تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
سيد جمالالدين اسد آبادي يكي از برجسته ترين متفكران مسلمان در قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم هجري است. وي در جريان تحريم تنباكو از سوي ميرزاي شيرازي، همانگونه كه در اواخر متن نامهاش ذكر شده، به درخواست عالم بزرگ آية الله حاج سيد علي اكبر فال اسيري نامهاي به مرحوم آية الله ميرزاي شيرازي مينويسد. اصل اين نامه به عربي نوشته شده است. كه بخشي از ترجمه آن نامه با اندكي تلخيص در پي ميآيد و جهت اطلاع از متن اصلي نامه به منابع پاياني مراجعه فرمائيد. «اين نامه، درخواست عاجزانه ملت اسلام است كه به پيشگاه زمامداران عظيم الشأن خود تقديم ميدارد. پيشواي دين! پرتو درخشان انوارائمه .... جناب حاجي ميرزا محمد حسن شيرازي ! خدا نيابت امام زمان (عج) را به تو اختصاص داده و از ميان طايفه شيعه تو را برگزيده ... ملت اسلام در هر پيشآمدي به تو متوجه شده و در هر مصيبتي چشمش را به تو دوخته و سعادت، خوشبختي و رهايي خود را در دست تو ميداند. با اين حال اگر ملت را به حال خود گذاشته و به آنها توجه نداشته باشي، افكارشان پريشان ميشود و پايه ايمانشان سست ميگردد. چرا؟ چون توده نادان در معتقدات خود، جز استقامت و ثبات قدمي كه طبقه دانا در عقايدش نشان ميدهد، دليلي ندارد. پس از اين مقدمات متذكر ميشوم كه : ملت ايران با همه مشكلات سختي كه دامنگيرش گشته، مشكلاتي كه سبب شده است، كفار بر كشور اسلامي دست يافته و بيگانگان به حق مسلمانان دست بيندازند و با اين حال تو را ساكت ديده و ميبينند. به ياري آنها برنميخيزي از خود بيگانه شده و در سر دو راهي شك و يقين، مانده. نميداند چه بكند و راهش از كدام سمت است. مانند مسافر نابلدي كه در شب تاريك خط سير خود را گم كرده، گاهي از چپ و گاهي از راست ميرود. در وادي پهناور خيالات گوناگون متحير مانده، چنان دچار يأس شده و چنان راه چاره به رويش بسته است كه نزديك است، گمراهي را بر رستگاري ترجيح دهد و از شاهراه سعادت منحرف شده، اسير هوي و هوس گردد. ايرانيان همگي مات و مبهوت مانده از هم ميپرسند؛ چرا حضرت حجةالاسلام در مقابل اين حوادث سكوت نموده؟ كدام پيش آمد ايشان را از ياري دين بازداشته؟! برخي مردم سست عقيده درباره شما نيز بدگمان شده، خيال ميكنند، هر چه به آنها گفتهاند دروغ بوده و دين، افسانههاي به هم آميخته و دام گسترده ايست كه مردم دانا به وسيله آن، نادانها را صيد ميكنند. چرا؟! چون آنها ميبينند همه مردم در برابر تو تسليمند، امر تو در جامعه مسلمانان نافذ است، هيچكس در مقابل حُكمت گردن فرازي نميكند ، اگر بخواهي، ميتواني با يك كلمه افراد پراكنده را جمع كني و با متفق ساختن آنها، دشمن خدا و مسلمانان را بترساني و شر كفار را از سر مسلمين برطرف نمايي. حق را بايد گفت، تو رئيس فرقه شيعه هستي، تو مثل جان در تن همه مسلمانان دميدهاي ... اگر براي گرفتن حق قيام كني، همه به پشتيباني تو برخاسته، آنگاه افتخار و سربلندي نصيبشان خواهد