تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه
بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان کرمانشاه: «اینها سؤالات مهمى است. این سؤالات باید در مراکز فکر و تصمیمگیرى و تصمیمسازى - عمدتاً در حوزه و دانشگاه - بین اصحاب فکر مطرح شود؛ باید روى اینها فکر شود، بحث شود؛ شما جوانها هم رویش فکر کنید.
من یک نکتهاى را در اینجا عرض بکنم. یک زنجیرهى منطقى وجود دارد؛ پیشها این را گفتیم، بحث شده. حلقهى اول، انقلاب اسلامى است، بعد تشکیل نظام اسلامى است، بعد تشکیل دولت اسلامى است، بعد تشکیل جامعهى اسلامى است، بعد تشکیل امت اسلامى است؛ این یک زنجیرهى مستمرى است که به هم مرتبط است. منظور از انقلاب اسلامى - که حلقهى اول است - حرکت انقلابى است؛ والّا به یک معنا انقلاب شامل همهى این مراحل میشود. اینجا منظور ما از انقلاب اسلامى، یعنى همان حرکت انقلابى و جنبش انقلابى که نظام مرتجع را، نظام قدیمى را، نظام وابسته و فاسد را سرنگون میکند و زمینه را براى ایجاد نظام جدید آماده میکند. حلقهى بعد، نظام اسلامى است. منظور من در اینجا از نظام اسلامى، یعنى آن هویت کلى که تعریف مشخصى دارد، که کشور، ملت و صاحبان انقلاب - که مردم هستند - آن را انتخاب میکنند. در مورد ما، مردم ما انتخاب کردند: جمهورى اسلامى. جمهورى اسلامى یعنى نظامى که در آن، مردمسالارى از اسلام گرفته شده است و با ارزشهاى اسلامى همراه است. ما از این حلقه هم عبور کردیم. منظور از دولت اسلامى این است که بر اساس آنچه که در دورهى تعیین نظام اسلامى به وجود آمد، یک قانون اساسى درست شد؛ نهادها و بنیانهاى ادارهى کشور و مدیریت کشور معین شد. این مجموعهى نهادهاى مدیریتى، دولت اسلامى است. در اینجا منظور از دولت، فقط قوهى مجریه نیست؛ یعنى مجموع دستگاههاى مدیریتى کشور که ادارهى یک کشور را برعهده دارند؛ نظامات گوناگون اداره کنندهى کشور. بخش بعد از آن، جامعهى اسلامى است؛ که این، آن بخش بسیار مهم و اساسى است. بعد از آنکه دولت اسلامى تشکیل شد، مسئولیت و تعهد این دولت اسلامى این است که جامعهى اسلامى را تحقق ببخشد. جامعهى اسلامى یعنى چه؟ یعنى جامعهاى که در آن، آرمانهاى اسلامى، اهداف اسلامى، آرزوهاى بزرگى که اسلام براى بشر ترسیم کرده است، تحقق پیدا کند. جامعهى عادل، برخوردار از عدالت، جامعهى آزاد، جامعهاى که مردم در آن، در ادارهى کشور، در آیندهى خود، در پیشرفت خود داراى نقشند، داراى تأثیرند، جامعهاى داراى عزت ملى و استغناى ملى، جامعهاى برخوردار از رفاه و مبراى از فقر و گرسنگى، جامعهاى داراى پیشرفتهاى همهجانبه - پیشرفت علمى، پیشرفت اقتصادى، پیشرفت سیاسى - و بالاخره جامعهاى بدون سکون، بدون رکود، بدون توقف و در حال پیشروى دائم؛ این آن جامعهاى است که ما دنبالش هستیم. البته این جامعه تحقق پیدا نکرده، ولى ما دنبال این هستیم که این جامعه تحقق پیدا کند. پس این شد هدف اصلى و مهمِ میانهى ما.
چرا میگوئیم میانه؟ به خاطر اینکه این جامعه وقتى تشکیل شد، مهمترین مسئولیت این جامعه این است که انسانها بتوانند در سایهسار چنین اجتماعى، چنین حکومتى، چنین فضائى، به کمال معنوى و کمال الهى برسند؛ که: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛(3) انسانها به عبودیت برسند. «لیعبدون» را معنا کردند به «لیعرفون». این معنایش این نیست که «عَبَدَ» به معناى «عَرَفَ» است - عبادت به معناى معرفت است - نه؛ بلکه به معناى این است که عبادت بدون معرفت معنى ندارد، امکان ندارد، عبادت نیست. بنابراین جامعهاى که به عبودیت خدا میرسد، یعنى به معرفت کامل خدا میرسد، تخلق به اخلاقالله پیدا میکند؛ این، آن نهایت کمال انسانى است. بنابراین هدف نهائى، آن است؛ و هدف قبل از آن، ایجاد جامعهى اسلامى است، که هدف بسیار بزرگ و بسیار والائى است. خب، وقتى یک چنین جامعهاى به وجود آمد، زمینه براى ایجاد امت اسلامى، یعنى گسترش این جامعه هم به وجود خواهد آمد؛ که حالا آن مقولهى دیگرى و بحث دیگرى است.
