پیامبر(ص) و سؤال یهودیان-عصمت پیامبر(ص) /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

آیا چنین مطلبی که شنیده ام صحت دارد. شنیده ام که پیامبر(ص) دچار شرک خفی شده اند در حالی که همه می دانیم ایشان معصوم هستند. روزی یک یهودی سوالی از پیامبر(ص) پرسیده. پیامبر به او گفته اند برو فردا بیا جوابت را خواهم داد. اما فردا وحی نیامده و چند روزی طول کشیده تا وحی بر پیامبر(ص) نازل شده و علت آن هم این بود که در جواب دادن به آن یهودی بر خدا توکل نکرده اند و انشاءالله نگفته اند. در واقع با اتکاء به خودشان جواب آن فرد را به فردا موکول کرده اند.


آوردن جمله ان شاء اللَّه به هنگام بیان تصمیمهاى مربوط به آینده، نه تنها یک نوع ادب در پیشگاه خدا است، بلکه بیان این حقیقت مهم نیز هست که ما چیزى از خود نداریم، هر چه هست از ناحیه او است، مستقل بالذات خدا است، و ما همه متکى باو هستیم، تا اراده او نباشد اگر تیغهاى عالم از جا حرکت کنند حتى یک رگ را نخواهند برید، و اگر اراده او باشد همه چیز به سرعت تحقق مى یابد و حتى شیشه را در بغل سنگ نگه مى دارد.این در حقیقت همان مفهوم توحید افعالى است که در عین وجود اختیار و آزادى اراده انسان، وجود هر چیز و هر کار را به مشیت خدا وابسته مى کند.این تعبیر با افزایش دادن توجه ما را به خدا در کارها، به ما نیرو و قدرت مى بخشد، و هم دعوت به پاکى و صحت عمل مى کند.از پاره اى از روایات استفاده مى شود که اگر کسى سخنى را در ارتباط با آینده بدون انشاء اللَّه بگوید خدا او را به خودش وامى گذارد و از زیر چتر حمایتش بیرون مى برد. «1»در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم: امام دستور داده بود نامه اى بنویسند، هنگامى که نامه پایان یافت و به خدمتش دادند ملاحظه کرد، انشاء اللَّه در آن نبود، فرمود:کیف رجوتم ان یتم هذا و لیس فیه استثناء، انظروا کل موضع لا یکون فیه استثناء فاستثنوا فیه شما چگونه امیدوار بودید که این نامه (یا این کار) به پایان برسد در حالى که انشاء اللَّه در آن نیست، نگاه کنید در هر جاى آن نیست بگذارید.(1) نور الثقلین جلد 3 صفحه 254.تفسیر نمونه، ج 12، ص: 390 شان نزولى که مورد نظر شما است به طور خلاصه چنین است:جمعى از سران قریش، دو نفر از یاران خود را براى تحقیق در باره دعوت پیامبر اسلام ص به سوى دانشمندان یهود در مدینه فرستادند، تا ببینند آیا در کتب پیشین چیزى در این زمینه یافت مى شود؟ آنها به مدینه آمدند و با علماى یهود تماس گرفتند و گفتار قریش را بازگو کردند.علماء یهود به آنها گفتند شما سه مساله را از محمد ص سؤال کنید، اگر همه را پاسخ کافى گفت پیامبرى است از سوى خدا (و طبق بعضى از روایات اگر دو سؤال از آن را پاسخ کافى و یک سؤال را سربسته جواب داد پیامبر است) و گرنه مرد کذابى است که شما هر تصمیمى در باره او مى توانید بگیرید.نخست از او سؤال کنید داستان آن گروهى از جوانان که در گذشته دور، از قوم خود جدا شدند چه بود؟ زیرا آنها سرگذشت عجیبى داشتند! و نیز از او سؤال کنید مردى که زمین را طواف کرد و به شرق و غرب جهان رسید که بود و داستانش چه بود؟.و نیز سؤال کنید حقیقت روح چیست؟.آنها حرکت کردند و به مکه بازگشتند و سران قریش را ملاقات کردند و گفتند ما معیار سنجش صدق و کذب محمد ص را پیدا کردیم، سپس سرگذشت خود را بازگو کردند، بعد خدمت پیامبر رسیدند و سؤالات خود را مطرح کردند.پیامبر فرمود فردا به شما پاسخ خواهم گفت- ولى انشاء اللَّه نفرمود- پانزده شبانه روز گذشت که وحى از ناحیه خدا بر پیامبر نازل نشد، و جبرئیل به سراغش نیامد، همین امر موجب شد که اهل مکه شایعاتى بسازند و مطالب ناموزونى نسبت به پیامبر ص بگویند.این امر بر پیامبر ص گران آمد، ولى سرانجام جبرئیل فرا رسید و سوره کهف را از سوى خداوند آورد که در آن داستان آن گروه از جوانان و همچنین آن مرد دنیاگرد بود، بعلاوه آیه یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ ... را نیز بر پیامبر نازل کرد.پیامبر به جبرئیل فرمود چرا اینقدر تاخیر کردى؟ گفت من جز به فرمان پروردگارت نازل نمیشوم، اجازه نداشتم! (لازم به تذکر است که دو بخش از پاسخ سؤالات سه گانه در این سوره آمده اما آیه مربوط به روح، در سوره بنى اسرائیل گذشت، و این مطلب در قرآن کم نظیر نیست که آیه اى به مناسبتى نازل شود و آن را به دستور پیامبر ص در لابلاى سوره خاصى جاى دهند) . اشکال مهم در مورد این شان نزول این است که پیامبر –ص- در این جریان گفتن ان شاء الله رافراموش کرد ولی به اعتقاد ما قول به نسیان در مورد پیامبر-ص- نادرست است زیرا اگر نسیان به فکر او راه یابد مردم به گفتار و اعمال او اعتماد کامل نمى توانند داشته باشند، و همین است دلیل معصوم بودن پیامبران و امامان از خطا و نسیان حتى در موضوعات. بنا بر این یا باید ازاین شان نزول به خاطر تعارضش با این اصل اعتقادی صرفنظر کرد و یا اینک بگوییم با توجه به اینکه در بسیارى از آیات قرآن دیده ایم روى سخن به پیامبران است اما مقصود و منظور توده مردم هستند، برطبق ضرب المثل عرب از باب ایاک اعنى و اسمعى یا جاره است یعنى روى سخنم با تو است اى کسى که نزد من هستى اما همسایه، تو بشنو . برای آگاهی بیشتر ر. ک : تفسیر نمونه، ج 12، ص: 353 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image