کلام /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

بنابر آنچه ذكر شده که فرايند تعلق روح به گونه اي است كه شرائط مادي يك بدن وقتي به مرتبه و مرحله خاصي برسد، حيات و علم و قدرت كه همان شئون روح هستند به بدن تعلق مي گيرد، آيا اگر بشر روباتي خيلي پيشرفته در آينده بسازد كه تمام شرايط و مشخصات انسان را داشته باشد مانند قدرت تشخيص خوبي از بدي و يا خلاقيت,آن وقت روح به آن تعلق مي گيرد؟ آيا اين روبات ها از خودشان اراده دارند؟


«خداوند انسان را از دو جنبه طبيعي و فرا طبيعي فراهم آورد، طبيعت انسان در آفرينش اول از خاک و گل آغاز شد. سپس به شکل حماء مسنون و صلصال در آمد و سرانجام با پيکري مستوي کاملا پرداخته، پا به هستي گذاشت. اين سير وجودي در فرزندان آدم از آبي سرچشمه مي گيرد که قرار گاه آن، ميانه «صلب» و «ترائب» است. پس خداوند آفرينش انسان را از خاک، آغاز کرد و سپس نسل او را از آب قرار داد. و اين نسل نيز از نطفه به علقه آمد و علقه به مضغه و مضغه به استخوان تبديل و استخوان هم به پيراهني از گوشت، آراسته شد. اين مرحله چگونگي آفرينش نخستين انسان و نسل او که امري است مادي و زمان مند. پس از آفرينش طبيعت انسان، سخن از آفرينش ديگر است که گاهي با تعبير «باش پس مي باشد» آمده است. گاهي با تعبير «خلقي ديگر». گاهي نيز با تعبير «نفخ روح الهي». اين مرحله هم فرا طبيعي، بيرون از محدوده زمان و مکان هستي يافته و مربوط به «عالم امر» است». خداوند وقتي مراحل خلقت ظاهري و طبيعي او را بر مي شمارد. خود را به وصف «بهترين آفريننده گان» نمي ستايد. امّا وقتي از ماوراي طبيعت و وجود فرا ملکي انسان سخن مي آيد خود را به اين وصف مي ستايد. بنابراين با اين آيات نوراني روشن مي شود که هر موجود ذي روحي داراي دو جنبه ملک و ملکوت هست و اگر موجودي اين دو جنبه را با هم داشته باشد آثاري از قبيل، علم، اراده، حرکت، قدرت، حيات، درک و ساير امور مربوط به خود را خواهد داشت. تشخيص خوب و بد آيا با جسم و بدن است يا با روح و نفس؟ خداوند متعال در قرآن کريم سوگند ياد مي کند به نفس و آن موجود نيرومند و دانا و حکيمي که آن را اين چنين مرتب خلق کرد و مراد از نفس، انسانيت و جان همه انسان ها است. بعد در ادامه مي فرمايد: که ما صفات عمل انسان را به انسان شناساند. و به او فهمانديم که عملي که انجام مي دهيد تقوي است و يا فجور. هم چنين خداوند مي فرمايد: ما راه خير و شر را با الهامي از خود تعليم داديم و در نتيجه به خودي خود و به الهام ما خير و شر را تشخيص مي دهد. بنابراين قوه تمييز بين خوب و بد در موجودات همان نفس انساني مي باشد که آيات بالا به آن اشاره دارد. و همان چيزي تشخيص مي دهد که اصل اصيل است که فوق طبيعت است و ماوراء طبيعت، که همان نفس است و انسان تنها همين بنيه محسوسه و جنّه ملموسه نيست. بنابر اين بيانات اگر منظور از این سوال اين باشد که آيا موجودي ساخته شود که بتواند تشخيص بدهد فرق خوبي را از بدي اگر موجودي باشد که ذي روح باشد مثل شبيه سازي حيوانات و يا روبات که داراي روح نيست در اين دو نه قابليت تشخيص است چون مراد از نفس، نفس عاقله بود که بتواند فرق قائل باشـد بـيـن خوبـي و بـدي و ايـن دو نمي توانند، چون حيوانات