اهل البیت در قرآن-۲- /

تخمین زمان مطالعه: 29 دقیقه

دلایل واهى در شمول همسران پیامبر(ص)ما قصد داریم این فصل را به طرح استدلال هاى کسانى اختصاص دهیم که عقیده دارند در آیه تطهیر، زنان پیامبر(ص) به تنهایى - چنان که عکرمه پیرو مذهب خوارج مى گفت و یا همراه اصحاب کساء، آن گونه که سایر اهل سنت عقیده دارند - اراده شده اند. زنان پیامبر(ص)گروهى از عالمان سنى بر این عقیده خود که زنان پیامبر(ص) به تنهایى اهل بیتند یا با دیگران، به چند چیز استدلال کرده اند. ما آن امور را بیان و به مناقشه هایى که بر آن وارد است یا دانشمندان بر آن وارد کرده اند اشاره مى کنیم.دلیل اوّل: دلالت سیاقى


دلایل واهى در شمول همسران پیامبر(ص)ما قصد داریم این فصل را به طرح استدلال هاى کسانى اختصاص دهیم که عقیده دارند در آیه تطهیر، زنان پیامبر(ص) به تنهایى - چنان که عکرمه پیرو مذهب خوارج مى گفت و یا همراه اصحاب کساء، آن گونه که سایر اهل سنت عقیده دارند - اراده شده اند. زنان پیامبر(ص)گروهى از عالمان سنى بر این عقیده خود که زنان پیامبر(ص) به تنهایى اهل بیتند یا با دیگران، به چند چیز استدلال کرده اند. ما آن امور را بیان و به مناقشه هایى که بر آن وارد است یا دانشمندان بر آن وارد کرده اند اشاره مى کنیم.دلیل اوّل: دلالت سیاقىمهم ترین چیزى که اینان در اثبات عقیده خود بدان استدلال کرده اند، سیاق آیات است؛ زیرا آیات پیش و آیات پس از این آیه خطاب به آنان است. بنابراین، تطهیر هم فقط از براى اینان باشد. خداوند متعال فرموده: یا نساء النبى لستّن کأحد من النساء إن اتقیتنّ فلا تخضعن بالقول... إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس... واذکرن ما یتلى فى بیوتکن...(1)در این باره مى گوییم: 1. پیش از این دانستیم که سیاق آیات از انحصار آیه تطهیر در اصحاب کساء ابا ندارد و بلکه ظاهر کلام و متعیّن از آن هم همین است؛ چه مراد بودن زنان پیامبر(ص) از این آیه یا حتى شامل آنان بودن هم به محذورهاى متعددى برخورد مى کند و بلکه به سبب عدم تناسب بین لحن خطاب در آیات پیش و پس از آیه تطهیر و لحن خطاب در آیه تطهیر، موجب خلل در سیاق است. این گذشته از محذورهاى دیگرى است که پیش از این آوردیم و نیازى به تکرار آن نمى بینیم.2. دانستیم که در صحت اطلاق عبارت اهل بیت بر زنان پیامبر(ص) مناقشه بزرگى وجود دارد. بعضى از پیشوایان لغت، به عدم صحّت آن تصریح کرده اند. تصریح زید بن ارقم هم خواهد آمد که مى گوید: اطلاق این عبارت بر زنان پیامبر(ص) نادرست است.3. پرسش ام سلمه از پیامبر(ص) که آیا او هم از اهل بیت است و یا این که از پیامبر(ص) خواست تا او را هم از اهل بیت قرار دهد، مؤید عدم صدق این عبارت بر زنان پیامبر(ص) است و گرنه شک و پرسش و یا درخواست ام سلمه از پیامبر(ص) موجه نبود.به این نکته هم اشاره مى کنیم که بر حسب تصریح روایات، پیامبر(ص) پذیرفت که ام سلمه از اهل و از همسران او باشد، اما این را که از اهل بیت او باشد رد کرد. بدین ترتیب روشن مى شود که این ادعا بى مورد است که مى گوید: وقتى که ام سلمه دید پیامبر(ص) اهل بیت خود را زیر پارچه جمع کرده، دراین باره به شک افتاد و همین شک او را بر آن داشت تا از پیامبر(ص) پرسش کند. مگر این که فهمیده باشد که مراد خانه مسکونى خاصى است که پیامبر(ص) اهل بیتش را در آن جمع کرد و ام سلمه خود را از آن بیرون دید و رسول خدا(ص) او را از ورود بدان بازداشت. این در ردّ کلام و نیز ادعاى آنان مبنى بر دخول زنان پیامبر(ص) در حکم آیه مؤکّدتر است.4. اگر بپذیریم که سیاق آیات در مخاطب بودن زنان پیامبر(ص) ظهور دارد، باز دانستیم که بایستى به واسطه روایاتى که اهل بیت را منحصر در آل عبا مى داند، از این ظهور دست برداشت.5. حتى اگر وجود اختلاف سیاق را بپذیریم، با استطراد و اعتراض، نه منافاتى با بلاغت کلام دارد و نه از ارزش و قوت آن مى کاهد.6. تغییر ضمیرها از مؤنث به مذکر و سپس آوردن لفظ بیت محلّى به «الف» و «لام» عهد و این مطلب که وقتى خانه هاى زنان پیامبر(ص) را اراده کرده، از آن به صیغه جمع مضاف به «کنّ» یاد کرده: «بیوتکن»، همه مؤید این است که زنان پیامبر(ص) مخاطب آیه تطهیر نیستند.این جداى از سایر مطالبى است که پیرامون این نکته بیان داشتیم که خطاب آیات، متوجّه پیامبر(ص) و بیت نبوت است و سخن زنان حضرت بر سبیل التفات به آنان آمده و یا استمرار خطاب پیامبر(ص) به آنان است، درجهت امتثال فرمان خداوند متعال در ابلاغ آن امور به زنان خود.