تخمین زمان مطالعه: 33 دقیقه
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید : الف. معرفی تحلیلی کتاب الانوار تالیف گرانسنگ علامه مجلسی ره بِحارُ الاْنْوار، مشهورترین، مهم ترین و مفصلترین اثر علمى محمد باقر مجلسى (1037-1110 یا 1111ق/1628- 1698 یا 1699م) که مجموعهای گسترده از احادیث امامیه است و گاه «دائرهی المعارف بزرگ احادیث شیعه» لقب گرفته است. نام کامل این اثر بحارُ الانوارِ الجامعه لِدُّرَرِ اخبارِ ائمه الاطهار علیه السلام است. عزم مؤلف بر نگاشتن این کتاب از 1070 ق/1660م، پس از نگارش کتاب فهرس مصنفات الاصحاب جزم شده است و اولین تاریخ ثبت شده در خود کتاب 1072ق است (نک: 103/255) و سواد نامهی آن در 1104 یا 1106ق به پایان رسیده است، هر چند پاک نویس کتاب تا پس از فوت مؤلف و توسط شاگردان او همچنان ادامه داشته است (امین، 9/183؛ مشار، 2/25- 26؛ المعجم ...، 1/102).همزمان با کار 36 سالهی او، کتابهای مهم دیگر حدیثى شیعه نیز نگاشته شده است: نخست الوافى از مولى محسن فیض کاشانى (د1091ق/1680م) و دیگر وسائل الشیعه از محمدبن حسن حر عاملى (د 1104ق/1693م)شروع کار تألیف بحار الانوار در زمان شاهسلیمان اول صفوی (سل 1077- 1105ق) بود و اتمام کار به دورهی سلطنت شاه سلطان حسین اول (سل (1105- 1135 بر مىگردد. این در حالى است که مجلسى در 1089ق/1678م از طرف شاه سلیمان به شیخالاسلامى منصوب شد (برای آشنایى با شرح وظایف و اختیارات منصب شیخ الاسلامى، نک: مارچنکوفسکى، 328-329) و پس از مرگ وی، شاه سلطان حسین نیز وی را در این سمت ابقا کرد (بحرانى، 55). پس از ورود محقق کرکى در 916ق/1510م به ایران و ایجاد بستر تشکیل حکومتى شیعى، زمینهای نیز برای رویکرد اخباری ایجاد شد که زیر بنای آن توسط ابن ابى جمهور احسایى (زنده در 904ق) در رسالهای با عنوان العمل باخبار اصحابنا به وجود آمده بود و توسط میرزا احمدبن على استرابادی (د 1208ق) و محمد امین استرابادی (د1036ق) ادامه یافت (نک: ه د، 7/160). این فضا تا نگارش الفوائد الحائریه توسط محمدباقر بهبهانى در 1208ق در رد الفوائد المدنیه محمد امین استرابادی، همچنان جو چیره بر تفکر شیعى دوران خویش بوده است و این حکایت از آن دارد که شرایط حاکم بر حوزههای دینى آن زمان نگارش احادیث را مىپسندیده، و فیض کاشانى و حر عاملى در همین فضا اقدام به تدوین مجموعههای حدیثى شیعه نمودهاند. مجلسى نیز که خود گرایش هر چند معتدل اخباری داشت (مهاجر،151، بب؛ ملکى، 261 بب )، به نگارش بحار الانوار پرداخت. چنانکه وی در جواب سؤالى که از او دربارهی حکما، فلاسفه، مجتهدین و اخباریون و فقها و صوفیه شده است، استفادهی عقل را برای فهم احادیث، آن هم به شیوهی حکما جایز نمىداند و خود را اخباری دور از افراط و تفریط در تقلید محض به عنوان درایت، یا اجتهاد آزاد بر اساس گرایشهای عقلى معرفى مىکند (نک: زین العابدین شیروانى، 618 -621).بِحارُ الاْنْوار، مشهورترین، مهم ترین و مفصلترین اثر علمى محمد باقر مجلسى که مجموعهای گسترده از احادیث امامیه است و گاه «دائرهی المعارف بزرگ احادیث شیعه» لقب گرفته استمؤلف در مقدمهی کتاب، عنوان مىکند که پس از آشنایى و تفحص در علوم دیگر به این نتیجه رسیده که راهى برای علم جز در کتاب الهى و اخبار ائمهی طاهرین (ع) وجود ندارد و راههای دیگر را هر چند بىبهره نمىداند، اما دور افتاده از مسیر معرفى مىکند (1/2، 3). مؤلف در جای دیگر این اثر، گرایش اخباری خود را نشان مىدهد و حتى با مسائل و شبهات عقلى مطرح شده، به شیوهی روایى برخورد مىکند (2/314، 3/234، 11/259، 67/254) و جایى به صراحت نظر اخباریان را بهترین نظر در بحث بیان کرده است و ترک مسألهای غامض را به دلیل عجز عقول بر احاطه به عمق آن، اولى مىداند ( 5/260؛ برای نمونههایى دیگر، نک: المعجم، 1/84 – 86).اما آنچه مجلسى به عنوان انگیزهی شخصى بیان مىکند، حفظ آثار گذشتگان و جلوگیری از نابودی آنهاست، متونى که به واسطهی غرض ورزی فاسدان، بىتوجهى جاهلان، استیلای سلاطین گمراه و مخالف با اهل بیت (ع)، رواج علوم باطل و نیز کماعتنایى به احادیث، در حال از بین رفتن بوده، و جامعهی آن روز برای هدایت و استفاده به آنها نیازی مبرم داشته است (1/3-4).روش کار مجلسى هر چند به نظر مىرسد نوعى برداشت از کارهای گذشته نیز باشد، اما ابتکارات شخصى نیز دارد. او ابتدا عناوین مجلدات کتاب خود را انتخاب مىکرد و سپس برای هر عنوان بابهایى مىگشود. در ذیل هر باب پیش از هر چیز آیات قرآنى متناسب آن را فهرست مىکرد که این کار او بسیار به کار الوافى فیض کاشانى نزدیک است. آنگاه برای هر آیه، تفسیری مناسب با استفاده از نظرات مفسران و توضیحات خود مىنگاشت؛ این کار را از جلد 5 به صورت جدی آغاز کرده، و در جزء 7 و 9 به مناسبت بحث توحید و صفات الهى به اوج خود رسانده است (7/67 - 98، 8/2-173 ).در مرحلهی بعدی، روایات متناسب با هر باب را در ذیل عنوان گنجانده، و سندهای آن را نیز با رعایت اختصار نقل کرده است. هدف او از این اختصار جلوگیری از پرکردن و افزودن حجم ابواب یا مزین کردن کتاب است، اما آنها را به کلى حذف نکرده است تا تحلیل سند ناممکن شود (1/48). آنگاه توضیحات و شرح خود را بر روایات نگاشته، و در این قسمت از نظرات دیگر صاحب نظران نیز یاری گرفته، و به نقل و گاه نقد اقوال آنان پرداخته است. وی در انتخاب روایات، اساس کار را بر تناسب کل یا جزء روایت با عنوان باب قرار داده است و البته آنجا که روایت را تقطیع کرده، وعدهی آوردن متن کامل آن را در جای دیگر داده است (مثلاً 6/54، 118، 152). این توضیحات او در 10 جلد آخر کتاب دیده نمىشود؛ زیرا 10 جلد آخر توسط شاگردش میرزا عبدالله افندی، یا به قولى توسط میر محمد صالح حسینى پاک نویس شد و از سوادنامه به بیاض آمد، برای اینکه عمر مجلسى به انجام این کار کفاف نداده بود؛ هر چند برخى نیز این نظر تاریخى را نپذیرفتهاند (همو، 1/4، 5؛ بحرانى، 57؛ تنکابنى، 208، 209؛ المعجم، 1/75، 76).جایگاه خاص بحار الانوار در فرهنگ تشیع، بالاخص حوزهی ایرانى آن باعث شده که کارهای فراوانى چه به فارسى و چه به عربى دربارهی آن صورت گیردوی برای اجرای چنین کار عظیمى از همکاران و شاگردان بسیاری کمک گرفته که در برخى منابع شمار آنها را بالغ بر هزار نفر دانستهاند (قمى، الکنى...، 3/147) و کسانى چون میرزا عبدالله افندی، میرمحمد صالح حسینى، ملا ذوالفقار، ملا محمد رضا، عبدالله بن نورالدین بحرینى، نعمت اللهجزایری و آمنهخاتون خواهرش را جزو همکاران وی شمردهاند ( المعجم،1/98، 99 ).کار گروهى او که از ابتکارات تألیف به حساب مىآید، شباهتى نیز به کار نگارش دائرهی المعارف فلسفى توسط گروه اخوان الصفا دارد (سبحانى، 360)؛ با این تفاوت که وی تسلط کامل و یک تنه بر همهی مراحل کار داشت و شاگردانش فقط به جمعآوری و نگارش آیات و احادیث، ذیل عنوانهای طراحى شده توسط خود او مىپرداختند و کلیهی گزینشها از متن، سند،... و همچنین تنظیم توسط خود وی صورت مىگرفته است ( المعجم،1/7، 8).ابتکارات تألیف بحار الانوار به همین اندازه محدود نمىشود؛ نوعى تفسیر موضوعى برای قرآن با بیش از 900 موضوع اصلى و 400 موضوع فرعى و سبک تبویب آن که گونهای از فهرست موضوعى برای احادیث شیعى است، نیز قابل توجه است (سبحانى، 355-361؛ المعجم، 1/8؛ نیز نک: پاکتچى، 39- 48).