انبیاء، آیه ۶۲ و ۶۳-مناظره حضرت ابراهیم(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

آیا حضرت ابراهیم علیه السلام که به قول قرآن براى ما اسوه است V} «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ...» (ممتحنه (۶۰)، آیه ۴).{V، در موضوع شکستن بت ها و واقعه دیدن ستاره و خورشید، دروغ نگفت؟


« قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا یا إِبْراهِیمُ . قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ » 1 « بت پرستان گفتند : اى ابراهیم ! آیا تو این کار را با بت هاى ما کرده اى ؟ ( ابراهیم ) گفت : بلکه آن کار شکستن را بت بزرگ کرده ، از آنها بپرسید اگر مى توانند سخن گویند » . برخى از مفسرین تقدیراتى در نظر گرفته اند تا کلام حضرت ابراهیم علیه السلام را از دروغ خارج کنند مثلاً مى گویند : فاعل H « بل فَعَلَ » E ، در تقدیر است و آن ، « مَن فَعَله » است یعنى « بل فَعَلَه من فَعَلَه بلکه آن کار را کسى انجام داده که به انجام رسانیده است » . طبق این بیان ، کبیرُهم فاعل نیست که دروغ شود بلکه مبتداست و خبرش هذا مى باشد 2 . از این تقدیرات فراوان نقل شده است ولى به نظر ما حق این است که هیچ تقدیرى نیاز نیست و جمله با همین شکلش هم دروغ نیست زیرا این جمله در مقام مناظره استعمال شده است و در مقام مناظره ، گاهى انسان مطلبى را قبول ندارد ولى از آن جا که طرف مقابل آن مطلب را قبول دارد ، براى محکوم نمودنش آن را بیان مى کند . در علم معانى و بیان ، به این نوع استدلال ، جدل گفته مى شود یعنى در استدلال ، انسان از مقدمه اى استفاده کند که مورد قبول طرف مخالف است نه مورد قبول خود او . حضرت ابراهیم علیه السلام مى خواست به مشرکان بفهماند که بت ها هیچ تأثیرى در سرنوشت بشر ندارند و بارها این مطلب را به آنها گفته بود ولى مشرکان زیر بار حرف هاى او نمى رفتند . حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از آن که بت ها را بشکند ، با مشرکان بحث و مناظره کرده بود و آنها را از بت پرستى نهى کرده بود 3 و استدلال کرده بود که بت ها هیچ تأثیرى بر سرنوشت بشر ندارند ولى آنها حاضر به فکر کردن درباره سخنان حضرت ابراهیم علیه السلام نبودند و مى گفتند : ما پیرو پدرانمان هستیم . در چنین وضعى ، حضرت ابراهیم علیه السلام صحنه اى را طراحى کرد تا آنها را به تفکر وادارد و از خود آنها اعتراف بگیرد که بت ها قادر به هیچ کارى نیستند . او بتها را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت و ادعا کرد که بت بزرگ ، بت ها را شکسته است . این جمله در واقع ، یک استدلال است که بخشى از مقدمات آن در ذهن مشرکان است . صورت منطقى این استدلال ، چنین است : . 1 شما مشرکان مدعى هستید که بت ها در سرنوشت بشر مؤثرند . . 2 اگر بت ها در سرنوشت بشر مؤثر باشند ، لازم مى آید که بر انجام امور قادر باشند . . 3 اگر بت ها داراى قدرت باشند ، بت بزرگ از همه آنها قدرتمندتر خواهد بود . . 4 بنابراین ، اگر بت ها نابود شده اند و تبر بر دوش بت بزرگ است ، پس شما باید نتیجه بگیرید که بت بزرگ ، آنها را نابود ساخته است زیرا بشر نمى تواند بت ها را نابود کند چون به عقیده شما بر بشر تسلط دارند . وقتى حضرت ابراهیم علیه السلام آن جمله را گفت ، در واقع ، این استدلال را در ذهن مشرکان زنده کرد و آنها با این سخن به درون خود رجوع کردند و متوجه شدند که عقیده شان باطل است و به همین دلیل ، همدیگر را ملامت نمودند « فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ » 4 « آنها به وجدان خویش بازگشتند و ( به خود ) گفتند : حقّاً که شما ستم گرید » . « آن گاه