تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه
مطالب ذیل پاسخگوی پرسش شما است :الف- عیش در لغت به معنای زندگی است . فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ حاقّه: 21 و قارعه: 7. یعنی او در یک زندگى پسندیده اى است.راغب می گوید : عیش زندگى مخصوص به حیوان است (اعم از انسان و حیوان) و آن از حیات اخصّ است زیرا حیات در مورد خدا و فرشته و حیوان به کار می رود. معاش و معیشت هر دو مصدراند مثل : وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً طه: 124. هر که از یاد من اعراض کند براى او زندگی اى تنگی است . معیشت گاهى اسم است و به طعام و شراب و غیره که وسیله زندگى اند گفته می شود. عبارت قاموس چنین است: «المعیشة التى تعیش بها من المطعم و المشرب و ما یکون به الحیاة و ما یعاش به او فیه» در آیه : نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا زخرف: 32 ؛ مراد وسائل زندگى و یا استعدادهاى آدمیان است .جمع معیشت معایش است.وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ اعراف: 10ب- قرآن کریم می فرماید :مَنْ کانَ یُریدُ الْعاجِلَه عَجَّلْنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُریدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُومًا مَدْحُورًا (18)وَ مَنْ أَرادَ اْلآخِرَ] وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُورًا (19)هر کس خواهان [دنیاى] زودگذر است به زودى هر که را خواهیم [نصیبى] از آن مى دهیم آنگاه جهنم را که در آن خوار و رانده داخل خواهد شد براى او مقرر مى داریم (18)و هر کس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد آنانند که تلاش آنها مورد حق شناسى واقع خواهد شد (19)از این آیه شریفه به خوبی استفاده می شود؛ هر کس در این دنیا فعالیتی داشته باشد، بهره و برداشت خود را خواهد داشت و طبیعی است اگر کسی بیشتر فعالیت کند، برداشت بیشتری خواهد داشت.از آنجا که کافران بیشتر فعالیت خود را متوجه دنیا می کنند طبیعی است که برداشت و بهره بیشتری داشته باشند. در حالی که مؤمنان به دلیل عبادت ها و مسئولیتهای دینی مانند جهاد و رعایت تقوا و معنویت گرایی، وقت کمتری برای دنیا می گذارند و از سوی دیگر مؤمنان به جهت رعایت احکام الهی، دست یابی به مال را از هر طریقی جایز نمی دانند اما کافران محدودیت شرعی ندارند.لذا طبیعی است که کافران از دارایی بیشتری برخوردار باشند. البته اگر با این مقدار وقت گذاری و فعالیت از یاد خدا و اهرمهای معنوی نیز استفاده می کردند چه بسا دارایی بیشتری نصیب آنها می شد. چنان که برخی مؤمنان فعال نیز دارای دارایی فراوان هستند.بنابراین آیه سوره طه بیانگر یک واقعیت است. و اما آیه سوره زخرف به طور مشروط مطرح شده است. و بیانگر کم ارزش جلوه دادن مظاهر دنیا نسبت به پاداشهای آخرت است. علاوه بر اینکه خداوند هر تلاشی را بدون پاسخ نخواهد گذاشت. و از آنجا که کافران از پاداشهای بهشتی بهره ای ندارند. اگر مؤمنان گرفتار ضعف ایمان نمی شدند خداوند آنها را از زیور آلات دنیا به طور کامل بهره مند می کرد.بین آیات فوق تعارضی نیست آیه «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا»؛ در صدد بیان این نکته است که اعراض از یاد خدا سبب سختی و تلخی و تنگی معیشت می شود و این در هر صورتی صادق است اعراض کننده از یاد خدا در هر صورت معیشت ضنک دارد؛ یعنی، گاهی تنگی معیشت به خاطر این نیست که درآمد کمی دارد، ای بسا پول و درآمدش هنگفت است، ولی بخل حرص و آز زندگی را بر او تنگ می کند. اصولا تنگی زندگی بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود و وابستگی بیش از حد به مادیات است و آن کس که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک او بسته، از همه این نگرانی ها در امان است.یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است و فراموش کردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است زیرا طمع و حرص آدمی حدی ندارد هر چه بدست می آورد باز درصدد دیگری است و شخص بی خبر از خدا چون پیوسته به تمایلات نفس متوجه است و هر چه تلاش کند آنها را راضی نمی تواند کرد لذا با وجود وسعت نعمت و وسائل پیوسته در تنگی است ولی آنان که به دنیا با دیده دیگری نگاه می کنند و در یاد خدا هستند، این طور نیستند.بنابراین معیشت ضنک لزوما به معنی فقر و تنگدستی و کمی مال نیست بلکه با وسعت مال و فراوانی امکانات هم (اعراض کننده از یاد خدا) دارای معیشت ضنک است. مال و ثروت همیشه خوشبختی نمی آورد بهره مندی صحیح و انسانی شرط است. ممکن است انسان خانه ای از خشت های طلا و نقره هم برای خود فراهم کرد و انواع وسائل رفاه و آسایش را هم جور کند ولی باز معیشت او سخت و تنگ باشد. چون آرامش واقعی ندارد روح او قانع نشده. بسیاری از افراد را دیده ایم که در کاخها زندگی می کنند ولی زندگی آنها نکبت بار و سخت است حاضرند با کوخی در روستایی عوض کنند و آرامش واقعی و زندگی انسانی بدون اضطراب و دلهره داشته باشند.در نتیجه این آیه (سوره طه) با آیه سوره زخرف تعارض ندارد، زیرا آن کسی هم که خانه آن چنانی دارد باز معیشت او ضنک است.اما آیه : «وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ؛ (زخرف، 33)در صدد بیان معیار نبودن مال و ثروت و مقامات مادی در نظام ارزشی اسلام است و بیان این که سرمایه های مادی و وسائل تجملاتی دنیا به قدری در پیشگاه پروردگار بی ارزشی است که می بایست تنها نصیب افراد بی ارزش هم چون کفار و منکران حق باشد و اگر مردم کم ظرفیت و دنیا طلب به سوی بی ایمانی و کفر متمایل نمی شدند. خداوند این سرمایه ها را تنها نصیب این گروه می کرد تا همگان بدانند مقیاس ارزش و شخصیت انسان این امور نیست. آیه دیگر سوره طه: «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ زَهْرَه الْحَیاةِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ»(طه، 131)هم دستور می دهد به پیامبر اکرم و عموم مسلمانان که هرگز چشم خود را به نعمت های مادی که به گروه هائی از آنها دادیم میفکن که اینها شکوفه های زندگی دنیاست و برای آن است که آنان را با آن بیازمائیم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است.بدیهی است که بسیاری از کفار و مخالفان زندگی مرفه و پر زرق و برقی داشته و دارند قرآن کریم پیامبر و مسلمان ها را دلداری می دهد و امر به شکیبائی و صبر می دهد که این ظواهر فریبنده مانند شکوفه هائی است که زود می شکفد و پژمرده می گردد و بر روی زمین می ریزد و چند صباحی بیشتر پایدار نمی ماند.در واقع دو آیه اخیر (زخرف-طه) در مقام بیان بی ارزشی متاع دنیا نسبت به آخرت است. و بیان این که آن چه خداوند به پیامبر و مسلمان ها داده بهتر و پایدارتر است که عبارتند از: ایمان، اسلام، قرآن و آیات الهی و روزی های حلال و پاکیزه و سرانجام نعمت های جاودان آخرت.