زندگی نامه آیت الله مصباح-سروش، عبدالکریم-نظرات سروش-نظریه سروش-آیت الله مصباح یزدی /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

درباره شخصیت و آثار و تفکرات و تمایلات و سوابق دو شخصیت زیر اطلاعاتی را می خواستم: ۱. آیت الله مصباح یزدی ۲. دکتر سروش


1.محمد تقى مصباح یزدى: در سال 1313ه.ش در شهر کویرى یزد دیده به جهان گشود. وى تحصیلات مقدماتى حوزوى را در یزد به پایان رساند و براى تحصیلات تکمیلى علوم اسلامى عازم نجف شد ولى به علت مشکلات فراوان مالى، بعد از یک سال براى ادامه تحصیل به قم هجرت کرد. از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام خمینى شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفاى ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایى کسب فیض کرد.وى حدود پانزده سال در درس فقه آیت الله بهجت شرکت داشت. بعد از آن که دوره درسى ایشان با حضرت امام به علت تبعید حضرت امام قطع شد، معظم له به تحقیق در مباحث اجتماعى اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حکومت اسلامى پرداخت. وى در مقابله با رژیم معدوم پهلوى نیز حضورى فعال داشت که از آن جمله، همکارى با شهید دکتر بهشتى، شهید باهنر و آیت الله رفسنجانى است و در این بین، در انتشار دو نشریه با نام هاى «بعثت» و «انتقام» نقش داشت که تمام امور انتشاراتى اثر دوم نیز به عهده معظم له بود. سپس در اداره مدرسه حقانى به همراه آیت الله جنتى، شهید بهشتى و شهید قدوسى فعالیت داشت و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنى پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شکوه مند اسلامى با حمایت و ترغیب امام خمینى، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسسه را راه اندازى کرد که از مهمترین آنها مى توان از بخش آموزش در مؤسسه در راه حق، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه و بنیاد فرهنگى باقرالعلوم نام برد. ایشان هم اکنون ریاست مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى را از جانب مقام معظم رهبرى بر عهده دارد. معظم له در سال 1369 به عنوان نماینده مجلس خبرگان از استان خوزستان و اخیرا نیز از تهران به نمایندگى مجلس خبرگان برگزیده شده است. ایشان داراى تألیفات و آثار متعددى در زمینه هاى فلسفه اسلامى، الهیات، اخلاق و عقاید مى باشد.2. دکتر سروش :اظهار نظر در مورد نظرات جناب آقاى دکتر سروش دراین مختصر نمى گنجد آنچه اجمالا مى توان گفت این است که: آراى ایشان مجموعه اى ازسخنان صواب وناصواب است. چنان که هر متفکر دیگرى نیزممکن است با مقیاس هاى متفاوتى داراى چنین وصفى باشد. از این رو به نظر ما در مطالعه آثار ایشان توصیه می شود: 1. شدیدا از مطلق گرایى و کل گرایى باید دورى جست، 2. براى هر سخنى پرونده اى مستقل ازدیگر آراى شخص بایدگشود. پرداختن به مسائل اختلافى وگوش دادن به حرف هاى مشتبه و متشابه در صورتى پسندیده است که یا انسان خود قدرت تجزیه و تحلیل مطالب و شناخت صواب از ناصواب را داشته باشد و یا حداقل بتواند با مطالعه یاگوش سپردن به نظرات مخالفین از میان آنها راه حق و مطلب صحیح برابرگزیند تا مشمول آیه شریفه «فبشر عباد الذینیستمعون القول فیتبعون احسنه؛ پس بشارت ده بندگانى را که آنان سخن را گوش مى دهند و بهترینش را پذیرفته و پیروى مى نمایند» باشد وگرنه پرداختن بدین گونه مسائل با نداشتن قدرت تجزیه وتحلیل وتشخیص لازم مقرون به صواب نبوده و بلکه مشکل آفرین نیز مى باشد.