پاسخهای رهبر انقلاب به سوالات دانشجویان /

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

متن این پرسش و پاسخ هایی که ملاحظه می فرمایید مربوط است به ملاقات مقام معظم رهبری با دانشجویان دانشگاه امیر کبیر و دانشگاه شهید بهشتی در سال های ۷۹ و ۸۲ که به صورت گزینش انتخاب شده است تا در اختیار شما خوانندگان قرار بگیرد . احتمالا برخی سوال های شما در بین این سوال ها باشد : با این‌که شما از اوضاع مملکت خبر دارید و وضع مردم را خوب درک مى‌کنید، ولى چرا کارى انجام نمى‌دهید؟ اگر مسؤولان گوش نمى‌کنند، چرا با آنها برخورد نمى‌کنید و افراد لایق و قابل اعتماد و دلسوز براى ملت را جایگزین آنها نمى‌کنید؟ چرا باید بعضى اشخاص مصونیت آهنین داشته باشند و بعضى دیگر نه؟


متن این پرسش و پاسخ هایی که ملاحظه می فرمایید مربوط است به ملاقات مقام معظم رهبری با دانشجویان دانشگاه امیر کبیر و دانشگاه شهید بهشتی در سال های ۷۹ و ۸۲ که به صورت گزینش انتخاب شده است تا در اختیار شما خوانندگان قرار بگیرد . احتمالا برخی سوال های شما در بین این سوال ها باشد : با این‌که شما از اوضاع مملکت خبر دارید و وضع مردم را خوب درک مى‌کنید، ولى چرا کارى انجام نمى‌دهید؟ اگر مسؤولان گوش نمى‌کنند، چرا با آنها برخورد نمى‌کنید و افراد لایق و قابل اعتماد و دلسوز براى ملت را جایگزین آنها نمى‌کنید؟ چرا باید بعضى اشخاص مصونیت آهنین داشته باشند و بعضى دیگر نه؟ از نظر من، هیچ کس مصونیت آهنین ندارد. همه در مقابل قانون و مسؤولیتهاى خودشان پاسخگو هستند و باید جواب بدهند. اما این‌که چرا من افرادى را نمى‌گمارم؛ پاسخ این است که طبق قانون عمل مى‌کنم. گماشتن افراد، به عهده‌ى رهبرى نیست. مهمترین و بیشترین بخشهاى کشور، بخشهایى هستند که مسؤولیت گماشتن افراد در رأس آنها با رهبرى نیست. طبق قانون، روالى وجود دارد؛ باید آن روال عمل شود. اعتراض به آنها هم، باز روال قانونى دارد که اگر مسؤولى کم‌کارى داشت و این ثابت شد، چگونه باید با او برخورد کرد. مجلس یک‌طور برخورد مى‌کند، دستگاه قضایى هم یک‌طور برخورد مى‌کند. بنابراین، کارها باید بر اساس روال قانون پیش برود. مسائل کشور هم این‌گونه ساده و یکدست و قابل اندازه گیرى با یک نگاه نیست که ما بگوییم فلان مسؤول توانست، یا فلان مسؤول نتوانست. مسائل کشور - چه کارهاى اقتصادى، چه کارهاى سیاسى و چه کارهاى فرهنگى - پیچیده است. آن‌جایى که شما مى‌بینید بنده به کسى اعتراضى مى‌کنم، هنگامى است که جمعبندى همه‌جانبه‌اى نسبت به آن کار صورت گرفته؛ والّا این‌طور نیست که انسان بتواند از دور نسبت به کار مسؤولى، ارزیابى‌اى کند و او را محکوم یا تأیید نماید. البته نتایج کارها بایستى در عمل دیده شود. چیزى که من همیشه به مسؤولان - چه مسؤولان قوّه‌ى مجریّه و چه مسؤولان قوّه‌ى قضایّیه - توصیه مى‌کنم، عمدتاً این است که در برخورد با تخلّف، هیچ‌گونه رودربایستى‌اى با کسى نکنند. به همین چند وزیر جدیدى هم که اخیراً انتخاب شدند، مجدّداً همین نکته را گوشزد کردم. مسؤولان قوّه‌ى قضایّیه هم همین‌طور؛ در حوزه‌ى کارِ خودشان نباید به‌هیچ‌وجه دچار رودربایستى و ملاحظه‌کارى شوند. اگر این احساس مسؤولیتِ بدون رودربایستى در مسؤولان بالا باشد، این امید وجود خواهد داشت که بسیارى از آن چیزهایى که به نظر ناهنجار مى‌آید، برطرف شود. در آغاز انقلاب اسلامى، این انقلاب ادّعاهایى داشت. در حال حاضر بعد از گذشت حدود بیست سال، چقدر به آن ادّعاها رسیده‌ایم؟ این سؤال مهمى است. این انقلاب بیش از ادّعا، آرمانهایى داشت. انقلاب نیامده بود که براى مردم ایران پاسخگویى کند. انقلاب، انقلابِ خود مردم بود. مردم براى تحقّق آرمانهایى انقلاب کردند. این آرمانها عبارت بود از ساختن یک ایران آباد و آزاد، داشتن مردمِ آگاه و برخوردار از عدالت اجتماعى، نجات از وابستگى و عقب‌ماندگىِ علمى و استبداد و قهرى که آن روز بر این مملکت حکمفرما بود. مى‌پرسید ما چقدر به این اهداف رسیده‌ایم؛ من عرض مى‌کنم که تحقّق این اهداف، تدریجى است؛ چیزهایى است که باید براى آن تلاش و مجاهدت کرد و قدم به قدم پیش رفت. نظام اسلامى، یک نظام پیش‌ساخته - مثل خانه‌هاى پیش‌ساخته - نیست؛ نظامى است که باید آجر آجر و سنگ سنگ روى هم چید و آن را بالا برد. در اثناى این کار، طبیعى است که مشکلاتى پیش بیاید. این مفاهیمى هم که من گفتم - عدالت اجتماعى، آزادى، آگاهى، معنویت؛ که جزو مبانى این نظامند - مفاهیم ایستا و متحجّرى نیستند. اینها چیزهایى هستند که بر حسب پیشرفت و اقتضائات زمان، ممکن است مصادیقشان تغییر پیدا کند. در اثناى این کار بسیار پُرتلاش و پُرزحمت، بسیار طبیعى است که مشکلاتى پیش آید؛ چون به طور پیوسته و دائم بایستى مهندسى و معمارى کرد و مراقب بود که هیچ نقطه‌اى از این بنا برخلاف جهتِ صحیح ساخته نشود. البته ممکن است گاهى اختلاف نظر و کمبود مصالح و کمبود نیروى کار پیش بیاید و دشمن این بنا را به منجنیق ببندد و گوشه‌اى از آن را ویران کند. گاهى ممکن است فلان بنّا یا عمله، در گوشه‌ى این بنا، کارى را نادرست انجام دهد، که باید رفت و آن را ترمیم کرد. گاهى ممکن است در کسانى که خودشان معمار و سازنده‌ى بنا هستند، ضعفها و تنبلیهایى وجود داشته باشد. همه‌اش هم این‌طور نیست که بگوییم ضعفها تحمیلى و از ناحیه‌ى دیگران است. بنابراین در این راه، مشکلات فراوانى وجود دارد. کمبود مصالح، رفیق نیمه‌راه و آدمهاى طمّاع و قدرت‌طلب، بخشى از این مشکلات است. ما باید این نظام را بسازیم و ذرّه ذرّه و قدم به قدم پیش برویم. البته اگر از من بپرسید که چقدر پیش رفته‌ایم، خواهم گفت ما زیاد پیش رفته‌ایم. همان‌طور که گفتم، اگر کسى با گذشته‌ى این کشور آشنا باشد، خواهد دید که ما بسیار پیشرفت کرده‌ایم. در این کشور مردم به حساب نمى‌آمدند، اما امروز مردم محور تصمیم‌گیریهایند. معنویت در این کشور به‌شدّت مورد تهاجم بود؛ سعى مى‌شد معنویت ازاله شود؛ اما امروز چراغ معنویت در بین مردم روشن و پُرفروغ است. آن روزها جوانها عمداً به فساد کشانده مى‌شدند. شاید شما شنیده‌اید که رؤساى کشور و خانواده‌هایشان، مهمترین شرکاى باندهاى مواد مخدّر در این کشور بودند! اوّل بار آنها هروئین