نکته دیگر آن است که کفار در این جا از زندگی ظاهری بهره مند می شوند و در آخرت عاقبت بدی در انتظارشان است ولی مؤمنین در این جا گرچه به ظاهر بهره مند نیستند لکن در همین دنیا آزمایش شده و خالص می شوند و عاقبت نیکی در انتظار آنها است. نکته بعدی آن است هدف قرآن در این آیات مورد بحث شکستن ارزش های دروغین است، هدف این است که مقیاس شخصیت انسان ها را ثروت و زینت آن ها نشمارند، نه این که امکانات مادی بد چیزی است مهم این است که به آنها به صورت یک ابزار نگاه شود نه یک هدف متعالی و نهائی.بنابراین نه بهره مند بودن گروهی از کفار و ظالمان از این مواهب مادی دلیل بر شخصیت آنها است، و نه محروم بودن مؤمنان از آن، و نه استفاده از این امور در حد معقول، به صورت یک ابزار، ضرری به ایمان و تقوای انسان می زند و این است تفکر صحیح اسلامی و قرآنی. در نتیجه کافر مال زیاد دارد ولی آسایش ندارد. آسایش و آرامش در سایه ایمان است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا» .ج- توجه شما را در این باره به مقاله ای از آیه الله جوادی با عنوان معیشت در قران جلب می کنیم : قرآن کریم روح را از عالم غیب میداند و بدن را در قلمرو شهادت، و اصالت از آن غیب است که واسطهی فیض خدای سبحان بوده و مستفیضهای نشأه شهادت را برخوردار مینماید، بنابراین اوصاف روح که مهمترین آنها اعتقاد است اصل بوده، و تأمین نیازهای بدن که در گرو مسائل مالی و مادی است یعنی اقتصاد فرع میباشد، گر چه تفکر اقتصادی و طرح و برنامهریزی دقیق مسائل پیچیدهی آن جزء برجستهترین علوم به شمار میآید، لیکن هر علمی از آن جهت حاکی معلوم است که ارزش خود را از معلوم دریافت میکند، لذا علم خداشناسی و پیامبرشناسی و امام شناسی و معادشناسی و مانند آن از اصول کلی اسلام چون حاکی از عالم غیب و قلمرو روح است، ارزش والای خود را از آن معلومهای ارزشمند کسب مینمایند.منظور از این ارزش همانا قوّت درجهی وجودی است که از امور حقیقی به شمار میآید، نه ارزش اعتباری، تا از محدودهی حقیقت فرود آمده باشد و داخل در عناوین اعتباری گشته و با اعتبار گوناگون معتبران دگرگون شود، گر چه اقتصاد در فرهنگ قرآن روبناست نه زیر بنا، لیکن اسلام هرگز نسبت به سائر مسائل روبنائی و فرعی بیاهمیت نبوده و نیست.مال و آنچه جدای از حقیقت روح آدمی است، کمال انسان محسوب نمیشود بلکه وسیلهی رفع نیازهای طبیعی میباشد و چون تهیّهی وسائل آن بدون رنج نیست مقدار معقولی از کشش درون و لذّت مالک شدن در نهان طبیعی انسان ـ نه فطری وی ـ ذخیره شده است تا به بها و بهانهی آن، رنج تحصیل مال تحمّل شود.قرآن کریم همانطوری که اختران سپهری را زیور گنبد مینا میداند نه زینت انسان: «اِنّا زیَّنَا السّماءَ الدُّنیا بِزینهٍ الْکَواکِب»[1] باغ و مرغزار زمینی را زینت زمین میشمارد، نه زیور بشر: «اِنّا جَعَلْنا ماعَلَی الْاَرضِ زینَهً لَها لَنبْلُوَهُمْ اَیًُّهُم احسَنُ عَمَلاً و انّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیها صَعیداً جُرُزاً»[2] لیکن ایمان که از سنخ روح است آن را زیور جان آدمی میداند: «حبَّبَ اِلیکُمَ الاِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلوبِکُمْ وَ کرَّهَ الیکُمُ الْکُفر و الفُسوق و العِصْیانَ»[3].