شد. ولي اگر به جاي خود بنشيني، مسلمانان هم متوقف شده و زير دست ميشوند. ممكن است وقتي كار به اين صورت بماند و مسلمان رئيس خود را خاموش ديده، اين خاموشي را براي خود عذر ميپندارند. به خصوص وقتي مشاهده ميكنند رئيس مذهب در يك اقدامي كه همه مسلمانان آن را واجب دانسته و خطر حتمي در پرهيزش ميدانند سستي نمايد. آيا چه كسي براي اين كار سزاوارتر از مردي است كه خدا در قرن چهاردهم از ميان همه ، او را انتخاب كرده و برهان دين و حجت بر مردمان قرار داده؟! پيشواي بزرگ! پادشاه ايران سست عنصر و بدسيرت گشته، مشاعرش ضعيف شده، بدرفتاري را پيش گرفته، خودش از ادارة كشور و حفظ منافع عمومي عاجز است، لذا زمام كار را به دست مرد پليد و بدكردار ـ امينالسطان ـ داده كه در مجمع عمومي به پيامبران بد ميگويد. نه فرمان دين را ميپذيرد، نه به رؤساي ديني ارجي ميگذارد. به علماء بد ميگويد به مردم پرهيزگار تهمت ميزند، به سادات توهين مينمايد. از اروپا كه برگشته؛ پرده شرم را پاره كرده، خودسري را پيش گرفته، بيپرده بادهگساري مينمايد. اين كارهاي خصوصي اوست؛ اما آنچه به زيان مسلمانان انجام داده اين است كه قسمت عمده كشور و درآمد آن را به دشمنان دين فروخته كه به تفصيل عبارت است از: 1. كانها ـ معادن ـ و راههايي كه به كانها منتهي ميشود و همچنين خطوطي كه از معادن به نقاط مهمه كشور متصل است. 2. كاروانسراهايي كه در اطراف شوسه بنا ميشود به انضمام مزارع و باغستانهايي كه در اطراف اين راهها واقع است. 3. رود كارون و مسافرخانههايي كه در دو طرف اين رود ساخته ميشود. 4. راه، از اهواز تا تهران و آنچه از بناها و مسافرخانهها و ... در اطراف آن واقع است. 5. تنباكو و آنچه لازمه اين محصول است. 6. جمع آوري انگور به منظور ساختن شراب و هر چه از دكان و كارخانه لازم دارد. 7.صابون، شمع، شكر و كارخانههايي كه لازمه آنها است. 8. بانك. آن وقت اين خائن احمق براي اين كه ملت را راضي نمايد، دليل پوچي براي كردار زشت خود اقامه كرده و ميگويد: اينها معاهده موقتي است كه مدتش از صد سال تجاوز نخواهد كرد! نصف ديگر مملكت را هم به عنوان حق السكوت به دولت روسيه داده آن هم عبارتست از مرداب رشت و راه انزلي تا خراسان و آنچه از خانهها و مسافرخانهها و باغستانها تابع اين راه است... خلاصه اين مرد تبهكار، كشور ايران را اين طور به مزايده گذاشته و خانههاي محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ممالك اسلامي را به اجنبي ميفروشد. تو اي پيشواي دين! اگر به كمك ملت برنخيزي و آنها را جمع نكني و كشور را با قدرت خود از چنگ اين گناهكار بيرون نياوري، طولي نخواهد كشيد كه مملكت اسلامي زير اقتدار بيگانگان در ميآيد ... تو ميداني علماي ايران همگي سينههايشان تنگ شده و منتظر شنيدن يك كلمه از تو هستند. چطور جايز است كسي كه خدا اين قدرت را به او داده، كشور و ملت را به اين حال بگذارد؟ باز به نام يك نفر مطلع به حجة الاسلام ميگويم: دولت عثماني هم از قيام تو خوشحال شده و در مبارزه با اين تبهكار به تو كمك خواهد كرد. از طرفي وزراء و فرماندهان ايراني هم با اين نهضت موافق بوده و خوشحالند. علماء اگر چه از رفتار اين مرد احمق خائن، به شدت انتقاد كردهاند، ولي طوري نيست كه بتوانند در يك آن، مقاصد خود را يكي كنند. چون اينها از حيث پايه علمي و وجهه بين مردم در يك درجه هستند، حاضر نميشوند بعضي با بعض ديگر پيوسته و با هم ، همآهنگ شوند تا يك اتحاد حقيقي، توليد گردد. ولي تو نظر به توانايي و نفوذ كلمهاي كه داري در همه آنها مؤثر خواهي بود، دلهاي پراكنده آنها را متحد خواهي كرد... يك كلمه تو سبب ايجاد وحدتي ميشود كه اين بلاهاي محيط كشور را برطرف سازد و دين اسلام را حفظ نموده، جامعه ديني را نگاه بدارد: مسلماً پيشواي كشور از رفتار زشتي كه جاسوسان كفر و ياوران مشركين با واعظ حاجي ملافيضالله دربندي نمودهاند مطلع است و قريباً هم از بدرفتاري كه نسبت به دانشمند مجتهد سيد علي اكبر شيرازي مرتكب شدهاند، مطلع ميشوي. همچنين از كتك و حبس و كشتار پيشوايان ملت آگاه خواهي شد كه از جمله آنها، ميرزا محمد رضا كرماني است و اين مرد خارج از دين ـ امينالسطلان ـ او را در زندان كشت. از جمله آنها فاضل ارجمند حاجي سياح و ميرزا فروغي ... ميباشند. اما فجايعي كه اين پستفطرت نسبت به خودم مرتكب شده، طوريست كه جگرهاي اهل ايمان را پاره ساخته و حتي موجب وحشت كفار خواهد شد. اين مرد پستفطرت موقعي كه من با حالت بيماري در حرم حضرت عبدالعظيم پناهنده شده بودم دستور زنداني نمودن مرا داد. از حضرت عبدالعظيم تا طهران مرا روي برف حركت دادند. البته اين عمل پس از غارت كردن اموالم بود... باز از جمله كارهايي كه كرد و بر پستفطرتي و دنائت خود افزود؛ اين كه براي فرو نشاندن هيجان احساسات عمومي، من و هواخواهانم را كه فقط از روي غيرت ديني در مقام مدافعه از كشور و حقوق رعيب برآمده بوديم به طايفه بابيها نسبت داد. همچنان كه زبان بريده، ابتدا شهرت داد كه من ختنه نشدهام! وا اسلاما! اين ناتواني چيست؟ چگونه ممكن است دزد بيسرو پا و فرومايهاي، مسلمين و كشور اسلامي را به اندك بهايي بفروشد... چون از شما دور هستم مفصلاً شكايت نميكنم. و چون مجتهد عالم حاجي سيد علي اكبر عازم بصره بود به من گفت نامهاي به رئيس مذهب بنويسم و اين مفاسد را متذكر شوم. من هم گفته او را پذيرفتم، اين نامه را مينويسم و ميدانم، خدا به دست تو گشايشي خواهد كرد. والسلام...» جمالالدين الحسيني اين بود نامه سيد جمالالدين ـ با اندكي تلخيص ـ به مرجع عاليقدر جهان تشيع آيةالله العظمي ميرزاي شيرازي در رابطه با قضيه تحريم تنباكو كه از سوي اين مرجع عاليقدر صادر شد. اما نكته قابل توجه اين كه، به نقل از آيةالله حاج شيخ مرتضي حائري از آيةالله سيد محمد فشاركي و او از آيةالله العظمي ميرزاي شيرازي؛ فتواي تحريم تنباكو با اجازه امام زمان (عج) بوده و قبل از نامه سيد جمال الدين صادر شده بود. لكن سيد جمالالدين از اين موضوع بيخبر بوده است. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.