جهت اثبات این موضوع به عنوان نمونه به نقد و تحلیل یکی از دیدگاه های دکتر سروش با موضوع «حقیقت دین حیرت افکنی است» پرداخته و در ارتباط با آن نکاتی را بیان می داریم:1- مسلما دیدگاه ارائه شده در مقاله ایشان از جهات متعددى آسیب پذیر و غیر قابل انطباق با اندیشه اسلامىاست.واژه ترکیبى ایدئولوژى (Ideology) داراى معانى گوناگونى است؛ اما منظور عالمان واندیشمندان دینى در نسبت دین و ایدئولوژى این معنا است که دین مشتمل بر یک جهان بینى خاص، همراه با مجموعه اى از دستورالعمل ها وبایدها و نبایدهاى منسجم و هماهنگ با آن جهان بینى است. در این معنا ایدئولوژى مرادف و هم معناى «مکتب» استعمال گردیده است.در اندیشه دکتر سروش دین ایدئولوژى نیست؛ زیرا:1- حقیقت دین راز افکنى و حیرت زایى است، نه راز زدایى از حقایق عالم هستى،2- دین مشتمل بر متشابهات است و اساسا جوهر دین را رازها و متشابهات تشکیل مى دهد، چنان که قرآن مجید نیز بر وجود متشابهات اذعان دارد،3- کتاب الهى نامدون است.دیدگاه یادشده داراى اشکالات متعددى از جهت مبانى و زیرساخت هاى پدیدآورنده آن و نیز از جهت روساخت ها و اصل نظریه و مؤلفه هاى آن مى باشد. طبیعى است که بررسى دقیق این مسأله در این مختصر نمى گنجد،لیکن به طور گذرا به چند نکته اشاره مى شود:الف) این که ایشان مى گویند: «دین را نباید ایدئولوژیک کرد، تعبیرى توصیه اى و دستورى است و داراى ماهیت معرفتى وشناختى نیست؛ به عبارت دیگر سخن در این است که آیا دین مشتمل و یا مساوى با ایدئولوژى به معناى فوق هست یانه؟ب ) ایشان حقیقت و گوهر دین را رازافکنى و حیرت زایى مى دانند نه حیرت زدایى و این از جهاتى مخدوش است؛ ازجمله:1- اساسا دین براى هدایت بشر مى باشد و قرآن مجید بر این مسأله اکیدا اهتمام مى ورزد، به طورى که کلمه هدى با مشتقات آن 316 مرتبه در قرآن استعمال گردیده است و خود قرآن نیز به آن توصیف گردیده است، آن جا که مى گویند: «شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى والفرقان...» ؛ (بقره، آیه 185).2- قرآن مجید بارها و بارها بر بین و روشن و رسا بودن پیام خود تأکید مى کند؛ چنان که در آیه یادشده خود را چنین معرفى کرده است: «وبیّنات من الهدى» و نیز مى فرماید: «ولقد انزلنا الیک آیات بینات و ما یکفر بها الا الفاسقون؛ به راستى ما آیات روشنى بر تو فرو فرستادیم و به آن کفر نمى ورزند مگر فاسقان»(بقره، آیه 99)از سوى دیگر قرآن مجید همه پیامبران را در بردارنده پیام هاى روشن و بیّن معرفى نموده و مى فرماید: «لقد ارسلنارسلنا بالبینات...