دوستی مال بیش از جنبهی آلی بودن و جمع آن زائد بر رفع نیاز، مذموم است، گر چه تولید آن جهت تهیهی وسائل رفاه دیگران، و تخفیف بار توانفرسای تورّم و تنگدستی جامعه هر چه بیشتر بهتر خواهد بود، قرآن کریم دوست داشتن زیاد مال را اندوه روح دانسته و آنرا نکوهش میکند: «محِبُّونَ الْمال حُبّاً جمّاً»[4] و اگر از آن به خیر یاد کرده است مانند: «اِنَّهُ لِحُبِّ الْخیرِ لشَدید»[5] گذشته از آنکه اوّلاً عنوان خیر وصف مال است نه صفت دوست داشتن و ثانیاً از آیه مدح مالدوستی استفاده میشود آنرا به گمان کسی که مال را دوست دارد، خیر نامید و گرنه روش آیه در نکوهش انسانی است که نسبت به خدای سبحان کفور است: «اِنَّ الاِنسانَ لرَبِّهِ لَکَنُودَ وَ انَّهُ لِحبِّ الْخیرِ لَشَدیدٌ وَ اِنَّهُ علی ذلک لَشَهیدٌ»[6] و همچنین آیهی وصیت که از مال به خیر یاد کرده است به لحاظ ضرورت وجود آن در زندگانی دنیائی میباشد که در اینحال خیر است و به کسی هم وابسته نیست.داشتن ثروت در اقتصاد اسلامی، کمال محسوب میشود تا دارندهی آن کامل و کسی که آن را ندارد ناقص باشد، حضرت علی بن ابیطالب امیر المؤمنین علیه افضل صلوات المصلّین در تحلیل مسألهی ثروت جریان ساده زیستن و نیازمندی بعضی از پیامبران چون نبی اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ و موسی کلیم ـ علیه السّلام ـ و داود ـ علیه السّلام ـ قاری بهشتیان و عیسی مسیح ـ علیه السّلام ـ را نقل میکند سپس میفرماید: «فلینظر ناظر بعقله، اکرم الله محمّداً بذلک ام اهانه فان قال اهانه فقد کذب و الله العظیم بالافک العظیم و ان قال اکرمه فلیعلم انّ الله قد اهان غیره حیث بسط الدنیا له وزواها عن اقرب الناس الیه[7]»، یعنی صاحب نظر در این زمینه با خرد خویش تدبّر کند آیا خدای سبحان با ساده زیستن، پیامبر خود را گرامی داشت یا او را تحقیر نمود اگر کسی بگوید خداوند پیامبرش را در اثر ضعف معیشت و فقر مالی توهین کرد سوگند به خدا دروغ گفت، دروغ بزرگی و اگر بگوید خدای سبحان او را با ساده زیستن گرامی داشت، پس بداند که خداوند کسی را که مبتلا به کثرت اموال کرد اهانت نمود که سفرهی رنگین دنیا را به روی او باز کرد و برابر او نهاد و از دسترس نزدیکترین انسانها به او، یعنی حضرت رسول اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ برچید.بنابراین مال زینت دنیا است نه زیور انسان، و دوست داشتن آن به مقدار معقول در حدّ دوستی وسیله صلاح است نه بیش از آن و نه در حدّ هدف، و ثروت اندوزی و زرمداری مذموم است و اشتیاق به مالهای بسیار سبب بازداشتن از راه خدا و مسدود شدن راه تعالی روح است، و مجموع مالهای دنیا به اندازهی نیازِ مجموع انسانها است و جمعآوری آن در یکجا و احتکار آن نزد گروه یا شخص خاص، مخالف نظام پولی در اسلام است، و تأسّی به انبیاء ـ علیهم السّلام ـ در ساده زیستن است و کمال در هجرت از زیادهطلبی به خیر زیاد میباشد، که خیر نفسی است نه نِسْبی، و خیر واقعی است نه اعتباری و خیالی و...پیروزی رزمندگان در صدر اسلام، مرهون عللی بود که یکی از آنها قناعت در معیشت است، چنانکه اصحاب صُفّه[8] از مهاجرین و ایثارگران انصار نمونهی بارز آنند و تحلیل نهائی نبرد مسلمین با کافران به صورت ظفر کوثر بر تکاثر و پیروزی از خودگذشتگی بر خواستن برای خود و غلبهی زهد بر زرمداری و چیرهگی زندگی بسیط بر زندگی پیچیده و خلاصه اعتلای کلمهی الله بر کلمات دیگرانست.خطوط کلی اقتصاد اسلامی را، همانا قسط و عدل ترسیم میکند، که ترسیم کنندهی همهی خطوط دینی است لذا از افراط مبتلایان به انبوه مال میکاهد تا به دام شکمبارگی و اسراف و خوشگذرانی و طغیان و بخل و از بین بردن حق دیگران و طمع نیفتند و هم از تفریط مبتلایان به اندوه فقر مالی کاهش میدهد، تا گرفتار سختی و گرسنگی و برهنگی و زبونی و دریوزگی نشوند و انزال قانون کلی «کَیْلا یَکُونَ دُولهی بینَ الْاَغنیاءِ مِنکُم»[9] از همگان بویژه از عالمان راستین و دین شناسان دین باور، و مفسران متعهّد و فقیهان زاهد تعهد