دلیل دوم: بیت، به معناى خانه مسکونىاینان در اثبات عقیده خود مبنى بر ورود زنان پیامبر(ص) در مفاد آیه استدلال کرده اند که منظور از بیت در این آیه، خانه هاى مسکونى زنان اوست؛ زیرا خداوند فرموده: «واذکرن ما یتلى فى بیوتکن» در این جا بیت [خانه ] را به زنان اضافه کرده، بنابراین، باید زنان پیامبر(ص) در مدلول این آیه داخل باشند؛ زیرا آنان ساکن در خانه هاى پیامبرند.(2)آن گونه که زمخشرى و بیضاوى گفته اند: دست کم این آیه ناظر به این است که بیت (خانه) اعم از خانه نسبى و خانه مسکونى است. بنابراین، زنان پیامبر(ص) را هم در بر مى گیرد.(3)امّا این استدلال هم بنا به دلایلى ناتمام است. ما به چند مورد اشاره مى کنیم:1. پیش از این دانستیم که مراد از بیت، بیت نبوت و مرکز رسالت(4) است. دست کم ظاهر مطلب، هرچند به نحو احتمال چنین است؛ زیرا احتمال این معنا موجب مى شود که استدلال بدان بر مراد بودن خانه مسکونى و آن گاه استدلال بر این که خطاب آیه متوجه زنان پیامبر(ص) است سست و ضعیف باشد.اگر هم به فرض بپذیریم که مراد خانه مسکونى است، باز «الف» و «لام»، «الف» و «لام» عهد خارجى و آن خانه اى است که اهل کساء با پیامبر(ص) در آن اجتماع کردند. بنابراین، هر کس در آن موقع داخل آن خانه نبود، از مفاد آیه بیرون مى شود، خصوصاً که بنا به نص روایات، پیامبر(ص) ام سلمه و دیگران را بیرون کرد.2. بارها بیان کرده ایم که کلمه «أهل البیت» در این آیه مفرد محلّى به «الف» و «لام» عهد آمد، بر خلاف خانه مسکونى که دو بار پیش و پس از آیه تطهیر با صیغه جمع مؤنث آمده است. این دلالت دارد که در این آیه، مراد از بیت، خانه مسکونى نیست.3. پیش از این آمد که صحت اطلاق «اهل البیت» بر زنان پیامبر(ص) مورد وثوق نیست. انکار آن توسط زید بن ارقم هم خواهد آمد. پرسش ام سلمه از پیامبر(ص) را هم آوردیم که پرسید: آیا او هم از اهل بیت است و مى تواند در جمع آنان وارد شود؟ امّا پیامبر(ص) آن را رد کرد. اگر این استعمال مجازى است باید قرینه داشته باشد.دلیل سوم: حدیث ام سلمهاینان در اثبات عقیده خود به روایتى استدلال کرده اند که از ام سلمه نقل شده است. در این روایت آمده وقتى که پیامبر(ص) اهل بیتش را زیر پارچه جمع کرد و در ارتباط با آیه تطهیر - که فعلاً مورد بحث ماست - در حق آنان چیزى بیان فرمود، ام سلمه به او گفت: آیا من از اهل بیت تو نیستم؟ پیامبر(ص) گفت: چرا، ان شاء الله.(5)در این باره چند نکته را بیان مى کنیم:1. همین پرسش ام سلمه اشاره دارد که کلمه «اهل البیت» براى دلالت بر ورود وى در مدلول آیه تطهیر کفایت نمى کند وگرنه سؤالش بى مورد بود؛ زیرا در آن صورت شکى در این نبود که وى از اهل بیت است. آنچه روایات دیگر بیان داشته، مبنى بر این که پیامبر(ص) ام سلمه را از اهل و از زنان خود دانست، نه از اهل بیتش، جایى براى این ادعا باقى نمى گذارد که اقدام پیامبر(ص) در جمع آن افراد زیر پارچه، این شبهه را براى او پیش آورد و در اثر همین شبهه بود که آن سؤال را مطرح کرد؛ زیرا این کار پیامبر(ص) بر خروج ام سلمه از دایره شمول اهل بیت مؤکّدتر است. چه نه به درخواستش پاسخ مثبت داد و نه شبهه حاصله براى او را نفى نمود، البته اگر بتوان نام آن را شبهه گذاشت.2. پاسخ پیامبر(ص) به ام سلمه در روایتى که هم اکنون مورد بحث است؛ یعنى عبارت «إن شاء الله»، شک در صدق عبارت «أهل بیت» بر زنان پیامبر(ص) را تقویت مى کند؛ زیرا اگر آنان داخل در مدلول آیه بودند، تعلیق آن بر مشیت خداوند بى معنا بود. این گفته که «اِن» به معناى «اذ» است، هیچ توجیهى ندارد، مگر تمایل شدید آنان، مبنى بر این که زنان پیامبر(ص) از اهل بیت باشند.اگر بپذیریم که «اِن» به معناى «اذ» است، باز دلالت دارد که آنان در حال حاضر از اهل بیت نیستند، بلکه هنگامى که مشیت الهى بدان تعلق گیرد. دست کم دلالت دارد که اگر مشیت الهى تعلق نگیرد، کلمه «أهل البیت» بر ورود آنان در دایره آن دلالت نمى کند.3. این حدیث معارض احادیث فراوانى است که تصریح دارد زنان پیامبر(ص) از دایره اهل بیت خارج هستند. این مطلب از چندین طریق صحیح از ام سلمه روایت شده است؛ این حدیث قادر به معارضه با احادیث نفى کننده نیست؛ زیرا بین این حدیث و آن احادیث، هیچ گونه تناسبى، چه از جهت سند و چه از جهت دلالت وجود ندارد.4. این حدیث با زیادتى روایت شده که دلالت دارد پیامبر(ص) ام سلمه را زیر پارچه وارد نکرد تا او را در آنچه که خداوند به اهل بیت اختصاص داده شریک سازد، بلکه منظورش خشنودى ام سلمه و طیب خاطر او بود. آمده است که ام سلمه پس از فرموده پیامبر(ص) در پاسخ او که فرمود: چرا، گفت: پیامبر(ص) وقتى او را زیر پارچه برد که دعایش براى پسرعمو، دختر و دو نواده اش تمام شده بود.