تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه
عبدالله بن عَجلان سکونی کندی،[1] ملقّب به احمر،[2] از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) است.[3] برخی از کتابها نام او را فقط در میان اصحاب امام صادق(ع) برشمردهاند.[4]در مدح عبدالله بن عجلان روایاتی نقل شده است:1. امام باقر(ع) به زراره فرمود: «گویا میبینم که بر سر کوهى هستم و مردم از هر طرف، به سوی آن میآیند تا وقتی که تعداد آنها زیاد میشود، تا اینکه کوه آنها را به آسمان میبرد و مردم از هر طرف آن پَرت میشوند، جز یک دسته اندک که باقی میمانند و پنجبار چنین اتفاقی میافتد و در هر بار مردم میافتند و همان دسته باقی میماند و ... عبداللَّه بن عجلان در آن دسته است».[5]2. در روایتی مشابه امام صادق(ع) به مُیَسِّر بن عبدالعزیز فرمود: «گویا میبینم که بالاى کوهى هستم و مردم بر فراز این کوه بالا میآیند. همین که تعداد آنها زیاد میشود، کوه آنها را بالا میبرد و پرت میکند و به زمین میافتند، جز چند نفر، کسی با من باقى نماندند و تو و دوست تو، عبداللَّه بن عجلان از آنها بودید».[6]3. میسّر روایت کرده است که؛ من و علقمه حضرمى و ابوحیان عجلى و عبداللّه بن عجلان در انتظار امام باقر(ع) بودیم. همین که امام(ع) تشریف آوردند، به سوى ما توجه نموده و فرمود: «به خدا قسم! من روح و بوى شما را که بر دین خدا میباشید را دوست دارم». علقمه به ایشان عرض کرد: هرکس بر دین خدا باشد، شما شهادت میدهید که از اهل بهشت است؟ آنحضرت(ع) مدتى مکث کردند و سپس فرمود: «نفس خود را نورانى کنید و اگر مرتکب گناهان کبیره نشوید، من براى شما شهادت میدهم».[7]در مقابل؛ روایتی وجود دارد که شاید بتوان ذم عبدالله را از آن برداشت کرد:حارث بن مغیره از امام صادق(ع) روایت میکند: به آنحضرت عرض کردم، عبداللَّه بن عجلان در جریان آن بیماری که منجر به مرگ او شد، میگفت: من در اثر این بیماری نمیمیرم ولی با این وجود مُرد! امام(ع) فرمود: «خداوند، هیچ گناهش را نیامرزد! چه اندیشهای در سر داشت؟! موسى(ع) از قوم خود هفتاد مرد برگزید و وقتى دچار زلزله شدند و همه هلاک گردیدند موسى گفت: «پروردگارا! اصحاب من، اصحاب من». خطاب آمد من به جاى ایشان یاران بهتری به تو میدهم. موسی(ع) عرضه داشت: «من ایشان را میشناختم و به ایشان علاقهمند بودم». امام ششم(ع) فرمود: (پیرو درخواست موسی) خداوند آن صاعقهزدگان را برگرداند، در حالیکه پیامبر بودند». [8]این روایت – با فرض پذیرش – نیز دلیلی بر ذمّ عبدالله نیست، زیرا:1. اینکه حضرت فرمود: خدا گناهش را نیامرزد، ممکن است دعای واقعی نبوده، بلکه میتواند کلام رایج عرفی – مانند مادرت به عزایت بنشیند – ارزیابی شود، بویژه آنکه در برخی نقلها آمده «لَا عَرَفَهُ اللَّهُ شَیْئاً مِنْ ذُنُوبِه»؛[9] خدا هیچ گناهش را به یاد او نیاورد.2. در همان روایت آمده است که خدا دعای موسی(ع) را پذیرفت و صاعقهزدگان را برگردانده و به آنان مقام نبوت داد، که در صورت پذیرش، ناظر به آن است که عبدالله نیز در زمان رجعت، با مقامی والاتر برخواهد گشت.3. شاید اینکه او گفته بود، در این مرض نمیمیرم، مربوط به زمان خاصی از بیماری او بود، نه آنکه من هیچگاه نخواهم مرد. [10] .
اسلام کوئست
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.