ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

شاخصه های مکتب اکنکار را بیان کنید و بگویید آیا آموزه های آن با دین اسلام هماهنگ است یا خیر؟


جواب سؤال را ابتدا با معرفي اجمالي اين مکتب و سپس نقد و تحليل آن پي مي‌گيريم. «پال توئيچل» رهبر و بنيانگذار مکتب اکنکار. اهل شهر کنتاکي آمريکا است، درباره تاريخ تولدش اختلاف است. برخي او را متولد 1908، برخي 1912، برخي 1922 و امثال آن مي دانند. در جنگ جهاني دوم در نيروي دريايي آمريکا مشغول فعاليت بود. توئيچل براي آشنايي با روح شناسي و مسائل مربوط به اين حوزه ابتدا به هندوستان مسافرت کرد و از تعاليم و آموزش هاي شخصي به نام استاد «سودار سينگ» استفاده کرد. بعدها مدعي شد که سودار سينگ نهصد و هفتادمين استاد حکمت باستاني «اک» است و پيش از او نيز نهصد و شصت و نه استاد بزرگ «اک» در طول تاريخ بوده اند. سودار سينگ نيز ايشان را براي ادامه سلوکش به شخصي افسانه اي به نام «ربازارتارز» معرفي کرد. بر اساس نقل توئيچل ايشان حدود 500 و اندي سال دارد و هنوز هم زنده است. پس از ملاقات ادعايي اش با «ربازار تارز» بود که به وطن اصلي خود، آمريکا، بازگشت و در سال 1965 در ايالات متحده آمريکا ادعا کرد که شيوه اي معنوي و آييني ديني با نام «اکنکار» کشف کرده است و با نام معنوي پدر زاسک مشغول تبليغ مکتب خود شد. وي «اکنکار» را به «دانش باستاني سفر روح» تعريف کرد و مدعي شد که اکنکار کوتاهترين راه و در نتيجه صراط مستقيم رسيدن به حقيقت است. وي از همان سال کارگاه هاي آموزشي سفر روح را در کاليفرنيا برگزار کرد. در سال 1970 مؤسسه اي غير انتفاعي با عنوان اکنکار تأسيس نمود. و در سال 1971 از دنيا رفت وي مدعي شد که من رهبر معنوي جهان هستم و قبل از من 970 استاد ديگر وجود داشته است که در طول تاريخ بشر همواره مردم را به سوي «اک» راهنمايي مي کردند. نام شخصيت هاي همچون موسوي، حافظ، شمس تبريزي، عطار نيشابوري، فردوسي و... را نيز در زمره استادان «اک» به شمار مي آورد! بعد از مرگ وي، شخصي به نام داروين گراس جانشين او شد، تا سال 1981 استاد اک و رهبر اکنکار بود و سپس عزل شد. بعد از دو سال او را به طور کامل از مکتب اکنکار اخراج کردند. هارولد کلمپ، که چهار سال در نيروي هوايي ايالات متحده خدمت کرده بود، در سال 1969 به پال توئيچل پيوست و تحت تعليمات او قرار گرفت جالب است که اکيست ها مدعي اند هارولد کلمپ نيز وقتي مي خواست به مقام استادي برسد در معيت ربازار تارز، استاد تبتي اک، بود، از آئين اکنکار افزون بر سايت رسمي تاکنون کتاب هاي زيادي به فارسي ترجمه شده است در اينجا برخي از آنها را که عمدتا از توئيچل و هارلود کلمپ هستند ذکر مي‌کنيم: 1. آزادي معنوي چيست ؛ هارولد کلمپ، 2. آيا زندگي يک قدم زدن اتفاقي است؛ هارولد کلمپ. 3. استاد رؤيا، هارولد کلمپ، ترجمه شهرام محمد پور. 4. اکنکار کليد جهان هاي اسرار؛ پال توئيچل، ترجمه هوشنگ اهرپور . 5. بيگانه اي بر لب رودخانه؛ پال توئيچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، 6. سرزمين هاي دور؛ پال توئيچل، ترجمه هوشنگ اهرپور. 7. دندان ببر؛ پال توئيچل، هوشنگ اهرپور. 8. تمرينات معنوي؛ هارولد کلمپ، ترجمه مرجان داودي. 9. ني‌نواي الهي؛ پال توئيچل، ترجمه مهيار جلالياني و... . امروزه در کشور ما افزون بر گروه ها و فرقه هاي سنتي تصوف، گروه هاي نو ظهوري به نام عرفان و معنويت با جاذبه هاي مادي و نفساني و شهواني زيادي پيدا شده اند و هر روز با شگردها و شيوه هاي مختلفي در شکار تشنگان و علاقمندان عرفان و معنويت اند. همه عرفان هاي نو ظهور بر بستر مدرنيته روئيده اند، به همين دليل معنويت مورد ادعاي غرب با مدرنيته و مباني آن کاملا سازگار است. شکاکيت معرفتي، عقلانيت ابزاري، دين ستيزي، سکولاريسم، پلوراليسم و ليبراليسم همگي از مباني و محصولات مدرنيته اند که در معنويت ها و عرفان هاي نو ظهور نيز به صورت صريح يا ضمني مورد پذيرش قرار گرفته اند، اکنون به بررسي