این چیزى که به عنوان هدف ذکر شد، یک امر بسیار والاست. من اول این را عرض بکنم؛ این مفاهیمى که گفته شد - مفهوم عدالت، مفهوم آزادى، مفهوم تکریم انسان - با معانى اسلامىِ خودش مورد نظر ماست، نه با معانى غربى خودش. آزادى در منطق اسلامى معنائى دارد، غیر از آن معنائى که آزادى در منطق غرب دارد. تکریم انسان، احترام به انسان، ارزش دادن به انسانیتِ انسان در مفهوم اسلامى مغایر است با این مفهوم در معناى غربى و تلقى غربى. یکى از مشکلات ما در طول این سالها این بوده که افرادى آمدهاند مفاهیم اسلامى را با مفاهیم غربى ترجمه کردهاند، حرفهاى غربىها را تکرار کردهاند، دنبال تحقق آنها بودند؛ در حالى که انقلاب اسلامى براى این نیست. آزادى غربى در زمینهى اقتصاد، همین مطالبى است که مىبینید؛ همین «اقتصاد آدام اسمیتى» و رسیدن به این وضع دیکتاتورى اقتصادى موجود دنیا، که الان دارد انحلال و فروریختگى خودش را بتدریج نشان میدهد. مراد ما از آزادى که این نیست. آزادى انسانى به معناى آزادى اخلاقىِ بىبندوبارىِ فرهنگىِ غربى نیست. ما نباید براى اینکه خودمان را در چشم غربىها شیرین کنیم، دم از حرفى بزنیم که آنها میزنند؛ که حرفِ غلط است، باطل است و امروز دارد بطلان خودش را نشان میدهد. ما از احترام به انسان، احترام به زن حرف میزنیم؛ این نبایستى اشتباه بشود با آنچه که در غرب در زیر این مفاهیم ترجمه میشود و گفته میشود و بیان میشود. مفاهیم اسلامى مورد نظر است؛ عدالت با معناى اسلامى خود، آزادى با معناى اسلامى خود، کرامت انسان با معناى اسلامى خود؛ که اینها همه در اسلام روشن است، مبیّن است. غربىها هم براى خودشان یک حرفهائى دارند. در این زمینهها، در این ارزشگذارى، راه آنها، راه کج و منحرفى است.
البته در عمل - این را همه بدانند؛ البته شما میدانید - غربىها به همان مفاهیمِ مورد ادعاى خودشان هم هرگز عمل نکردند. یعنى سررشتهداران، سردمداران و قدرتمندان غربى هرگز پاى همان عدالتى که گفتند، پاى همان آزادىاى که گفتند، نایستادند؛ اینها را به عنوان یک تابلو مطرح کردند و زیر این تابلو هر کار خواستند، کردند. فرض بفرمائید به افغانستان حمله میکنند، زیر تابلوى ایجاد دموکراسى، اما باطن قضیه این نیست؛ باطن قضیه این است که آمریکا یا ناتو به افغانستان احتیاج دارد، براى اینکه آنجا یک پایگاه ثابت بسازد، از آن پایگاه چین را بپاید، هند را بپاید، ایران را بپاید، آسیاى جنوب غربى را بپاید.
عراق را با عنوان مبارزهى با سلاح اتمى مورد تهاجم قرار میدهند، اما باطن قضیه این نیست. البته بعد آمدند داستانسرائى کردند و گفتند بله، گشتیم، پیدا نکردیم؛ اشتباه کرده بودیم! اینجورى نیست. مگر میشود کسى به خاطر یک گزارش غلط و اشتباه و تأیید نشده، این همه خرج، هزینهى انسانى، هزینهى مالى بر خودش هموار کند و به عراق حمله کند؟ هدف از حملهى به عراق، مبارزهى با سلاح شیمیائى نبود؛ بلکه تسلط بر یک کشور ثروتمندِ نفتخیز در همسایگى جمهورى اسلامى، و تسلط بر دنیاى عرب، و حمایت از اسرائیل، و تکمیل زنجیرهى استکبار در این منطقه بود.
