سرکرده عرفان حلقه دیدگاه های ماتریالیستی دارد / حوزویان راه رسیدن به معنویت را به زبان ساده برای جوانان بیان کنند  /

تخمین زمان مطالعه: 25 دقیقه

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در ماههای اخیر و با دستگیری مدعیان فرقه انحرافی "عرفان حلقه" ابعاد جدیدی از انحرافات و رسوائیهای این فرقه منتشر شد، که کاشف از برنامه ریزی گسترده دشمنان در به انحراف کشاندن عقائد پاک جوانان این مرز و بوم بود. لذا این امر را بهانه قرار دادیم و در مورد مسائل مختلف این فرقه، با جناب دکتر حمیدیان، کارشناس عرفانهای کاذب به گفت وگو نشستیم.


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در ماههای اخیر و با دستگیری مدعیان فرقه انحرافی "عرفان حلقه" ابعاد جدیدی از انحرافات و رسوائیهای این فرقه منتشر شد، که کاشف از برنامه ریزی گسترده دشمنان در به انحراف کشاندن عقائد پاک جوانان این مرز و بوم بود. لذا این امر را بهانه قرار دادیم و در مورد مسائل مختلف این فرقه، با جناب دکتر حمیدیان، کارشناس عرفانهای کاذب به گفت وگو نشستیم. آنچه در ادامه می خوانید، گفتگوی تفصیلی با وی است. رسا ـ صدور حکم برای سرکرده گروه عرفان حلقه را شروعی برای بحث قرار می دهیم، بعد از این که حکم صادر شد و ابعادی از عرفان های حقله ای و کیهانی برملا شد، مشخص شد که افراد زیادی جذب این فرد شده بودند که نوعا تحصیل کرده و دانشجو بودند، سوال اینجاست که چه چیزی باعث می شود که افراد با سطح تحصیلات بالا جذب این گروه ها شوند؟ بسم الله الرحمن الرحیم. درمورد عرفان های حلقه ای و کیهانی، این نکته حائز اهمیت است که مبحث اصلی در این گونه عرفان ها با درمان آغاز می شود، درمان یکی از روشهای جذب و سازمان دهی تشکیلات است که می تواند از هر روشی برا ی تشکیل گروه موثرتر واقع شود، روش های درمانی که این گروه در پیش گرفته بود با نام فرادرمانی عنوان می شد، در حالی که بعدا معلوم شد همه اینها ادعاهای بی مبنایی بوده است. رسا ـ این گروه ادعا می کند که از مجامع بین المللی و مجامع پزشکی، لوح و تقدیرنامه دریافت کرده است! این لوح و تقدیر نامه را بعد از چند سال کار کردن گرفته اند، در ابتدای شروع به کار که مجوز نداشتند. البته این مجامع بین المللی که از آن حرف می زنند، معلوم نیست که مجمع مطرحی باشند یا خیر و آیا بر اساس علم و اصول به گروه تقدیر نامه داده است یا با رشوه. و البته چنین تقدیر نامه هایی برای ما سندیت ندارد. منتها این گروه چند سال پیش که کار را شروع کردند، با عنوان یک موسسه فرهنگی شروع به کار کردند که کلاسهای عرفان و کلاس تئاتر بگذارند، منتها اینها کلاسهای درمانی و فرادرمانی گذاشتند. این کلاسها در حقیقت کلاسهای فرادارویی بودند، یعنی با استفاده از مشاوره، فرد را درمان می کنند، منتها این گروه، مشاوره ای هم به افراد نمی دادند، بلکه به افراد می گفتند که ناامیدی که شما در وجود خود حس می کنید، به دلیل وجود ویروسهای غیر ارگانیکی است که در بدن شماست و درمان ما باعث خارج شدن این ویروسهای غیر ارگانیک از بدن شما خواهد شد و حال شما خوب می شود. در اینجا سه حالت اتفاق می افتاد، یکی اینکه بر اثر القائاتی که به شخص می دادند، مثل اینکه می گفتند ما با نگاه کردن به تو، تو را به روح القدس متصل کردیم و به فرد هم تلقین می شد و می گفت که من درمان شدم. در حالت دوم می گفتند تو مقاومی