سرهاى خود را پایین انداختند و گفتند : تو مى دانى که این بت ها نمى توانند سخن بگویند » 5 . بنابراین ، جمله « بل فعله کبیرهم هذا » لازمه عقیده مشرکان بود که حضرت ابراهیم علیه السلام آن را در مقام مناظره با آنها بیان کرد یعنى از مسلمات خود مشرکان استفاده کرد تا آنها را محکوم کند و این ، روشى است که همه عقلا در مناظرات به کار مى برند . حضرت ابراهیم علیه السلام از این شیوه مناظره در جاهاى دیگرى نیز استفاده کرده است 6 و در هیچ کدام از این موارد ، خداوند متعال روش حضرت ابراهیم را مذمت نکرده است بلکه آن را به عنوان روش جدال احسن پذیرفته است . علت این که این گونه حرف زدن در مقام مناظره ، دروغ نیست ، نکات زیر است : اولاً ، مخاطب مى داند که این حرف ، عقیده متکلم نیست . ثانیاً ، بطلان آن براى هر دو طرف مناظره ، کاملاً روشن است . ثالثاً ، متکلم مى داند که مخاطب هم به بطلان این مطلب آگاه است . بنابراین ، متکلم در چنین مقامى ، به هیچ وجه انتظار ندارد که حرف او مورد پذیرش مخاطب قرار گیرد بلکه برعکس ، غرضش این است که حرف او مورد انکار مخاطب واقع شود تا او بتواند از این انکار استفاده کند و او را محکوم کند در حالى که در دروغ ، قصد متکلم این است که حرف او مورد قبول مخاطب واقع شود . افزون بر اینها ، حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از این که بت ها را بشکند ، به بت پرستان گفت : من بت ها را خواهم شکست . 7 بنابراین ، هم بت پرستان مى دانستند که او بت ها را شکسته است و هم خودش مى دانست که بت پرستان این مطلب را مى دانند و روشن است که در چنین وضعى ، کسى دروغ نمى گوید و اگر در چنین وضعى شخصى واقعیت مطلب را انکار کند ، حتماً منظورى غیر از معنى ظاهرى جمله دارد به ویژه ، اگر متکلم حکیم باشد و به عبارت دیگر ، براى مخاطبان حضرت ابراهیم علیه السلام ، هفت نشانه وجود داشت که او از این جمله ، هدفى دیگر دارد . اما آیات ستاره و خورشید درباره سخن حضرت ابراهیم علیه السلام درباره خورشید و ماه ، در قرآن چنین آمده است : « فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّى فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ . فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّى فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِى رَبِّى لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ . فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَهً قالَ هذا رَبِّى هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّى بَرِى ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ » 8 « پس چون شب بر او پرده افکند ، ستاره اى دید گفت : این ، پروردگار من است . و آن گاه چون غروب کرد ، گفت : من غروب کنندگان را دوست ندارم و چون ماه را در حال طلوع دید ، گفت : این ، پروردگار من است آن گاه چون ناپدید شد ، گفت : اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود ، قطعاً از گروه گمراهان بودم » . این عبارت نیز مانند آیات شکستن بت ها ، جدل است یعنى ابراهیم از شیوه جدل ، براى بحث با بت پرستان استفاده کرده است . حال باید دید که حضرت ابراهیم علیه السلام چگونه از غروب آفتاب و ماه و ستارگان بر نفى ربوبیت آنها استدلال کرد ؟ این استدلال ، ممکن است از سه راه زیر باشد : . 1 پروردگار و مربى موجودات ، باید همیشه ارتباط نزدیک با مخلوقات خود داشته باشد و لحظه اى نیز از آنها جدا نشود . بنابراین ، چگونه موجودى که غروب مى کند و ساعت ها نور خود را مى چیند و از بسیارى موجودات به کلى بیگانه مى شود ، مى تواند پروردگارت و رب آنها باشد ؟ . 2 موجودى که داراى غروب و طلوع است ، اسیر چنگال قوانین است و چیزى که خود محکوم این قوانین است ، چگونه مى تواند حاکم بر آنها و مالک آنها باشد ؟ او خود مخلوق ضعیفى است که باید در چارچوب قوانینى که کمترین تخلف در آنها راه ندارند ، حرکت کند . . 3 موجودى که داراى حرکت است ، حتماً موجود حادثى خواهد بود زیرا همان طور که مشروحاً در فلسفه اثبات شده ، حرکت ، همه جا دلیل بر حدوث است زیرا حرکت خود یک نوع وجود حادث است و چیزى که در معرض حوادث است ، یعنى داراى حرکت است و نمى تواند یک وجود ازلى و ابدى باشد . 9 همین مطلب را ( که حضرت ابراهیم علیه السلام در مقام احتجاج بیان فرموده ) ، امام رضاعلیه السلام در قالب استفهام انکارى بیان فرمود یعنى « هذا ربّى » ، جمله اى سؤالى است و معناى آن این است که « آیا این خداى من است ؟ » و سؤال نیز به جهت انکار صورت گرفته است . حضرت امام رضاعلیه السلام فرمود : ابراهیم علیه السلام در میان سه گروه واقع شده بود گروهى که ( ستاره ) زهره را مى پرستیدند گروهى که ماه را ستایش مى کردند و گروهى که خورشید را پرستش مى کردند و این در زمانى بود که از مخفیگاهش در زیر زمین که او را نهان داشته بودند ، خارج شد . وقتى شب او را فراگرفت و زهره را دید ، از روى انکار گفت : آیا این پروردگار من است ؟ وقتى ستاره غروب کرد ، گفت : من غروب کننده ها را دوست ندارم زیرا افول و غروب از صفات پدیده ها است نه از صفات موجود قدیم و ازلى و وقتى ماه را در آسمان دید ، با حالت انکار گفت : آیا این پروردگار من است ؟ وقتى غروب کرد ، گفت : اگر پروردگارم مرا هدایت نکند ، گمراه خواهم شد و منظورش این بود که اگر پروردگارم هدایتم نمى کرد ، گمراه شده بودم و فردا صبح که خورشید را دید ، باز از روى انکار گفت : آیا این پروردگار من است ؟ این از ماه و زهره بزرگ تر است و وقتى خورشید هم غروب کرد ، به آن سه گروه رو کرده ، گفت : « یا قَوْمِ إِنِّى بَرِى ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ . إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ » 10 « اى مردم ! من از آن چه شما آنها را شریک خدا قرار مى دهید ، دور و برکنار هستم . من روى خود را به سوى کسى که آسمان ها و زمین را آفریده ، برمى گردانم ( - ( و از باطل به سوى حق مى روم ) - ) و مشرک نیستم » . حضرت ابراهیم علیه السلام با این گفته هاى خود ، خواست براى آنان بطلان دینشان را روشن کند و برایشان ثابت کند که عبادت کردن چیزهایى که مثل زهره و ماه و خورشید هستند ، صحیح نیست بلکه شایسته عبادت تنها خالق آنها و خالق آسمان و زمین است و آن دلیل هایى که براى قوم خود آورد ، الهام خدا و از داده هاى او بود همان طور که خداوند مى فرماید : « وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلى قَوْمِهِ » 11 « و آنها دلیل ها و حجت هاى ما بود که به ابراهیم دادیم تا در مقابل قوم خود به آنها استدلال کند » . 12 ( 1 ) انبیاء ( 21 ) ، آیه 63 - . 62 ( 2 ) مجمع البیان ، ج 7 ، سوره انبیاء . ( 3 ) صافات ( 37 ) ، آیه 85 و 86 انبیاء ( 21 ) ، آیه 52 . 57 ( 4 ) انبیاء ( 21 ) ، آیه . 64 ( 5 ) انبیاء ( 21 ) ، آیه . 65 ( 6 ) انعام ( 6 ) ، آیه 74 - . 81 ( 7 ) . ک : انبیاء ( 21 ) ، آیه . 57 ( 8 ) انعام ( 6 ) ، آیه 76 . 77 ( 9 ) تفسیر نمونه ، ج 5 ، ص 313 و . 314 ( 10 ) انعام ( 6 ) ، آیه 78 - . 79 ( 11 ) انعام ( 6 ) ، آیه 78 - . 79 ( 12 ) عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، ترجمه غفارى و مستفید ، ج 1 ، ص . 400 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image