تاریخچه شیطان گرایی(۱)-دوران بدوی /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

امروزه فرقه ها و گروه های شیطان پرست برای این که به نوعی مقبولیت در افکار عمومی دست یابند، سعی دارند پیشینه تاریخی موهومی را پشتوانه ی افکار خود معرفی نمایند. غالبا در این هویت سازی تاریخی اغراقاتی صورت گرفته و تاریخچه سیاه و ننگین شیطان گرایی را روشن جلوه داده و بدینوسیله پذیرش عمومی جوامع نسبت به آموزه های شیطانی این گروه ها افزایش یابد. فلذا برای درک بهتر وضعیت امروزی جریان شیطان گرایی و آشنایی با مفاهیم و آموزه های شیطانی این جریان باید ریشه ها و سیر تاریخی این جریان را بررسی نموده تا مانع سوء استفاده سردمداران جریان شیطانگرایی از این پیشینه تاریخی سیاه شویم.


امروزه فرقه ها و گروه های شیطان پرست برای این که به نوعی مقبولیت در افکار عمومی دست یابند، سعی دارند پیشینه تاریخی موهومی را پشتوانه ی افکار خود معرفی نمایند. غالبا در این هویت سازی تاریخی اغراقاتی صورت گرفته و تاریخچه سیاه و ننگین شیطان گرایی را روشن جلوه داده و بدینوسیله پذیرش عمومی جوامع نسبت به آموزه های شیطانی این گروه ها افزایش یابد. فلذا برای درک بهتر وضعیت امروزی جریان شیطان گرایی و آشنایی با مفاهیم و آموزه های شیطانی این جریان باید ریشه ها و سیر تاریخی این جریان را بررسی نموده تا مانع سوء استفاده سردمداران جریان شیطانگرایی از این پیشینه تاریخی سیاه شویم. به طور کلی می توان تاریخچه شیطان گرایی را در 4 دوره تاریخی دسته بندی نمود. 1. دوران بدوی که شامل دوران باستان و تمدن های باستانی می شود. 2. دوران قرون وسطی که مربوط به قرون چهارم تا پانزدهم میلادی می شود. 3. دوران مدرن که مشتمل بر قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادی می گردد. 4. دوران معاصر شامل قرن های بیستم و بیست و یکم میلادی. شیطان‌گرایی بدوی وقتی کتاب هایی که در زمینه تاریخ تمدن و تاریخ ادیان نگاشته شده است را ورق می زنیم،یکی از مشخصه های بارزی که در اعتقادات اقوام اولیه و تمدن های باستانی به وفور یافت می شود،اعتقاد به دو نیروی خیر و شر است که همواره با یکدیگر در تقابل بوده اند،به طوری که در میان اقوام اولیه بین النهرین این دو اصل کاملا به یکدیگر پیوسته بودند و همواره در کنار خدایان خیر و خوبی ها خدایانی با ماهیت شیطانی نیز تصویر می شده است.اسطوره هایی همچون اهریمن و اهورامزدا در ایران باستان،ست و اوزیریس در مصر باستان از این نمونه اند. در این میان به مواردی بر می خوریم که خدایانی با ماهیت شیطانی توسط برخی قبایل بدوی ستایش می شده اند.چنانچه که گذشت این نیرو در عرض و تقابل نیروی خیر در جهان نگریسته می شد. بدینوسیله این تفکر در زندگی مردم جاری و ساری شد که هر گاه خیری می رسید از آن ایزد بود و هر گاه شر می رسید از آن شیطان.رفته رفته اعتقاد به شیطان و تاثیر او در زندگی انسان تقویت شد و از او به عنوان نیرویی مقدس یاد می شد که نباید او را رنجاند چون خشمگین می شود و آسیبی از ناحیه ی او به ما می رسد. باور به اینکه شر و شیطان مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای ثنوی و دوگانه‌گرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تأمین نمی‌شود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامه‌هایی داشته باشند.