همین حالا نیروهاى ناتو مرتباً به لیبى حملهى هوائى میکنند. الان چند ماه است که این حملات هوائى بدون هیچگونه مجوز واقعى، انسانى، قانونى و بینالمللى ادامه دارد؛ حرفشان این است که میخواهیم قذافى را بزنیم! قضیه این نیست. مسئله، جاده صاف کردن براى شرکتهاى نفتى است. لیبى یک منطقهاى است که هم مشرف به مصر است، هم مشرف به تونس است، هم مشرف به سودان است، هم مشرف به الجزائر است، کنار مدیترانه است، یک قدمى اروپاست. اینها میخواهند اینجا یک مرکزى داشته باشند، بتوانند بر این منطقه حکومت کنند؛ اسمش را میگذارند مبارزهى با قذافى! در حالى که قضیه این نیست. یعنى غرب همین مفاهیم و اهدافى را هم که خودش ادعا میکرد، غالباً پوششى قرار داد براى مقاصد شیطانى. بنابراین اگر ما میگوئیم عدالت، اگر ما میگوئیم آزادى، مقصودمان همان حرفهائى نیست که آنها میگویند؛ همان دموکراسىِ دروغین. من با قاطعیت عرض میکنم؛ دموکراسىاى که امروز در غرب رائج است - حالا یک جاهائى استثناء است - عمدتاً این دموکراسى دروغین است؛ واقعى نیست. پس منظور ما مفاهیمى است برگرفتهى از منطق اسلام و قرآن و آنچه که در معارف اسلامى است.
پس تشکیل جامعهى اسلامى شد هدف؛ با همین خصوصیات، با همین شاخصهائى که گفته شد. این هدف هرگز کهنهشونده نیست. مطالبهى عدالت هرگز منسوخ نمیشود. از اولِ تاریخ بشر تا امروز، انسانها به دنبال عدالت بودهاند. هر جا قیامى از طرف مردم هست، غالباً بر ضد بىعدالتى است، بر ضد تبعیض است. انسانها دنبال آزادى هستند. خداى متعال انسان را آزاد آفریده است؛ «لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا»؛(4) خدا تو را آزاد آفریده است. انسان دنبال آزادى است؛ این یک خواستهى فطرى است، این کهنهبشو نیست.
بنابراین وقتى انسان اهداف و آرمانهاى نظام اسلامى را نگاه میکند - یعنى جامعهى اسلامى با این خصوصیات - مىبیند اینها هیچ وقت کهنه نمیشود. انسان همیشه دنبال این آرمانهاست. هرچه هم که حرکت بکند، جا براى حرکتِ بیشتر وجود دارد. مثلاً یکى از آرمانهاى شما پیشرفت است. پیشرفت نهایت ندارد، آخر ندارد. «فوق کلّ ذى علم علیم»؛(5) هرچه شما دانش داشته باشید، بالاتر از آن، دانشى متصور است. یعنى عرصه، یک عرصهى تمامشدنى نیست. پس اینها کهنه نمیشود؛ لیکن در راه رسیدن به اینها، آن حلقهى قبلى، گفتیم دولت اسلامى است. دولت اسلامى، یعنى سازوکارها و نهادسازىهاى لازم براى ایجاد آن جامعهى اسلامى؛ اینها چرا، ممکن است کهنه شود. ممکن است اقتضائات در دنیا جورى بشود که این سازوکار، این هندسهى نظام، کامل نباشد، مطلوب نباشد، لازم باشد عوض شود؛ هیچ اشکال ندارد. نظام اسلامى این ظرفیت را دارد. اگر نظامى دنبال آن آرمانهاست، آن آرمانها کهنهبشو نیست؛ اما سازوکارها، چینش این نهادهائى که میخواهد ما را به آن آرمانها برساند، قابل نو شدن است.
البته نو شدن به معناى این است که اقتضائات بیرونى و واقعیتها گاهى یک چیزى را اقتضاء میکند، یک روز چیز دیگرى را اقتضاء میکند؛ یک نمونهى عملىِ عینىاش همین سیاستهاى اصل 44 در باب اقتصاد است. یک روز تقسیم منابع اقتصادى در کشور به آن شکلى بود که در صدر اصل 44 قانون اساسى آمده است. اسم آوردند؛ این نهادها، این بنیادها متعلق به بخش عمومى است، اینها متعلق به بخش خصوصى است - احصاء کردند، مشخص کردند - لیکن در ذیل همین اصل آمده است که این تا هنگامى است که به شکوفائى اقتصاد کشور کمک کند. معنایش چیست؟ معنایش این است که اگر شرائط جورى شد که این تنظیم و این ترتیب به شکوفائى و پیشرفت اقتصاد کمک نمیکند، میتواند تغییر پیدا کند؛ و تغییر پیدا کرد. این، همان جابهجا کردن خطوط هندسى نظام است.