را به این کشور آوردند و پخش کردند. فساد و اعتیاد و بدبختى را به دست خودشان ترویج مى‌کردند. امروز شما مى‌بینید که نظام، با همه‌ى وجود و با تلاش فراوان، در مقابل این مشکلات ایستاده - که همه‌ى دنیا هم کار او را تصدیق مى‌کنند - اما آن روز براى مسؤولان کشور کارهاى نمایشى در درجه‌ى اوّل بود. به روستاها، به جاده‌هاى روستایى، به برق‌رسانى روستایى، به بقیه‌ى چیزهایى که در شهرهاى دور بود، مطلقاً اعتنایى نمى‌شد. اسم مى‌آوردند که ما مى‌خواهیم زبده پرورش بدهیم؛ اما در طول پنجاه سال، آنها توانسته بودند حدود صدوپنجاه هزار دانشجو در این کشور داشته باشند. من در استان سیستان و بلوچستان تبعید بودم - آن روز دقیقاً آمارش را مى‌دانستم، اما الان درست یادم نیست - گمانم در همه‌ى استان که آن روزها حدود ششصد، هفتصد هزار نفر جمعیت داشت، سه نفر لیسانسیه بودند! تعداد دیپلمه‌هاى آن استان بسیار کم بود؛ مثلاً بیست نفر بودند! امروز شما مى‌بینید که تمام شهرهاى کشور دانشگاه دارند. حتّى در بسیارى از شهرها دانشگاههاى متعدّد و دانشجویان فراوان و رشته‌هاى متنوّع و پیشرفتهاى علمىِ فراوانى دارند. من این مطلب را بارها گفته‌ام که امریکاییها هواپیماهاى جنگى و بقیه‌ى ابزارهاى خودشان را به ما مى‌فروختند؛ ولى اجازه‌ى تعمیر آنها را به ما نمى‌دادند! البته داستان آن فروشها هم داستان عجیبى است. آن روز صندوق مشترکى بین ایران و امریکا وجود داشت که بنده اوایل انقلاب که به وزارت دفاع رفتم و در آن‌جا مشغول کار شدم، این را کشف کردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پیگیرى کردم، که متأسفانه تا امروز هم امریکاییها جواب نداده‌اند! صندوقى با نام اختصارى F.M.S داشتند که دولت ایران پول را در آن صندوق مى‌ریخت؛ اما قیمت جنس و نوع جنس و برداشت پول را امریکاییها به عهده داشتند! وقتى انقلاب پیروز شد، میلیاردها دلار در این صندوق پول بود که هنوز هم امریکاییها جوابى نداده‌اند و آن پولها را به ملت ایران برنگردانده‌اند. وقتى همین وسیله‌ى پرنده به ایران مى‌آمد، بعد از مدتى محتاج تعمیر مى‌شد. شما خیال مى‌کنید این‌جا تعمیرگاه و کارگاه و امثال اینها داشتند؟ ابداً. آن قطعه‌اى که خراب شده بود و آن را از داخل هواپیما بیرون آورده بودند - چون قطعه‌هاى بزرگى وجود دارد که گاهى مرکّب از دهها قطعه است - اجازه نمى‌دادند که در این‌جا باز شود و روى آن تعمیرى صورت گیرد. با هواپیما به امریکا مى‌بردند و آن را با قطعه‌اى جدید عوض مى‌کردند و مجدداً به ایران باز مى‌گرداندند! با این ملت، این‌گونه رفتار کرده بودند. امروز ملت ایران، مثل همان هواپیما را مى‌سازد. هواپیماى «تندر»ى که پرسنل ما ساخته بودند، پرواز کرد. این وضعیت اصلاً با آن دوره قابل مقایسه نیست. بنابراین ما پیشرفتِ زیادى کرده‌ایم؛ منتها اگر از من بپرسید که آیا به این حد قانعم، پاسخ من این است: ابداً. ما هنوز راه زیادى داریم؛ هم به عدالت اجتماعى‌یى که اسلام از ما خواسته است - و اسلام در این خصوص بسیار سختگیر است - هم به آن سطحى از آزادى که ملت ایران مستحق و