در این باره به منابعى که در فصل دوم بخش اوّل بیان کردیم مراجعه فرمایید.5. اگر وارد کردن ام سلمه در اهل بیت درست باشد، باز اخص از مدعاى آنان است؛ زیرا تنها بر این دلالت دارد که ام سلمه از اهل بیت است نه سایر همسران پیامبر، چرا که ممکن است ام سلمه را خصوصیتى باشد که به واسطه آن مستحق ورود به دایره اهل بیت پیامبر(ص) شده است، کاملاً مثل سلمان فارسى که به خاطر خصوصیتى که داشت، پیامبر(ص) فرمود: سلمان از ما اهل بیت است. آنچه دلالت مى کند که این کار به خاطر خصوصیتى در ام سلمه بود، روایتى است که مى گوید: پیامبر(ص) عایشه و زینب را از ورود به دایره اهل بیت خود منع کرد. داشتن این خصوصیت از ام سلمه آن زن با اخلاص مجاهد بعید نمى نماید.دلیل چهارم: حدیث زید بن ارقمهم چنین در اثبات ورود زنان پیامبر(ص) در مفاد آیه تطهیر به حدیث زید بن ارقم استدلال کرده اند. هنگامى که زید حدیث ثقلین را در سیاق روایت خویش از حدیث غدیر روایت کرد، به او گفتند: آیا زنان پیامبر(ص) از اهل بیت او نیستند؟ پاسخ داد: زنانش از اهل بیت اویند، ولیکن اهل بیت او کسانى هستند که پس از وى صدقه بر آنان حرام شده است؛ یعنى آل على، آل عقیل، آل جعفر و آل عباس.(6)ما در پاسخ مى گوییم: این استدلال هم به چند دلیل نادرست است. ماگذشته از متون صحیح و صریحى که آوردیم و بیان مى داشت که اهل بیت پیامبر(ص)، آل عبا و امامان دوازده گانه(ع) هستند، دلایل زیر را بیان مى کنیم:1. این تفسیر زید بن ارقم اجتهاد اوست، لذا در مقابل نص وارده از رسول خدا(ص) که در آن اهل بیت خویش را در اهل کساء و امامان دوازده گانه محدود کرده، به آن عمل نمى شود.2. ما در صحّت انتساب این روایت به زید بن ارقم تردید داریم؛ زیرا خواهد آمد که وى منکر این بود که زنان پیامبر(ص) از اهل بیت باشند و بر این انکار خود استدلال مى کرد. ما انکار زید را به هنگام بحث پیرامون نظریه، قائل به این که اهل بیت پیامبر(ص) بنى هاشم هستند که صدقه بر آنان حرام شده است خواهیم آورد.3. از سیاق عبارت منقول از زید در این استدلال به دست مى آید که زید این عقیده را که زنان پیامبر(ص) از اهل بیت او باشند نفى کرده است. دلیل آن این است، وى بیان داشته که مراد از اهل بیت کسانى است که پس از پیامبر(ص) صدقه بر آنان حرام شد، در حالى که زنانش از صدقه محروم نشدند، بلکه فقط بنى هاشم بودند که از صدقه محروم گشتند.4. ظاهراً زید کلامش را با صیغه استفهام انکارى آورده است و ادات استفهام را حذف و آن را در تقدیر گرفته است. گویا گفته است: آیا زنانش از اهل بیت او هستند؟ آنچه بدین مطلب اشاره دارد این است که عبارت (ولکن) را به دنبال آن آورده است. معناى این عبارت آن است که آنچه پس از آن آمده درست است. در غیر این صورت، مناسب تر این بود که عبارت این گونه باشد: «زنانش از اهل بیت اویند و همین طور (کذا) کسانى که پس از او از صدقه محروم شدند.»5. کسانى پس از رسول خدا(ص) از صدقه محروم شدند، منحصر به کسانى که زید نام برده نیست؛ زیرا بنى عبدالمطلب هم در محرومیت با آنان شریکند.(7)6. بنابر نظر صحیح، ال مرد غیر از خود اویند. بنابراین، پیامبر(ص) از دایره اهل بیت خارج مى شود.(8) این خلاف عقیده محققان و نیز مخالف مدلول صریح روایات فراوانى است که پیش از این آوردیم. هم چنین على(ع) هم خارج مى شود، چرا که او هم بنابر نص آیه مباهله نفس پیامبر(ص) است.دلیل پنجم: گفتار عکرمه و ابن عباسدر اثبات این نظر که آیه تطهیر ناظر به خصوص زنان پیامبر(ص) است استدلال کرده اند که ابن عباس و عکرمه بدان عقیده داشته اند.