فهرستبندی و تبویب مجلسى از نقاط قوت و قابل تأمل در تألیف بحار الانوار است؛ وی در«فصل رابع» مقدمهی کتابش (1/79-80)، فهرست مجلدات 25 گانهی خود را عنوان مىکند. این فهرست از لحاظ رده بندی و محتوای عناوین معرف مناسبى برای کار اوست. خود مؤلف عناوین «العدل و المعاد»، «ضبط تواریخ انبیاء و ائمه (ع)» و «السماء و العالم» را که مشتمل بر احوال عناصر و موالید و ... است، از ابتکارات منحصر به فرد کتاب خود که پیشینیان به آن نپرداختهاند، مىداند (1/5)عنوانهای کتب 25 گانه :1- کتاب العقلوالجهل؛ 2- کتاب التوحید و الصفات و الاسماء الحسنى؛ 3- کتاب العدل و المشیة و الارادة و القضاء و القدر؛ 4- کتاب الاحتجاجات و المناظرات؛ 5- کتاب فى احوال الانبیاء و قصصهم؛ 6- کتاب فى احوال نبینا الاکرم (ص) و احوال جملة من آبائه؛ 7- کتاب فى مشترکات احوال الائمهی(ع)؛ 8- کتاب فىالفتن بعد النبى(ص)؛ 9- کتاب فى احوال امیرالمؤمنین (ع) من ولادته الىشهادته؛ 10- کتاب فى احوال سیدة النساء(ع) و الامامین الهمامین الحسن المجتبى(ع) و ابى عبدالله الحسین (ع)؛ 11- کتاب فى احوال الائمة الاربعة بعد الحسین(ع)؛ 12- کتاب فى احوال الائمة الاربعة قبل الحجة المنتظر (ع)؛ 13- کتاب فى احوال الحجة المنتظر(ع)؛ 14- کتاب فى السماء و العالم؛ 15- کتاب فى الایمان و الکفر، که در طرح اولیهی مجلسى، این کتاب شامل 10بخش در آداب نیز بوده است، اما در هنگام تألیف این دو مبحث، جدا و به کتاب مستقل تبدیل شده است که برخى آن را جلد 16 و برخى کتاب مستقلى با عنوان «کتاب العشرة» دانستهاند، بىآنکه در شمارش کتاب خللى وارد آید (نک: نوری، 39-40؛ آقا بزرگ، 3/22)؛ 16- کتاب الزی و التجمل فى الآداب و السنن؛ 17- کتاب الروضة؛ 18- کتاب فى الطهارة و الصلاة؛ 19- کتاب فى فضائل القرآن و الذکر؛ 20- کتاب فى الزکاة و الصدقة و الخمس و الصوم؛ 21- کتاب فى الحج و العمرة، شامل جهاد، امر به معروف و نهى از منکر؛ 22- کتاب فى المزار؛ 23- کتاب فى العقود و الایقاعات؛ 24- کتاب فى الاحکام الشرعیة؛ 25- کتاب فى الاجازات.علاوه بر حجم قابل ملاحظهی روایات، انتخاب موضوعات متنوع نیز، اهمیت و ارزش بحار الانوار را بالا برده است، چنانکه دیده مىشود، مباحث اعتقادات، احکام، جهان غیب، اخلاق و آداب و حتى طبیعیات و علوم طبیعى، تاریخ و فرهنگ شیعه و ادبیات عامیانهی آن و... از چشم او دور نمانده است. مؤلف همچنین در مباحث فقهى، به مسائلى که مردم بدان احتیاج مستمر داشتهاند و مورد پرسش بوده، حجم بیشتری اختصاص داده است (نک: 80/327، 82/231، 88/258) که همهی اینها شناخت کافى او از مقتضیات عمومى جامعه را مىرساند. مؤلف در مقدمهی کتاب، عنوان مىکند که پس از آشنایى و تفحص در علوم دیگر به این نتیجه رسیده که راهى برای علم جز در کتاب الهى و اخبار ائمهی طاهرین (ع) وجود ندارد و راههای دیگر را هر چند بىبهره نمىداند، اما دور افتاده از مسیر معرفى مىکندتنوع موضوعى از سویى و هدف اصلى مؤلف برای حفظ میراث شیعه از سویى دیگر، او را واداشته تا از منابع بسیار و متنوعى استفاده کند که به یقین از حیث آمار کمنظیرترین مجموعهی حدیثى تألیف شده است. بجز این آمار، تنوع فراوانى هم در موضوعات منابع دیدهمىشود. هر چند منابع او بیش از همه جنبهی حدیثى و فقهى دارند، اما موضوعات تفسیری، تاریخى، کلامى و ادبى، لغت، سیاست مدن، اخلاق و حتى علوم طبیعى، پزشکى، نجوم و ریاضى، جغرافیا و ... نیز در منابع او یافت مىشود. کوشش فراوان او برای جمع آوری منابع زبانزد شده است. بنا به روایتى برای به دست آوردن کتاب مدینهی العلم ابن بابویه که تصور مىشد در یمن وجود دارد، گروهى را با هدایای فراوان به سراغ حاکم آنجا مىفرستد تا کتاب را به دست آورد (نوری، 33).مؤلف خود در آغاز کتاب (1/6 -24) ابتدا منابع شیعى خود، بیش از 387 اثر از 25 نویسنده را معرفى مىکند و سپس به سراغ منابع اهل سنت مىرود که برای حجت آوردن یا رد کردن یا نقد کردن یا تتمیم فایده و تأیید روایات شیعى مورد استفاده قرار داده، و شمار آنها به 85 منبع بالغ شده است (1/24- 25)؛ و سپس برای تصحیح الفاظ یا تعیین معانى به سراغ کتب لغت یا شروح اخبار عامه مىرود و 20 کتاب لغوی و 13 کتاب شرح را برمىشمارد، هر چند این تنها منابع وی نیست و او به صراحت منابعى را نیز در حین کار معرفى مىکند (1/24)، به گونهای که مجموعهی کتب مورد استفادهی او به حدود 630 مىرسد. در فصل دوم مقدمهاش (1/36- 48) به بیان وثوق و اختلاف نسخ منابع مىپردازد و به صراحت بیان مىکند که آنچه را به نظر خودش وثاقت داشته، و از لحاظ متن و سند بىاشکال بوده، در کتابش آورده است. شاگردان او نیز این نظر را تأیید مىکنند. چنین نظری با دیدگاه رایج که هدف مجلسى را صرفاً گردآوردن مجموعهای حدیثى بدون اعتبار صحت اسناد و متن مىداند (مثلاً نک: دوانى، 61)، در تضاد است. گفتنى است که مؤلف در مواردی نیز برخى احادیث را به عنوان حدیث ضعیف یا غیرقابل اعتماد معرفى مىکند (1/10، 12/356، 14/447، 15/357، 414، 18/77، جم). جالب توجه اینجاست که دربارهی روایات غریب که پذیرش صحت متن آنها در مرحلهی اول دشوار به نظر مىرسد، به توجیه و تأویل پرداخته است، در حالى که اگر صدور آن را نمىپذیرفت، طبعاً نقلشان نمىکرد ( المعجم،1/81). البته هیچ یک از این موشکافیها، نقش کار او در جلوگیری از تحریف و برساختن احادیث جدید را در حوزهی روایى شیعه انکار نمىکند (رحمان ستایش، 254- 255). نقدهای فراوانى - علاوه بر تأییدات بىشماری که بر کار اوست - پیرامون کتاب او را گرفته است و این نظرات یا به ضعف احادیث، یا به کم فایده و پر اشتباه بودن توضیحات او بر مىگردد (آشتیانى، 928؛ امین، 9/183). برای بررسى جایگاه بحار الانوار در دورانهای پس از مجلسى، توجه به نکاتى لازم است: اول، استفادهی محدود مؤلف از کتب اربعهی شیعه است که او هدف خود را در اینباره حفظ و خارج نشدن آنها از حوزههای علمى جهان تشیع اعلام مىکند (1/48) و همین، اهمیت کتاب او را از لحاظ فقهى کم کرده، و به رغم اینکه در دیگر زمینهها سیطرهی کامل و بسیار واضحى در حوزهی فرهنگ تشیع پس از خود پیدا کرده، در مباحث فقهى، مرجع متداول محسوب نشده است. دوم، استفاده از نهج البلاغه نیز اندک است، هر چند صاحب ریاض العلما، قائل به عدم استفادهی مؤلف از نهج البلاغه مىشود (افندی، 5/39). خود مجلسى نهج البلاغه را به عنوان منبع معرفى مىکند و از آن بهره مىجوید. با اینهمه، این سخن نیز صحیح است که بسیاری از احادیث نهج البلاغه از طریق منابع دیگری در کتاب او آمده است. سوم، نوع تحلیلها و توضیحاتى که دربارهی احادیث مىدهد، در فضایى اخباری صورت مىگیرد و حتى آنجا که با مسائل عقلى برخورد مىکند، با استفاده از ابزار کلام، یعنى استناد به نقل و ظواهر، آن را نقد مىکند، نه با استفاده از ابزار عقلى؛ هر چند این خود نوعى درایت به حساب مىآید، اما مخالفت با عقل گرایى و فلسفه در جای جای آثار او دیده مىشود. وی در کتاب خود (8/3- 6) وعدهی نوشتن کتابى مستقل بر ضد فیلسوفان با عنوان فى نقد کلمات الفلاسفة لاصول الشرایع را داده است. او بر آن بود که مسائل عقلى را در کتاب نیاورد (27/347، 35/133، 51/313، 68/309)، اما به مناسبتهایى متعرض مسائل عقلى نیز شده است (نک: 11/203، نیز 35/108، 57/233، 58/311). تقید او به ظواهر دینى و احادیث منقول، نه تنها در کتابش، که در سیاست مدنى او نیز بازتاب داشته، و برای همین، مخالفت با فلاسفه، طرد صوفیه و تضییق بر اقلیتهای دینى در کارنامهی فعالیتهای اجتماعى مؤلف ثبت شده است (بحر العلوم، 40). در عین حال، در حیطهی دیدگاه خود با جرأت و شهامت خاصى علاوه بر اشاره بر آراء و اقوال فقها و سایر دانشمندان و اشاره به علوم اوایل و...