شایسته آن است، هنوز نرسیده‌ایم. ما هنوز کار داریم؛ این راه، راهى طولانى است. این‌که من بارها به جوانها مى‌گویم خودتان را آماده کنید، براى همین است. شما باید این راه را طى کنید. این راه هم راهى است که در هر کیلومترش تابلوى «توقّف ممنوع» نصب شده است؛ لذا در این راه نباید توقّف کرد. سربازانِ عدالت اجتماعى باید خستگى‌ناپذیر باشند. کسانى که در این راههاى طولانى و آرمانهاى بزرگ حرکت مى‌کنند، باید خستگى حس نکنند. یک ملت، این‌گونه به سیادت و آقایى و آرمانهاى خودش مى‌رسد. هیچ ملتى با تنبلى به سیادت و سعادت نمى‌رسد. بزرگترین مصیبت براى یک ملت این است که بگوید چون ما نتوانستیم همه‌ى هدفهاى خود را تأمین کنیم، پس ولش! نخیر؛ بایستى هدفها را دنبال کرد. من به شما بگویم، سرمایه‌هایى که ملت ایران دارد - هم سرمایه‌هاى مادى، هم سرمایه‌هاى انسانى - بى‌نظیر است. من در اوایل انقلاب از دوستان قابل اطمینانى که در کشورهاى خارجى تحصیل کرده بودند، شنیدم که مى‌گفتند در مجامع درجه‌ى یک علمى دنیا و در بین دانشجویان، ایرانیها از لحاظ هوش همیشه امتیاز دارند؛ البته متأسفانه بسیارى از آنها بنا به دلایلى که آن روز وجود داشت، کار و راه را تا آخر ادامه نمى‌دادند. غیر از این سرمایه‌هاى عظیم انسانى و مادّى - که بسیار مهم است - سرمایه‌ى بسیار بزرگِ «انقلاب اسلامى» را داریم که ما را بیدار کرده، به خود آورده، به ارزشهاى انسانى آشنا نموده و با اهمیت جایگاه مهم سیاسى و جغرافیایىِ کشورمان در جهان، آشنا کرده است. مى‌دانیم که کشور ما کشور بزرگى است و باید در سهم عظمت جهانى - از لحاظ علمى و توسعه‌ى سیاسى و اقتصادى - به حقِ‌ّ خودش نایل شود. این سرمایه‌ى ماست. نظام ما امروز بدون مبالغه، مردمى‌ترین نظام دنیاست؛ یعنى ارتباط بین مردم و مسؤولان در هیچ جاى دنیا این‌گونه نیست. همین جلسه‌اى که الان من و شما داریم و مسؤولانِ دیگر هم دارند؛ در هیچ‌جاى دنیا چنین صمیمیت و ارتباطى وجود ندارد. دمکراسیهاى معروف دنیا در واقع حکومت کارتلها و تراستها و کمپانیهاى بزرگ است - که یک گوشه‌ى آن در انتخابات اخیر امریکا خودش را نشان داد - آنها هستند که کار مى‌کنند. در واقع مردم هیچکاره‌اند؛ ولو خیال کنند که در میدان هستند. ما چنین سرمایه‌هاى عظیمى داریم. البته خیلیها سعى مى‌کنند این سرمایه‌ها را در نظر من و شما کم‌اهمیت جلوه دهند. اینها کسانى هستند که مى‌خواهند این سرمایه‌ها را از دست ما بربایند. همیشه براى بیرون آوردن یک کالاى پُرارزش از دست کسى، یکى از راههاى رایج - که همه‌ى دلّال‌صفتها و آدمهاى ناباب عالم از آن استفاده کرده‌اند - این است که توى سر جنس بزنند و مرتّب بگویند این جنس ارزش و قیمتى ندارد؛ برو خودت را از دست آن راحت کن! این به خاطر آن گفته مى‌شود که من و شما سرمایه‌ى عظیمى را که در اختیار داریم، به آنها نداده‌ایم. بنابراین توصیه‌ى من به شما جوانان این است: باید تلاش و کار کرد. البته بنده در سنین شما که بودم - که دوران مبارزه و دوران انقلاب بود - شب و روز نداشتم. خدا را شکر مى‌کنم که دوره‌ى جوانى ما با تلاشِ دائم گذشت؛ اما الان هم که سن من از شصت سال گذشته و جزو پیرمردها به حساب مى‌آیم، خدا را شکر مى‌کنم که هنوز هم آسایش و آرامشى براى خودم قائل نیستم. من دائم مشغولم و تا زنده باشم و بتوانم، همین‌طور کار خواهم کرد. توصیه‌ام به همه این است که مشغول باشند و کار کنند. به نظر شما با مسؤولان رده‌بالاى دنیازده، چگونه باید برخورد کنیم؟ شما باید یک‌طور برخورد کنید، بنده هم طورى دیگر. دستگاه قضایى هم طور دیگر باید برخورد کند. به نظر من شما تا آن‌جایى که مى‌توانید، نصیحت کنید؛ «النّصیحة لأئمّة المسلمین». هر کسى را که احساس مى‌کنید دنیازده است، به هر طریقى مى‌توانید، نصیحت کنید و بدانید که نصیحت به‌هرحال مؤثّر است. به نظر شما علّت کارکرد ناموفّق دستگاههاى فرهنگى در طول بیست سال گذشته چه بوده است؟ البته نمى‌شود گفت کارکرد دستگاههاى فرهنگى، کلاًّ ناموفق بوده است؛ نه، موفقیتهاى زیادى هم داشته‌اند. معمولاً آدمها، نیمه‌ى خالى لیوان را مى‌بینند، ولى به نیمه‌ى پُر چندان توجّه نمى‌کنند. دستگاههاى فرهنگى کشور کارکردهاى موفّق هم داشته‌اند؛ اما آن‌جاهایى که موفقیتى نبوده، ناشى از چند عامل بوده است که کم‌کارى و کم‌ابتکارى از جمله‌ى آنهاست. اینها به مدیریّتها مربوط مى‌شود. مدیریّتهاى ضعیف، معمولاً کارشان، ابتکارشان و گزینش انسانهاى کارآمدشان کم است؛ یا این‌که در مقابل امواج فرهنگى غرب تسلیم مى‌شوند. این را دست کم نگیرید. من هفت، هشت سال پیش، مسأله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح کردم؛ اما خیلیها با این قضیه برخورد تندى کردند و گفتند تهاجم فرهنگى چیست؛ در حالى که یک واقعیت بسیار مهم، حسّاس و خطرناک است. غربیها سعى مى‌کنند عرفهاى فرهنگىِ خودشان را بر کشورهاى مختلف تحمیل کنند. یک مدیر اگر در مقابل اینها حالت وادادگى پیدا کرد، همین چیزهایى که پیش آمده، پیش مى‌آید. وادادگى مدیران، یکى از مهمترین و مؤثّرترین و مضرترین عواملى است که دستگاههاى فرهنگى را به انحراف مى‌کشاند. وقتى که دستگاه فرهنگى منحرف شد، نتیجه‌اش در بیرون معلوم مى‌شود. آن دستگاهى که باید در جهت رشد فکرى و فرهنگى و عملى انسانها فیلم بسازد و کتاب تولید کند و تمام ابزارهاى فرهنگى را در این جهت به کار بیندازد، وقتى مى‌بینم که در این زمینه‌ها کم‌کارى دارد، طبیعتاً مورد عتاب من قرار مى‌گیرد. این را نباید حمل بر یک جهتگیرى سیاسى کرد؛ همین چیزى است که این خواهر یا برادرمان این‌جا نوشته‌اند. به نظر شما انگیزه‌ى شرکت ما در نماز جمعه چگونه تقویت مى‌شود؟ من دلم مى‌خواهد که جوانها شرکت کنند؛ چون معتقدم که نماز جمعه مفید است. در طول هفته یک ساعت را صرف این کار کردن، زمان زیادى نیست. هم عبادت است، هم ذکراللَّه است، هم شنیدن حرفهاى خوب است؛ منتها شما همه‌ى حرفهایى را که از بنده یا دیگران مى‌شنوید - نه فقط صحبتهاى نماز جمعه را - در کارگاه ذهنِ خودتان تحلیل کنید؛ بگویید این بخش آن درست بود، این بخش آن غلط بود. اشکالى هم ندارد. بنابراین شما و دیگر مستمعان نماز جمعه اگر به این توصیه عمل کنید، از بخش مفید حرفهاى آن گوینده استفاده مى‌کنید، بخش مضرّش هم به شما ضررى وارد نمى‌کند. به نظر من براى شرکت نکردن در نماز جمعه، این را موجب و عذرى قرار ندهید. نظارت بر عملکرد ولى‌فقیه چگونه است؟ در شرایط امروز، مجلس خبرگان سالى دو بار جلسه مى‌گذارد و بیشتر به دادن بیانیه اکتفا مى‌کند. آیا با این رویه، مجلس خبرگان مى‌تواند نظارتى روى ولى‌فقیه داشته باشد؟ مجلس خبرگان یک هیأت تحقیقى دارد؛ مسؤول رسیدگى به کارهاى رهبرى، آن هیأت تحقیق است. کار آن هیأت سالى یک بار نیست؛ آنها کار خودشان را مى‌کنند، کار رهبرى هم جلوِ چشم همه است. خوشبختانه دستگاه رهبرى و کارهاى رهبرى چیزهاى پنهانى نیست؛ چون وظایف رهبرى و کارکردهاى او مشخّص است. آن هیأت مى‌آید، تحقیق و پرس‌وجو مى‌کند. پشت سر هیأت تحقیق، مجلس خبرگان است که این هیأت مى‌رود به آنها گزارش مى‌دهد. اعضاى مجلس خبرگان در یکى دو روزى که جلسه دارند، بحثهاى زیادى مى‌کنند. این‌طور نیست که فقط یک بیانیه بدهند. بله؛ بیانیه‌اش در رسانه‌ها منعکس مى‌شود؛ اما در آن‌جا بحثهاى زیادى مى‌شود و نظرات گوناگونى ابراز مى‌گردد. بنابراین آنها کار خودشان را انجام مى‌دهند. سالى دو بار جلسه هم براى آن مجموعه‌ى سنگین، چیز کمى نیست. جلسات مجلس خبرگان قبلاً سالى یک بار برگزار مى‌شد، اما اخیراً چند سالى است که سالى دو مرتبه تشکیل جلسه مى‌دهد. پشت سر مجلس خبرگان هم مردم هستند. نظارت هم باید جدّى و بدون رودربایستى باشد. این نظر خود من است و بارها هم به اعضاى خبرگان و غیرخبرگان و دیگران این را گفته‌ام. من نظارت را دوست مى‌دارم و از گریز از نظارت - اگر در کسى و در جایى باشد - به‌شدّت گله‌مندم. بر خود من هم هرچه بیشتر نظارت کنند، خوشحالترم؛ یعنى هیچ احساس نمى‌کنم که نظارت، براى من سنگینى‌اى داشته باشد. بنابراین خرسندم که این نظارت انجام گیرد. البته اگر کسى نظارتى کرده باشد و چیزى بداند؛ راهش این است که به مجلس خبرگان اطّلاع دهد؛ آنها یقیناً استفاده خواهند کرد. به نظر جناب عالى، راه حلّ عملى و کارگشا درباره «تهاجم فرهنگى» چیست؟ تهاجم فرهنگى یک مسأله بسیط نیست؛ بلکه طرّاحیها و برنامه ریزیهایى که دشمن براى هدف قرار دادن اعتقاد، اخلاق و فضیلت در قشرهاى مختلف مى کند، هرکدام به نحوى با وسایل و ابزارهاى فرهنگى است و طبعاً مقابله با آنها نیز متنوّع است و نمى شود یک نسخه واحد براى همه جا نوشت. به نظر من در محیط دانشگاه، همین مجموعه ها - تشکّلهایى که نامه اى هم به نام آنها خطاب به بنده خوانده شد - خوب کار مى کنند. الان کارهاى خوبى در دانشگاهها انجام مى گیرد. آن طور که من در ذهنم هست، در بعضى از دانشگاهها کارهاى بسیار خوب فرهنگى از طرف خود جوانان انجام مى گیرد. این را هم عرض کنم که در خیلى از این زمینه ها اصلاً شما نباید از بنده بپرسید که چه کار کنیم. شما خودتان جوانید، با فکر و دانشجو هستید؛ بگردید ببینید چه کار باید بکنید. خیلى تلاش و مجاهدت در زمینه هاى فرهنگىِ خوب مى شود کرد؛ البته مواظب باشید عمیق باشد. کار سطحىِ فرهنگى مفید نیست؛ گاهى هم مضرّ است. در این زمانه وانفسا، براى حفظ دین خود چه کنیم که مورد تأیید امام زمان باشیم؟ همین کارهایى که الان مى کنید، خوب است: توجّه به دین، به نماز، به سیاست، پایبندى به نظام، حضور در اجتماعات بزرگ و حضور در صحنه هاى نظام. همه مشکلات را به گردن نیروهاى خارجى (امریکاى بیچاره!) نیندازید. رهبر کشور، خود باید پاسخگوى مشکلات کشورش باشد، نه یک کشور بیگانه. کاملاً درست است. اوّلاً امریکا خیلى هم بیچاره نیست؛ آن چنان هم که بعضى خیال مى کنند، باچاره نیست! یک چیز میانه اى است. ما همه مشکلات را به گردن امریکا نمى اندازیم - مشکلات ما از خودمان است - منتها دشمن مى خواهد از این مشکلات حدّاکثر استفاده را بکند و پدر کشور و ملت را دربیاورد؛ این را هم نگوییم؟! ما نمى گوییم اگر تورّم هست، تقصیر امریکاست؛ نه، اگر تورّم و کاهش قدرت خرید و کمبود اشتغال هست، چه کسى گفته تقصیر امریکاست؟ این تقصیر خود ماست، تقصیر مسؤولان است؛ اما اگر اسم امریکا را مى آوریم، مى خواهیم بگوییم گرگى کمین گرفته و پشت خم کرده تا به شما حمله کند؛ از این غافل نباشید. به مسؤولان مى گوییم ضعفها را برطرف کنید؛ به شما مى گوییم متوجّه این دشمن باشید تا به شما حمله نکند. وقتى دزدى کمین کرده است، وقتى حیوان وحشى اى در کمین انسان است، وقتى دشمن سلطه گرى در کمین یک ملت است، یکى از وظایف اساسى و مهم مسؤولان و رهبرى کشور این است که به مردم بگویند توجّه کنید؛ و نیز کارهایى که مى دانند جلوِ آسیب دشمن را مى گیرد، به مردم بگویند و از آنها بخواهند؛ والّا نخیر، ما مشکلات داخلى کشور را به گردن امریکا نمى اندازیم. اما این که رهبر باید پاسخگوى مشکلات کشور باشد، البته همین طور است و شکّى در این نیست؛ قانون هم موازین پاسخگویى را مشخّص کرده است. هر کس به هر اندازه که حوزه اختیارات اوست، باید پاسخگو باشد. البته مسؤولیت مدیریّت انقلاب با مدیریّت اجرایى کشور فرق دارد؛ این را توجّه داشته باشید. رهبرى طبق قانون اساسى در کشور مسؤولیت اجرایى ندارد؛ جز در زمینه نیروهاى مسلّح. مسؤولیت اجرایى به عهده قواى سه گانه است، منتها مدیریّت انقلاب - که همان رهبرى باشد - مسؤولیت حفظ جهتگیرى انقلاب و نظام را دارد؛ باید مواظب باشد انقلاب و نظام از آرمانها منحرف و منصرف نشود؛ فریب دشمن را نخورد و راه را عوضى نرود؛ اینها مسؤولیتهاى رهبرى است. مسؤولیت اجرایى به عهده مسؤولان اجرایى است و هر کس مسؤولیتى دارد، باید طبق مسؤولیت خود عمل کند. رهبرى نمى آید به وزارت اقتصاد یا بازرگانى بگوید این طورى کن؛ یا به رئیس جمهور و فلان وزیر و فلان قاضى بگوید آن طورى کن؛ اینها کارهایى است که رهبرى نباید وارد شود؛ هم بر خلاف قانون است، هم بر خلاف حقّ و مصلحت. مملکت باید طبق روال قانونى و با مسؤولیتهاى مشخص شده حرکت کند؛ هر کس هم بر خلاف مسؤولیتش رفتار کرد، بالاخره تبعه، دنباله و نتیجه اى خواهد داشت که با آن هم طبق قانون باید رفتار کرد. بنابراین مطلب کاملاً روشن است. http://www.alef.ir/vdciwpazpt1apq2.cbct.html?133653 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image