فرض بفرمائید ما یک روزى در قانون اساسى نخستوزیر و رئیس جمهور داشتیم، با یک شکل خاصى؛ بعد تجربه به ما نشان داد که این درست نیست. امام دستور دادند گروهى از خبرگان ملت، از دانشگاهیان، از روحانیون، از مجلس شوراى اسلامى، از برجستگان و نخبگان بنشینند و آنچنان که بر طبق نیاز است، آن را تغییر بدهند. همین کار را هم کردند. یا در زمینهى قضا همین جور. در آینده هم اینها قابل تغییر است.
امروز نظام ما نظام ریاستى است؛ یعنى مردم با رأى مستقیمِ خودشان رئیس جمهور را انتخاب میکنند؛ تا الان هم شیوهى بسیار خوب و تجربهشدهاى است. اگر یک روزى در آیندههاى دور یا نزدیک - که احتمالاً در آیندههاى نزدیک، چنین چیزى پیش نمىآید - احساس بشود که به جاى نظام ریاستى مثلاً نظام پارلمانى مطلوب است - مثل اینکه در بعضى از کشورهاى دنیا معمول است - هیچ اشکالى ندارد؛ نظام جمهورى اسلامى میتواند این خط هندسى را به این خط دیگر هندسى تبدیل کند؛ تفاوتى نمیکند. و از این قبیل.
البته همین تغییر هم باید متکى به اصول باشد. همین نگاهِ دوباره و نوسازى و بازسازى هم بایستى ناظر به اصول باشد؛ برگرفته و برخاستهى از اصول اسلامى باشد. مثلاً فرض بفرمائید شایستهسالارى. احساس بشود که شایستهسالارى، به این شکل، بهتر تحقق پیدا میکند؛ یا عدالت، به این شکل، بهتر تحقق پیدا میکند.
در زمینهى شایستهسالارى، من باز این حدیث را از پیغمبر اکرم براى شما بخوانم. در فتح مکه، پیغمبر یک جوان نوزده ساله را گذاشتند حاکم مکه. پیغمبر مکه را که فتح کردند، لازم بود حاکم یا فرماندارى آنجا بگذارند. این همه پیرمردها و بزرگان بودند، اما پیغمبر یک جوان نوزده ساله را منصوب کرد. بعضىها اشکال کردند که آقا این سنش کم است، چرا او را گذاشتید؟ طبق این روایت، پیغمبر فرمود: «لا یحتجّ محتجّ منکم فى مخالفته بصغر سنّه»؛ کسانى که با انتصاب این شخص براى فرماندارى مکه مخالفند، استدلالشان را این قرار ندهند که چون سنش کم است، جوان است؛ این استدلال، استدلال درستى نیست. یعنى اگر استدلال دیگرى دارید، خیلى خوب، بیائید بگوئید؛ اما کم بودن سن، جوان بودن، استدلال درستى نیست. «فلیس الاکبر هو الافضل بل الافضل هو الاکبر»؛(6) آن کسى که بزرگتر است، لزوماً برتر نیست؛ بلکه آن کسى که برتر است، در واقع بزرگتر است. افضل، یعنى شایستهتر. این شایستهسالارى است؛ خب، اینها باید رعایت شود. در همهى نظامات جمهورى اسلامى، در قوهى مجریه، در قوهى مقننه، در قوهى قضائیه، در نیروهاى مسلح، در نهادهاى گوناگون، این اصل شایستهسالارى باید رعایت شود. شایستهگزینى؛ گزینش باید بر طبق معیارها و صلاحیتها باشد، نه بر طبق امیال و چیزهاى شخصى. این در اسلام خودش یک اصل است. تمام این تغییرها و تبدیلهائى که در اسلام وجود دارد، بر اساس این است.