(9)در ردّ این استدلال مى گوییم:1. حتى اگر نسبت این عقیده به ابن عباس درست باشد - اشاره خواهیم کرد که این انتساب نادرست است - باید دانست که این اجتهاد او، عکرمه، مقاتل و عروة بن زبیر است و با وجود نص صریح و صحیح رسول خدا(ص) در تبیین اهل بیت، این اجتهاد مردود است.2. پیش از این آمد که سیاق آیات مى رساند که زنان پیامبر(ص) در مفاد آیه تطهیر داخل نیستند. این هم قرینه دیگرى است بر اشتباه اینان در اجتهاد خود. علاوه بر این دلالیل دیگرى هم در اشتباه آن وجود دارد. از جمله گفته اهل لغت و دیگر مسائل که بدان اشاره کرده ایم و همه با هم عدم دخول آنان در مدلول آیه را تقویت مى کند.3. گفته ابن عباس - اگر درست باشد - و نیز گفته عکرمه ودیگران با گفتار ابو سعید خدرى، ام سلمه، عایشه و دیگران معارض است که گفته اند: آیه تطهیر به اهل کساء اختصاص داشته، زنان پیامبر(ص) از مفاد آن خارجند.بى گناهان متهمما در صحت انتساب این گفته به ابن عباس، کلبى و سعید بن جبیر تردید زیادى داریم. در بیان تردید خویش مى گوییم:الف) ابن عباسنسبت این گفته به ابن عباس نادرست است. در روایات دیگرى از وى باسند صحیح تر آمده که مى گفت: آیه تطهیر درباره اهل کساء(ع) فرود آمد. بعضى از روایات وى دلالت دارد که اهل بیت(ع) کسانى هستند که با پیامبر(ص) نسبت رحمى داشته و از عشیره اویند. این روایت همان روایتى است که در آن بیان کرده که خداوند پیامبرش را از میان بهترین قبیله ها و آن گاه از بهترین خانواده ها برگزیده است.(10)ظاهراً روایت این عقیده از ابن عباس، منحصر در روایت عکرمه از اوست و به نظر مى رسد که سعید بن جبیر هم روایت خود از ابن عباس را از عکرمه گرفته است؛ زیرا ابن مردویه آن را از سعید بن جبیر از عکرمه از ابن عباس روایت کرده است.(11)ب) کلبىنسبت دادن این عقیده به کلبى هم واضح البطلان است؛ زیرا کلبى در شمار کسانى آمده که عقیده داشتند مراد این آیه خصوص اهل کساء است و زنان پیامبر(ص) را دربر نمى گیرد.(12)ج) سعید بن جبیرنسبت این عقیده به سعید بن جبیر هم مورد شک و تردید است. آنان ادعا کرده اند که سعید بن جبیر اختصاص آیه به زنان پیامبر(ص) را از ابن عباس روایت کرده است. بنابراین، روشن مى شود که نویسنده، ابن عباس را اهمال کرده و به ذکر ابن جبیر بسنده کرده است، لذا دیگران وى را در شمار معتقدان به این عقیده نام برده اند. کینه توزان و بدخواهانما بدخواهى و کینه توزى عروة بن زبیر، عکرمه و مقاتل بن سلیمان را نسبت به على(ع) خصوصاً و نسبت به فرزندان على(ع) عموماً بعید نمى دانیم. در توضیح این مطلب مى گوییم:الف) عروه متهم به بدخواهى بنى هاشمآراى عروه که دوست داشت براى خاله اش عایشه فضیلت ردیف کند، خصوصاً درباره على(ع) غیر قابل اعتنااست. عروه بغض و کینه شدید و دشمنى و عداوت بزرگى از على(ع) دردل داشت تا آن جا که هرگاه نام على(ع) برده مى شد، از او بدگویى و انتقادمى کرد(13) و او را ناسزا و دشنام مى داد و دستانش را بر هم مى زد.(14) اسکافى او را از جمله تابعینى شمرده است که اخبار زشتى درباره على(ع) مى ساختند.(15)عبد الرزاق صنعانى از معمر روایت کرده که گفت: زهرى دو حدیث از عروه از عایشه درباره على(ع) داشت. روزى درباره این دو حدیث از وى پرسیدم. پاسخ داد: مى خواهى با آن دو و حدیثشان چه کنى؟ همانا که من هر دو را متهم به بدخواهى بنى هاشم مى دانم.(16) مردم براى استماع روایات او اجتماع مى کردند.(17) به ابن عمر گفت: ما نزد این پیشوایان خود مى نشینیم. آنان سخن مى گویند و با این که مى دانیم حق غیر آن است، آنان را تصدیق مى کنیم، به ستم قضاوت مى کنند و ما آنان را تقویت مى کنیم و این قضاوتشان را نیکومى شماریم. نظر تو در این باره چیست؟ پسر عمر به او گفت: پسربرادرم! ما نزد رسول خدا(ص) بودیم و آن را نفاق مى شمردیم، ولى نمى دانم که از نظر شما چگونه است؟(18)ب) عکرمه خارجى، کینه توز اهل بیتوضع عکرمه مشهورتر از آن است که بیان شود. او از خوارج(19) و از پیروان عقیده نجده حرورى است [نجده از سردمداران خوارج و دشمن ترین آنان با على(ع) بود]. عکرمه به مغرب رفت و اوّلین کسى است که عقیده صفریه را در میان آنان نشر داد.(20) بنابراین، مذهب خوارج در مغرب از او گرفته شده است.(21)در متن دیگرى آمده عکرمه بر در مسجد ایستاد و گفت: کسى در مسجد نیست مگر کافران. او پیرو عقیده اباضیه [فرقه اى از خوارج ] بود.(22) عکرمه ادعا کرده که ابن عباس هم معتقد به رأى خوارج بود.(23) او متهم به کذب بود.(24)به حدیث او احتجاج نکنند و مورد انتقاد مردم باشد.(25) دروغ سازى وى از زبان ابن عباس معروف و مشهور است.(26) عبدالله بن عباس او را به در مستراح بسته بود، به او گفتند: آیا از خدا نمى ترسى؟ پاسخ داد: این خبیث بر پدرم دروغ مى بندد.(27) انگشتر طلا به دست مى کرد، آواز مى خواند و به بى نمازى و بازى نرد متهم است. به شرح حال وى در منابع مراجعه کنید.ج) مقاتل بن سلیماندانشمندان علم رجال، مقاتل بن سلیمان را کذّاب خوانده اند.(28) جوزجانى مى گوید: مقاتل کذّابى بى باک بود. از ابوالیمان شنیدم که مى گفت: مقاتل به این جا آمد و پشت به قبله کرد و گفت: در مورد آنچه پایین تر از عرش است از من بپرسید. گفته شده که وى مانند این سخن را در مکّه هم برزبان آورد. مردى برخاست و پرسید: به من بگو روده هاى مورچه کجاست؟ مقاتل ساکت شد.(29) داستان دیگرى هم در بیروت دارد.(30) روشن است که وى با این کار خویش قصد داشت خود را شبیه به على(ع) سازد، امّا خداوند او را رسوا ساخت. ابن حبان گوید: مقاتل علم قرآن را از یهود و نصارا، آن گونه که موافق کتاب هاى آنان بود مى گرفت. [او اهل تشبیه بود و] خداوند را به مخلوقات تشبیه مى کرد. در حدیث دروغ پرداز بود.(31)بحث درباره این مرد و این که وى دجّال، در حدیث ضعیف، متروک و متهم بود، فراوان است و در این مختصر فرصت ایراد آن را نداریم.(32) او را فاجر و فاسق هم توصیف کرده اند.(33) براى شناخت آنچه درباره او گفته اند به شرح حال وى در کتب رجال مراجعه کنید.دلیل ششم: زنان پیامبر(ص) سبب نزول آیهدر اثبات عقیده خود مبنى بر این که زنان پیامبر(ص) در آیه تطهیر مورد نظرند، استدلال کرده اند که آنان سبب نزول این آیه بودند و لذا یا به تنهایى بنابر قولى، و یا بنابر قول صحیح تر با دیگران داخل در آن هستند. در این باره احادیثى به ما رسیده که بیش تر آنها مى تواند مستمسک این گفته باشد.(34)از نظر ما این مطلب مورد شک و تردید است؛ زیرا پیش از این دانستیم که:1. سبب نزول آیه، زنان پیامبر(ص) نیستند، بلکه رسول اکرم(ص) و حفظ بیت نبوت و رسالت از کوچک ترین عیب و نقص، اگرچه ثانیاً و بالعرض و به واسطه زنان پیامبر(ص) باشد، سبب نزول آیه بوده است.2. احادیثى که بدان اشاره کرده اند، احادیث کساء است که اگر نگوییم همه آنها، دست کم بیش تر آنها نمى تواند مستمسک این عقیده باشد؛ زیرا این احادیث با تصریح و یا تلمیح بیان مى دارد که زنان پیامبر(ص) در مضمون این آیه داخل نیستند.3. شک بزرگى در این باره وجود دارد که کلمه «أهل بیت» شامل زنان پیامبر(ص) هم باشد، مگر از باب مجاز که این هم نیاز به قرینه دارد. پیش از این آمد که قرائن، از خود آیات و خارج از آن بر ضد این مسأله اشاره دارد. افزون بر این محتمل است که منظور خانه اى باشد که اهل بیت در آن اجتماع کردند و «الف» و «لام» عهد خارجى باشد، چنان که در جاى خود توضیح دادیم.دلیل هفتم: ظهور و عمومدر اثبات عقیده خود مبنى بر ورود زنان پیامبر(ص) در مضمون آیه تطهیر استدلال کرده اند که این لفظ، زنان و همسران را هم در بر مى گیرد. بنابراین، منظور جمیع آنان است.(35) عقل نیز به اعتبار عرف و عادت لفظ «بیت» را به کسانى که در خانه سکونت دارند تخصیص مى زند، نه به قصد انتقال، و عادتاً تبدّل و تحوّل در آنان، مثل زنان و فرزندان جارى نبود. برعکس غلامان و کنیزان که در معرض تحوّل و تبدّل از یک صاحب به صاحب دیگر بودند.(36)گذشته از شک در این که لفظ «أهل بیت» بر زنان صدق کند - چنان که گذشت - در اصل براى ما محرز نشده که این لفظ عام باشد، و گذشته از وجود روایات متواتر و تصریح کننده یا اشاره کننده به خروج زنان از مفاد آیه، و گذشته از این که شک داریم منظور خانه مسکونى باشد و بلکه مراد بیت نبوت و رسالت است؛ در این باره مى گوییم:صرف این که این لفظ، زنان و همسران را هم بر گیرد - اگر آن را بپذیریم - نمى تواند دالّ بر اراده جمیع باشد، مگر این که قرائنى دیگر - داخلى یا خارجى بر تعیین دقیق مراد اقامه نشود، در حالى که این قرائن، اهل بیت را در این جا در خصوص اهل کساء تعیین و منحصر مى کند.دلیل هشتم: صلوات بر همسران پیامبر(ص)یکى از عالمان سنى در اثبات این مطلب که مراد از اهل بیت، زنان پیامبر(ص) است، چنین استدلال کرده که در صحیح مسلم و صحیح بخارى از پیامبر(ص) ثابت شده که وى به مسلمانان آموخت که این گونه صلوات بفرستند: أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَأَزْواجِهِ وَذُرِیَّتِهِ گذشته از اشکالات مختلفى که در جاى جاى این مختصر آوردیم و گذشته از این که در صحت روایت مورد اشاره وى شک و تردید فراوان داریم و بحث از آن را به جاى دیگر به تأخیر مى اندازیم، امّا نمى دانیم که چگونه چیزى که در صحیحین به اثبات رسیده بر ورود زنان در اهل بیت دلالت مى کند، در حالى که پیامبر(ص) اصلاً در این حدیث - اگر صحیح باشد - به این کلمه [اهل بیت ] تصریح نفرموده است.