؛ به تحقیق ما پیامبران خود را با سخنان روشن و آشکار فرستادیم...» (حدید، آیه 25).3- برخلاف اندیشه آقاى سروش - که متشابهات و سخنان رازافکن را جوهر دین مى داند - قرآن مجید اساس و گوهر خود و دین را محکمات بیان داشته است؛ به عبارت دیگر یکى از بهترین دلایل بر رد نظریه دکتر سروش آیه اى است که خود ایشان بدان استناد جسته است؛ زیرا آیه مزبور مى فرماید: «فیه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر... ؛ قرآن مجید آیات محکمه را «ام الکتاب» و اساس قرآن معرفىمى فرماید، نه متشابهات را و کسانى را که بدون توجه به محکمات در پى متشابهات مى روند، گمراه کننده و غرض ورز معرفى مى کند: «... فاما الذین فى قلوبهم زیغ فتیبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه وابتغاء تأویله...» ؛ (آل عمران، آیه 7).4- وقتى سخن از دین مى رود، تنها قرآن مجید منظور نیست؛ بلکه مقصود مجموعه دین است که مشتمل بر سنت نیز مى شود و با توجه به اینکه بخش عظیمى از سنت، تفسیر قرآن مجید مى باشد، مى بینیم که متشابهات و دیگر زوایاى پیچیده و رازآلود دین در پرتو سنت وضوح و روشنىمى یابد و تفسیر مى شود؛ به عبارت دیگر دین در متن خود هادى مفسران، شارحان و بیانگران معصوم مى باشد که در تبیین حقایق دین اندکخطایى ندارند.5- دین خود مشتمل بر یک سرى اصول و روش هاى ویژه فهم نصوص دینى است؛ به عبارت دیگر آیات قرآن جملگى قابل فهم و تفسیرهستند، زیرا به تعبیر قرآن محکمات ام الکتاب هستند و از سوى دیگر قرآن از کسانى مانند «راسخون فى العلم» یاد مى کنند که داننده تأویل قرآنمى باشند. بنابراین دین هم در بر دارنده متدلوژى فهم است و هم داراى مفسر و مبیّن ویژه.6- قرآن مجید به قرائت آیات و تدبّر در آن امر مى کند و دورى از مطالعه و اندیشه در آن را انحرافى بزرگ مى شمارد و مى فرماید: افلایتدبرون القرآن انه على قلوب اقفالها، (محمد، آیه 24). در حالى که دعوت به تدبر و اندیشه در جهت فهم حقایق و معانى قرآن فرع بر وجود معانى روشن و دسترس پذیر براى عقل و خرد بشرى است. البته در وضوح و فهم پذیرى نصوص و حقایق دینى دو نکته را باید توجه داشت:* منظور از وضوح و فهم پذیرى، سادگى همه آیات قرآن طورى نیست که براى همگان به آسانى و بدون تأمل فهم پذیر باشد؛ بلکه مقصودآن است که حتى موارد مبهم و پیچیده تر نیز با کاوش هاى دقیق و عالمانه و با به کارگیرى متدلوژى خاص و مضبوط فهم نصوص دینى قابل درکاست و از همین رو فهم دین هرگز بى نیاز از وجود عالمان و متخصصان و آشنایان با روش شناسى تفسیر نصوص دینى نمى باشد.** سخن در فهم پذیرى قرآن و نصوص دینى مربوط به ظاهر قرآن است و مسأله بطون قرآن - که علم آن نزد «راسخون فى العلم» مى باشد -از محل بحث خارج مى باشد. از آنچه گذشت، روشن مى شود که قشریت مورد ادعاى ایشان اساسا ادعایى توخالى و در واقع تعبیرى عاطفىاست نه اشکالى معرفت شناختى.ج ) دیدگاه ایشان مبتنى بر راز آلود و حیرت زا بودن دین مبتنى بر این دیدگاه معرفت شناختى (Epistemologyc) است که اساسا نصوص دینى فاقد هرگونه معنایى مى باشد. این دیدگاه را ایشان در نظریه قبض و بسط آورده و توسط محققان نقد شده است. براى آگاهى بیشتر در این باره ر.