سیاستها هم همین جور. سیاستهاى نظام هم ممکن است تغییر پیدا کند؛ یک روزى یک سیاست اقتصادى در کشور حاکم باشد، یک روز دیگر به اقتضاى نیازها، یک سیاست دیگر؛ منتها هر دو باید از اسلام گرفته شده باشد. این تغییر هم بایستى مبتنى باشد بر اصول اسلامى. سیاست دیپلماسى ما ممکن است در یک شرائطى تغییر پیدا کند، لیکن این تغییر هم باید بر اساس اصول اسلامى باشد. اینجور نیست که اگر چنانچه کسى سلیقهاش اینجور است، یا منفعت شخصىاش اینجور است، یا بقایش در مسند قدرت اینجور اقتضاء میکند، حق داشته باشد که این سیاست را یا این خط را تغییر دهد؛ نه، لازم است بر طبق معیارها باشد. البته در خود قانون اساسى تضمینهاى لازم براى این معنا هم پیشبینى شده است.
بنابراین نتیجهاى که میتوانیم بگیریم، این است که نظام اسلامى آرمانهایش غیر قابل تغییر است؛ علت این است که آرمانها، آرمانهاى فطرى است. نگاه به این آرمانها، نگاه هوسگونه و از سر هوسِ گذرا نیست؛ بلکه نیاز طبیعى و جوشیدهى از فطرت انسان است. نیاز به عدالت، نیاز به آزادى، نیاز به پیشرفت، نیاز به رفاه عمومى، نیاز به خُلقیات عالى، اینها نیازهاى فطرى انسان است. جامعهى اسلامى یعنى این. ما دنبال این هستیم. این قابل تغییر نیست؛ اما نظاماتى که ما را به اینها میرساند، احیاناً قابل تغییر است؛ بستگى به این دارد که اقتضائات زمانه چگونه باشد.
بنابراین با این دید، نظام جمهورى اسلامى، هم ثبات دارد، هم تحول دارد. ثبات وجود دارد،یعنى حرکت، یک حرکت مستمرى است به سمت آرمانها؛ تذبذب و عوض کردن راه وجود ندارد؛ حرکت در خط مستقیم به سمت آرمانهاى معین است؛ اما سازوکارها عوض میشود. یک وقت انسان به سمت یک هدفى میرود، ناچار است سوار اتومبیل بشود، در یک بخشى ناچار است سوار قطار بشود، در یک بخشى ناچار است سوار هواپیما بشود، در یک بخشى هم ممکن است لازم باشد پیاده حرکت کند؛ اما هدف تغییرناپذیر است، اگرچه شکل حرکت تغییرپذیر است.
بنابراین اگر بخواهیم این بخش را خلاصه کنیم، در پاسخ به این سؤال که مسئلهى جوانى و پیرى نظام چگونه قابل حل است، باید بگوئیم: اولاً نوسازى نظام ممکن است، اما به معناى تجدیدنظر در آرمانها نیست؛ زیرا این آرمانها فطرى است. دوم، نوسازى به معناى تغییر نظامات، تغییر سازوکارها، تغییر سیاستها، عملى است، ممکن است، در مواردى هم لازم است و مانع از تحجر است؛ منتها باید بر طبق اصول باشد. نکتهى سوم هم همین است که این تغییر باید بر اساس اصول باشد. پس آرمانها که شاکلهى کلى نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغییر نیست. نظام جمهورى اسلامى یک چنین نظامى است. با این نگاه، نظام فرسودهبشو نیست، متحجربشو نیست، از راهبازمانده نیست و نخواهد شد؛ همیشه میتواند جوان باقى بماند.
البته این را هم اضافه بکنیم؛ جوانى و پیرى، ملاک کاملى نیست. بعضى از نظامها در همان جوانىشان هم بدند. نظام سلطنتى، نظام استبدادى، نظامى که با زور یا با کودتا به وجود مىآید، همان اوّلش هم که جوان است، نظام ملعون و مطرودى است. نظامى که بر مبناى اخلاق است، بر مبناى معرفت است، بر مبناى اصول اسلامى است، بر مبناى آرمانهاى فطرى است، اگر صدها سال هم از عمرش بگذرد، پیربشو نیست؛ میتواند همیشه زنده باشد، همیشه شاداب باشد، همیشه زاینده و پیشرونده باشد؛ مهم این است. با این دید به نظام جمهورى اسلامى نگاه کنید. البته نظام ما با گذشت سى سال، در اول عمرش قرار دارد؛ یعنى در مقابلِ رژیمهائى که در دنیا حاکمند - دویست سال، سیصد سال - این نظام هنوز نظام جوانى است. نظام ما از نشاط جوانى - به معناى واقعى کلمه - برخوردار است. اما در افق آینده هم که نگاه میکنیم، این حالت، حالت ماندگار و همیشگى است. یک نظام بالنده، بانشاط، پیشرونده و پیرنشونده؛ این نظامِ جمهورى اسلامى است.»
(بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در دیدار دانشجویان کرمانشاه، ) .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.