روشن است که صلوات بر همسران پیامبر(ص) مستلزم آن نیست که آنان هم اهل بیت باشند. صلوات بر مؤمنان به اثبات رسیده، امّا آنان به این خاطر اهل بیت پیامبر(ص) نشده اند. خداوند متعال مى فرماید:خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ(37)؛اى رسول ما تو از مؤمنان صدقات را دریافت بدار تا بدان صدقات نفوس آنها را پاک و پاکیزه سازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن که دعاى تو موجب تسلّى خاطر آنان است.هُوَ الَّذى یُصَلِّى عَلَیْکُمْ وَمَلائِکَتُهُ(38)؛اوست خدایى که هم او و فرشتگانش بر شما بندگان رحمت مى فرستند...اُوْلئِک عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ(39)؛آن گروهند مخصوص به درود و الطاف الهى و رحمت خاص خداوند.وَیَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرْباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَواتِ الرَّسُوْلِ(40)؛آنچه در راه خدا انفاق مى کنند، موجب تقرّب نزد خدا و دعاى خیر رسول دانند.دلیل نهم: آیات قرآنبعضى ادعا کرده اند تعبیر «اهل بیت» در آیه قرآن، کنایه از همسر آمده است. آن جا که خطاب ملائکه را به همسر ابراهیم(ع) حکایت مى کند که گفتند:«أتعجبین من أمر اللّه رحمة اللّه و برکاته علیکم أهل البیت»(41). و نیز در حکایت گفته موسى(ع) که به همسرش گفت:فَقالَ لأَهْلِهِ اُمْکُثُوْا إِنّى آنَسْتُ ناراً(42).بنا به تعبیر بعضى: «همانا که به دلالت قرآن، همسر ابراهیم از آل وى و اهل بیت اوست و زن لوط هم از آل او و اهل بیتش، پس چگونه زنان محمّد از آل او و اهل بیتش نباشند؟!»(43)در پاسخ مى گوییم: الف) در مورد خطاب فرشتگان به همسر ابراهیم(ع) دو نکته را بیان مى داریم:1. پیش از این آمد که ورود زن در اهل بیت را در بعضى اوقات و از باب غلبه و مجاز و در صورت وجود قرینه احدى انکار نکرده است.2. بیت مورد نظر در آیه همسر ابراهیم، خانه مسکونى یا نسبى است، در حالى که بیت مورد نظر در آیه تطهیر با استناد به قرائن، بیت نبوت و رسالت است. از جمله این قرائن است:تغییر صیغه از بیوت مضافه به جمع مؤنث، به بیت محلّى به الف و لام عهد، با این احتمال که مراد، خصوص خانه مسکونى اى باشد که پیامبر(ص) اصحاب کساء را در آن جمع و زنانش را از آن بیرون کرد.از دیگر قرائن، روایات فراوانى است که مراد از اهل بیت در آیه تطهیر را در خصوص آل عبا معین کرده است. این امر با اراده مطلق بیت مسکونى و یا بیت نسبى از آیه شریفه جوردر نمى آید، بر خلاف آیه سوره هود که در آن فرشتگان همسر ابراهیم خلیل(ع) را مخاطب خود ساختند، چه ساره دختر عموى ابراهیم - چنان که آمد و ساکن در خانه اش بود. براى همین اطلاق کلمه اهل بیت از باب مجاز بر وى صحیح است. قرینه مجاز بودن این اطلاق این است که خطاب ملائکه متوجه ساره مى باشد.ب) در مورد گفته موسى(ع) به اهلش که گفت: امکثوا و همین طور در مورد زن لوط به سه نکته زیر اشاره مى کنیم:1) پیش از این آمد که پیامبر(ص) وجود فرق بین دو کلمه «أهل البیت» و «اهل الرجل» را تأیید کرده است. آن جا که پذیرفت ام سلمه از اهل وى باشد نه از اهل بیتش. در این باره به متون مربوط به حدیث کساء در اوایل کتاب مراجعه فرمایید.2. اطلاق کلمه «اهل» از باب مجاز بر زوجه و آن گاه که قرینه اى مبنى بر مجازى بودن آن در دست باشد مورد انکار نیست. این قرینه در این جا خطاب در داستان موسى و استثناى موجود در قصه لوط است.3. گذشته از این، بین آیه تطهیر و این آیات فرق است؛ زیرا رسول خدا(ص) مقصود از اهل بیت در این آیه را بیان و آن را در اهل کساء منحصر کرده است. پس اراده زوجه در یک مورد مستلزم آن نیست که در مورد دیگر حتى با وجود قرینه دال بر خروج زوجه، مراد از اهل، زوجه باشد. دلیل دهم: لزوم لغوىیکى از عالمان سنى گفته است: این آیه (آیه تطهیر) دلالت دارد که زنان پیامبر(ص) از اهل بیت اویند وگرنه ذکر آن در این کلام معنا نداشت.