، شدیداً آنها را نقد مىکند، هر چند نقد او از نوع شرح لغت و وصف حالت است، نه از نوع تدبرات عقلى مصطلح، همراه با حفظ احتیاط و رعایت علما، و بیشتر درصدد تصحیح و توجیه برآمده است و تعارضها را از این مىداند که عقل ما بدان نمىرسد ( المعجم،1/75-77). از گرایشهای دیگر مؤلف در این کتاب، پاسداری از حریم معتقدات شیعه و تثبیت جایگاه بزرگان مذهب است؛ نمونهی این نوع تلاش بیش از همه در شرح زندگانى حضرت فاطمهی زهرا (ع) یا در شرح خطبهی شقشقیه پیداست (چ کمپانى، 8/105-136، 161). مسألهی تقیه نیز از مواردی است که توجه او را به صورت خاص به خود جلب کرده است (8/138، 72/130، 75/393-441). جایگاه خاص بحار الانوار در فرهنگ تشیع، بالاخص حوزهی ایرانى آن باعث شده که کارهای فراوانى چه به فارسى و چه به عربى دربارهی آن صورت گیرد. در یک دسته بندی کلى مىتوان این فعالیتها را معرفى کرد: تعلیقات و تصحیحات: تعلیق خود او بر بخشهایى از کتاب (مانند 1/98، 8/92، 100، 107، 209) و در عصر حاضر تعلیقات و توضیحات از سوی علامه طباطبایى (در بحث اطلاقات عقل، 1/100 و تجرد عقول، 1/104) و دیگران چون ربانى شیرازی، مصباح یزدی، بهبودی، غفاری صفت، مسترحمى، موسوی میانجى، خرسان، عابدی و زنجانى که در این میان بهبودی جمع بیشتری از تصحیحات را به خود اختصاص مىدهد. ترجمهها: 1. ترجمهی ج1، شاهزاده سلطان محمد بلند اختر هندی (آقابزرگ، 4/82)؛ 2. ترجمهی ج 2 با عنوان جامع المعارف (همو، 3/18)؛ 3. ترجمهی فارسى ج 6 (همو، 4/107)؛ 4- 5. 4. ترجمهی ج 8 (کتاب الفتن) از محمد نصیربن مولى عبدالله، برادر زادهی مجلسى (نوری، 57)،5. ترجمهی دیگری از همان کتاب با عنوان مجاری الانهار از محمد مهدیبن محمد شیخ استرابادی (آقا بزرگ، 3/20، 4/62)6. ترجمهی ج 9. از آقا رضى بن محمد نصیربن مولى عبدالله (همو، 4/81، 3/20؛ نوری، 60)؛ 7. ترجمهی ج 10، از میر محمد عباس تستری لکهنوی و محمد على مازندرانى (آقا بزرگ، 3/20، 4/115؛ نوری، 58)، 8. ترجمهی حسن هشترودی (همو، 60)؛ 9. ترجمهی فارسى ج 13، از على اکبر ارومى و حسن بن محمد ولى ارومى (آقا بزرگ، 3/21، 4/92)، 10. ترجمهی دیگری از علىاکبر ارومى (نوری، 58) 11. ترجمهی دیگری از على دوانى با عنوان مهدی موعود که در تهران (1345ش) به چاپ رسیده است؛ 12. ترجمهی ج 14، با عنوان السماء و العالم، از آقا نجفى اصفهانى (آقا بزرگ، 3/21-22، 4/107)؛ 13. ترجمهی ج 17، با عنوان حقایق الاسرار (همو، 3/24).خلاصهها و گزیدهها: 1. دُرَر البحار الملقب بنور الانوار، منتخب بحار الانوار، از نورالدین محمد بن مرتضى اخباری که در 1080ق مشغول نوشتن آن بود (نوری، 58 -59)؛ 22. مختصر ج 7، توسط آقا رضى بن محمد نصیربن مولى عبدالله (همو، 60؛ آقابزرگ، 3/19)؛3. جنة المأوی، از میرزا حسین نوری، در استدراک ج 13، مشتمل بر داستانهایى در باب رؤیت حضرت حجت (ع)؛ 4. جوامع الحقوق، منتخب کتاب العشرهی (آقا بزرگ، 3/22، 5/249)؛ 5. مختصر ج 22 (کتاب المزار) جمعى از فضلای استراباد (نوری، همانجا؛ آقا بزرگ، 3/25)؛ 6. بحار الانوار فى التفسیر المأثور للقرآن از کاظم مرادخانى، که تنظیم مجدد مباحث تفسیری این کتاب است، بر اساس آیات قرآنى (چ تهران، 1411ق).مقایسهها و راهنماها: 1. الشافى فى الجمع بین البحار و الوافى، از محمدرضا ابن عبدالمطلب تبریزی، در 7 جلد با حذف مکررات هر دو کتاب که کاری مقایسهای میان الوافى فیض کاشانى و بحار الانوار است (همو، 3/27؛ قمى، فوائد...، 532)؛ 2. سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، اثر شیخ عباس قمى (چ تهران، فراهانى)؛ 3. مستدرک سفینة البحار، از على نمازی شاهرودی (چ تهران، 1409ق)؛ 4. التطبیق بین السفینة و البحار، اثر جوادی مصطفوی (چ مشهد، آستان قدس)؛ 5. دلیل الآیات المفسرة و اسماء السور فى احادیث بحار الانوار (چ قم، 1412ق)؛ 6. المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار (چ قم، 1413ق)؛ 7. المعحم المفهرس لالفاظ ابواب البحار، از کاظم مرادخانى (چ تهران، 1365ش)؛ 8. المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، از علىرضا برازش (چ تهران، 1373ش)؛ 9. معرفى و روش استفاده از بحار الانوار، از حسن صفری نادری (چ تهران، 1367ش)؛ 10. مستدرک البحار، نگاشتهی خود علامه مجلسى که فهرست کاملتری بر ابواب و کتب بحار است (نوری، همانجا)چاپها: از بحار الانوار 3 چاپ اصلى سنگى صورت گرفته است: اولین آنها در هند (1248ق) که شامل یک جلد از این کتاب بوده است. دیگری در تبریز، در فاصلهی سالهای 1275 تا 1332ق که یک دورهی کامل را در بر مىگرفته است و سرانجام چاپ مشهور به کمپانى در تهران به کوشش محمد حسین کمپانى، امین دارالضرب تهران، در فاصلهی سالهای 1303 تا 1315ق (مشار، 2/26-31). دو دورهی جدید 110 جلدی نیز از آن به چاپ رسیده است، یکى در ایران (تهران، 1376ق) و دیگری به صورت افست در بیروت (مؤسسهی الوفاء و داراحیاء التراث العربى). چاپ اخیر بارها در قالب نرم افزارهای گوناگون نشر الکترونیکى شده است (سرخهای، 373بب ).مآخذآشتیانى، جلالالدین، شرح مقدمهی قیصری بر فصوص الحکم، تهران، 1370ش؛ آقا بزرگ، الذریعهی؛ افندی، عبدالله، ریاض العلماء، قم، 1401ق؛ امین، محسن، اعیان الشیعهی، بیروت، دارالتعارف؛ بحرانى، یوسف، لؤلؤهی البحرین، قم، مؤسسهی آلالبیت؛ بحرالعلوم، محمد، «تدوین الحدیث عند الامامیهی: المجلسى فى بحاره»، یادنامهی مجلسى، تهران، 1379ش، ج 3؛ پاکتچى، احمد، «ویژگیهای رده بندی موضوعى بحار الانوار و فرآیند شکل گیری آن»، همان، ج 1؛ تنکابنى، محمد، قصص العلماء، تهران، کتابخانهی اسلامیه؛ دوانى، على، مهدی موعود، تهران، 1345ش؛ رحمان ستایش، محمد کاظم، «جوامع حدیثى شیعه و بحار »، یادنامهی مجلسى (نک: هم ، پاکتچى)؛ زین العابدین شیروانى، ریاض السیاحهی، تهران،1339ق؛ سبحانى،جعفر، «ابتکارات علامهمجلسى»، (نک: هم ، پاکتچى)؛ سرخهای، احسان، «بررسى نرم افزارهای مرتبط با بحار الانوار»، همان؛ قمى، عباس، الکنى و الالقاب، تهران، 1397ق؛ همو، فوائد الرضویهی، تهران، 1327ش؛ مارچنکوفسکى،محمداسماعیل،«علامهیمجلسى و منصب شیخالاسلامى»، یادنامهی مجلسى (نک: هم ، بحر العلوم)؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، 1403ق؛ همو، همان، ج 8، چ کمپانى، تهران، 1303- 1315ق؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپى فارسى، تهران، 1350ش؛ المعجم المفهرس لالفاظ احادیث بحار الانوار، قم، 1413ق؛ ملکى میانجى، على، «علامهی مجلسى، اخباری یا اصولى»، یادنامهی مجلسى، تهران، 1379ش، ج 2؛ مهاجر، جعفر، « لماذا الّف المجلسى بحار الانوار»، یادنامهی مجلسى (نک: هم ، بحرالعلوم)؛ نوری، حسین، «الفیض