نفس عاقله ندارند نفس آنان نهايتا حيواني است و روابات هم که جامد است باز نفسي ندارد که خوب و بد را تشخيص بدهد. کيفيت تعلق روح به بدن خلقت بدن انسان اولي، بتدريج و در طول يک زماني صورت گرفته و آنگاه تسويه صورت گرفته و آنگاه نفخ روح شده و معناي نفخ روح اين نيست که روح مانند باد که در جسم باد کرده، داخل است در بدن آدمي داخل باشد، بلکه معنايش ارتباط دادن و برقرار کردن علقه ميان بدن و روح است بعضي از بزرگان عرفا مي فرمايند: از آيات الهي چنين بر مي آيد که انسان در ابتدا يک جسم طبيعي بيش نبوده که حالات و صورت هاي مختلف به او دست داده، سپس خداوند عالم اين جسم جامد خاموش را حيات تازه اي بخشيده که داراي شعور و ادراک است... بنابراين نفس نسبت به جسم و بدن که منشأ پيدايش نفس است مانند ميوه است نسبت به درخت... نفس از دل اين بدن رشد مي کند و به تکامل مي رسد و حادث است به حدوث بدن بنابراين آنچنان علقه و رابطه اي تنگاتنگ بين بدن و نفس وجود دارد که اين دو دو رفيق اي هستند که به همديگر کمک مي کنند و در ادامه راه وقتي بدن مراحل رشد خود را ادامه داد قابليت پيدا مي کند تا آن گوهر وجود انساني را که همان نفس است بپذيرد و لذا معلوم مي شود که در حيوانات شبيه سازي بله آن قابليت وجود دارد که سلولي را که گرفته اند از بدن يک حيواني و بارور کرده اند و در رحم گوسفند گذاشته اند بتواند نفس را بپذيرد چون در آن نفس نباتي وجود دارد و هم چنين نفس حيواني وجود دارد و در مرحله آخر نفس و روح را خداوند انشا مي کند امّا در روبات نه اين طور نيست چون جمادي است بي روح که هيچ نفس نباتي و حيواني در او نيست. معني اراده ارادة آن چيزي است که فعل فاعل مختار متوقف بر آن مي باشد و هر نوعي مثل نفس انساني که ذاتاً مجرد و در مقام انجام فعل نيازمند به ماده است، آن نفس علت فاعلي صدور افعال در خارج است. اين نفس در واقع مبدأ علمي صدور افعال است (يعني افعالي که از ما صورت مي گيرد قبل از تحقق اين افعال در خارج نفس ما به يک سري مبادي و مقدماتي علم دارد از قبيل، علم به آن افعال در ذهن، شوق داشتن، اراده داشتن، و قوه عامله که محرک عضلات است) ما به اين مقدمات علم حضوري داريم و با اين اوصاف معلوم مي شود که روبات اراده ندارد. نتيجه: در باب تشخيص خوب و بد اگر مراد حيوانات شبيه سازي شده باشد از قبيل گوسفند و حيوانات ذي روح مي گوييم قوه تشخيص ندارند چون اگر چه نفس نباتي و حيواني دارند امّا نفس عاقله ندارند و کمال حيوانات به خوردن و شهوت آنها است ولي روح به آنها تعلق مي گيرد چون داراي نفس هستند و هم چنين اراده هم دارند از نوع غريزي. امّا اگر مراد پرسشگر روبات باشد، نه قوه تشخيص دارد و نه روح به آن تعلق مي گيرد و نه اراده دارد چون آن جوهر قابلي را که نفس باشد فاقد است. بنابراين خداوند قادر است روح را انشاء کند امّا روبات محال است قابل باشد. البته بر فرض اگر بتوان از وسايل مادي موجودي ساخت که همه قابليت هاي انسان شدن را داشته باشد، زمينه تشکيل پيوستن روح در او خواهد بود. ولي اين که چنين علمي داشته باشد که همه جزئيات خلقت انسان را بشناسد تا بتواند همانند آن بسازد محل بحث است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image