لذا برای جلب رضایت او مراسمات و مناسکی به وجود آمد. یکی از برجسته ترین این مناسک آئین قربانی برای خدایان است. میان اقوام ابتدایی سراسر جهان قربانی برای فرونشاندن خشم خدایان انواعی داشته که از ریختن جرعه ای آب یا شراب تا اهدای گیاهان و محصولات،ذبح حیوانات و کودکان وبزرگسالان،همچنین به آتش افکندن کودکان را شامل می شود.[1] طریقه ونوع آئین قربانی در میان اقوام مختلف بسیار متنوع است.دربسیاری از اقوام این آئین به صورتی پیچیده در آمده است که افرادی خاص، که"کاهن" خوانده می شوند، در محلی خاص و با اعمال خاص آن را انجام می دهند.[2] آئین شیطانی قربانی انسان خصوصا نوزادان پسر را در بسیاری از تمدن های باستانی می توان مشاهده کرد.از آن جمله می توان به اقوامی همچون آزتک ها،بابلی ها،کنعانی ها اشاره کرد که برای خوشنودی خدایان خود همچون تسکاتلیپوکا،بعل و مولوخ قربانیانی از جنس انسان اهدا می نموده اند.در اکتشافات باستان شناسی اخیر نیز در یکی از تپه های باستان‌شناسی در نزدیکی تونس، یکی از مراکز پرستش بعل، 6000 خمره پیدا شد که همگی پر از بقایای سوخته نوزاد‌ها بودند. [3] در میان مجموعه متون مقدس آئین هندوئیسم که با عنوان "وداها"[4] شهرت دارد، ودایی به نام "یجور ودا"[5] به معنای "ودای قربانی" وجود دارد که در آن می توان لیست نام های خدایان و قربانی مورد علاقه هر یک را پیدا کرد. نمونه هایی از قربانی کردن انسان در میان برخی روستانشینان هندو مذهب در هندوستان، تا دوران های نزدیک به ما نیز وجود داشته است. برخی از هندوان در سال های نه چندان دور هر ساله برای خدای مادر، "کالی"[6] و "شیوا"[7]، انسان قربانی می‌کردند و همیشه این باور در هندویسم بوده که شیوا از گوشت انسان تغذیه می‌کند. هر جمعه در معبد شیوا در "تنجور"[8] یک کودک مذکر را قربانی می‌کردند. این عمل به طور رسمی تنها در قرن نوزدهم متوقف شد.[9] از دیگر آئین ها و مراسمات شیطانی که در میان اقوام ابتدایی مشاهده می شود، برگزاری انواع و اقسام مراسمات جادوگری است.در این آئین ها غالبا افرادی برجسته از میان قبایل با ارتباط با ارواح شرور و خبیث مدعی بودند که دارای قدرت های شیطانی بوده و می توانند این قدرت ها را در راستای رسیدن به مقاصد شوم خود استفاده نمایند. البته در علومی مانند تاریخ ادیان آئین ها و مراسمات جادوگری در میان قبایل بدوی به معنای عام تری به کار می رود و تنها صورت های شیطانی آن مدنظر نمی باشد.بلکه صورت های مشابه همچون انجام اعمال و خواندن اوراد مخصوص برای تسخیر یا دفع نیروی موجود در طبیعت(مانا)[10] و یا درمانگری بوسیله جادو را نیز شامل می شود.[11] در برخی از دوره ها نیز شیطان پرستی باستانی نسبت خود را با شیطان گسسته و به پرستش الاهة باروری تبدیل شده است. برگزاری جشن های باروری که در آن ها زنان و مردان بی‌مهابا به هم می‌آمیختند و موسیقی‌های محرک جنسی نواخته می شد[12]،نمونه ای از آئین های پرستش الاهه باروری است.