حضرت علی / جنگ جمل / طلحه و زبير / فرهنگ جهاد و دفاع /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چرا حضرت علي عليه السلام در برابر خواست«طلحه و زبير» تسليم نشد و در جنگ جمل با آنها به مقابله پرداخت؟و همچنين با عايشه در اين جنگ به گونه اي برخورد شد كه حرمتش حفظ نشد و به ايشان بي احترامي شد؟


طلحه و زبير از دير زمان آرزوي حكومت را در سر مي‌پروراندند، ولي چون افكار عمومي علي- عليه السلام- را شايستة اين مقام مي‌دانستند، از اين‌رو آن دو از مقام خلافت منصرف شده و به بيعت با علي- عليه السلام- مبادرت كردند و در امر بيعت از همه سبقت گرفتند تا با اين كار توجه دستگاه خلافت را به خود جلب نمايند و از پست و مقام بيشتري بهره مند بشوند. اما علي- عليه السلام- با روح عدالتي كه داشتند، بر خلاف توقع و انتظاري آن‌دو، آنان را با ساير افراد مسلمان برابر قرار داد و كوچكترين امتيازي براي آن دو قايل نگرديد؛ تا اينكه بطور صريح زبان به شكايت گشودند. يعقوبي ميگويد: «آنها گفتند، يا علي ما بعد از رسول خدا از هر پست و مقامي محروم گشتيم، اينك كه خلافت در دست توست انتظار داريم كه ما را در امر خلافت شريك و سهيم خود سازي و پستهاي حساس حكومتي را در اختيار ما بگذاري».[1]دومين درخواست آنها، دريافت سهم بيشتري از بيت‌المال بود. چون علي- عليه السّلام- بيت‌المال را بطور مساوي تقسيم كرد و براي كسي امتيازي قايل نشد. ابن ابي الحديد، در اين باره مي‌گويد: «علي بر خلاف عمر و عثمان همة مسلمانان را يكسان قرار داد كه طلحه و زبير به علي ـ عليه السّلام ـ اعتراض كردند و خواستار روش عمر و عثمان در تقسيم بيت المال شدند».[2] با توجه به منابع تاريخي اين درخواست خلاف قرآن و سنت پيامبر- صلي الله عليه و آله- وحتي روش ابوبكر ميباشد. وخداوند در قرآن ملاك برتري افراد بر يكديگر را تقوي دانسته و ميفرمايد: «ان اكرمكم عند الله اتقاكم».[3] و همچنين پيامبر را دعوت به مساوات نموده است، وسنت پيامبر- صلي الله عليه و آله- بر اين روش استوار بود بطوريكه غلام سياه حبشي وعرب ثروتمند قريشي و سلمان فارسي عجمي، در چشم پيامبر- صلي الله عليه و آله- يكسان بود و روش ابوبكر هم در تقسيم بيت المال همان روش پيامبر و بطور مساوات بود. طلحه و زبير با ديدن اين اوضاع نا اميد شدند و طلحه گفت: «ما لنا من هذاالامر الا كلحسه الكلب انفه»؛ يعني بهرة ما از اين كار به اندازة بهره اي است كه سگ از ليسيدن دماغش مي‌برد. وما از خلافت علي شكمي سير نكرديم.[4] براي همين بعد از چند روزي از علي- عليه السلام- درخواست رفتن به عمره را كردند و علي- عليه السلام- فرمودند: «و الله ما اراد العمرة و لكنهما اراد العدره»؛ يعني قسم به خدا شما قصد عمره نداريد و قصد بيعت شكني داريد.[5] پس علي- عليه السلام- بهتر از هر كس طلحه و زبير را مي‌شناخت و به مقاصد آنها آگاه بود و در علت جنگيدن خود با طلحه و زبير چنين مي‌گويند: «من با طلحه و زبير براي اين جنگيدم كه آنان بيعت مرا شكستند و مردان پاك و بندگان بي گناه خدا را به قتل رسانيدند. چگونه است كه عده اي خود سرانه و از راه ظلم وتعدّي، خون مردم بي‌گناه را بريزند و پيشوا و بزرگ آنان به مقام دفاع نيايد؟ روشي كه من با طلحه و زبير در پيش گرفتم اختصاص به من ندارد؛ زيرا اگر آنان اين‌گونه پيمان شكني و آشوبگري و خونريزي را در دوران ابوبكر و عمر به راه مي انداختند ايشان نيز در مقام دفاع برمي آمدند و با آنان مي‌جنگيدند. آنان طمع و آرزوي امارت بصره و يمن را در سر داشتند ولي چون من حرصي به اين مقام در آنان احساس نمودم اين بود كه از تفويض امارت بصره و يمن به آنان خوداري نمودم، از طرف ديگر عشق به ثروت و فزون‌طلبي در دل آنان موج مي‌زد آنان بر مال و ثروت مسلمانان چشم دوخته بودند كه مي‌خواستند مسلمانان را به صورت بردگان و غلامان و زنان‌شان را بصورت كنيزان درآورند وثروت‌شان را به يغما ببرند و همة اينها از راه تجربه بر من ثابت و مسلم گرديد و مرا بر اين واداشت كه با آنان بجنگم و دستشان را از مال وجان مسلمانان كوتاه كنم. مسلمانان را از فساد و شر آنان آسوده و رها سازم.