القدسى فى ترجمهی العلامهی المجلسى»، همراه ج 102 بحار الانوار (نک: هم ، مجلسى)مهدی مطیع ب. چون هدف مرحوم علامه مجلسی از تالیف این دایر ه المعارف جمع آوری رویات شیعه و حفظ انها از ضایع شدن بوده و هدف او جمع آوری روایات صحیح و قوی نبوده بدون شک روایات ضعیف نیز در این مجموعه عظیم وجود دارد . ج. همه مجلدات بحار الانوار به فارسی ترجمه نشده بلکه برخی از این مجلدات مانند کتاب السماء و العالم و یا مجلداتی که مربوط به زندگی امام عصر عج است و مانند آن به فارسی ترجمه شده است . د . عبارتی که در پرسش شما از بحار نقل شده در بحارالأنوار ج 30 ص 287 ، در ضمن روایتی طولانی ذکر شده که چنین است : بحار الانوار، ج 30، ص 287 151- حَدَّثَنَا أَبُوالْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُکْبَرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُوعَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ، قَالَ:حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْفَزَارِیُّ الْکُوفِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنِی عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ سِنَانٍ الصَّیْرَفِیُّ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ الْحُوَارِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُسْکَانَ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَالْجُعْفِیِّ، عَنْ جَابِرٍالْجُعْفِیِّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْمُسَیَّبِ، قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا وَ وَرَدَ نَعْیُهُ إِلَى الْمَدِینَةِ، وَ وَرَدَ الْأَخْبَارُ بِجَزِّ رَأْسِهِ وَحَمْلِهِ إِلَى یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَةَ، وَقَتْلِ ثَمَانِیَةَعَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَثَلَاثٍ وَخَمْسِینَ رَجُلًا مِنْ شِیعَتِهِ، وَقَتْلِ عَلِیٍّ ابْنِهِ بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُوَ طِفْلٌ بِنُشَّابَةٍ، وَسَبْیِ ذَرَارِیِّهِ أُقِیمَتِ الْمَآتِمُ عِنْدَ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِی مَنْزِلِ أُمِّسَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، وَفِی دُورِالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ،قَالَ: فَخَرَجَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ صَارِخاً مِنْ دَارِهِ لَاطِماً وَجْهَهُ شَاقّاً جَیْبَهُ یَقُولُ: یَامَعْشَرَ بَنِی هَاشِمٍ وَقُرَیْشٍ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ!یُسْتَحَلُّ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِی أَهْلِهِ وَذُرِّیَّتِهِ وَأَنْتُمْ أَحْیَاءٌ تُرْزَقُونَ؟! لَاقَرَارَدُونَ یَزِیدَ، وَخَرَجَ مِنَ الْمَدِینَةِ تَحْتَ لَیْلِهِ، لَایَرِدُ مَدِینَةً إِلَّا صَرَخَ فِیهَا وَاسْتَنْفَرَ أَهْلَهَا عَلَى یَزِیدَ، وَأَخْبَارُهُ یُکْتَبُ بِهَا إِلَى یَزِیدَ، فَلَمْ یَمُرَّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا لَعَنَهُ وَسَمِعَ کَلَامَهُ، وَقَالُوا هَذَا عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَابْنُ خَلِیفَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَهُوَ یُنْکِرُ فِعْلَ یَزِیدَ بِأَهْلِ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَیَسْتَنْفِرُ النَّاسَ عَلَى یَزِیدَ، وَإِنَّ مَنْ لَمْ یُجِبْهُ لَادِینَ لَهُ وَلَا إِسْلَامَ، وَاضْطَرَبَ الشَّامُ بِمَنْ فِیهِ، وَ وَرَدَ دِمَشْقَ وَأَتَى بَابَ اللَّعِینِ یَزِیدَ فِی خَلْقٍ مِنَ النَّاسِ یَتْلُونَهُ، فَدَخَلَ آذِنُ یَزِیدَ إِلَیْهِ فَأَخْبَرَهُ بِوُرُودِهِ وَیَدُهُ عَلَى أُمِّ رأْسِهِ وَالنَّاسُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ قُدَّامَهُ وَ وَرَاءَهُ، فَقَالَ یَزِیدُ: فَوْرَةٌ مِنْ فَوْرَاتِ أَبِی مُحَمَّدٍ، وَ عَنْ قَلِیلٍ یُفِیقُ مِنْهَا، فَأَذِنَ لَهُ وَحْدَهُ فَدَخَلَ صَارِخاً یَقُولُ: لَا أَدْخُلُ یَاأَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ! وَقَدْ فَعَلْتَ بِأَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مَا لَوْتَمَکَّنَتِ التُّرْکُ وَالرُّومُ مَااسْتَحَلُّوا مَااسْتَحْلَلْتَ، وَلَافَعَلُوا مَافَعَلْتَ، قُمْ عَنْ هَذَا الْبِسَاطِ حَتَّى یَخْتَارَ الْمُسْلِمُونَ مَنْ هُوَأَحَقُّ بِهِ مِنْکَ، فَرَحَّبَ بِهِ یَزِیدُ وَتَطَاوَلَ لَهُ وَضَمَّهُ إِلَیْهِ وَقَالَ لَهُ:یَا أَبَامُحَمَّدٍ! اسْکُنْ مِنْ فَوْرَتِکَ، وَاعْقِلْ، وَانْظُرْ بِعَیْنِکَ وَاسْمَعْ بِأُذُنِکَ، مَاتَقُولُ فِی أَبِیکَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ أَکَانَ هَادِیاً مَهْدِیّاً خَلِیفَةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَنَاصِرَهُ وَ مُصَاهِرَهُ بِأُخْتِکَ حَفْصَةَ، وَالَّذِی قَالَ: لَایُعْبَدُ اللَّهُ سِرّاً؟!. فَقَالَ عَبْدُاللَّهِ: هُوَ کَمَا وَصَفْتَ، فَأَیَّ شَیْ ءٍ تَقُولُ فِیهِ؟. قَالَ: أَبُوکَ قَلَّدَ أَبِی أَمْرَ الشَّامِ أَمْ أَبِی قَلَّدَ أَبَاکَ خِلَافَةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؟. فَقَالَ:أَبِی قَلَّدَ أَبَاکَ الشَّامَ. قَالَ:یَاأَبَامُحَمَّدٍ! أَفَتَرْضَى بِهِ وَبِعَهْدِهِ إِلَى أَبِی أَوْ مَاتَرْضَاهُ؟. قَالَ: بَلْ أَرْضَى. قَالَ:أَفَتَرْضَى بِأَبِیکَ ؟. قَالَ:نَعَمْ،فَضَرَبَ یَزِیدُ بِیَدِهِ عَلَى یَدِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ وَقَالَ لَهُ: قُمْ یَا أَبَامُحَمَّدٍ حَتَّى تَقْرَأَ، فَقَامَ مَعَهُ حَتَّى وَرَدَ خِزَانَةً مِنْ خَزَائِنِهِ، فَدَخَلَهَا وَدَعَا بِصُنْدُوق فَفَتَحَهُ وَاسْتَخْرَجَ مِنْهُ تَابُوتاً مُقَفَّلًا مَخْتُوماً فَاسْتَخْرَجَ مِنْهُ طُومَاراً لَطِیفاً فِی خِرْقَةِحَرِیرٍسَوْدَاءَ، فَأَخَذَ الطُّومَارَ بِیَدِهِ وَنَشَرَهُ، ثُمَّ قَالَ: یَا أَبَامُحَمَّدٍ! هَذَا خَطُّ أَبِیکَ؟. قَالَ: إی وَاللَّهِ.فَأَخَذَهُ مِنْ یَدِهِ فَقَبَّلَهُ، فَقَالَ لَهُ: اقْرَأْ، فَقَرَأَهُ ابْنُ عُمَرَ، فَإِذَا فِیهِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِإِنَّ الَّذِی أَکْرَهَنَا بِالسَّیْفِ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ فَأَقْرَرْنَا، وَالصُّدُورُ وَغْرَةٌ، وَالْأَنْفُسُ وَاجِفَةٌ،وَالنِّیَّاتُ وَالْبَصَائِرُ شَائِکَةٌ مِمَّا کَانَتْ عَلَیْهِ مِنْ جَحْدِنَا مَا دَعَانَا إِلَیْهِ وَأَطَعْنَاهُ فِیهِ رَفْعاً لِسُیُوفِهِ عَنَّا، وَتَکَاثُرِهِ بِالْحَیِّ عَلَیْنَا مِنَ الْیَمَنِ،وَتَعَاضُدِ مَنْ سَمِعَ بِهِ مِمَّنْ تَرَکَ دِینَهُ وَمَاکَانَ عَلَیْهِ آبَاؤُهُ فِی قُرَیْشٍ، فَبِهُبَلَ أُقْسِمُ وَالْأَصْنَامِ وَالْأَوْثَانِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّى مَاجَحَدَهَا عُمَرُ مُذْ عَبَدَهَا! وَلَاعَبَدَ لِلْکَعْبَةِ رَبّاً! وَلَاصَدَّقَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ قَوْلًا، وَلَا أَلْقَى السَّلَامَ إِلَّا لِلْحِیلَةِ عَلَیْهِ وَإِیقَاعِ الْبَطْشِ بِهِ،فَإِنَّهُ قَدْ أَتَانَا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ، وَ زَادَ فِی سِحْرِهِ عَلَى سِحْرِ بَنِی إِسْرَائِیلَ مَعَ مُوسَى وَهَارُونَ وَدَاوُدَ وَسُلَیْمَانَ وَابْنِ أُمِّهِ عِیسَى، وَلَقَدْ أَتَانَا بِکُلِّ مَا أَتَوْا بِهِ مِنَ السِّحْرِ وَزَادَ عَلَیْهِمْ مَا لَوْ أَنَّهُمْ شَهِدُوهُ لَأَقَرُّوا لَهُ بِأَنَّهُ سَیِّدُ السَّحَرَةِ، فَخُذْ یَاابْنَ أَبِی سُفْیَانَ سُنَّةَ قَوْمِکَ وَاتِّبَاعَ مِلَّتِکَ وَالْوَفَاءَ بِمَا کَانَ عَلَیْهِ سَلَفُکَ مِنْ جَحْدِ هَذِهِ الْبَنِیَّةِ الَّتِی یَقُولُونَ إِنَّ لَهَا رَبّاً أَمَرَهُمْ بِإِتْیَانِهَا وَالسَّعْیِ حَوْلَهَا وَجَعَلَهَا لَهُمْ قِبْلَةً فَأَقَرُّوا بِالصَّلَاةِ وَالْحَجِّ الَّذِی جَعَلُوهُ رُکْناً، وَزَعَمُوا أَنَّهُ لِلَّهِ اخْتَلَقُوا، فَکَانَ مِمَّنْ أَعَانَ مُحَمَّداً مِنْهُمْ هَذَاالْفَارِسِیُّ الطمطانی [الطُّمْطُمَانِیُ ]: رُوزْبِهُ، وَقَالُوا إِنَّهُ أُوحِیَ إِلَیْهِ: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُدىً لِلْعالَمِینَ، وَقَوْلُهُمْ: قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ، وَجَعَلُوا صَلَاتَهُمْ لِلْحِجَارَةِ، فَمَا الَّذِی أَنْکَرَهُ عَلَیْنَا لَوْلَا سِحْرُهُ مِنْ عِبَادَتِنَا لِلْأَصْنَامِ وَالْأَوْثَانِ وَاللَّاتِ وَالْعُزَّى وَهِیَ مِنَ الْحِجَارَةِ وَالْخَشَبِ وَالنُّحَاسِ وَالْفِضَّةِ وَالذَّهَبِ،لَا وَاللَّاتِ وَالْعُزَّى مَا وَجَدْنَا سَبَباً لِلْخُرُوجِ عَمَّا عِنْدَنَا وَإِنْ سَحَرُوا وَ مَوَّهُوا،فَانْظُرْ بِعَیْنٍ مُبْصِرَةٍ، وَاسْمَعْ بِأُذُنٍ وَاعِیَةٍ، وَتَأَمَّلْ بِقَلْبِکَ وَعَقْلِکَ مَا هُمْ فِیهِ، وَاشْکُرِ اللَّاتَ وَالْعُزَّى وَاسْتِخْلَافَ السَّیِّدِ الرَّشِیدِ عَتِیقِ بْنِ عَبْدِالْعُزَّى عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَتَحَکُّمَهُ فِی أَمْوَالِهِمْ وَدِمَائِهِمْ وَشَرِیعَتِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَحَلَالِهِمْ وَحَرَامِهِمْ، وَجِبَایَاتِ الْحُقُوقِ الَّتِی زَعَمُوا أَنَّهُمْ یَجْبُونَهَا لِرَبِّهِمْ لِیُقِیمُوا بِهَا أَنْصَارَهُمْ وَأَعْوَانَهُمْ، فَعَاشَ شَدِیداً رَشِیداً یَخْضَعُ جَهْراً وَیَشْتَدُّ سِرّاً، وَلَایَجِدُ حِیلَةً غَیْرَمُعَاشَرَةِ الْقَوْمِ، وَلَقَدْ وَثَبْتُ وَثْبَةً عَلَى شِهَابِ بَنِی هَاشِمٍ الثَّاقِبِ، وَقَرْنِهَا الزَّاهِرِ،وَعَلَمِهَا النَّاصِرِ، وَعِدَّتِهَا وَعُدَدِهَا الْمُسَمَّى بِحَیْدَرَةَ الْمُصَاهِرِ لِمُحَمَّدٍ عَلَى الْمَرْأَةِ الَّتِی جَعَلُوهَا سَیِّدَةَ نِسَاءِالْعَالَمِینَ یُسَمُّونَهَا: فَاطِمَةَ، حَتَّى أَتَیْتُ دَارَعَلِیٍّ وَفَاطِمَةَ وَابْنَیْهِمَا الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَابْنَتَیْهِمَا زَیْنَبَ وَأُمِّ کُلْثُومٍ، وَالْأَمَةِ الْمَدْعُوَّةِ بِفِضَّةَ، وَمَعِی خَالِدُ بْنُ وَلِیدٍ وَقُنْفُذٌ مَوْلَى أَبِی بَکْرٍ وَمَنْ صَحِبَ مِنْ خَواصِّنَا، فَقَرَعْتُ الْبَابَ عَلَیْهِمْ قَرْعاً شَدِیداً، فَأَجَابَتْنِی الْأَمَةُ،فَقُلْتُ لَهَا: قُولِی لِعَلِیٍّ: دَعِ الْأَبَاطِیلَ وَلَاتَلِجْ نَفْسَکَ إِلَى طَمَعِ الْخِلَافَةِ، فَلَیْسَ الْأَمْرُلَکَ، الْأَمْرُ لِمَنِ اخْتَارَهُ الْمُسْلِمُونَ وَاجْتَمَعُوا عَلَیْهِ، وَرَبِّ اللَّاتِ وَالْعُزَّى لَوْکَانَ الْأَمْرُ وَالرَّأْیُ لِأَبِی بَکْرٍ لَفَشِلَ عَنِ الْوُصُولِ إِلَى مَاوَصَلَ إِلَیْهِ مِنْ خِلَافَةِ ابْنِ أَبِی کَبْشَةَ،لَکِنِّی أَبْدَیْتُ لَهَا صَفْحَتِی، وَأَظْهَرْتُ لَهَا بَصَرِی، وَقُلْتُ لِلْحَیَّیْنِ نِزَارٍ وَقَحْطَانَ بَعْدَ أَنْ قُلْتُ لَهُمْ لَیْسَ الْخِلَافَةُ إِلَّا فِی قُرَیْشٍ، فَأَطِیعُوهُمْ مَا أَطَاعُوااللَّهَ،وَإِنَّمَا قُلْتُ ذَلِکَ لِمَا سَبَقَ مِنِ ابْنِ أَبِیطَالِبٍ مِنْ وُثُوبِهِ وَاسْتِیثَارِهِ بِالدِّمَاءِ الَّتِی سَفَکَهَا فِی غَزَوَاتِ مُحَمَّدٍ وَقَضَاءِ دُیُونِهِ، وَهِیَ ثَمَانُونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَإِنْجَازِ عِدَاتِهِ،وَجَمْعِ الْقُرْآنِ، فَقَضَاهَا عَلَى تَلِیدِهِ وَطَارِفِهِ، وَقَوْلِ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ لَمَّا قُلْتُ إِنَّ الْإِمَامَةَ فِی قُرَیْشٍ قَالُوا : هُوَالْأَصْلَعُ الْبَطِینُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ الَّذِی أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْبَیْعَةَ لَهُ عَلَى أَهْلِ مِلَّتِهِ، وَسَلَّمْنَا لَهُ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ، فَإِنْکُنْتُمْ نَسِیتُمُوهَا مَعْشَرَ قُرَیْشٍ فَمَا نَسِینَاهَا وَلَیْسَتِ الْبَیْعَةُ وَلَا الْإِمَامَةُ وَالْخِلَافَةُ وَالْوَصِیَّةُ إِلَّا حَقّاً مَفْرُوضاً، وَأَمْراً صَحِیحاً، لَاتَبَرُّعاً وَلَا ادِّعَاءً فَکَذَّبْنَاهُمْ، وَأَقَمْتُ أَرْبَعِینَ رَجُلًا شَهِدُوا عَلَى مُحَمَّدٍ أَنَّ الْإِمَامَةَ بِالاخْتِیَارِ. فَعِنْدَ ذَلِکَ قَالَ الْأَنْصَارُ: نَحْنُ أَحَقُّ مِنْ قُرَیْشٍ، لِأَنَّا آوَیْنَا وَنَصَرْنَا وَهَاجَرَ النَّاسُ إِلَیْنَا، فَإِذَا کَانَ دَفْعُ مَنْ کَانَ الْأَمْرُ لَهُ فَلَیْسَ هَذَا الْأَمْرُ لَکُمْ دُونَنَا، وَقَالَ قَوْمٌ: مِنَّا أَمِیرٌ وَمِنْکُمْ أَمِیرٌ. قُلْنَا لَهُمْ: قَدْشَهِدُوا أَرْبَعُونَ رَجُلًا أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَیْشٍ، فَقَبِلَ قَوْمٌ وَأَنْکَرَ آخَرُونَ وَتَنَازَعُوا، فَقُلْتُ وَالْجَمْعُ یَسْمَعُونَ: أَلَا أَکْبَرُنَا سِنّاً وَأَکْثَرُنَا لِیناً. قَالُوا: فَمَنْ تَقُولُ؟. قُلْتُ: أَبُوبَکْرٍ الَّذِی قَدَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِی الصَّلَاةِ، وَجَلَسَ مَعَهُ فِی الْعَرِیشِ یَوْمَ بَدْرٍ یُشَاوِرُهُ وَیَأْخُذُ بِرَأْیِهِ، وَکَانَ صَاحِبَهُ فِی الْغَارِ، وَزَوْجَ ابْنَتِهِ عَائِشَةَ الَّتِی سَمَّاهَا: أُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، فَأَقْبَلَ بَنُوهَاشِمٍ یَتَمَیَّزُونَ غَیْظاً، وَعَاضَدَهُمُ الزُّبَیْرُ وَسَیْفُهُ مَشْهُورٌ وَقَالَ: لَایُبَایَعُ إِلَّا عَلِیٌّأَ وْلَاأَمْلِکُ رَقَبَةَ قَائِمَةِ سَیْفِی هَذَا، فَقُلْتُ: یَازُبَیْرُ! صَرَخَتْکَ سَکَنٌ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، أُمُّکَ صَفِیَّةُ بِنْتُ عَبْدِالْمُطَّلِبِ، فَقَالَ: ذَلِکَ وَاللَّهِ الشَّرَفُ الْبَاذِخُ وَالْفَخْرُالْفَاخِرُ، یَاابْنَ حَنْتَمَةَ وَیَا ابْنَ صُهَاکَ! اسْکُتْ لَا أُمَّلَکَ، فَقَالَ قَوْلًا فَوَثَبَ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِمَّنْ حَضَرَ سَقِیفَةَ بَنِی سَاعِدَةَ عَلَى الزُّبَیْرِ، فَوَاللَّهِ مَاقَدَرْنَا عَلَى أَخْذِ سَیْفِهِ مِنْ یَدِهِ حَتَّى وَسَّدْنَاهُ الْأَرْضَ، وَلَمْ نَرَ لَهُ عَلَیْنَا نَاصِراً،فَوَثَبْتُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ فَصَافَحْتُهُ وَعَاقَدْتُهُ الْبَیْعَةَ وَ تَلَانِی عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ وَسَائِرُ مَنْ حَضَرَ غَیْرَ الزُّبَیْرِ، وَقُلْنَا لَهُ: بَایِعْ أَوْ نَقْتُلَکَ، ثُمَّ کَفَفْتُ عَنْهُ النَّاسَ، فَقُلْتُ لَهُ: أَمْهِلُوهُ، فَمَا غَضِبَ إِلَّا نَخْوَةً لِبَنِی هَاشِمٍ، وَأَخَذْتُ أَبَابَکْرٍ بِیَدِهِ فَأَقَمْتُهُ وَهُوَ یَرْتَعِدُ قَدِ اخْتَلَطَ عَقْلُهُ، فَأَزْعَجْتُهُ إِلَى مِنْبَرِ مُحَمَّدٍ إِزْعَاجاً، فَقَالَ لِی: یَا أَبَاحَفْصٍ! أَخَافُ وَثْبَةَ عَلِیٍّ.فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ عَلِیّاً عَنْکَ مَشْغُولٌ، وَأَعَانَنِی عَلَى ذَلِکَ أَبُوعُبَیْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ کَانَ یَمُدُّهُ بِیَدِهِ إِلَى الْمِنْبَرِ وَأَنَا أُزْعِجُهُ مِنْ وَرَائِهِ کَالتَّیْسِ إِلَى شِفَارِالْجَاذِرِ، مُتَهَوِّناً، فَقَامَ عَلَیْهِ مَدْهُوشاً، فَقُلْتُ لَهُ: اخْطُبْ! فَأُغْلِقَ عَلَیْهِ وَتَثَبَّتَ فَدَهِشَ، وَتَلَجْلَجَ وَغَمَّضَ، فَعَضَضْتُ عَلَى کَفِّی غَیْظاً، وَقُلْتُ لَهُ: قُلْ مَاسَنَحَ لَکَ، فَلَمْ یَأْتِ خَیْراً وَلَامَعْرُوفاً، فَأَرَدْتُ أَنْ أُحِطَّهُ عَنِ الْمِنْبَرِ وَأَقُومَ مَقَامَهُ، فَکَرِهْتُ تَکْذِیبَ النَّاسِ لِی بِمَا قُلْتُ فِیهِ، وَقَدْ سَأَلَنِی الْجُمْهُورُ مِنْهُمْ: کَیْفَ قُلْتَ مِنْ فَضْلِهِ مَاقُلْتَ؟ مَا الَّذِی سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِی أَبِی بَکْرٍ؟ فَقُلْتُ لَهُمْ: قَدْقُلْتُ سَمِعْتُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ مَا لو وددت[لَوَدِدْتُ ]أَنِّی شَعْرَةٌ فِی صَدْرِهِ وَلِی حِکَایَةٌ، فَقُلْتُ: قُلْ وَإِلَّا فَانْزِلْ، فَتَبَیَّنَهَا وَاللَّهِ فِی وَجْهِی وَعَلِمَ أَنَّهُ لَوْ نَزَلَ لَرَقِیتُ، وَقُلْتُ مَا لَایَهْتَدِی إِلَى قَوْلِهِ، فَقَالَ بِصَوْتٍ ضَعِیفٍ عَلِیلٍ: وَلِیتُکُمْ وَ لَسْتُ بِخَیْرِکُمْ وَ عَلِیٌّ فِیکُمْ، وَاعْلَمُوا أَنَّ لِی شَیْطَاناً یَعْتَرِینِی وَ مَا أَرَادَ بِهِ سِوَایَ فَإِذَا زَلَلْتُ فَقَوِّمُونِی لَا أَقَعْ فِی شُعُورِکُمْ وَ أَبْشَارِکُمْ، وَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِی وَلَکُمْ، وَنَزَلَ فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ وَ أَعْیَنُ النَّاسِ تَرْمُقُهُ وَ غَمَزْتُ یَدَهُ غَمْزاً، ثُمَّ أَجْلَسْتُهُ وَ قَدَّمْتُ النَّاسَ إِلَى بَیْعَتِهِ وَصُحْبَتِهِ لِأُرْهِبَهُ، وَکُلَّ مَنْ یُنْکِرُ بَیْعَتَهُ وَ یَقُولُ: مَافَعَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ؟ فَأَقُولُ: خَلَعَهَا مِنْ عُنُقِهِ وَ جَعَلَهَا طَاعَةَ الْمُسْلِمِینَ قِلَّةَ خِلَافٍ عَلَیْهِمْ فِی اخْتِیَارِهِمْ، فَصَارَ جَلِیسَ بَیْتِهِ، فَبَایَعُوا وَهُمْ کَارِهُونَ،فَلَمَّا فَشَتْ بَیْعَتُهُ عَلِمْنَا أَنَّ عَلِیّاً یَحْمِلُ فَاطِمَةَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ إِلَى دُورِ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ یُذَکِّرُهُمْ بَیْعَتَهُ عَلَیْنَا فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ، وَیَسْتَنْفِرُهُمْ فَیَعِدُونَهُ النُّصْرَةَ لَیْلًا وَ یَقْعُدُونَ عَنْهُ نَهَاراً، فَأَتَیْتُ دَارَهُ مُسْتَیْشِراً لِإِخْرَاجِهِ مِنْهَا، فَقَالَتِ الْأَمَةُ فِضَّةُ وَقَدْ قُلْتُ لَهَا قُولِی لِعَلِیٍّ: یَخْرُجْ إِلَى بَیْعَةِ أَبِی بَکْرٍ فَقَدِ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ الْمُسْلِمُونَ فَقَالَتْ إِنَّ أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ(ع)مَ شْغُولٌ، فَقُلْتُ: خَلِّی عَنْکِ هَذَا وَقُولِی لَهُ یَخْرُجْ وَإِلَّا دَخَلْنَا عَلَیْهِ وَأَخْرَجْنَاهُ کَرْهاً، فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ فَوَقَفَتْ مِنْ وَرَاءِ الْبَابِ، فَقَالَتْ: أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ! مَاذَا تَقُولُونَ؟ وَأَیَّ شَیْ ءٍ تُرِیدُونَ؟. فَقُلْتُ: یَافَاطِمَةُ!فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: مَا تَشَاءُ یَا عُمَرُ؟!. فَقُلْتُ: مَا بَالُ ابْنِ عَمِّکِ قَدْ أَوْرَدَکِ لِلْجَوَابِ وَ جَلَسَ مِنْ وَرَاءِ الْحِجَابِ؟. فَقَالَتْ لِی:طُغْیَانُکَ یَاشَقِیُّ أَخْرَجَنِی وَأَلْزَمَکَ الْحُجَّةَ، وَکُلَّ ضَالٍّ غَوِیٍّ. فَقُلْتُ: دَعِی عَنْکِ الْأَبَاطِیلَ وَ أَسَاطِیرَالنِّسَاءِ وَقُولِی لِعَلِیٍّ یَخْرُجْ. فَقَالَتْ: لَا حُبَّ وَ لَا کَرَامَةَ أَ بِحِزْبِ الشَّیْطَانِ تُخَوِّفُنِی یَا عُمَرُ؟! وَکَانَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ ضَعِیفاً. فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ یَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَأَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَیْتِ وَأُحْرِقُ مَنْ فِیهِ، أَوْ یُقَادَ عَلِیٌّ إِلَى الْبَیْعَةِ،وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ وَقُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ الْوَلِیدِ: أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِی جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّی مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: یَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِی مِنْ فَتْحِهِفَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَیَّ فَضَرَبْتُ کَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَبُکَاءً، فَکِدْتُ أَنْ أَلِینَ وَأَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَکَرْتُ أَحْقَادَ عَلِیٍّ وَ وُلُوعَهُ فِی دِمَاءِ صَنَادِیدِ الْعَرَبِ، وَکَیْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَکَلْتُ الْبَابَ وَقَدْأَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ،وَسَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْجَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِینَةِ أَسْفَلَهَا، وَقَالَتْ: یَا أَبَتَاهْ! یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَابْنَتِکَ، آهِ یَا فِضَّةُ! إِلَیْکِ فَخُذِینِی فَقَدْ وَاللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْلٍ، وَسَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَهِیَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَدَخَلْتُفَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِی، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَتَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ،وَ خَرَجَ عَلِیٌّ، فَلَمَّاأَحْسَسْتُ بِهِ أَسْرَعْتُ إِلَى خَارِجِ الدَّارِ وَقُلْتُ لِخَالِدٍ وَ قُنْفُذٍ وَمَنْ مَعَهُمَا: نَجَوْتُ مِنْ أَمْرٍ عَظِیمٍ. وَفِی رِوَایَةٍ أُخْرَى: قَدْ جَنَیْتُ جِنَایَةً عَظِیمَةً لَا آمَنُ عَلَى نَفْسِی. وَ هَذَا عَلِیٌّ قَدْ بَرَزَ مِنَ الْبَیْتِ وَمَا لِی وَ لَکُمْ جَمِیعاً بِهِ طَاقَةٌ. فَخَرَجَ عَلِیٌّ وَ قَدْ ضَرَبَتْ یَدَیْهَا إِلَى نَاصِیَتِهَا لِتَکْشِفَ عَنْهَا وَتَسْتَغِیثَ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مَا نَزَلَ بِهَا،فَأَسْبَلَ عَلِیٌّ عَلَیْهَا مُلَاءَتَهَا وَقَالَ لَهَا: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ! إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ أَبَاکِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ، وَایْمُ اللَّهِ لَئِنْ کَشَفْتِ عَنْ نَاصِیَتِکِ سَائِلَةً إِلَى رَبِّکِ لِیُهْلِکَ هَذَا الْخَلْقَ لَأَجَابَکِ حَتَّى لَایُبْقِیَ عَلَى الْأَرْضِ مِنْهُمْ بَشَراً، لِأَنَّکِ وَأَبَاکِ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ نُوحٍ(ع) الَّذِی غَرَّقَ مِنْ أَجْلِهِ بِالطُّوفَانِ جَمِیعَ مَنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ وَتَحْتَ السَّمَاءِ إِلَّامَنْ کَانَ فِی السَّفِینَةِ،وَأَهْلَکَ قَوْمَ هُودٍ بِتَکْذِیبِهِمْ لَهُ، وَأَهْلَکَ عَاداً بِرِیحٍ صَرْصَرٍ، وَأَنْتِ وَأَبُوکِ أَعْظَمُ قَدْراً مِنْ هُودٍ،وَ عَذَّبَ ثَمُودَ وَهِیَ اثْنَاعَشَرَ أَلْفاً بِعَقْرِ النَّاقَةِ وَ الْفَصِیلِ، فَکُونِی یَاسَیِّدَةَ النِّسَاءِ رَحْمَةً عَلَى هَذَا الْخَلْقِ الْمَنْکُوسِ وَلَاتَکُونِی عَذَاباً، وَاشْتَدَّ بِهَا الْمَخَاضُ وَدَخَلَتِ الْبَیْتَ فَأَسْقَطَ تْسِقْطاً سَمَّاهُ عَلِیٌّ: مُحَسِّناً، وَجَمَعْتُ جَمْعاً کَثِیراً، لَامُکَاثَرَةً لِعَلِیٍّ وَلَکِنْ لِیَشُدَّ بِهِمْ قَلْبِی وَجِئْتُ وَ هُوَ مُحَاصَرٌ فَاسْتَخْرَجْتُهُ مِنْ دَارِهِ مُکْرَهاً مَغْصُوباً وَسُقْتُهُ إِلَى الْبَیْعَةِ سَوْقاً، وَإِنِّی لَأَعْلَمُ عِلْماً یَقِیناً لَاشَکَّ فِیهِ لَوِ اجْتَهَدْتُ أَنَا وَجَمِیعُ مَنْ عَلَى الْأَرْضِ جَمِیعاً عَلَى قَهْرِهِ مَاقَهَرْنَاهُ، وَلَکِنْ لِهَنَاتٍ کَانَتْ فِی نَفْسِهِ أَعْلَمُهَا وَ لَا أَقُولُهَا،فَلَمَّا انْتَهَیْتُ إِلَى سَقِیفَةِ بَنِی سَاعِدَةَ قَامَ أَبُوبَکْرٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ یَسْتَهْزِءُونَ بِعَلِیٍّ، فَقَالَ عَلِیٌّ: یَاعُمَرُ! أَتُحِبُّ أَنْ أُعَجِّلَ لَکَ مَاأَخَّرْتُهُ سَوَاءً عَنْکَ؟ فَقُلْتُ: لَا، یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ! فَسَمِعَنِی وَاللَّهِ خَالِدُ بْنُ الْوَلِیدِ، فَأَسْرَعَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ، فَقَالَ لَهُ أَبُوبَکْرٍ: مَالِی وَ لِعُمَرَثَلَاثاً، وَالنَّاسُ یَسْمَعُونَ، وَلَمَّا دَخَلَ السَّقِیفَةَ صَبَا أَبُوبَکْرٍ إِلَیْهِ، فَقُلْتُ لَهُ: قَدْ بَایَعْتَ یَا أَبَا الْحَسَنِ! فَانْصَرِفْ، فَأَشْهَدُ مَابَایَعَهُ وَلَامَدَّ یَدَهُ إِلَیْهِ، وَکَرِهْتُ أَنْ أُطَالِبَهُ بِالْبَیْعَةِ فَیُعَجِّلَ لِی مَا أَخَّرَهُ عَنِّی،وَ وَدَّ أَبُوبَکْرٍ أَنَّهُ لَمْ یَرَعَلِیّاً فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ جَزَعاً وَ خَوْفاً مِنْهُ، وَ رَجَعَ عَلِیٌّ مِنَ السَّقِیفَةِ وَ سَأَلْنَا عَنْهُ، فَقَالُوا: مَضَى إِلَى قَبْرِ مُحَمَّدٍ فَجَلَسَ إِلَیْهِ، فَقُمْتُ أَنَا وَأَبُوبَکْرٍ إِلَیْهِ، وَجِئْنَا نَسْعَى وَ أَبُوبَکْرٍ یَقُولُ: وَیْلَکَ یَا عُمَرُ! مَا الَّذِی صَنَعْتَ بِفَاطِمَةَ، هَذَا وَاللَّهِ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ، فَقُلْتُ: إِنَّ أَعْظَمَ مَاعَلَیْکَ أَنَّهُ مَا بَایَعَنَا وَلَاأَثِقُ أَنْ تَتَثَاقَلَ الْمُسْلِمُونَ عَنْهُ. فَقَالَ: فَمَا تَصْنَعُ؟. فَقُلْتُ: تُظْهِرُ أَنَّهُ قَدْ بَایَعَکَ عِنْدَ قَبْرِ مُحَمَّدٍ، فَأَتَیْنَاهُ وَقَدْ جَعَلَ الْقَبْرَ قِبْلَةً، مُسْنِداً کَفَّهُ عَلَى تُرْبَتِهِ وَحَوْلَهُ سَلْمَانُ وَ أَبُوذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَعَمَّارٌ وَحُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ، فَجَلَسْنَا بِإِزَائِهِ وَ أَوْعَزْتُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ أَنْ یَضَعَ یَدَهُ عَلَى مِثْلِ مَا وَضَعَ عَلِیٌّ یَدَهُ وَیُقَرِّبَهَا مِنْ یَدِهِ، فَفَعَلَ ذَلِکَ وَأَخَذْتُ بِیَدِ أَبِی بَکْرٍ لِأَمْسَحَهَا عَلَى یَدِهِ،وَأَقُولَ قَدْ بَایَعَ، فَقَبَضَ عَلِیٌّ یَدَهُ فَقُمْتُ أَنَا وَأَبُوبَکْرٍ مُوَلِّیاً، وَأَنَا أَقُولُ: جَزَى اللَّهُ عَلِیّاً خَیْراً فَإِنَّهُ لَمْ یَمْنَعْکَ الْبَیْعَةَ لَمَّا حَضَرْتَ قَبْرَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)،فَوَثَبَ مِنْ دُونِ الْجَمَاعَةِ أَبُوذَرٍّ جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَةَ الْغِفَارِیُّ وَهُوَ یَصِیحُ وَ یَقُولُ: وَاللَّهِ یَاعَدُوَّ اللَّهِ مَا بَایَعَ عَلِیٌّ عَتِیقاً، وَلَمْ یَزَلْ کُلَّمَا لَقِینَا قَوْماً وَ أَقْبَلْنَا عَلَى قَوْمٍ نُخْبِرُهُمْ بِبَیْعَتِهِ وَ أَبُوذَرٍّ یُکَذِّبُنَا، وَاللَّهِ مَا بَایَعَنَا فِی خِلَافَةِ أَبِی بَکْرٍ وَ لَا فِی خِلَافَتِی وَلَا یُبَایِعُ لِمَنْ بَعْدِی وَلَا بَایَعَ مِنْ أَصْحَابِهِ اثْنَاعَشَرَ رَجُلًا لَا لِأَبِی بَکْرٍ وَلَا لِی، فَمَنْ فَعَلَ یَامُعَاوِیَةُ فِعْلِی وَاسْتَشَارَ أَحْقَادَهُ السَّالِفَةَ غَیْرِی؟! وَ أَمَّا أَنْتَ وَأَبُوکَ أَبُوسُفْیَانَ وَ أَخُوکَ عُتْبَةُ فَأَعْرِفُ مَا کَانَ مِنْکُمْ فِی تَکْذِیبِ َمُحَمَّدٍ(ص)وَکَیْدِهِ، وَ إِدَارَةِ الدَّوَائِرِ بِمَکَّةَ وَ طَلِبَتِهِ فِی جَبَلِ حرى[حِرَاءٍ]لِقَتْلِهِ، وَتَأَلُّفِ الْأَحْزَابِ وَجَمْعِهِمْ عَلَیْهِ،وَرُکُوبَ أَبِیکَ الْجَمَلَ وَقَدْ قَادَ الْأَحْزَابَ، وَقَوْلَ مُحَمَّدٍ: لَعَنَ اللَّهُ الرَّاکِبَ وَالْقَائِدَ وَالسَّائِقَ، وَکَانَ أَبُوکَ الرَّاکِبَ وَأَخُوکَ عُتْبَةُ الْقَائِدَ وَأَنْتَ السَّائِقَ، وَلَمْ أَنْسَ أُمَّکَ هِنْداً وَقَدْ بَذَلَتْ لِوَحْشِیٍّ مَا بَذَلَتْ حَتَّى تَکَمَّنَ لِحَمْزَةَ الَّذِی دَعَوْهُ أَسَدَالرَّحْمَنِ فِی أَرْضِهِ وَطَعَنَهُ بِالْحَرْبَةِ، فَفَلَقَ فُؤَادَهُ وَشَقَّ عَنْهُ وَأَخَذَ کَبِدَهُ فَحَمَلَهُ إِلَى أُمِّکَ، فَزَعَمَ مُحَمَّدٌ بِسِحْرِهِ أَنَّهُ لَمَّا أَدْخَلَتْهُ فَاهَا لِتَأْکُلَهُ صَارَ جُلْمُوداً فَلَفَظَتْهُ مِنْ فِیهَا، فَسَمَّاهَا مُحَمَّدٌ وَ أَصْحَابُهُ:آکِلَةَ الْأَکْبَادِ، وَقَوْلَهَا فِی شِعْرِهَا لِاعْتِدَاءِ[لِأَعْدَاءِ]مُحَمَّدٍ وَمُقَاتِلِیهِ: نَحْنُ بَنَاتُ طَارِقٍ**********نَمْشِی عَلَى النَّمَارِقِ کالدُّرِّ فِی الْمَخَانِقِ**********وَالْمِسْکِ فِی الْمَفَارِقِإِنْ یُقْبِلُوا نُعَانِقْ**********أَوْ یُدْبِرُوا نُفَارِقْ فِرَاقَ غَیْرِ وَامِقٍ وَنِسْوَتُهَا فِی الثِّیَابِ الصُّفْرِ الْمَرْئِیَّةِ مُبْدِیَاتٍ وُجُوهَهُنَّ وَ مَعَاصِمَهُنَّ وَ رُءُوسَهُنَّ یَحْرِصْنَ عَلَى قِتَالِ مُحَمَّدٍ، إِنَّکُمْ لَمْ تُسَلِّمُوا طَوْعاً وَ إِنَّمَا أَسْلَمْتُمْ کَرْهاً یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ فَجَعَلَکُمْ طُلَقَاءَ،وَجَعَلَ أَخِی زَیْداً وَعَقِیلًا أَخَا عَلِیِّ بْنِ أَبِیطَالِبٍ وَالْعَبَّاسَ عَمَّهُمْ مِثْلَهُمْ، وَکَانَ مِنْ أَبِیکَ فِی نَفْسِهِ، فَقَالَ: وَاللَّهِ یَاابْنَ أَبِی کَبْشَةَ! لَأَمْلَأَنَّهَا عَلَیْکَ خَیْلًا وَ رَجِلًا وَأَحُولُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ هَذِهِ الْأَعْدَاءِ. فَقَالَ مُحَمَّدٌ: وَ یُؤْذِنُ لِلنَّاسِ أَنَّهُ عَلِمَ مَا فِی نَفْسِهِ أَوْ یَکْفِی اللَّهُ شَرَّکَ یَا أَبَاسُفْیَانَ! وَهُوَ یُرِی النَّاسَ أَنْ لَایَعْلُوَهَا