آئین باروری که در تمدن های شرق باستان و بین النهرین نمونه های فراوانی از آن به چشم می خورد،بر اساس قانون تشابه[13] در جادوگری شکل گرفته بود. این قانون می‌گوید «هر چیزی مشابه خود را ایجاد می‌کند.» از این رو برای باروری هرچه بیشتر زمین، باید عمل جنسی و باروری را آشکارا و دسته جمعی در برابر زمین انجام داد تا محصول بیشتری ایجاد شود.[14] اما این که چگونه این آئین ها در میان قبایل بدوی مرسوم گشته و با وجود پیامبران الاهی درهر زمان چه عاملی باعث گرایش آنان به چندخدایی و پرستش خدایان شیطانی گردیده است، سوالی است که برخی آن را با این فرضیه پاسخ داده اند که : ادیان ابتدایی که پیامبران الاهی برای بشر می‌آوردند مثل ادیان ابراهیمی در راستای پیوند میان ساحت مادی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران می‌کوشیدند تا دست خلاق و روزی بخش خداوند را در چرخة این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند. به دنبال تعالیم انبیا مردم کشت و زرع و باران و آفتاب و سایر نمودها و پدیده‌های طبیعی را نشانه‌ای از پروردگار و لطف و رحمت او می‌دانستند و همواره می‌کوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیین‌های معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند. اما گاهی خشکسالی می‌شد، یا آفتی تمام تلاش آنها را از بین می‌برد؛ در این مواقع به جهت انحراف از تعالیم پیامبران کم‌کم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات نیروهای شر و شیطانی هم دست در امور جهان دراز می‌کنند و بر سود و زیان انسان مسلط هستند. همچنین در دوره‌هایی که به علت غلبة تعالیم انبیا یا بازشدن افکار امکان علنی شدن ایدئولوژی شیطانی وجود نداشت باز هم شاهد هستیم که رگه‌هایی از تفکرات شیطانی همچنان باقی می‌ماند و بعدها توسعه یافته و مورد بهره برداری قرار می‌گیرد.مثلاً اگر چه افلاطون فیلسوفی الاهی اندیش بود ولی به جهت استفاده از منابع پیش از خود در مصر و بابل و بین النهرین اعتقاد به نمونة اعلای انسانی به صورت زن – مرد که منشأ احساس عشق است و نیز کمونیسم جنسی در طبقه اشراف معتقد شد.این‌ها بذرهای نهفتة شیطانی در یونان باستان است که در روم به صورت مذاهب سری و پرستش خدایان جنسی تبدیل شد و در دورة رنسانس از طریق منابع عرفان یهودی بازگشت افتخار آمیزی به سوی آن اتفاق افتاد و به تمدن مدرن جهت داد.[15] اما عامل مهمتری که در همین دوران شکل گرفت و موجب انتقال بسیاری از آموزه های شیطان گرایانه از دوران باستان به دوره های بعدی گردید،ورود بنی اسرائیل به سرزمین مصر و آشنایی آنان با عقاید کفرآمیز مصرباستان است.برای تشریح بهتر این عامل باید گذری کوتاه بر تاریخ بنی اسرائیل داشته باشیم. حضرت یعقوب(ع) فرزند اسحاق نبی(ع) ملقب به اسرائیل،دوازده فرزند پسر داشت که یکی از آنان حضرت یوسف (ع) است.برادران یوسف به خاطر حسادتی که نسبت به برادرشان داشتند،آن را در دل چاهی انداختند تا به خیال خود دل و جان پدرشان را از اسارت محبت یوسف رها نمایند.اما خواست خداوند بر آن بود که کاروانی از مصریان یوسف را از دل چاه بیرون آورده و با خود به مصر برند.در آن جا بود که حضرت یوسف(ع) پس از گذشت سال ها و عبور از امتحانات سخت الاهی به مقام عزیزی مصر رسید.در همان دوران برادران یوسف که به خاطر قحطی و خشکسالی آن زمان برای دریافت آذوقه راهی مصر شده بودند در کمال ناباوری با برادر خود مواجه شدند که به مقام والایی در حکومت مصر دست یافته است.