تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
جریان انحراف سال 91 -معادل 2012 میلادی- را سال تعیین وضعیت برای جهان میداند و معتقد است که امسال منجی و موعود تعیین تکلیف خواهد کرد. این جریان نقش خود را در این تعیین تکلیف بسیار جدی قلم داد کرده و خود را حامل یک مأموریت کلان میدانند.
در قسمت پیشین (http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=3148)این نگاشته به نمودی دیگر از همدستی دو جریان انحراف و اصلاحات تحت عنوان همکاری رسانهای این دو، اشاره شد. در این ارتباط ممکن است این سؤال مطرح شود که چگونه برخی از گروههای اصلاحطلب و پیاده نظام رسانهای آنها به همکاری با جریان انحراف تن دادهاند؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت فراتر از ابعاد داخلی مسأله، یک درک بیرونی از آن وجود دارد. در واقع اتاقهای فکر و بنیادهای غربی به این نکته رسیدهاند و به صراحت اعلام میکنند که ما با یک رویکرد متفاوت در بدنهی دولت مواجه بوده و صداهای مخالفی میشنویم. آنها به صراحت کلمهی شکاف را در تحلیلهای خود به کار میبرند و از تقابل بین جریان دولتی با مرجعیت، روحانیت و رهبری سخن میگویند. در حقیقت پالس درونی جریان انحراف این تحلیل را به غربیها داده و متأسفانه باید به درست بودن آن اذعان نمود.
اگر آبشخور اصلی جریان انحراف و فتنه را در آن سوی مرزها بدانیم، پاسخ مسأله روشن میشود. در واقع اتاق فرمان به پیادهنظام داخلیاش فرمان داده که به همگرایی سوق یابند، چرا که در نهایت هدف مشترکی تحت عنوان براندازی نظام را دنبال میکنند.
فعالیتهای جریان انحراف در سالهای 89 و 90 که میتوان نقطهی عطف آن را خانه نشینی رییس جمهور دانست و نیز مسایل پس از آن در همین راستا ارزیابی میشوند. در حقیقت اولین پیام آنها به غربیها القای شکاف در سطوح عالی حاکمیت بود. بعد از اختلاس 3 هزار میلیاردی نیز پیام دیگری مخابره شد. هدف این پیام، القای ناکارآمدی حاکمیت جمهوری اسلامی برای کشورهای در حال تحول منطقه بود. به عبارت دقیقتر مخدوش کردن الگوی جمهوری اسلامی با استفاده از ظرفیتهای این جریان ممکن شد.
بدیهی است که چنین تحرکاتی بیاعتمادی گستردهای را در خصوص شعارهای عدالت طلبانه که از مبانی فکری جمهوری اسلامی نیز به شمار میآیند، بوجود میآورد و تأثیرات مخربی در این خصوص خواهد داشت.
از سویی دیگر ظرفیتهای جریان انحراف در ایجاد چالشهای امنیتی بسیار حایز اهمیت است. این جریان نشان داده است که میتواند در سطح عزل و نصب وزیر اطلاعات چالشهای امنیتی ایجاد نماید. در واقع این اقدام هرچند که با تدبیر به هنگام رهبر انقلاب مرتفع شد یک حفرهی بزرگ امنیتی در جمهوری اسلامی ایجاد کرد. گذشته از این موارد ظرفیتهای دیپلماتیک جریان انحراف و خط موازی در مسألهی بیداری اسلامی که از آن تحت عنوان بیداری انسانی یاد میکنند موضوع مهم دیگری در این زمینه به شمار میآید. مجموع این ظرفیتها پیامهایی را به اتاق فکر غربیها مخابره کرد که به نظر میرسد بازخورد همین پیامها به صورت یک دستور عمل به این جریان منعکس میشود.
شاهد مثال آنکه یکی از عناصر فراری جریان معارض نظیر رضا علیجانی طی مصاحبهای با جرس به صراحت تاکید میکند که آقای مشایی ظرفیتهای خیلی خوبی دارد، منتها ما نمیتوانیم به این شخص اعتماد کنیم. موارد مطرح شده از سوی وی حرفهای درستی هستند که وقتی ما میخواستیم آنها را مطرح کنیم، با محدودیت و حصر و بازداشت مواجه میشدیم، ولی امروز به صراحت بیان میشوند.این یکی از دلایل همگرایی این دو جریان است. در این میان استفاده از ابزارهای قدرتمند تطمیع نیز مزید بر علت است. خبرنگاری که در این چارچوب با پیشنهاد مالی مطلوبتری مواجه میشود از آنجا که هیچگونه تعارضی نیز در هدفگذاری نمیبیند به سادگی به این ترکیب رسانهای میپیوندد.
از این رو شکی نیست که به سرعت شاهد ترکیبهای تلفیقی جدید در رسانههای نسل نو جریان انحراف خواهیم بود. کما اینکه هم اینک نیز بالغ بر 80 درصد تحریری روزنامهای نظیر «هفت صبح»، اصلاحطلب و بعضاً از محکومین فتنهی 88 و نیز مرتبط با رسانههای معارض چون جرس، بیبیسی و .. هستند.
