوشته شده باشد خوب وضع هم اجازه نمی دهد که در کتاب ها زیاد نوشته بشود، ولی سینه به سینه رسیده و شکی نداریم و به همین جهت هم این قصه ها و قصه دیدن امام زمان هم، الاّ خیلی افراد نادری که قراین قطعی همراهش است قصه هایی است که زیر سؤال می رود که امام زمان(عج) را دیدند و امام زمان(عج) این را گفت و این جور فرمود این خلاف این روایت است. مرجع : روات حدیث .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image