خانواده حضرت یوسف(ع) که در سرزمین کنعان زندگی می کردند،به خاطر جایگاه برادرشان به مصر نقل مکان کرده و در آن جا سکنی گزیدند. تمدن مصر یکی از کهن ترین تمدن های باستانی است که در منابع تاریخی قدمتی پنج هزار ساله برای آن شمرده اند.در این منابع تاریخ مصر باستان را به سه دوره تقسیم می نمایند: دوران سلطنت کهن،دوران میانه،دوران جدید. یکی از ویژگی های بارز تمدن مصرباستان در همه این دوره ها رواج عقاید خرافی،آئین های جادویی و شیطانی و پرستش خدایان گوناگون بوده است[16] ، که گستره رواج این عقاید را هنوز هم در آثار به جا مانده از آن دوران می توان مشاهده نمود. طبق برخی شواهد تاریخی حضرت یوسف(ع)در دوران جدید مصرباستان زندگی می نموده است. بنی اسرائیل پس از ورود به مصر و مواجه شدن با آن تمدن عظیم به نوعی مبهوت آن شده و به مرور عقاید خرافی و آموزه های شیطانی آن را نیز وارد زندگی خود نمودند.پس از فوت حضرت یوسف(ع) فراعنه ی بعدی مصر به علت جایگاه ویژه ی بنی اسرائیل در میان مردم و حکومت مصر ،از جانب آنان احساس خطر کرده و شروع به آزار و اذیت بنی اسرائیل و تحقیر آنان نمودند.[17][18] تا آن که پس از 400 سال خداوند حضرت موسی (ع) را به پیامبری مبعوث نمود[19] تا بنی اسرائیل که در آن زمان جمعیتی قریب به 600 هزار نفر پیدا کرده بودند را از شر فرعونیان رهایی بخشد.[20] همانگونه که قبلا به آن اشاره شد آموزه های جادویی و شیطانی مصریان باستان به مرور وارد زندگی بنی اسرائیلیان نیز شده بود.با مراجعه به برخی آیات قرآن کریم متوجه می شویم که مجاهدت های شبانه روزی حضرت موسی(ع) و تعالیم وحیانی دین یهود نیز نتوانسته بود به طور کامل آثار مخرب این عقاید کفرآمیز را در میان برخی منحرفین بنی اسرائیل ریشه کن نماید.در آیه 138 سوره اعراف می خوانیم: "وَجَاوَزْنَا بِبَنِی إِسْرَائِیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا یَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ" " و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم در مسیر خود به جمعیتی رسیدند که اطراف بت هایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در این هنگام بنی اسرائیل) به موسی گفتند توهم برای ما معبودی قرار ده همانگونه که آنها معبودان (و خدایان دارند!) گفت: شما جمعیتی جاهل و نادان هستید." علامه طباطبایی در ذیل این آیه در تفسیر المیزان با اشاره به این مطلب که قوم بنی اسرائیل عموما مردمانی مادی و حس گرا و تحت تاثیر عقاید کفرآمیز مصریان بوده اند می نویسد:" بنى اسرائیل بعد از جدشان ابراهیم (ع) به دین همان جناب باقى بوده و از میان آنان اسحاق، یعقوب و یوسف (ع) برگزیده شدند که ایشان را به آن دین یعنى به دین توحید دعوت نموده و چنین اعلام مى کردند که در دین توحید جز خداى سبحان کسى و یا چیزى نباید پرستش شود، و خدا را در این باره شریکى نیست، او بزرگتر از آن است که جسم و یا جسمانى بوده باشد و متشکل به اشکال و محدود به حدود و اندازه ها گردد، و لیکن از داستان بنى اسرائیل بر مى آید که مردمى مادى و حسى بوده اند، و در زندگى هیچ وقت از مساله اصالت حس تجاوز نمى کردند، و