ک:1- تحول فهم دینى احمد واعظى2- معرفت دینى صادق لاریجانى3- قبض و بسط در قبض و بسطى دیگر صادق لاریجانى4- شریعت در آینه معرفت آیت اللّه جوادى آملىد ) از مدون نبودن کتاب الهى نمى توان نتیجه گرفت که مشتمل بر معانى فهم پذیر و دستورالعمل هاى لازم براى بشریت نیست. چنان که مشاهده مى شود قرآن مجید به سبک یک کتاب حقوقى و... جمع آورى و تدوین نشده است؛ ولى درعین حال مشتمل بر بسیارى از اصول و احکام حقوقى است و سر آن این است که قرآن کتاب علمى ویژه اى در یکرشته خاص نیست و با زبان اختصاصى و صرفا براى عالمان و دانشمندان آن دانش سخن نمى گوید؛ بلکه کتاب هدایت و برنامه جامع سعادت بشریت است و چون با عالم و عامى هر دو سخن مى گوید و در همه ابعاد و جوانب مرتبط با سعادت بشر سخن دارد، لاجرم شیوه اى را براى بیان معارف و تعالیم فرد برگزیده است که از خشکى و زبان عبوس و غیرلطیف علوم به دور بوده و براى همگان جذاب، خواندنى و قابل استفاده است. در این راستا هم توده هاىکم دانش به قدر فهم خویش از آن بهره مى جویند و هم عالمان تلاشگر در فهم و تفسیر و تدوین حقایق نهفته در آن تلاش مى کنند.2- حقیقت اسلام یکى بیش نیست و آنچه تفاوت مى پذیرد میزان و چگونگى اسلام گرایى و تدین دین داران است. در عین حال اسلام گرایى پیر و جوان نیز تعبیر دقیقى نیست و تفاوت هایى که براى آن بر شمرده اند در اقسام مختلف آن تداخلدارد. از همین رو در همه صحنه ها، از تمام اقشار مى توان یافت. در صحنه هاى نبرد و جهاد اسلامى نیز پیر و جوان درکنار یکدیگرند و آن گاه نیز که خداى نخواسته جامعه به فساد و آلودگى گراید و از اسلام حقیقى فاصله بگیرد، هر دو باهم منحرف خواهند شد، هر چند اشکال آن متفاوت باشد.3- پردازندگان این نظریه دقیقا روشن نساخته اند که مشخصات و ویژگى هاى تئورى تأسیس و استقرار چیست و چه تفاوت هایى با هم دارد، تا بتوان داورى کرد که آیا تئورى تأسیس در مرحله استقرار نیز کارآیى دارد یا ندارد. آنچه حایز اهمیت است، این که اسلام در متن خود پاسخ لازم را براى نیازهاى مرحله تأسیس و استقرار دارد و در هر مرحله بایدبه آن رجوع کرد.4- چنان که گفته شد اسلام حقیقى واحد است؛ لیکن در میزان آشنایى با اسلام و نحوه انس و دلبستگى و چگونگى تدین دینداران تفاوت هاى بسیارى وجود دارد. مسلما ابوذر، مسلمانى عاشق و مجاهد و بوعلى دانشمند و فیلسوفىگران مایه است؛ ولى چه بسا بوعلى عشق ابوذر را فاقد باشد و ابوذر حکمت بوعلى را. گفتنى است که اسلام کامل همان اسلام حضرت على(ع) است که در آن: حکمت، عشق، عرفان، زهد، سیاست، شهامت، عبادت، نرمش در عین قدرت و صلابت در عین ملایمت و جمیع فضایل در حد اعلاى آن وجود دارد.یکی از شاگردان برجسته این مکتب در عصر ما, حضرت امام خمینی (ره ) بود که نه از عشق ابوذر چیزی کم داشت و نه از حکمت بوعلی . 5- این که شریعتی دین را ایدئولوژیک کرده است , تعبیری کاملا نادرست است . اگر ایدئولوژی را, آن طور که اندیشمندان مسلمان به کار برده اند ; یعنی , مجموعه ای سازوار و منسجم از بینش ها (عقاید, جهان بینی , هستی شناسی ), کنش ها (فروع دین و مجموعه نظام عملی و بایدها و نبایدها در روابط انسان با خدا, جامعه و طبیعت ) و گرایش ها (خصلت ها, ملکات و آنچه مربوط به رابطه انسان با خود می باشد) بدانیم , در این صورت همه اندیشمندان و متفکران اسلامی , در طول تاریخ اسلام را ایدئولوژیک می دانند. در عین حال به نظر ما کلمه ((ایدئولوژی )) تعبیر مناسبی برای دین نیست , لیکن نه به خاطر دیدگاه های مطرح شده توسط آقای دکتر سروش ; بلکه چون این واژه ای غربی است و در زبان مبدائ دارای معنایی مبهم و چند پهلو است و باعث سریان بارهای منفی این واژه در نگرش به دین می شود.