(44)در پاسخ وى مى گوییم: بلکه برعکس، آیه را معنایى صحیح و سلیم است، حتى در صورتى که زنانش داخل در مدلول آیه نباشند. ما این مطلب را در اوایل کتاب و به هنگام بحث از انسجام سیاق با خروج زنان پیامبر(ص) از مفاد آیه بیان کرده ایم. بدان جا مراجعه کنید.(45)بلکه آن چه متعیّن بوده راه فرارى از آن نیست، خروج زنان از مفاد آیه است؛ زیرا لحن خطاب، آن جا که زنان مورد خطابند و لحن خطا، آن جا که اهل بیت(ع) مورد خطا بند، با هم منافات دارد. ما در این باره پیش از این بحث کرده ایم. بدان جا مراجعه کنید. سیاست ستمگرانهپیش از این آمد که عکرمه در بازارهاى مدینه جار مى زد که آیه تطهیر درباره زنان پیامبر(ص) نازل شده است و مردم را در این باره به مباهله دعوت مى کرد.اگرچه ما این کار را از عکرمه خارجى معروف به ناصبى گرى و بغض با على و خاندانش(ع) شگفت نمى دانیم، لیکن در موضع گیرى وى دلالت هاى دیگرى مى بینیم. شاید روشن ترین آنها این باشد:1. نزول آیه تطهیر درباره اهل بیت، در زمان عکرمه معروف و شایع بوده است. او مى خواست با هر وسیله اى شده، حتى با جار زدن در بازارها و دعوت براى مباهله آن را از بین ببرد.2. عکرمه دلیل قانع کننده اى درباره نزول این آیه در مورد زنان پیامبر(ص) نداشت، جز اصرار شدید که مى خواست آن را با نوعى تهدید و به هدف واردکردن شکست روانى برطرف دیگر تقویت کند. این کار وى موجب تزلزل یقین طرف مقابل شده و انسانى را در برابر خود مى دید که حاضر است با دعوت به مباهله جانش را در این راه بدهد. بدین ترتیب با خود خواهد گفت: اگر این شخص نسبت به آنچه مى گوید یقین نداشت، هرگز مردم را به مباهله که عواقب خطرناکى به دنبال دارد دعوت نمى کرد.3. عکرمه در بازار جار مى زد که این آیه درباره زنان پیامبر(ص) فرود آمده است، آیا دیگران هم که چنین عقیده اى نداشتند، مى توانستند براى اثبات خلاف این عقیده همان کار را انجام دهند [در بازارها جار بزنند]؟!4. این کار عکرمه اشاره دارد که رقباى اهل بیت(ع) در پذیرش نزول آیه درباره اهل بیت(ع) احساس خطر بزرگى مى کردند. شاید از این جهت بود که آثارى در عقاید و مواضع آنان در ضدّیت با اهل بیت از خود بر جاى مى گذاشت.----------پی نوشت----------1. ر.ک: فتح القدیر، ج 4، ص 279 - 281؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج 4، ص 208؛ احکام القرآن، ج 5، ص 230؛ نفحات اللاهوت، ص 85؛ الکلمة القراء فى تفضیل الزهراء، ص 213؛ بحار الانوار، ج 35، ص 234؛ المواهب اللدنیه، ج 2، ص 123؛ السیرة النبویه، ج 2، ص 300؛ دلائل الصدق، ج 2، ص 94؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16، ص 311؛ مجمع البیان، ج 8، ص 356.2. ر.ک: فتح القدیر، ج 4، ص 278 و 280؛ الصواعق المحرقه، ص 141؛ لباب التأویل، ج 3، ص 466؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص 182؛ التسهیل لعلوم التنزیل، ج 3، ص 137؛ اسعاف الراغبین، ص 108؛ السنن الکبرى، ج 2، ص 150؛ نظریة الامامه، ص 151 و 182 (به نقل از: التحفة الاثنى عشریه، ص 202).3. ر.ک: اسعاف الراغبین، ص 108.4. ر.ک: مجمع البیان، ج 8، ص 356؛ تأویل الآیات الظاهره، ج 2، ص 456.5. السنن الکبرى، ج 2، ص 150؛ ینابیع الموده، ص 228 - 229 و 294؛ تفسیر فرات، ص 335؛ البرهان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 331؛ مسند احمد، ج 6، ص 296؛ بحار الانوار، ج 35، ص 220 و ج 45، ص 199؛ ذکر اخبار اصبهان، ج 2، ص 253؛ اسد الغابه، ج 5، ص 521 و 289؛ مناقب ابن المغازلى، ص 306؛ مشکل الآثار، ج 1، ص 333 و 335؛ الصواعق المحرقه، ص 142 و 227؛ مناقب خوارزمى، ص 23؛ مختصر التحفة الاثنى عشریه، ص 149؛ احقاق الحق، ج 2، ص 568.6. ر.ک: الدر المنثور، ج 5، ص 199؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 130؛ کنز العمال، ج 13، ص 641؛ البرهان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 324؛ الصواعق المحرقه، ص 226 - 228؛ السنن الکبرى، ج 2، ص 148؛کتاب سلیم بن قیس، ص 104؛ السیرة النبویة، ج 2، ص 300؛ بحار الانوار، ج 35، ص 229؛ اسد الغابه، ج 2، ص 12؛ المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 109.7. ر.ک: کفایة الطالب، ص 54؛ خلاصه عبقات الانوار، ج 2، ص 67و 371 به نقل از آن.8. همان.9. ر.ک: فتح القدیر، ج 4، ص 279 - 280.10. براى دیدن روایاتى که از ابن عباس نقل شده ر.