اعتنایى به ما وراى حس نداشته اند، و اگر هم داشته اند از باب تشریفات بوده، و اصالت حقیقی نداشته. یهودی ها با داشتن چنین عقایدى سال هاى دراز تحت اسارت قبطى ها که رسمشان بت پرستى بود، و در عین اینکه عصبیت ایلى و خانوادگى مجبورشان مى کرده که دین آباء و اجدادى خود را تا اندازه اى حفظ کنند ولی تحت تاثیر بت پرستى آنان نیز بودند، و این تقریبا یک طبیعتى براى ایشان شده، و خلاصه در ارواحشان اثر عمیقى باقى گذاشته بود. و به همین جهت بیشترشان خداى تعالى را جز جسمى از اجسام تصور نمى کردند، بلکه بطورى که از ظاهر تورات هاى موجود امروز بر مى آید او را جوهر الوهى مى پنداشتند که از نظر شکل شبیه به انسان است، و هر چه موسى (ع) ایشان را به معارف دینى و به حق نزدیک مى کرد نتیجه اش تنها این مى شد که صورت و شکل خدا را در ذهن خود تغییر دهند، به همین علت وقتى در مسیر راه به قومى برخوردند که داراى بت هایى بوده و آن بت ها را مى پرستیدند، عمل ایشان را پسندیده یافته و آرزو کردند که آنان نیز چنین بت هایى مى داشتند، لذا از موسى (ع) تقاضا کردند براى ایشان بت هایى درست کند هم چنان که آن قوم براى خود درست کرده بودند."[21] همچنین در ماجرای تمایل بنی اسرائیل به پرستش گوساله سامری که در آیات مختلفی در قرآن کریم[22] و همچنین بخش هایی از تورات[23] به آن اشاره شده است،نیز رنگ و بویی ازاین اعتقادات شیطانی و تاثیر پذیری بنی اسرائیل از عقاید خرافی مصر باستان را می توان مشاهده کرد.گوسالة طلایی که بنی‌اسرائیل در زمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، در حقیقت نسخه عینی از"هاثر[24]" و "آفیس"[25]، بت‌های مصریان بود. ریچارد رایوز، نویسنده مسیحی کتاب "زمان طولانی زیر آفتاب" در کتاب خود می‌نویسد: "هاثر و آفیس، خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشیدپرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله از تاریخ طولانی خورشیدپرستی مصر می‌باشد. گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملاً اثبات شده این موضوع است که ضیافت ذکر شده به خورشیدپرستی مربوط بوده است."[26] این عقاید شیطانی به گونه ای زیرزمینی و مخفی درمیان منحرفین بنی اسرائیل سینه به سینه منتقل شد و در دوره ی حکومت حضرت سلیمان نبی(ع) و ارتباط برخی از این افراد با جنیان گمراه قوت بیشتری پیدا کرد. در آیه 102 سوره بقره[27] می توان گستره اشاعه آموزه های جادوگری در آن برهه از تاریخ یهود را به وضوح مشاهده کرد.به گونه ای که خداوند دو فرشته با نام "هاروت" و "ماروت" را به سمت قوم یهود فرستاد تا با آموزش های خود به یهودیان با این امور شیطانی مقابله نمایند.لکن عمق انحراف و گرایش به سحر و جادوگری در میان آنان به حدی بود که از این آموزش های الهی نیز سوءاستفاده نموده و آن ها را در مسیر باطل به کار بستند. در برخی از تفاسیر در ذیل این آیه، از امام باقر(ع) روایتی ذکر شده است، که در ضمن آن فرموده پس همین که سلیمان از دنیا رفت، ابلیس سحر را درست کرده، آن را در طومارى پیچید، و بر پشت آن طومار نوشت: "این آن علمى است که آصف بن برخیا براى سلطنت سلیمان بن داوود نوشته، و این از ذخائر گنجینه هاى علم است، هر کس چنین و چنان بخواهد، باید چنین و چنان کند". آن گاه آن طومار را در زیر تخت سلیمان دفن کرد، آن گاه ایشان(یهودیان) را به در آوردن راهنمایى کرد، و بیرون آورده برایشان خواند.