نکتهی حایز اهمیت آن که جریان انحراف در سال 91 رویکردی ویژه در حوزهی اندیشه تحت عنوان منجیگرایی و انسان کامل خواهد داشت. با اندکی تأمل در اظهارات این روزهای عناصر این جریان نیز به خوبی ملاحظه میشود که همهی ابعاد مسایل کلان و خُرد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را ذیل همین عناوین تئوریزه میکنند. مواردی چون منجی و تحقق دمکراسی، منجی و نجات از فقر، منجی و تحقق عدالت و ... از این دست به شمار میآیند.
جریان انحراف سال 91 -معادل 2012 میلادی- را سال تعیین وضعیت برای جهان میداند و معتقد است که امسال منجی و موعود تعیین تکلیف خواهد کرد. این جریان نقش خود را در این تعیین تکلیف بسیار جدی قلم داد کرده و خود را حامل یک مأموریت کلان میدانند. اما در حوزهی اجرا بعد از تعیین نتایج انتخابات مجلس، به نظر میرسد عرصهی رقابتی برای جریان انحراف بسیار دشوار شد. در واقع برآوردها و پیشبینیهای اتاق فکر این جریان تا حد زیادی به هم ریخته و معادلات آن دست خوش تغییر شد.
بر همین اساس جریان انحراف تمام توان خود را بر نوعی از مدیریت در حوزهی اجرایی، خصوصاً در مناطقی غیر از کلانشهرها، قرار داد. هدف از اتخاذ این رویکرد آن است که مردم گزینهای غیر از عناصر این جریان را حامل خدمترسانی و تداوم خدمت به خودشان نبینند. اصرار بر قانون گریزی در اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها و افزایش خود سرانهی مبلغ یارانه نقدی در کنار مظلوم نمایی و عملیات روانی در خصوص مسألهی موهومی چون دستهای پنهانی که مانع خدمترسانی دولت میشوند در همین راستا ارزیابی میشود.
جریان انحراف در سال 91 رویکردی ویژه در حوزهی اندیشه تحت عنوان منجیگرایی و انسان کامل خواهد داشت. با اندکی تأمل در اظهارات این روزهای عناصر این جریان نیز به خوبی ملاحظه میشود که همهی ابعاد مسایل کلان و خُرد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را ذیل همین عناوین تئوریزه میکنند.
به عنوان نمونهای دیگر میتوان به هفتصد پروژهی اقتصادی کلان اشاره نمود که اجرای همه آنها به یکی از وزرای سابق سپرده شده و اینگونه مقرر گشته که تا پایان سال 91 کلیه این پروژهها به اتمام برسند. این در حالی است که برخی از آنها پروژههایی پنج ساله بوده و اساساً این امکان وجود ندارد که در یک سال به بهرهبرداری برسند. اما به هر حال با عنایت به آنکه به پایان رساندن این پروژهها در آستانهی انتخابات به نوعی نماد خدمت و تحول در حوزهی اجرایی تعبیر میشود عزمی جدی در این خصوص مشاهده میشود.
اما در خصوص نگاه دو جریان انحراف و فتنه به انتخابات ریاست جمهوری و نحوهی عملکرد آنها این چالش وجود دارد که از سویی نشانههای همسویی و شاید همدستی این دو امروز دیگر بر کسی پوشیده نباشد، اما از دیگر سو پرواضح است که هردو جریان به نوعی قدرت طلب و تمامیت خواه بوده و حاضر به تقسیم قدرت با دیگری نیستند. با این وصف این سؤال مطرح است که آیا میتوان متصور بود که هر دو جریان به کاندیدای واحدی در انتخابات آینده برسند یا خیر و اگر خیر، در آن صورت آیا رقابت آنها رقابتی جدی و تنگاتنگ نخواهد بود؟
شاید در حال حاضر هنوز پاسخ به این پرسش تا حدی زود باشد و یافتن جواب را باید به تحولات نیمه دوم سال جاری موکول کرد اما بدیهی است که از مسیرهای مشترک میتوان به اهداف مشترک رسید. در واقع میتوان گفت فتنه و انحراف در یک اتوبان چند باندهی یک طرفه قرار گرفتهاند و تنها تفاوت آنها این است که با سرعتهای مختلف و در خطوط مختلف حرکت میکنند. شاهد مثال آنکه مواردی نظیر نفی نهادهایی چون شورای نگهبان، سپاه، بسیج و ... رویکردهایی مشترک میان این دو جریان هستند. شباهت رویکردی فوق در کنار سایر شباهتها به هر انسان عاقل و بصیری این پیغام را مخابره میکند که هدفگذاری هردو جریان مشترک بوده و به کاهش اقتدار رهبری منتهی میشود.
جالب آن که ردیابی این خط مشترک، ما را به آن سوی مرزها سوق میدهد. در این ارتباط ذکر این نکته خالی از لطف نیست که تا همین امروز 7 پژوهش بزرگ از سوی پژوهشکدههایی چون امریکن اینترپرایز، رَند و بروکینگز انجام شده که همگی به راهکارهای کاهش اقتدار رهبری پرداختهاند.
در مجموع میتوان گفت سرفصلهای فکری و برنامهریزی اتاق فکرهای غربیها و این دو جریان از الگویی مشترک پیروی میکند هرچند این موضوع به این دو جریان محدود نمیشود و متأسفانه برخی از اصولگرایان نیز، خواسته یا ناخواسته، جاهلانه یا عامدانه، در همین مسیر حرکت میکنند. لکن حداقل اصراری که در این دو جریان خاص وجود دارد، در آن جریان به چشم نمیخورد.
(http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=3152) .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.