و کاملا تسلیم نشدی، تو کاملا تسلیم ما شو. در بدن تو این ویروس غیر ارگانیک قوی است، ما کار ی می کنیم که کاملا خارج شود، بنابراین با گرفتن دست او و وادار کردن او به حالتهای غیر طبیعی و به اصطلاح صحبت کردن با ویروس غیر ارگانیک که در درون فرد بیمار بود، که گاهی روح خبیث بود و گاهی جن (مثل روح جوان 17 ساله انگلیسی که خودکشی کرده بود یا بچه هشت ساله ای که از بلندی پرت شده بود، روح این بچه می گفت مادر و پدرم دعوا کردند و من پرت شدم و مردم ) این عده سعی می کردند که این روح را از بدن بیمار خارج کنند. رسا ـ یعنی صدای این ارواح برای همه قابل شنیدن بوده و یا نه اینها مدعی بودند که این صحبت ها می شود؟ اینها بصورت تصویری موجود است. فیلمش هست، که این زن یا مرد یا بچه از روح این فرد بیمار خارج شود، اینجا این فرادرمانگر دست او را می گیرد و سعی می کند که او را در یک حالت غیر طبیعی فرو ببرد و با او صحبت کند و بعد او با یک جیغ بلندی می گوید که این ویروس غیر ارگانیک از بدن بیمار خارج شد، ولی برای بعد از درمان نمی گفتند که چه اتفاقی می افتد، می گفتند باز امکان دارد آن ویروس در بدن شخص لانه کرده باشد. هر بار که اینجور شدی بیا تا اینها را از بدنت خارج کنیم. رسا ـ به این ترتیب بیمار را همیشه محتاج به خود نگه می داشتند. بله، این گونه بود و حال آنکه این درمان نیست، حتی خود بنده از این ها پرسیدم چند بار این اتفاق بیفتد درمان می شود؟ گفت خیلی، امکان دارد هر هفته باشد. این که درمان نیست، یعنی فرد هر هفته باید برود و ویروس منفی از خود خارج کند، در ثانی اینکه هر وقت که با این ویروس منفی صحبت می کردند(حال جن است یا روح خبیث) به رییس این فرقه می گفت من از این جا می روم، گرچه برایم سخت است و می خواهم اینجا بمانم، رییس فرقه می گفت نه برو این جا و این دنیا بدرد نمی خوره، برو تو سرای آن دنیا که هستی. می گفت باشد و از او تشکر می کرد و می گفت تو چه آدم خوبی هستی، نکته ای که اینجا حائز اهمیت است، این است که این روح خبیث یا جن از کجا می داند که این رئیس فرقه آدم خوبی است. یعنی ویروس خبیث و منفی‌ غیر ارگانیک که آمده و این فرد را بیمار کرده از کجا می داند که رییس این فرقه آدم خوبی است؟ بعد صداش می کند: مهندس تو خیلی آدم خوبی هستی، من رفتم ولی تو آدم خوبی هستی و قدر خودت را بدان. مگر این ویروس منفی نیست؟ اول اینکه این درمانگر مهندس نیست از کجا می فهمد این مهندس است؟ چگونه خوب بودن فرد درمانگر را تشخیص می دهد در حالیکه درمانگر ظاهرا او را از خانه اش بیرون می کند؟ چگونه عنوان درمانگر را که دکتر است یا مهندس تشخیص می دهد؟ چطور فارسی صحبت می کند در حالی که مثلا روح یک جوان انگلیسی است؟ این مسائل نوعی شعبده بازی است و این بحث فرادرمانی و خارج کردن ویروس در حقیقت یک نوع بازی است. در اینجا می پردازیم به اینکه منشاء این فرادرمانی از کجاست. این درمان ابتدا با یک اصل مدیتیشن و هیپنوتیزم شروع شده و بعد به بحث فرادرمانی رسیده است، کلاسهای اولیه این گروه TM هست که در واقع همان تکنیک های مدیتیشن است. ریشه این بحث در غرب است و در ایران بنیانگذاری نشده است و البته از نظر ما یک کار غیر اصولی و غیر منطقی است که منشاء و محل رشد آن در غرب است. بنابراین این تکنیک ها، ابداعی از طرف رییس این فرقه نیست، ضمن اینکه این کارها گاهی غیر شرعی و غیر منطقی است. مثل اینکه این فرد که پزشک نیست با چه عنوانی دست خانمها را لمس می کند و با آنها از نزدیک صحبت می کرده تا ویروس غیر ارگانیک از بدن اینها خارج کند؟ گاهی وقتها بیماران خوب نمی شدند، اینها یک تعبیر داشتند برای آنها و می گفتند شما در مرحله برون ریزی هستید. برون ریزی یعنی چه؟ یعنی بیمار می گفت من از وقتی به شما مراجعه کردم، دچار ضعف اعصاب شدم، شبها خواب بد می بینم، بی دلیل جیغ می کشم، احساس می کنم کسی اذیتم می کند، و درمانگر می گوید شما دچار برون ریزی شدی و این به این معناست که هر چه ویروس غیر منفی در بدن شما مقاومت ایجاد کردند، این مقاومت ها دارد خودش را نشان می دهد و بالاخره از بین می رود و گاهی تا سه چهار سال طول می کشد. یک دختری می گفت: من کار می کردم، زندگی داشتم، زندگیم روان بود، از وقتی به شما مراجعه کردم و شما می گویید دچار برون ریزی شدم، زندگیم بهم خورده و الکی گریه می کنم و دچار اضطراب شدم، درمانگر می گوید تو برون ریزی داری و این طول می کشد. این در واقع آسیب است، برون ریزی مثل این است که بروید دکتر و به او بگویید که از وقتی به شما مراجعه کردم سردرد پیدا کردم، دکتر می گوید شما سردرد پنهان داشتی، و قرصی که من به شما دادم باعث شده که سردرد پنهان شما بیرون ریخته و باید تا سه سال این سردرد ها را تحمل کنید تا تمام شود، یا جوشهای بدنت که پنهان بوده با درمان بیرون ریخته و مدتی طولی می کشد تا تمام شود. گاهی کسانی که به اینها مراجعه می کردند دچار ضعف اعصاب، دیدن کابوسهای شبانه و .... می شدند که تعبیر این فرقه برای این رفتار برون ریزی بود، به این معنی که ویروسهای غیر منفی که در بدن فرد مقاومت ایجاد کرده اند و این مقاومت ها یک به یک شناخته شده و شکسته می شوند، به شکل این مشکلات بروز پیدا می کنند و یک سیکل شاید چند ساله هم داشته باشد، به این ترتیب گاهی یک فرد سالم دچار آسیب و ناراحتی های روانی می شود که به تعبیر این فرقه مرحله برون ریزی خواهد داشت. رسا ـ مشکل اصلی این روش درمانی چیست؟ مشکل این فرقه این است که روش های فرادرمانی خود را مستقیما بر روی انسان پیاده می کنند، همه جای دنیا یک روش درمانی ابتدا روی حیوانات آزمایشگاهی انجام می شود و در صورت مثبت بودن نتیجه، در مورد انسان بکار می رود تا اگر این روش دارای آسیبی بود به انسان وارد نشود، اما این گروه، روش درمانی خود را به قیمت آسیب دیدن روح و روان بیماران خود بر روی انسان پیاده کرده است. در این فرآیند کافی است که یک نفر دچار آسیب شود، مثل اینکه چاقویی را بسازید و برای امتحان تیز بودن آن، در بدن فردی فرو کنید و ببنیند که بر اثر تیزی آن از بدن چه کسی خون می آید. بالاخره این روش افرادی را زخمی می کند و امکان دارد یک نفر را هم بکشد. بعد شما نمی توانید بگویید که من داشتم چاقو را امتحان می کردم، بالاخره به یک نفر آسییب رسیده، توجیهی ندارد که به خانواده فرد آسیب دیده بگویید که اتفاق خاصی نیفتاده، مثلا به خانواده دختر جوانی که دیوانه شده بگویید: که دیوانه نشده و آسیب خاصی ندیده، او دچار برون ریزی شده است و بعدها خوب می شود. این فرد به لحاظ روحی از بین رفته و آسیب دیده است. رساـ جوانانی که برای درمان به این گروه مراجعه می کنند یا بعدا مریدان این شخص شدند، چطور است که به عقلشان رجوع نمی کنند؟ و حداقل نباید برای آنها سوال ایجاد شود که اعمالی که اینها انجام می دهند درست است یا خیر، چطور می شود که اینها دچار یک شیفتگی نسبت به این افراد می شوند و هر کاری که آنها می گویند انجام می دهند، بدون اینکه تفکر کنند که درست است یا نه؟ این بستگی به باور مردم دارد که معمولا دنبال یک شرایط فوق العاده در زندگی خود هستند، انسانها دوست دارند که روشهایی ببینند که این روشهای غیر معمول، شرایط زندگی و روحیه آنها را متحول کند، مثل روشهای شبه عرفانی و یا همین درمان را که درمان عرفانی می دانند و حال آنکه ما چیزی به نام درمان عرفانی نداریم. ما معتقدیم قرآن شفای دلهاست، کسی که به سمت نماز برود نورانی می شود، همین باعث می شود که شیطان از او دور بشود و قلب فرد، قلب سلیمی باشد. در روشهای اینها، طرف به چیزی نمی رسد، مثلا به سدره المنتهی نمی رسد. بعضی می گویند که روشهای اینها ما را نماز خوان کرده است. عرفانی که در این روش فرادرمانی از آن صحبت می شود، شاید منتهی به نماز خوان شدن فردی گردد، اما این در حالی است که رییس این فرقه، پایبند به عبادات نیست و گاهی دین را قبول ندارد. با اینکه پول دار است، حج نرفته کسی تا به حال او را در نماز جمعه ندیده، اگر خیلی عرفانی است بهر حال انسانهای عرفانی نماز دارند، در نماز جمعه و جماعات شرکت می کنند، این فرد نه می رود و نه اساسا این چیزها را قبول دارد، چگونه است که چنین فردی بخواهد دیگران را با نماز آشنا کند و آنان را به دین نزدیک کند؟ برداشت او از نماز چیز دیگری است و معتقد است اگر بد نماز بخوانیم، جبرییل ترمز دستی نماز ما را می کشد و ما دیگر نماز نمی خوانیم، پس بروید خودتان را اصلاح کنید تا مقیم الصلاه شوید، مقیم الصلاة یعنی چه؟ به این معنا که ما دائما در حال صلوة هستیم، پس نیازی به رکوع و سجود نداریم چون دائما در نماز هستیم. اگر چنین واژه ای در قرآن هست به این معنا نیست که ما هر لحظه در نماز هستیم، پس دیگر نیازی به نماز خواندن نیست. بعد می گوید پس در حال خوابیدن، خوردن و کار کردن مقیم الصلاة هستم، پس چه لزومی دارد که بایستم و نماز بخوانیم و این اصلا معنا ندارد. نماز های بی حال موجب سلب توفیق نماز می شود و از فرد می خواهد به اصلاح خود بپردازد، تا به مقام مقیم الصلاة دست یابد، در چینن حالتی فرد نیازی به رکوع و سجود ندارد، چون در حالت نماز است که به این ترتیب اصل نماز خواندن را منکر می شود. رسا – لطفا در مورد ظاهر و باطن جلسات اینها توضیحاتی بفرمایید. در جلسات چنین گروه هایی پیدا و پنهانی است که در روی پیدای آن جاذبه هایی وجود دارد که افراد را به سمت این جلسات می کشاند و حرف های نو و قشنگی در این جلسات زده می شود که بعضی ها می گویند من بدنبال همین حرفها بودم. ولی آنچه در پنهان این جلسات دیده می شود معمولا وهن دین، روابط ناصحیح، و نیاتی که بیشتر جنبه اقتصادی دارد تا جنبه خدمت به جامعه، موج می زند. ظاهر حرف این گروهها این است که بیایید نیت های درونی خود را از کثافات درونی پاک کنید، در واقع بهداشت درونی داشته باشید، همانطور که در بهداشت محیط زندگی و لباس خود دقت دارید، بیایید درون را هم پا ک کنید. ولی روش هایی که ارائه می دهند، دینی نیست، چون دستور دین پشت سر این قضیه نیست. لذا می بینید پیدا و پنهان اینها با هم فرق دارد. رساـ افرادی که به سمت اینها می روند معمولا فریب می خورند؟ دقیقا همین است و این افراد فرییب خورده اند و فریب خوردگان نوعا افراد با سواد و تحصیل کرده اند، چون باور کرده اند، مثلا از حوزه علمیه فردی است که خود را تولیت مدرسه حجتیه می داند و می گوید من نوه آیت الله کوه کمره ای هستم، این فرد نفر دوم این فرقه محسوب می شود، به نفع این فرقه سخنرانی می کند و می گوید که از این طریق همه خوب می شوند، چون من هم برای پا دردم به اینها مراجعه کردم و خوب شدم. این شخص برای تبلیغ این فرقه وقت می گذارد و حتی دین را پای قضیه می آورد. مسئولین را پای این قضیه می آورد و همه را می خواهد خرج این قضیه کند. تا اینکه تشکیلات جمع می شود و با آنها برخورد می شود و احضار می شود و وقتی می بیند که قضیه جدی است و وزارت درمان و دانشگاه علوم پزشکی و برخی جاهای دیگر شکایت کرده اند، بعد می گوید اشتباه کردم. افرادی که به این گروه ها و فرقه ها مراجعه می کنند، به نوعی فریب می خورند و حتی با داشتن سطح تحصیلات بالا، به دلیل باور کردن این مسئله، همه چیز را خرج می کنند تا دیگران را نیز به این گروه دعوت کنند. رسا – تعریف رئیس این فرقه از عرفان چیست؟ قضیه این است که فردی که اساسا بینش مادی گرایانه دارد و اعتقاد به تفسیر ابزاری جهان داشته و به مکاتب الحادی توجه می کرده، چه مسئله ای او را به سمت عرفان سوق داده است؟ وقتی به عرفان چینین فردی نگاه می کنید، خواهید دید که تعریف او از عرفان، برخاسته از مکتب ماتریالیست است که معتقد است ما دو دنیا داریم: دنیای ابزاری و دنیای بی ابزاری، دنیای ابزاری دنیای مادی ماست، دنیای طول و عرض و ارتفاع که در آن می خوریم و می خوابیم و می پوشیم و دنیای بی ابزاری شامل مسائلی چون عشق، محبت، ایثار و ... است که عرفان نام دارد. این تعریف، تعریف ما از عرفان نیست، عرفان و دنیای بی ابزاری ماتریالیست ها در برابر دنیای ابزاری تعریف شده که همه چیز را مادیگرایانه می بیند، و برای اینکه فداکاری مادر نسبت به بچه اش و عشق دو نفر به یکدیگر، که در دنیای مادی نمی گنجد را تبیین کند، دنیای دیگری به نام دنیای بی ابزاری را نام نهادند. این تعریف ماتریالیستی است و این فرد با این دیدگاه، دین و قرآن را برای ما تفسیر می کند. رسا- رئیس این فرقه مدعیست که این گروه " فرقه" نیست. لطفا توضیح دهید. این یک فرقه است و ادعای او برای ما قابل قبول نیست، و یک عده جذب آن شدند و آن را باور کرده و مرید شده اند. اگر این فرقه نیست ( چون رییس این تشکیلات فرقه بودن آن را قبول ندارد) چرا مردمی که پیش یک دکتر می روند و خوب می شوند، نمی روند و مرید آن دکتر بشوند؟ دکتر دارویی تجویز می کند و او استفاده می کند و بیماری او خوب می شود. چرا مرید آن دکتر نمی شوند و یا چرا آن دکتر به او پایان نامه و برگه خاص نمی دهد؟ خوب این فرد یک مجوز گرفته است و ثبت نام کرده و کلاسهایی تشکیل داده اند و در انتها پایان نامه ای به اعضا می دهد که به آنها اجازه جذب افراد و درمان بیماران را می دهد و نام آن را هم فرادرمانی عرفانی گذاشته است و اعضای خود را در کل کشور سازمان دهی کرده و تشکیلاتی در نظر گرفته، این گروه حتما فرقه است. چرا در بیمارستان ها چنین اتفاقی نمی افتد، چرا دکتری که به پنجه طلایی مشهور است افرادی را که درمان کرده مرید خود نمی کند؟ رسا – تحصیلات این فرد تا چه حدی است؟ به او می گویند دکتر، در حالی که اساسا دیپلم او را هم کسی ندیده است، و نتوانسته تا الان ارائه بدهد، او ادعا کرده در ترکیه تحصیلات تکمیلی خوانده ام، ولی اینکه در کدام دانشگاه درس خوانده معلوم نیست، دانشگاهی که او می گوید در آن درس خوانده است، در آن زمانی که او در آنجا بوده اصلا وجود نداشته است. حتی خیابان های دانشگاه را بلد نیست، و حتی یک عکس از زمان تحصیل خود ندارد، و از زمان تحصیل حتی یک جزوه که نشان بدهد او در ترکیه درس خوانده است، ارائه نکرده. خود را دانشجوی رشته مکانیک معرفی کرده، ولی بعدا رشته محیط و آب و خاک. حتی یک کتاب برای تحصیلات دانشگاهی خود ندارد که به اصطلاح استادش گفته باشد که خریداری کند. رسا ـ سؤال اساسی که در این بین مطرح است، این است که در جامعه ای که دستش از عرفان های حقیقی کوتاه است، می توان جذب مردم به این گروه ها را توجیه کرد، ولی درجامعه ما که یک جامعه اسلامی و شیعه است و دارای عرفان ناب و عرفای تراز اول است، چرا به چنین عرفانهایی اقبال می شود؟ به این دلیل که مردم می خواهند به مقام و موقعیت عرفا به سرعت دسترسی پیدا کنند. یک عارف برای رسیدن به یک مقام 40 سال تلاش می کند، بعد ما زندگی نامه این عارف را دست هر جوانی می دهیم و او فکر می کند که بد نیست که اینگونه زندگی کند، چون در این کتابها نوشته نمی شود که این عارف از چه روشهایی برای تزکیه نفس استفاده می کرده. اساتید او چه چیزهایی به او آموخته اند که او نگفته است. وقتی جوان این کتاب را می خواند، می خواهد با یک" هو" گفتن بالای کوه برود و یا با نگاه کردن، بیمار را درمان کند و یا ذهن افراد را بخواند. بزرگان می گویند که عارفی به محض ورود شخص به او می گوید که برو و فلان کار را بکن، و آن شخص می پرسد که شما از کجا فهمیدید که من برای چه کاری آمدم و عارف به او می گوید که برو و فلان کار را انجام بده. این استاد سالها زحمت کشیده تا توانسته این کار را انجام دهد، و جوانی که این را می خواند می خواهد بدون زحمت به آن برسد و می گوید چون فلان عارف یا فلان آیت الله به این مقام رسیده، پس می شود، خوب من دوست دارم به سرعت به این مقام برسم و هیچ تغییری هم نکنم و در عین حال همین آدمی که هستم باشم، خوب اگر کسی بخواهد به سرعت و بدون زحمت به این مقام برسد، گرفتار شیطان می شود. شیطان به او می گوید: بیا من بلدم چگونه تو را راهنمایی کنم. خلاصه این فرد راهنمایی می شود به افراد اینچنینی، این افراد وقتی می بینند که جامعه به این مسائل محتاج شده است، سوء استفاده می کنند. 4 کلمه حرف درست می زنند و 10 کلمه حرف غلط، مثلا به عنوان معجزه نشان می دهند که ویروس غیر ارگانیک را از بدن این بیمار خارج می کنم، و یا مثلا فرد را هیپنوتیزم می کند، و ذهن او را مثلا می خواند و یا در وصف ایلیا رام الله آمده است که دانه ای را با چشم کاشت و نگاه کرد تا اینکه در عرض 5 دقیقه دانه جوانه زد و سبز شد و بزرگ شد و درخت شد، چنین چیزهایی را که کسی ندیده است، این ها را بزرگنمایی می کنند و می گویند که توانایی شان فوق العاده و خداگونه است، و دیگران بیایند و به او چنگ بزنند، الان این مسئله در جامعه مُد شده است، یکی نماینده امام زمان است و یکی پیک آن حضرت و دیگری عارف است و دیگری درمانگر است و دیگری پیشگو و خلاصه بازار این ادعاها گرم می شود. در حالیکه عرفان اسلامی خیلی راحت و ساده است، می گوید نماز را بخوان و روزه بگیر و به دیگران احترام بگذار و گناه نکن، تا وارد بهشت شوی، مگر بوسیله عرفان نمی خواهیم وارد بهشت شویم و اساسا از عرفان توقع آرامش نداریم؟ همین مسائل به ما آرامش می دهد. رسا ـ در خلال سخنان خود به انتشار کتب زندگی نامه عرفا اشاره کردید. به نظر شما انتشار این کتب به چه نحوی باید باشد تا کمترین آسیب را به خوانندگان آن وارد کند؟ این کتابها نیاز به استاد دارد. وقتی این کتابها را می خوانیم و استادی نداریم و این حس در ما بوجود می آید که باید مثل شیخ رجبعلی خیاط بشویم، مثل آقای اسماعیل دولابی بشویم، ولی گفته نمی شود که آنها چه کارهایی کردند و چه ضجرهایی کشیدند، چه تهذبی به خرج دادند و چقدر نفسشان را کشتند و چقدر نخواستند، میل داشتند و نخواستند، چقدر نخوردند و روزه گرفتند، چه شبها که پیاده رفتند و در بیابان به سجده افتادند، اینها در این کتابها دیده نمی شود که سالها باید فرد سالک بشود. گاهی کسی که دوست دارد این مسیر را برود، ولی استاد ندارد گرفتار می شوند، ما استاد لازم داریم و این استاد هم باید از درون حوزه بیرون بیاید، الان حوزویان ما اشکالی که دارند این است که از جامعه کمی دور هستند، حوزویان باید در مساجد و در رسانه ها، به این نکته توجه کنند که مردم معنویت می خواهند و معنویتی ساده هم می خواهند و لیکن درعین حال پر اثر باشد، به جوان بگویند که چه بکند که این عرفان را بدست بیاورد، اگر چنین تدبیری اندیشه شود، دیگر مشکلی نیست. از دبیرستان به بچه ها گفته شود، در رسانه به بچه ها گفته شود که اگر چنین عقائد انحرافی را کسی خواست به شما یاد بدهد، این مسیرها شیطانی است، و مسیر اصلیش هم این است . ضمن اینکه بسیار ساده است، اسلام به ما میگوید آرامش با دروغ نگفتن و خیانت نکردن است. وقتی خیانت میکنی آرامش از دست می رود، می خواهی یک آرامش کاذب برای خود دست و پا کنی که آخرش روانپریش شوی؟ آرامش از طریق اینکه یک خانمی "خانم جان" شود و یک آقایی" آقاجون" شود و فرد به پای او بیفتد و گریه کند، بدست نمی آید، و اگر بدست بیاید لحظه ای است و موقت است، فردا این افراد از بین می روند، باید به جوانان این نکته را گوشزد کرد که اگر به سمت خدا بیایی آرامش حقیقی را بدست می آوری، چون خدا همیشه هست، و اجازه نمی دهد که تو گم شوی و همیشه تو را هدایت می کند. این خیلی مهم است که ما معنویت را در جامعه به صورت درست و با آدرس قشنگ به بچه ها نشان بدهیم، اگر ما آدرس را ندهیم، کتاب پائولو را می خواند، کتاب اوشو را می خواند و آدرس را از او می خواهد بگیرد، بعضی حرفهای آنها هم جاذبه دارد، چون آنها جاذبه های جنسی را زیاد می کنند، مثلا پائولو می گوید بیا سمت خدا، در اوج لذت جنسی به خدا می رسی، و او می گوید هم لذت می برم و هم به خدا خواهم رسید، در حالی که این صحیح نیست، باید قشنگتر به او بگوییم که بیا این لذت را مشروع کن، آنوقت خدا را داری، طبق دستور خدا این لذت را انجام بده و آنگاه خدا را داری و لذت را هم داری، در واقع راه را نشان او بدهیم، چون به این نتیجه رسیده ام که جامعه (آنگونه که حضرت آقا هم در سخنرانی هایشان فرمودند )کل جامعه به معنویت گرایش دارند و شیادان و شیاطین هم با توجه به این گرایش جامعه، برای آنها نقشه می ریزند. و افراد شیادی این وسط سوء استفاده می کنند و آلت دست شیطان هستند و جوانان را به سمت این کارها می برند. رسا - در پایان اگر مطلب خاصی در نظر دارید، بیان بفرمایید. الحمدالله در حوزه گروهایی تشکیل شده که روی عرفانهای کاذب کار می کنند و کتابهایی را هم منتشر کرده اند، البته کتابهایی که در این مورد منتشر شده در مقابل کتابهایی که چنین عرفانهایی را تبلیغ می کنند و توسط وزارت ارشاد خودمان مجوز چاپ به آنها داده شده است، خیلی کم و انگشت شمار هستند. تیراژ آنها چند صد میلیونی است با 4 هزار عنوان که در نمایشگاه ها عرضه شده و به خانه ها رفته، و در مقابل آمار کتب نقد این عرفانها خیلی کم و انگشت شمار است. آمار آن موجود است، 12 کتاب، دکتر فعالی داده است که برخی خودی ها به آن اشکالی می گی رند، 30 کتابچه موسسه بهداشت معنوی داده ( آقای مظاهری سیف ). دو سه کتاب که تحت عنوان جزوات تبلیغ است، جامعه مدرسین دادند، چند تا نقد هم نوشته شده، که خیلی کم است، مثلا نقد عرفان حلقه نوشته شده، نقد شبه عرفانها توسط آقای شریفی نوشته شده است، خیلی کم است و در این زمینه چیز اساسی پیدا نمی کنید، تا الان کسی نیامده که به اندازه 18 کتاب پائولو که ترجمه و چاپ شده، یک کتاب درست و حسابی ( غیر از کتاب دکتر فعالی که به آنهم خرده می گیرند) بنویسند، ده تا طلبه بیایند و این کتاب را نقد کنند و ما هم تبلیغ درست و حسابی کنیم که به فروش برسد و البته نقد آن هم به همان روانی کتابهای پائولو باشد، این مسئله خیلی کم اتفاق افتاده، بعد می بینیم این طور کتابها را کتابفروشی ها با هماهنگی نمی فروشند، سایتها و روزنامه ها تبلیغ نمی کنند. کتابفروش ها کتابهای نقد پائولو را نمی آورند. یا اگر کسی این کتاب را داشته باشد باید در ویترین نگذارد. باید این کتاب نقد، تبلیغ شود، در صدا و سیما، به صورت پیامکی برای همه، مثل شعارهای روز انتخابات که این کتاب خریداری شود و خوانده شود، مثل یک نهضت چه در نوشتن این کتابهای نقد و چه در ترویج، با یک همت جمعی که لازم است برای اینکه این کتاب ها دست به دست بگردد. باید آثاری که عرفانهای کاذب را ترویج می کند، نقد شود و این وظیفه حوزویان است که با بیان ساده بر این کتابها نقد بنویسند و در دسترس عموم قرار دهند، تبلیغ نقد این فرق باید از طریق صدا وسیما و مخابرات بصورت پیامک بصورت یک نهضت در بیاید، شما می بین ید که شاگرد پائولو که پائولو را به ایران، حتی به قم هم می آورد، در قضیه فتنه اخیر، بالای سر ندا آقا سلطان است. ندا آقا سلطان دم انتشاراتی او زمین می افتد، و او بالای سر اوست و فیلم او گرفته می شود و فردای آن روز به انگلستان می رود و مصاحبه می کند و پائولو هم می خواهد که دولت انگلستان آرش حجازی را نگه دارد. آرش حجازی شاگرد و ترویج دهنده افکار پائولو کوئیلو هست که مجوز انتشار آثار پائولو در ایران را از خود پائولو گرفته، و به صورت ناشر اختصاصی او فعالیت می کرد. شاگر پائولو ( نویسنده یکی از پرفروش ترین کتابهای عرفانی کاذب ) کنار ندا آقا سلطان حضور دارد و صبح فردا در انگلیس مصاحبه ای را انجام می دهد،لذا دراین مورد باید دقت بیشتری صورت بگیرد؛ چون گاهی مسئله به صورت سیاسی و امنیتی می شود و اصلا جنبه عرفانی و شبه عرفانی آن مطرح نیست و در یک مقطع، امنیتی و ملی می شود، لذا باید حواس ما به این ها باشد، چون از دل این افکار، خیلی چیزها در می آید. بهترین راه هم این است که روی افکاری که از غرب و شرق وارد می شود، دوستان حوزوی کار کنند و هوشیار باشند و راه حل ارائه دهند. رسا ـ با تشکر از حضرتعالی به خاطر شرکت در این گفتگو .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image