لاجرم کفار گفتند: عجب، اینکه سلیمان بر همه ما چیره گشت بخاطر داشتن چنین سحرى بوده، ولى مؤمنین گفتند: نه، سلطنت سلیمان از ناحیه خدا و خود او بنده خدا و پیامبر او بود، و آیه (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلى مُلْکِ سُلَیْمانَ) در خصوص همین مطلب نازل شده است. [28] باز در دوران های بعدی در اثر مراوداتی که قوم یهود با تمدن های باستانی مجاور خود از جمله فینیقی ها داشتند برخی از گرایشات کفرآمیز آنان را گرفته و از مسیری که انبیاء متعدد بنی اسرائیل برایشان ترسیم می نمودند منحرف می شدند.نمونه ای از این انحرافات شیطانی شیوع پرستش بتی به نام "بعل" در میان یهودیان منحرف است.بعل نام خدایی است که جوامع باستانی بسیاری در سرزمین بین النهرین، آن را می پرستیدند.[29]از جمله این اقوام به فینیقی ها می توان اشاره کرد که در منطقه لبنان کنونی می زیستند.هم اکنون نیز شهری در کشور لبنان با نام "بعلبک" به معنای "محل پرستش بعل" موجود است. در روایات عهد عتیق شرحی مفصل از رواج "بعل پرستی" و گسترش فساد و ستم اجتماعی در سرزمین های بنی اسرائیل مندرج است.طبق این روایات "ایزابل" حاکم مطلق و خونریز سرزمین های بنی اسرائیل بود؛انبیاء خداوند را می کشت و ایشان گروه گروه از دست او در غارها پنهان می شدند.این سرآغاز موجی جدید از جنبش پیامبری در میان بنی اسرائیل می باشد.این پیامبران مصلحینی هستند با شخصیت مردمی و بسیجگر که مردم را به احیاء سنن موسوی،یکتاپرستی و عدالت اجتماعی فرا می خوانند.در چنین دورانی است که یکی از شگرف ترین پیامبران ظهور می کند؛کسی که از نظر احیاء سنن یکتاپرستی در میان پیامبران پس از موسی(ع) تا آن زمان یگانه است.او "ایلیاء نبی" نام دارد و همان پیامبری است که قرآن کریم در سوره صافات با نام "الیاس" از او با تجلیل فراوان یاد کرده و خاندان او را "آل یاسین" نامیده است.[30][31]در آیه 125 این سوره صراحتا به مبارزه حضرت الیاس(ع) با پرستش بت "بعل" در میان بنی اسرائیل اشاره شده است.آن جا که حضرت الیاس نبی به قوم خود می فرماید:"أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ"[32] آیا بت « بعل » را مى پرستید و بهترین خالق و سازنده را رها مى کنید؟ یهودیان منحرف به مرور زمان این اعتقادات شیطانی را با تعالیم وحیانی تورات در هم آمیخته و با تحریفات فراوان در آن کتاب مقدس، پشتوانه ی شریعت گونه ای برای عقاید شیطانی خود پدید آوردند.این آموزه های شیطانی بود که بعدها،در دوران قرون وسطی،در قالب عرفان یهود و یا همان عرفان کابالا آشکار گردید. به عقیده فیبر اولیوت[33]،مورخ یهودی،کابالا سنتی است که برخی رهبران بنی اسرائیل از عقاید مصریان باستان آموختند و به صورت شفاهی نسل به نسل منتقل کردند.یکی دیگر از مورخان یهودی به نام تئودور ریناخ درباره آثار زیانبار عرفان کابالا بر دین یهود این گونه می نویسد:"کابالا یک سم بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن راآلوده نمود.