بنابراین دلیل اصلی کسانی که آثار و کتاب های دکتر سروش را عامل گمراهی می دانند این نکته است که متأسفانه ایشان مبانی فلسفی پوزیتیویستی و پوپری را دربست پذیرفته و این مبانی را بر اسلام و قرآن تحمیل می کند و مطالب سره و ناسره را با هم درهم می آمیزد و در ذهن افرادی که آشنایی با مبانی دینی و فلسفی ندارند، ایجاد شبه می کند و به همین دلیل برای کسانی که آشنایی با این مبانی ندارد، خواندن این کتاب ها مضر است.خلاصه برخی دیگر از اندیشه های ایشان:1ـ در باب معرفت شناسى دینى، ایشان قائل به نسبیت معرفت و تهى بودن نصوص دینى از معنا (صامت بودن شریعت) مى باشند. این دیدگاه، موجب تشکیک در کل معارف دینى و بى اعتبارى آنها و عدم امکان دسترسى به مقصود شارع در همه زمینه ها مى شود.2ـ در باب قلمرو دین، ایشان معتقدند، دین اساسا داراى برنامه اى جهت تنظیم امور دنیوى بشر نیست و از اقتصاد، سیاست و مدیریت و تعالیمى در این زمینه تهى است و اگر هم دارا باشد فاقد مرجعیت است. این امور را باید به سبک سکولار اداره کرد.3ـ در باب معارف و عقاید دینى، ایشان مى گویند که دین فاقد محتواى هستى شناختى است و اساسا جوهر دین، راز افکنى و حیرت زایى است، نه راز زدایى و آگاهى بخشى.4ـ از نظر صدق و حقانیت دین، ایشان قائل به حقانیت ادیان در عرض یکدیگر مى باشند. بنابراین شیعه و سنى و یا مسیحى، یهودى و مسلمان بودن فرقى ندارد(پلورالیسم دینى).5ـ در باب روش شناسى قلمرو دین، ایشان معتقدند که نباید قلمرو دین را از متن دین و با معیارهاى دینى جست و جو کرد؛ بلکه منحصرا باید از بیرون دین و با ملاک هاى برون دینى قضاوت کرد.6ـ در فلسفه علوم اجتماعى، ایشان معتقدند که دین در مقام داورى، هیچ نسبتى با علوم انسانى و اجتماعى ندارد.7- در باب وحى و نبوت ایشان وحى را به تجربه دینى که امرى بشرى و خطاپذیر است فرو مى کاهد.هر یک از مسایل یاد شده و نیز دیگر آراى ایشان، نیازمند مباحث بسیارى است و اشکالات بسیارى بر آنها وارد مى باشد. اساسا همه این آرا، برگرفته از گرایش ویژه اى در باب معرفت شناسى و دین شناسى غرب است و ده ها سال است که این آرا در خود جهان غرب مورد نقد و چالش قرار گرفته است.اندیشمندان مسلمان نیز در رابطه با این مسائل، نگاشته هاى زیادى به یادگار گذاشته اند.در پایان توصیه می شود در مکاتبات بعدی به صورت مشخص و شفاف شبهاتی را که در سطح دانشگاه پیرامون آقای سروش و صحبت های ایشان وجود دارد، برای این مراکز ارسال نمایید تا توسط کارشناسان بررسی و پاسخ های مناسب ارائه شود.جهت مطالعه بیشتر ر.ک:ـ کتاب نقد موسسه فرهنگى اندیشه معاصر (شماره 1 ـ6)ـ شریعت در آینه معرفت آیت اللّه جوادى آملىـ معرفت دینى صادق لاریجانىـ قبض و بسط در قبض و بسطى دیگر صادق لاریجانىـ تحول فهم دین احمد واعظى- کلام جدید، عبدالحسین خسروپناه- سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، محمد حسن قدردان قراملکى- سویه هاى پلورالیزم، محمد حسن قدردان قراملکى- تحلیل و نقد پلورالیزم دینى، على ربانى گلپایگانى- باورها و پرسش ها، مهدى هادوى تهرانى- از قبض معنا تا بسط دنیا، داوود مهدى زادگان- انتظار بشر از دین، عبدالله نصرى .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image