[6] و ازطرف ديگر آنها آتش جنگ را شعله ور ساختند و علي را به جنگي ناخواسته مجبور نمودند. اما درمورد عايشه كه حرمت او حفظ نشده است ادعاي بدون دليل است، چون يعقوبي، طبري ، ابن خلدون، ابن ابي الحديد، شيخ مفيد و ديگران قايل به حرمت و احترام و تكريم علي و يارانش نسبت به عايشه بعد از جنگ جمل هستند. طبري ميگويد: علي بهترين وسايل سفر در اختيار عايشه گذاشت و دوازده هزار درهم به او بخشيد و سي مرد و بيست زن ديندار همراه او فرستاد چون عايشه به مدينه رسيد به او گفتند سفر چگونه بود او گفت: خوب بود و علي در حق من كرم فراوان كرد.[7] ابن خلدون مي‌نويسد: «علي با عظمت هر چه تمامتر او را بدرقه كرد و حسن و حسين او را تا يك روز همراهي كردند».[8] ابن ابي الحديد شارح معتزلي نهج البلاغه مي‌نويسد: «علي بعد از جنگ جمل گفت: آزاري كه عايشه به من رسانيده دربارة هيچكس چنين آزادي روا نميداشت ولي با اين حال من او را همانند گذشته مورد احترام خود قرار مي‌دهم و اعمال نيك و بد او را به خدا مي‌سپارم.[9] پس طبق گزارشات معتبر تاريخي از طرف علي و ياران او نسبت به عايشه هيچ بي احترامي و هتك حرمتي صورت نگرفته است، بلكه اين عايشه بود كه حرمت خدا و رسولش وخود را از بين برد و از دستورات صريح خدا و پيامبر سرپيچي كرد و گام در راهي گذاشت كه نبايد مي‌گذاشت. او براي اين كار خود هيچ دليل و مدركي از قرآن و سنت پيامبر- صلي الله عليه و آله- ندارد. قرآن کریم می فرماید:«و قرن في بيوتكن و لا تبرّجن تبرّج الجهليّه الاولي». يعني اي زنان پيامبر تا دم مرگ ملازم خانة خود باشيد و مانند زنان جاهليت خود را به هركسي نشان ندهيد.آيا اين دستور صريح قرآن براي عايشه كافي نبود، او وقتي مي‌خواست زنان ديگر پيامبر را هم شريك جرم خود بكند و آنها را با خود همراه سازد،«ام السلمه» از اين كار او را نهي کرد و سخنان پيامبر را يادآوري كرده و گفت:«قد نهاك عن الغرطة في البلاد... ؛ اي عايشه خداوند تو را از بيابانگردي ممنوع ساخته است. از فرمان وي پا فراتر نگذار. خداوند به احترام پيامبر خود، درميان تو و مردم حجاب وپرده‌هاي افكنده است با دريدن آن پرده احترام رسول خدا را در هم مشكن، خدا گوشة خانه را براي تو پسنديده است آنرا به بيابانگردي مبدل منما».[10] ولي با همة اين تاكيدات و با علم به خلاف خود، پاي در فتنه و جنگي گذاشت كه جزء گناه و بي‌حرمتي براي او هيچ سودي نداشت. علي- عليه السلام- در نامة خود خطاب به عايشه ميگويد:«و تو اي عايشه پاي خود را از خانة خود بيرون نهاده اي، و در اين كار با خدا و پيامبرش نافرماني مي‌كني، اي عايشه زنان را با بسيج وسپاه و خودنمايي در ميان ميدان رزمنده چه كار؟ تو را با ايجاد جنگ و ريختن خون هاي بيگناه چه كار؟ تو را به خون خواهي عثمان چه كار؟ ازخدا بترس و به خانة خود باز گرد و پردة عفاف و حرمت بر خويش بيفكن».[11] همة دلسوزان واقعي پيامبر- صلي الله عليه وآله- مانند علي، عمار، ام سلمه....خيلي تلاش كردند كه حرمت پيامبر و عايشه حفظ شود. اما افسوس كه عايشه اين را نپذيرفت.پی نوشتها:[1] . تاريخ يعقوبي، جلد2، ص126. [2] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، جلد7، ص39 .[3] . سورة حجرات، آية13. [4] . تاريخ طبري، جلد5، ص53.[5] . تاريخ يعقوبي،ترجمة محمد آيتي، جلد2، ص127.[6] . متقي هندي، كنزلالمال ج6، ص83 ،شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج1، ص63.[7] . تاريخ طبري، ترجمة ابولقاسم پاينده، چ سوم وج اول، ص718.»[8] . تاريخ ابن خلدون،ترجمة آيتي، ج1، ص593.[9] . شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد،ج1، ص63.[10] . شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج2، ص79وتاريخ يعقوبي و نقش عايشه در اسلام،ص47، ج2.[11] . محمود ابوريه، مقدمةكتاب نقش عايشه در اسلام ،ص 9،ج2.منبع: اندیشه قم .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image