[34] [1] . آشنایی با ادیان بزرگ،ص12 [2] . تاریخ جامع ادیان،ص22 [3] . (نک. آفرینش در اساطیر آمریکا،سید حسن حسینی)همچنین(نک. دین و اسطوره در آمریکای وسطا،مهران کندری)همچنین (نک.مقاله گذری بر موضوع قربانی انسان در آئین های رازآلود) [4] . Vedas [5] . Yajur-Veda [6] . Kali [7] . Shiva [8] . Tanjour [9] . مقاله گذری بر موضوع قربانی انسان در آئین های رازآلود [10] . مقصود از مانا یک قوه و نیروى بى تعین است که در همه جا پراکنده و منتشر، و بین همه موجودات بى جان و جاندار، مقدس و غیر مقدس ، مشترک است.(تاریخ ادیان و مذاهب جهان،ج1) [11] . در مباحث تاریخ ادیان غالبا به افرادی که متصدی این امور به معنای عام جادوگری در میان قبایل بودند،شمن گفته می شود.میرچا الیاده از محققین برجسته حوزه ادیان در کتاب خود با عنوان "شمنیسم،فنون کهن خلسه" آورده است: "اعتقاد بر این است که او(شمن) مانند همه پزشکان قادر به درمان است و مانند همه جادوگران قادر است معجزاتی از نوع معجزات مرتاضان، خواه بدوی یا مدرن انجام دهد.اما علاوه بر این او هادی روح به دنیای مردگان است و ممکن است کاهن،عارف و شاعر نیز باشد" (شمنیسم فنون کهن خلسه،ص40) [12] . نک. دهکده‌های جادو، صص 300-336 [13] .نک. تاریخ تمدن.ج1.ص79 [14] . در بسیاری از کشورهای جهان هنگام کاشت یا برداشت محصول هم‌آغوشی یا رابطه جنسی همسران و غیر همسران رایج بوده و در موارد زیادی هنوز هم ادامه دارد.(نک.شاخه‌ زرین.ص183) [15] . شیطان پرستی موجی در زمان حال یا طرحی برای آینده [16] .در بسیاری از علوم از جمله:تاریخ ادیان،باستان شناسی،تاریخ تمدن،تاریخ جادوگری به این ویژگی تمدن مصر باستان اشاره نموده اند،همچنین در آیات مختلفی از قرآن کریم که داستان حضرت موسی(ع) و مبارزه آن حضرت با ساحران و یا داستان تعبیر خواب فرعون توسط معبران در زمان حضرت یوسف(ع) در آن ها آمده است،می توان گستره وجود اعتقادات خرافی و سحرو جادو را در تمدن مصر باستان مشاهده کرد. [17] . عهد عتیق، سفر خروج،فصل 1 [18] . وَإِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ (بقره،49) [19] . عهد عتیق،سفر خروج،فصل10،آیه 40 [20] . تبار انحراف، ص91 [21] .تفسیر المیزان،ج8،ص 300 و 301 [22] . وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَوْا أَنَّهُ لَا یُکَلِّمُهُمْ وَلَا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا اتَّخَذُوهُ وَکَانُوا ظَالِمِینَ (اعراف،149) [23] . عهدعتیق،سفر خروج،فصل 32 (البته در مطالب تحریف شده تورات ساختن گوساله را به هارون برادر حضرت موسی(ع) نسبت می دهند) [24] . Hathor [25] . Aphis [26] . Richard Rives, Too Long in the Sun, Partakers Pub., 1996, pp. 130-31(به نقل از کتاب فراماسونری جهانی نوشته هارون یحیی) [27] . وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ. [28] .تفسیر عیاشی،ج1،ص52،حدیث 74 و تفسیر قمی،ج1،ص55 [29].نک.دانشنامه اینترنتی بریتانیکا،بخش تاریخ و جامعه،مقاله "بعل" (http://www.britannica.com/EBchecked/topic/47227/Baal) [30] .سوره صافات،آیات 123 تا 132 [31] . زرسالاران یهودی و پارسی،ج1،ص 329 [32] .سوره صافات،آیه 125 [33] .Feber de'Olivet [34] . فراماسونری جهانی ، ص 23 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image