ک: الدر المنثور، ج 5، ص 199؛ فتح القدیر، ج 4، ص 280؛ کتاب سلیم بن قیس، ص 104؛ کفایة الطالب، ص 377؛ الصواعق المحرقه، ص 142؛ ینابیع الموده، ص 15؛ اسعاف الراغبین، ص 108؛ مجمع البیان، ج 9، ص 138؛ بحار الانوار، ج 37، ص 35 و ج 9، ص 536، مستدرک حاکم، ج 3، ص 132؛ الغدیر، ج 1، ص 50 و ج 3، ص 196؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 403.11. ر.ک: الدر المنثور، ج 5، ص 189.12. ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 182 - 183؛ فتح القدیر، ج 4، ص 279؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج 4، ص 204.13. الغارات، ج 2، ص 576؛ ابن ابى الحدید شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 102، ج 4، ص 102.14. قاموس الرجال، ج 6، ص 300.15. ابن ابى الحدید شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 63.16. همان، ص 64؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 299.17. صفة الصفوه، ج 2، ص 85؛ تهذیب التهذیب، ج 7، ص 182؛ حلیة الاولیاء، ج 2، ص 176؛ تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 62؛ خلاصه تذهیب تهذیب الکمال، ص 265.18. الترغیب و الترهیب، ج 4، ص 382؛ احیاء العلوم، ج 3، ص 159.19. ر.ک: میزان الاعتدال، ج 3، ص 93 - 96؛ شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 76؛ تنقیح المقال، ج 2، ص 256؛ الاعلام، ج 4، ص 244؛ الطبقات الکبرى، ج 5، ص 292 - 293؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 326 - 327؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 265؛ المعارف، ص 457.20. سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 20 - 21، 30.21. سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 21؛ میزان الاعتدال، ج 3، ص 96؛ فتح البارى (مقدمه) ص 425 - 426.22. سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 22؛ میزان الاعتدال، ج 3، ص 95 - 96.23. قاموس الرجال، ج 6، ص 327؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 144؛ فتح البارى (مقدمه)، ص 425.24. الطبقات الکبرى، ج 5، ص 288 - 289؛ میزان الاعتدال، ج 3، ص 93 - 97؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 327.25. میزان الاعتدال، ج 3، ص 94؛ فتح البارى (مقدمه)، ص 425.26. در این باره به گفته مسیب به غلامش «برد» و گفته پسر عمر به غلامش «نافع» در منابع مذکور در بالا مراجعه کنید.27. قاموس الرجال، ج 6، ص 327؛ المعارف، ص 456؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 130؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 151؛ فتح البارى (مقدمه)، ص 425؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 265 - 266.28. میزان الاعتدال،ج 4، ص 173؛ المجروحون، ج 3، ص 15؛ تاریخ بغداد، ج 13، ص 164 - 168؛الجرح و التعدیل، ج 8، ص 354؛ الضعفاء الکبیر، ج 4، ص 239؛ قاموس الرجال، ج 9، ص 109؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 256.29. المجروحون، ج 3، ص 14؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 25، ص 200؛ شذرات الذهب، ج 1، ص 227؛ الضعفاء الکبیر، ج 4، ص 239؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 256.30. الجرح و التعدیل، ج 8، ص 355؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 25، ص 198، 199 - 200 و 203؛ سیر اعلام النبلاء، ج 7، ص 202؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 255.31. میزان الاعتدال، ج 4، ص 175؛ وفیات الاعیان، ج 5، ص 257.32. ر.ک: وفیات الاعیان، ج 5، ص 256 - 257؛ و شرح حال وى در منابع فوق الذکر و سایر منابع.33. المجروحون، ج 3، ص 16؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 25، ص 201؛ تاریخ بغداد، ج 13، ص 164.34. ر.ک: الصواعق المحرقه، ص 141 (به نقل از ابن کثیر)؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 483؛ المواهب اللدنیه، ص 122.35. احکام القرآن، ج 5، ص 330.36. مختصر التحفة الاثنى عشریه، ص 152.37. توبه (9) آیه 103.38. احزاب (33) آیه 43.39. بقره (2) آیه 157.40. توبه (9) آیه 99.41. هود (11) آیه 73.42. طه (20) آیه 10؛ نمل (27) آیه 7؛ قصص (28) آیه 29.43. منهاج السنه، ج 4، ص 21.44. همان.45. فصل چهارم، بخش اوّل. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image