أَحَدٌ غَیْرِی، وَ عَلِیٍّ وَ مَنْ یَلِیهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَبَطَلَ سِحْرُهُ وَخَابَ سَعْیُهُ،وَ عَلَاهَا أَبُوبَکْرٍ وَ عَلَوْتُهَا بَعْدَهُ وَ أَرْجُو أَنْتَکُونُوا مَعَاشِرَ بَنِی أُمَیَّةَ عِیدَانَ أَطْنَابِهَا،فَمِنْ ذَلِکَ قَدْ وَلَّیْتُکَ وَ قَلَّدْتُکَ إِبَاحَةَ مُلْکِهَا وَ عَرَّفْتُکَ فِیهَا وَخَالَفْتُ قَوْلَهُ فِیکُمْ، وَمَا أُبَالِی مِنْ تَأْلِیفِ شِعْرِهِ وَنَثْرِهِ، أَنَّهُ قَالَ:یُوحَى إِلَیَّ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّی فِی قَوْلِهِ: وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ فَزَعَمَ أَنَّهَا أَنْتُمْ یَا بَنِی أُمَیَّةَ،فَبَیَّنَ عَدَاوَتَهُ حَیْثُ مَلِکَ کَمَا لَمْ یَزَلْ هَاشِمٌ وَبَنُوهُ أَعْدَاءَ بَنِی عَبْدِ شَمْسٍ، وَ أَنَا مَعَ تَذْکِیرِی إِیَّاکَ یَامُعَاوِیَةُ! وَ شَرْحِی لَکَ مَاقَدْشَرَحْتُهُ نَاصِحٌ لَکَ وَمُشْفِقٌ عَلَیْکَ مِنْ ضِیقِ عَطَنِکَ وَ حَرَجِ صَدْرِکَ،وَ قِلَّةِ حِلْمِکَ، أَنْ تُعَجِّلَ فِیمَا وَصَّیْتُکَ بِهِ وَ مَکَّنْتُکَ مِنْهُ مِنْ شَرِیعَةِ مُحَمَّدٍ(ص)وَ أُمَّتِهِ أَنْ تُبْدِیَ لَهُمْ مُطَالَبَتَهُ بِطَعْنٍ أَوْ شَمَاتَةً بِمَوْتٍ أَوْ رَدّاً عَلَیْهِ فِیمَا أَتَى بِهِ، أَوْ اسْتِصْغَاراً لِمَا أَتَى بِهِ فَتَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ، فَتَخْفِضَ مَا رَفَعْتُ وَ تَهْدِمَ مَا بَنَیْتُ، وَ احْذَرْ کُلَّ الْحَذَرِ حَیْثُ دَخَلْتَ عَلَى مُحَمَّدٍ مَسْجِدَهُ وَ مِنْبَرَهُ وَ صَدِّقْ مُحَمَّداً فِی کُلِّمَا أَتَى بِهِ وَ أَوْرَدَهُ ظَاهِراً، وَ أَظْهِرِ التَّحَرُّزَ وَ الْوَاقِعَةَ فِی رَعِیَّتِکَ، وَ أَوْسِعْهُمْ حِلْماً، وَ أَعِمَّهُمْ بِرَوَائِحِ الْعَطَایَا،وَ عَلَیْکَ بِإِقَامَةِ الْحُدُودِ فِیهِمْ وَتَضْعِیفِ الْجِنَایَةِ مِنْهُمْ لسببا[لِسَبَبِ ]مُحَمَّدٍ مِنْ مَالِکَ وَ رِزْقِکَ وَ لَاتُرِهِمْ أَنَّکَ تَدَعُ لِلَّهِ حَقّاً وَ لَا تَنْقُضُ فَرْضاً وَ لَا تُغَیِّرُ لِمُحَمَّدٍ سُنَّةً فَتُفْسِدَ عَلَیْنَا الْأُمَّةَ،بَلْ خُذْهُمْ مِنْ مَأْمَنِهِمْ، وَ اقْتُلْهُمْ بِأَیْدِیهِمْ، وَ أَبِدْهُمْ بِسُیُوفِهِمْ وَ تَطَاوُلِهِمْ وَ لَا تُنَاجِزْهُمْ، وَ لِنْ لَهُمْ وَ لَا تَبْخَسْ عَلَیْهِمْ، وَافْسَحْ لَهُمْ فِی مَجْلِسِکَ، وَشَرِّفْهُمْ فِی مَقْعَدِکَ، وَ تَوَصَّلْ إِلَى قَتْلِهِمْ بِرَئِیسِهِمْ، وَأَظْهِرِ الْبِشْرَ وَ الْبَشَاشَةَ بَلِ اکْظِمْ غَیْظَکَ وَ اعْفُ عَنْهُمْ یُحِبُّوکَ وَیُطِیعُوکَ، فَمَا آمَنُ عَلَیْنَا وَ عَلَیْکَ ثَوْرَةَ عَلِیٍّ وَ شِبْلَیْهِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ،فَإِنْ أَمْکَنَکَ فِی عِدَّةٍ مِنَ الْأُمَّةِ فَبَادِرْ وَ لَاتَقْنَعْ بِصِغَارِ الْأُمُورِ، وَ اقْصِدْ بِعَظِیمِهَا وَ احْفَظْ وَصِیَّتِی إِلَیْکَ وَ عَهْدِی وَ أَخْفِهِ وَ لَاتُبْدِهِ،وَ امْتَثِلْ أَمْرِی وَ نَهْیِی وَ انْهَضْ بِطَاعَتِی، وَ إِیَّاکَ وَ الْخِلَافَ عَلَیَّ، وَاسْلُکْ طَرِیقَ أَسْلَافِکِ، وَاطْلُبْ بِثَارِکَ، وَاقْتَصَّ آثَارَهُمْ،فَقَدْ أَخْرَجْتُ إِلَیْکَ بِسِرِّی وَ جَهْرِی، وَشَفَعْتُ هَذَا بِقَوْلِی: مُعَاوِیَ إِنَّ الْقَوْمَ جَلَّتْ أُمُورُهُمْ **********بِدَعْوَةِ مَنْ عَمَّ الْبَرِیَّةَ بِالْوَتْرِی صَبَوْتُ إِلَى دَیْنٍ لَهُمْ فَأَرَ ابَنِی**********فَأَبْعِدْ بِدِینٍ قَدْ قَصَمْتُ بِهِ ظَهْرِی وَ إِنْ أَنْسَ لَا أَنْسَ الْوَلِیدَ وَ شَیْبَةَ**********وَ عُتْبَةَ وَ الْعَاصَ السَّرِیعَ لَدَى بَدْرٍوَ تَحْتَ شَغَافِ الْقَلْبِ لَدْغٌ لِفَقْدِهِمْ**********أَبُو حَکَمٍ أَعْنِی الْضَئِیلَ مِنَ الْفَقْرِیأُولَئِکَ فَاطْلُبْ یَا مُعَاوِیَ ثَارَهُمْ**********بِنَصْلِ سُیُوفِ الْهِنْدِ وَ الْأَسَلِ السُّمْرِی وَ صِلْ بِرِجَالِ الشَّامِ فِی مَعْشَرِهِمْ**********هُمُ الْأُسْدُ وَ الْبَاقُونَ فِی أَکَمِ الْوَعْرِی تَوَسَّلْ إِلَى التَّخْلِیطِ فِی الْمِلَّةِ الَّتِی**********أَتَانَا بِهِ الْمَاضِی الْمُسَمُّوهُ بِالسِّحْرِی وَ طَالِبْ بِأَحْقَادٍ مَضَتْ لَکَ مُظْهِراً**********لِعِلَّةِ دِینٍ عَمَّ کُلَّ بَنِی النَّضْرِفَلَسْتَ تَنَالُ الثَّارَ إِلَّا بِدِینِهِمْ**********فَتَقْتُلُ بِسَیْفِ الْقَوْمِ جِیدَ بَنِی عَمْرِی لِهَذَا لَقَدْ وَلَّیْتُکَ الشَّامَ رَاجِیاً**********وَ أَنْتَ جَدِیرٌ أَنْ تَئُولَ إِلَى صَخْرِی
قَالَ: فَلَمَّا قَرَأَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ هَذَا الْعَهْدَ، قَامَ إِلَى یَزِیدَ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ، وَ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ! عَلَى قَتْلِکَ الشَّارِیَّ ابْنَ الشَّارِیِّ، وَ اللَّهِ مَا أَخْرَجَ أَبِی إِلَیَّ بِمَا أَخْرَجَ إِلَى أَبِیکَ، وَاللَّهِ لَارَآنِی أَحَدٌ مِنْ رَهْطِ مُحَمَّدٍ بِحَیْثُ یُحِبُّ وَ یَرْضَى، فَأَحْسَنَ جَائِزَتَهُ وَ بَرَّهُ، وَرَدَّهُ مُکَرَّماً. فَخَرَجَ عَبْدُاللَّهِ بْنُ عُمَرَ مِنْ عِنْدِهِ ضَاحِکاً، فَقَالَ لَهُ النَّاسُ: مَا قَالَ لَکَ؟. قَالَ: قَوْلًا صَادِقاً لَوَدِدْتُ أَنِّی کُنْتُ مُشَارِکَهُ فِیهِ، وَ سَارَ رَاجِعاً إِلَى الْمَدِینَةِ، وَکَانَ جَوَابُهُ لِمَنْ یَلْقَاهُ هَذَا الْجَوَابَ. وَ یُرْوَى أَنَّهُ أَخْرَجَ یَزِیدُ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ کِتَاباً فِیهِ عَهْدُ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ فِیهِ أَغْلَظُ مِنْ هَذَا وَ أَدْهَى وَ أَعْظَمُ مِنَ الْعَهْدِ الَّذِی کَتَبَهُ عُمَرُ لِمُعَاوِیَةَ، فَلَمَّا قَرَأَ عَبْدُاللَّهِ الْعَهْدَ الْآخَرَ قَامَ فَقَبَّلَ رَأْسَ یَزِیدَ لَعَنَهُمَا اللَّهُ، وَ قَالَ: الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى قَتْلِکَ الشَّارِیَ ابْنَ الشَّارِی، وَ اعْلَمْ أَنَّ وَالِدِی عُمَرَ أَخْرَجَ إِلَیَّ مِنْ سِرِّهِ بِمِثْلِ هَذَا الَّذِی أَخْرَجَهُ إِلَى أَبِیکَ مُعَاوِیَةَ، وَ لَا أَرَى أَحَداً مِنْ رَهْطِ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِهِ وَ شِیعَتِهِ بَعْدَ یَوْمِی هَذَا إِلَّا غَیْرَ مُنْطَوٍ لَهُمْ عَلَى خَیْرٍ أَبَداً. فَقَالَ یَزِیدُ: أَ فِیهِ شَرْحُ الْخَفَا یَا ابْنَ عُمَرَ؟. وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَظْهَرُوا الْإِیمَانَ وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ، فَلَمَّا وَجَدُوا عَلَیْهِ أَعْوَاناً أَظْهَرُوهُ. بیان: لم أجد الروایة بغیر هذا السند، و فیها غرائب. و الشائکة من الشوک. یقال: شجرة شائکة. أی ذات شوک، أی کانت البصائر و النیّات غیرخالصة ممّا یختلج بالبال من الشکوک والشبهات. و رجل طمطمانی بالضم فی لسانه عجمة. وقال الجوهری: فلان واسع العطن و البلد: إذاکان رحب الذّراع.ه. ترجمه این متن این نامه به دلیل طولانی بودن آن امکان پذیر نیست . ح. بدون شک اهل سنت وجود چنین مطالبی را از خلیفه دوم بر نتابیده و نمی پذیرند و آن را انکار و یا به نحوی توجیه می کنند . .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.