نشانه ها و شاخصه هاي يکي از اين معنويت هاي دروغين به نام اکنکار مي پردازيم: 1. ناديده گرفتن خدا به عنوان هدف غايي: عرفان اکنکار هر چند هدف اصلي تمرينات معنوي خود را خداشناسي مي داند و همواره تأکيد مي کند که هيچ چيز نبايد يک سالک اک را از اين هدف اصلي باز دارد. امّا خداي مورد نظر آن با خداي اديان الهي فقط در لفظ مشترک بوده و در معنا کاملا متفاوتند. اينان تأکيد مي کنند که خدايي که اديان الهي و حتي برخي از اديان هندي مبلغ آن هستند، اساسا وجود ندارد. و يا اين که مدعي اند خدا همان چيزي است که هر فردي باور دارد! به همين دليل هيچ کس نمي تواند درباره خدا تصور نادرست و اشتباهي داشته باشد. خدا عبارت است از باورهاي فرد «خدا آن است که هر روحي باور دارد که باشد». در عين حال مي گويند هيچ بشري به درستي نمي داند شناختش از خدا چيست پس وجود خدا يک معما است خداي يک شخص مست لا يعقل هماني است که او باور دارد و خداي يک فرد عالم بزرگ نيز هماني است که باور دارد. هر دوي آنها درباره خدا درست مي انديشند! و هم‌چنین پذيرش خداي منفي يا سلطان نيروهاي منفي در عرض خدا به معناي ثنويت گرايي يا چند خدا گرايي در این فرقه مطرح است. طرح جهان هاي يازده گانه در اکنکار هيچ مبناي عقلاني و مستدلي ندارد. افزون بر اين اين سخنان که خدا همان چيزي است که هر کس باور دارد، معنايي جز انکار واقعيت داشتن خدا ندارد. به هر حال خدا، به عنوان خالق و مدبر هستي يا هست يا نيست؛ و اگر هست ديگر معنا ندارد بگوييم هر کس به هر چيزي باور داشته باشد، همان چيز خدا است! 2. دومين شاخصه عرفان هاي نوظهور و از جمله اکنکار شريعت ستيزي و فقه گريزي آنهاست: در مکتب اکنکار تساهل و تسامح رفتاري به صورت خاص وجود دارد. به تعبير خودشان، در اکنکار قوانين يا محدوديت هايي از قبيل توصيه پوششي خاص براي مردان يا زنان يا رژيم غذايي خاص و حلال و حرام دانستن برخي از خوردني ها وجود ندارد. سقط جنين و هم‌جنس بازي و طلاق و امثال آن به عنوان تصميماتي شخصي دانسته مي شوند و تصريح مي کنند که اکنکار هيچ حکمي در اين زمينه ندارد. و نيز قائل است که مقررات اديان را ساخته دست بشر مي داند. در اکنکار آموزه هايي همچون نماز که اساس دين اسلام است و به عنوان معراج مؤمنان و وسيله تقرب آنان به خداي متعال معرفي شده است، عملي بي فايده و حرکتي ربات وار و بدون روح تلقي شده و به جاي آن تمريناتی را که خود ساخته اند قرار مي دهند و... يعني با وجود آنکه به شدّت با فقه و شريعت مبارزه مي کنند، خود تعاليم فقهي و دستور العمل هاي رفتاري خاصي دارند که در حقيقت اين دستور العمل هاي اکنکار، از سوي افسران نظامي پنتاگون، طراحي شده اند و به منظور بهره برداري هاي نظامي و سياسي و اقتصادي و فرهنگي ارائه مي شوند. نکته ديگر اينکه اگر عرفان راهي است براي رسيدن به خدا و تقرب به او بايد دانست که جزء با عمل کردن به دستورات خداوند وصول به چنين هدفي امکان ندارد. خداي متعال نيز فرموده است هر کس مرا مي خواهد بايد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پيروي نمايد «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله»: اگر خدا را دوست داريد پس از من اطاعت کنند تا خداوند شما را دوست بدارد. 3. يکي ديگر از شاخصه هاي اين عرفان هاي وارداتي در بعد انسان شناسي، انکار معاد و جايگزين کردن آموزه تناسخ يا بازگشت هاي متوالي به جهان به جاي آن است که هم از نظر فلسفي و عقلي به طور قطع باطل است و هم از نظر ديني مردود می‌باشد. افزون بر دلايل عقلي و ديني بر رد تناسخ، به نظر مي رسد که اگر پدر و مادري واقعا و از صميم قلب به تناسخ معتقد باشند، نظام تربيتي و علقه هاي عاطفي ميان آنان و فرزندانشان کاملا مختل خواهد شد. پدر و مادري که معتقدند روح فرزندي که از آنها متولد شده است ممکن است روح يک سگ يا گياهي باشد که به بدن فرزندشان منتقل شده است، چه عاطفه و علاقه اي به او مي توانند داشته باشند؟ يا اين که ممکن است روح يک انسان شرير و پليد باشد يا دشمن قسم خورده آنها باشد هیچ تمايلي به تربيت آن نخواهند داشت. 4. يکي ديگر از مشخصه هاي مشترک همه عرفان هاي کاذب قطب محوري و استاد پرستي است: مثلا در عرفان اکنکار به جاي توسل به خدا براي حل مشکلات، بايد به پير يا ماهانتا که رهبري اکنکار را بر عهده دارد متوسل شد. در آئين آمريکايي اکنکار، به صورتي زيرکانه، باور به اديان توحيدي به عنوان مانعي بر سر راه پيشرفت معنوي دانسته شده و کنار زدن و زدودن باورهاي ديني پيروان، يکي از راه هاي تکامل روحي و شرط تأثير گذاري تعاليم معنوي اکنکار بيان شده است. اين آئين مدعي است که با وجود ماهانتا ديگر نيازي به تعاليم ساير اديان نيست. (حکمت اک، ذيل عنوان راه هاي پنهان ماهانتا، ص16 و 15 و 14) در حالي که عقل و شرع حکم مي کنند که بهترين و صائب ترين وسيله قرب الهي و بلکه تنها وسيله وصول به حقيقت، متابعت از شريعت اسلامي و وحياني است چگونه ممکن است که راه هاي بهتر و ساده تري براي وصول به حقيقت باشد امّا خداوند آن را از بندگان خود دريغ کند؟ مگر جز اين است که قرآن مي فرمايد: ... و نزلنا عليک الْکتَابَ تِبْيَانًا لِّکلِّ شَيْءٍ...؟ ما قرآن را بر تو نازل کرديم که بيان کننده هر چيزي است. لذا تمام حقايق منحصر در دل شريعت است. راه هايی را که بشر ساخته و در اغلب موارد بر اساس تمايلات نفساني انسان هستند، راه به جايي نخواهد برد. 5. يک سؤال جدي و اساسي در برابر فلسفه اکنکار به عنوان يک مکتب معنوي که شاکله آن را سفر روح تشکيل مي دهد وجود دارد و آن اين که هدف از سفر روح چيست؟ سراسر اين مکتب به دنبال آن است که انسان سفر روح کند و روح را از بدن جدا کند. هدف اين عمل چيست؟ ظاهر مکتب اک پاسخي براي اين پرسش ندارد يعني همين سفر روح را غايت و هدف نهايي مي داند اين در حاليست که خروج روح از بدن هدف نيست، بلکه يکي از مراحل و منازلي است که سالک در آغاز راه به آن دست مي يابد. هدف و غايت سلوک چيزي جز وصول به مقام قرب الهي نيست. البته يک سري تکنيک هايي براي دستيابي به آرامش در هر مکتبي وجود دارد که ربطي به عرفان ندارد. بله اگر بخواهيم مصداقي بحث کنيم بايد بگوئيم معنويت گرايي و نيل به آرامش از مواد مخدر شروع مي شود و حتي روابط آزاد سکس را شامل مي گردد تا رياضت کشيدن و رژيم هاي غدايي ويژه مثل گياه خواري و اعتقاد به تناسخ و امثال اینها. امروزه در معنويت هاي انحرافي، اعتقاد به خدا به صورت خيلي تحريف شده مطرح مي شود که هماهنگ با مباني ديني نيست و نمي تواند واقعا زندگي انسان را تغيير دهد ممکن است او را آرام يا سرگرم (تخدير رواني) سازد تا ديگر مثل دهه هاي گذشته دست به جنبش هاي فراگير اجتماعي نزند و منافع سرمايه داري و نيروهاي مسلط دنيا را به خطر نيندازد امّا از اين که به راستي روح انسان را به سرچشمه اصلي و الهي آن باز گرداند و به وصال با زيبايي و دانش و قدرت و عشق مطلق برساند عاجز است. 6. يکي از ويژگي هاي اين قبيل عرفان ها سکولار بودن آنهاست زيرا رويکردي اين جهاني داشته و قلمرو آن به اين دنيا محدود مي شود به اين معنا که تمام توجهات باطني آنها براي دست يابي به امري دنيوي و خوشي و کاميابي در اين دنيا محدود مي شود و غايت اين نوع عرفان ها، برخي روشن بيني ها و پيش گويي هاست و گاهي راه رفتن روي آب و حرکت در هوا و نگه داشتن قطار و ... است که قدرت شياطين به مراتب بيشتر از اين چيزهاست. امّا انسان کامل و خليفه حق تعالي کجا و اينها کجا. آري بسياري از آموزه هاي اين مکتب در تضاد با آموزه هاي اسلامي است گرچه ممکن است اشتراکات نادري هم داشته باشند و لذا عاقبت خوبي براي آن رقم نمي خورد و ما بايد بدانيم که وظيفه ما قدم نهادن در مسير عبوديت حق تعالي است که فقط با عبوديت است که سعادت ابدي و واقعي تحصيل خواهد شد. بنابراين روش هايي که مخالف با شريعت و اعتقادات اسلام باشد باطل است و گرايش به آنها هم جايز نمي باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image