ذاریات، آیه ۵۶-هدف خلقت انسان /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

هدف خداوند از این که ما را خلق کرد، چه بود؟


« وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ » 1 « و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آن که مرا پرستش و عبادت کنند » . در آیه مى فرماید : من شما ( انسان ها و جنیان ) را خلق نکردم مگر براى این که مرا عبادت کنید البته عبادت ، فقط به معنى نماز و روزه نیست « یعبدون » ، یعنى بندگى کنید . از آن جا که خداوند ، منبع و سرچشمه همه خوبى ها و زیبایى هاست و از هرگونه نقص و کاستى به دور است ، بندگى خدا و پیروى از دستورات پروردگار و تسلیم در برابر او ، آدمى را به همه خوبى ها و زیبایى ها مى رساند و از همه زشتى ها و کاستى ها دور مى سازد . بنابراین ، دستور به بندگى ، براى رشد و کمال خود انسان هاست و به عبارت دیگر ، خداوند ، موجودات را آفرید و به آنان وجود داد تا به آنها جودى کند و آنها رشد کنند و سودى کنند . {S من نکردم خلق ، تا سودى کنم # بلکه تا بر بندگان جودى کنم S} پس خداى متعال ، خلق کرد تا جود کند و موجودات ، بهره مندى و رشد داشته باشند . این جا سؤالى پیش مى آید که کسى بگوید : اگر ما نخواهیم که آفریده شویم و رشد کنیم ، چه کسى را باید ببینیم ؟ خدایا ! مگر نمى خواهى من رشد کنم ؟ من رشد نمى خواهم ! من اصلاً نبودن را به بودن ، ترجیح مى دهم ، من که خود راضى به این خلقت نبودم ، پس به زور آفریده شدم ! پس چرا مرا آفریدى ؟ در پاسخ باید گفت : این انتظارى که بعضى اشخاص دارند که چرا براى خلق شدن ، با آنها مشورت نشده ، انتظار بى جایى است که دلایل آن عبارتند از : اولاً ، قبل از خلقت و وجود ، چیزى نبوده که با آن مشورت شود و با عدم که مشورت نمى شود . ثانیاً ، به چنین انسانى گفته مى شود که هر عقل و وجدانى ، گواهى مى دهد که « هستى » ، بهتر از « نیستى » است . لامپ اگر نور ندهد ، نقص است و اگر نورافشانى داشته باشد ، نقص نیست . خاصیت فیض خدا این است که فیاض باشد و نوردهى داشته باشد و اگر بتواند ، بیافریند و اگر نیافریند ، جاى اعتراض دارد . بنابراین ، به طور قطعى ، « دارایى » ، بهتر از « ندارى » و « بودن » ، بهتر از « نبودن » است . بله ، این ما هستیم که با انتخاب ها و رفتار و اعمال غلط ، عاقبت خود را خراب مى کنیم در حالى که « وجود و بودن » ، سعادت و خوبى است . ممکن است کسى چنین بگوید : مگر خدا نمى خواست به ما جود و خوبى کند ، پس چرا جهنمى ها را خلق کرد ؟ آیا بهتر نبود که فقط بهشتى ها را خلق مى کرد ؟ اولاً ، آفرینش انسان ، بدون وجود گنه کاران ، ممکن است اما چنین انسانى ، ویژگى و امتیاز انسان مخلوق فعلى را نخواهد داشت زیرا امتیاز انسان ، نسبت به فرشتگان و دیگر موجودات ، قدرت انتخاب و اختیار او در عرصه هاى گوناگون است و لازمه اختیار ، از یک سو تلاش و از سوى دیگر ، سستى است از یک سو رشد علمى و معنوى و از سوى دیگر ، سقوط در ورطه زشتى ها و پلیدى هاست . علاوه بر این ، اگر زشتى ها نباشند ، زیبایى و خوبى ها به طور کامل نمایان و درخشان نمى شوند . اگر بیمارى نباشد ، ارزش سلامتى ، به طور کامل ، قابل درک نیست ( البته نه این که اصلاً قابل تشخیص نباشد بلکه به تمام و کمال قابل درک نیست ) . نظام احسن این است که بدها و خوب ها با هم مقایسه بشوند « قُلْ هَلْ یَسْتَوِى الْأَعْمى وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِى الظُّلُماتُ وَ النُّورُ . . . قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَىْ ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ » 2 « بگو : آیا نابینا و بینا یکسانند یا تاریکى ها و روشنایى برابرند ؟ بگو : خدا ، آفریننده هر چیزى است و اوست یگانه قهار » . خداوند خودش فرموده که این نظام ، نظام احسن است . احسن ، یعنى خوب ترین . اگر بهتر از این ممکن بود ، اسم این را احسن نمى گذاشت و براى انسان نمى گفت : « . . . فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ » 3 « . . . آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است » . ثانیاً ، اگر به مجموع نظام هستى نگاه بیندازیم ، نظام احسن است و در مجموعه نظام هستى ، بخشش و فیض بیشتر مى باشد . حافظ را در نظر بگیرید آیا از اشعار حافظ سوء استفاده مى شود یا نمى شود ؟ جواب این است که : گاهى سوء استفاده مى شود بالاخره بعضى ها اشعار حافظ را با غناى حرام و یا قصدهاى فاسد ، مى خوانند ولى در مجموع ، اشعار حافظ خوب هستند . بنابراین ، اگر بشر مى فهمید که حافظ چنین توانایى و استعدادى را داشت ، اما او شعر نمى سرود و هنگامى که از او مى پرسیدند : چرا شعر نمى گویى ، مى گفت : مى ترسم که پانصد سال دیگر از شعر من سوء استفاده بشود و عده اى جهنمى بشوند ، به او مى گفتند : تو که قدرت گفتن شعر را دارى ، شعر را بگو و مردم را از هنرت محروم نکن و آنها که جهنمى مى شوند ، تقصیر خودشان است . خلاصه اگر شعر نمى سرود ، در مجموع ، جفا به این نعمت خدادادى کرده بود . حافظ ، هنر شعر گفتن دارد اما خدا ، بى نهایت هنر دارد « الَّذى أَحْسَنَ کُلَّ شَىْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طینٍ » 4 « همان کسى که هر چیزى را که آفریده است ، نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گِل ، آغاز کرد » . بنابراین ، اگر خداوند که توانایى آفریدن دارد ، نیافریند ، جاى اعتراض دارد و اکنون که آفریده ، سپاس گزارى اش سزاوار است . پس اگر اصلاً ما را خلق نمى کرد ، جاى اعتراض داشت اگر چه براى ما نمایان نمى شد زیرا ما که نبودیم تا بفهمیم اما روشن است که هر چیزى که قابل خلقت باشد و خدا خلق نکند ، نقص در آفرینش خداست و اگر خلق مى کرد ، ولى فقط خوب ها را مى آفرید ، باز نقص بود مثلاً اگر خداى متعال ، فقط عیسى و موسى علیهم السلام را خلق مى کرد در این صورت ، شاید نظام حسن بود ولى نظام احسن نبود زیرا اگر دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام نبودند و حقش را غصب نمى کردند ، ارزش سلمان ، تا روز قیامت ، به همین مقدار هم معلوم نمى شد . این ارزش ، وقتى به وجود مى آید که دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام باشند و سلمان ، میزان کارش را على علیه السلام قرار بدهد و دنبال غیر على علیه السلام نرود چنان که اگر در عالم خلقت ، شیطان نبود ، اصلاً بهشتى شدن و امام حسین علیه السلام شدن ، هنر نبود . شما فرض کنید اگر هواى نفس وجود نداشت ، شیطان هم نبود و مسلماً همه ما انسان هاى خوبى بودیم ولى بساط امتحان الهى و مجاهدت ، جمع مى شد و چیزى شبیه خلقت ملائکه ، رخ مى داد و این ، دیگر خلقِ جدیدى نبود بلکه تکرار همان خلقت ملائکه بود . البته نباید فراموش کرد که بسیارى از این نوع اشکالات ، وقتى ظهور پیدا مى کنند که انسان با سختى ها و ناملایمات مواجه مى شود و در مقابل آنها به زانو در مى آید و در آن سختى ها ، به همه چیز بدبین مى شود و یا به خلقت خدا ایراد مى گیرد و به زمین و زمان اعتراض مى کند اما در خوشى ها و راحتى ها ، این شبهات اساساً زمینه بروز پیدا نمى کنند بدین جهت ، باید نخست ، تا حد توان ، از ایجاد بن بست ها جلوگیرى کرد و در صورت بروز ، براى خروج از آن ، صبر و توکل داشت . بى جهت نیست که در یک سوره کوچکى مثل سوره عصر ، توصیه به حق و توصیه به صبر ، مورد عنایت خاص قرار گرفته است . ثالثاً ، خداوند ، مالک الملوک است و قدرت مطلقه دارد و معنا ندارد که مالک از مملوک خود اجازه بگیرد « لا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ » 5 « در آن چه ( - ( خدا ) - ) انجام مى دهد ، چون و چرا راه ندارد ( - ( ولى ) - ) آنها ( - ( انسان ها ) - ) مورد سؤال قرار مى گیرند » . او مورد سؤال قرار نمى گیرد و این ما هستیم که باید مورد سؤال واقع شویم . اصولاً انسان باید حد خود را رعایت کند و معناى قادر مطلق را هم بفهمد و براى قدرت و توانایى او ، احترام قائل باشد . خداوند هر کارى را مى تواند انجام دهد ولى خودش فرمود که با وجودى که مى توانم ، ظلم نمى کنم و طبق عدالت و حکمت ، عمل مى نمایم . حال وقتى چنین خالقى مى فرماید : من مصلحت را در خلق موجودات دیدم و به همین علت ، دست به آفرینش زدم ، اگر مخلوق ضعیف و جاهل و فقیرى از روى گردن کشى بگوید : چرا خلق کردى من نمى خواستم تو خلق کنى آیا جاى تعجب نیست و آیا اعتراض او با عقل ، سازگار است ؟ عقل در پاسخ چنین کسى مى گوید : اگر معناى « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ » و ثمرات و خیرات این بندگى مطلق را مى فهمیدى ، جواب سؤالت روشن بود و اگر نمى فهمى ، تو در مقابل قدرت مطلق خالق قادر ، حق اعتراض ندارى « لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ » . ( 1 ) ذاریات ( 51 ) ، آیه . 56 ( 2 ) رعد ( 13 ) ، آیه . 16 ( 3 ) مؤمنون ( 23 ) ، آیه . 14 ( 4 ) سجده ( 32 ) ، آیه . 7 ( 5 ) انبیاء ( 21 ) ، آیه . 23 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image