گرفت که در برابر نابرابری توانگران و تهیدستان، و در قبال ناباوری زیادهجویان و در پیش روی محرومان، آرام نگیرند و به دادخواهی برخیزند، تا اموال عمومی در بین همهی مردم جریان یابد نه در نزد اشخاص خاص حقیقی یا حقوقی: «لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء الا یقاروّا علی کظّه ظالم و لا سَغَب مظلوم لا لَقیتُ حَبلها علی غاربها و لسقبت آخرها بکأس اولها...» [10] از این بیان معلوم میشود که همگان در تنظیم قسط اقتصادی مسؤلاند، آنکه میتواند به عنوان رهبری و ولایت امر، و آنکه توان رهبری را ندارد یا با قیام من به الکفایه، ولایت مسلمین از او ساقط شد.حضور در صحنه و نصرت رهبر و تولّی ولیّ مسلمین بر او لازم میباشد، و اگر این شرط نسبت به ولیّ مسلمین فرضاً شرط وجوب باشد نه واجب، و مقدمهی حصولی باشد نه تحصیلی، نسبت به حاضران و کمک کنندهگان، شرط واجب است نه وجوب، و امری است تحصیلی نه حصولی.اصل این مطلب که توانگری و تهیدستی، هر دو آزمون الهی است و هیچکدام ذاتاً مایهی کرامت یا اهانت آدمی نیستند از آیات سورهی فجر استنباط میشود: « اَمَّا الاِنْسانُ اِذا مَا اتْبَلاهُ رَبُّهَ فَاَکْرَمَهُ وُ نَعِمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی اَکْرَمنِ وَ اِذا مَا اْبَتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی اَهانَنِ کَلّا...» چه اینکه پندار باطل مبتلای به توانگری، سبب میشود که وی محبّت فراوان به مال پیدا کند، و نسبت به اطعام مستمندان قیام و اقدام نکرده، نه شوق داشته باشد نه مشوّق، در آیات دیگر همین سوره آمده است.آنچه در پیرامون اهمیت مال آمده جنبهی توصیفی دارد نه دستوری، چنانکه همهی آنچه در پیرامون خطر فقر مالی وارد شده، جهت توصیفی دارد نه دستوری، مثلا از پیامبر اکرم ـ صلّی اللّه علیه و آله ـ دربارهی خطر فقر اقتصادی چنین رسیده است: «بارک لنا فی الخبر، و لا تفرّق بیننا و بَیْنَ فلو لا الخبرْ ما صلّینا و لا صُمنا و لا ادیّنا فرائض ربّنا»[11]، فقط جنبهی تأثیر طبیعی قضیه را در بر دارد نه جهت دستوری آن را، چه اینکه ناظر به مقدار تحمل مردم متوسط است و گرنه اوحدی از مردان الهی چه در صدر اسلام چه در عصر ما با تحمل همهی سختیهای تنگدستی، اسلام ناب را یاری کرده و دشمن مهاجم را از مرز میهن اسلامیمان طرد نموده، و کیان قرآن و عترت را با عنایت خدا از گزند بیگانگان حفظ کردند.[1] . سورهی صافات، آیهی 6.[2] . سورهی کهف، آیات 8ـ7؛ ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکند.[3] . سورهی حجرات، آیهی 7؛ خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهای شما زینت بخشیده و کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده.[4] . سورهی فجر، آیهی 20؛ مال و ثروت را بسیار دوست دارید.[5] . سورهی عادیات، آیهی 8؛ و او علاقهی شدید به مال دارد.[6] . سورهی عادیات، آیهی 8؛ انسان در برابر نعمتهای پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است و او علاقهی شدید به مال دارد و او خود بر این معنی گواه است.[7] . نهج البلاغه، خطبهی 161.[8] . گروهی از مهاجران فقیر که در کنار سکوی مسجد پیامبر (ص) زندگی میکردند.[9] . سورهی حشر، آیهی 7؛ تا (این اموال) در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.[10] . نهج البلاغه، خطبهی 3.[11] . فروع کافی، کتاب المیشته، باب الاستغانه بالدنیا علی الآخرهی.رسالت قرآن ـ آیت الله جوادی آملیبعدی > .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.