تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
در پاسخ توجه به دو نكته را شايسته ميدانيم:1ـ در طول تاريخِ تفكر بشري، تبيين و فهم رابطه ميان آموزههاي عقلاني و معارف وحياني، انديشمندانِ فراواني را به خود مشغول داشته و ديدگاههاي متفاوتي را پديد آورده است كه ميتوان آنها را در سه نظام فكري، دسته بندي نمود:الف) خردگرايي افراطي؛ برخي از انديشمندان، عقل را در جايگاهي بس رفيع قرار داده و حتي در مَسند خدايي اش نشاندهاند و در ستايش آن، چنين لب به سخن گشودهاند: «اي طبيعت، اي فرمانرواي همة هستي و شما اي فضيلت و عقل و حقيقت كه گراميترين پروردگان دامان اوييد، تا ابد خدايان ما باشيد».[1]گروهي از اينان، با وجود عقل، نيازي به شريعت وحياني نديدهاند. چنانكه «ابوالعلاء معرّي»، شاعر نابينا و پرآوازه عرب، ميگويد: «زمينيان دو دستهاند: خردمندان بي دين و دينداران بي خرد».[2]و سرانجام، بعضي ديگر، با وجود پذيرش دين آسماني، در پي آن بودهاند كه تمامي آموزههاي وحياني را با معيار عقل محك بزنند و نه تنها گزارههاي خردستيز، بلكه امور خردگريز را نيز نپذيرند.ب) خردستيزي افراطي؛ مبارزه با رهآورد عقل بشري نيز به شيوههاي گوناگوني انجام گرفته و مكاتب مختلفي را پديد آورده است. ردّپاي اين گرايش را بيش از همه در ادياني هم چون مسيحيّت مييابيم كه بنيان اعتقادي آن بر پايه هايي لرزان و خردستيز، استوار است. ايمان گرايان مسيحي از آنجا كه از اثبات عقلي اصول بنيادي دين خويش ناتوان ماندهاند از ارزش استدلال عقلي كاسته و ايمان را برابر با «به صليب آويختن عقل» دانستهاند.[3]توتوليان (160ـ220م)، ايمان گراي افراطي قرون آغازين مسيحيت، بر همين اساس، اين سخن را ـ كه به گفته برخي از نويسندگان، جملهاي متناقضتر از آن نميتوان گفت ـ از خود به يادگار گذاشته است: «ايمان ميآورم؛ زيرا نامعقول است»![4]ج) خردگرايي معتدل؛ اين ديدگاه در پي آن است كه هر كدام از عقل و نقل را در جايگاه شايسته خويش قرار دهد و دادِ هر يك را از راه بي حرمتي از ديگري نستاند. انديشه اصيل اسلامي ـ كه در مكتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ تبلور يافته ـ پيام آور اين ديدگاه است كه از يك سو، عقل را پيامبر و حجّت دروني ميخواند[5] و از سوي ديگر، بر كاستيهاي عقل انگشت نهاده، آن را از ورود به برخي از قلمروها باز ميدارد.سخن مشهور و گهربار امير بيان، علي ـ عليه السلام ـ درباره شناخت خدا و صفات الهي، بيانگر اين ديدگاه معتدل است:«لم يُطلِع العقولُ عَلي تحديدِ صِفته و لم يَحْجُبها عن واجبِ معرفته» خِردها را بر چگونگي صفات خود آگاه نساخته و در شناخت خويش تا آنجا كه بايد، بر ديده آنها پرده نينداخته (است).[6]يعني نه چنان است كه عقل به كُنه صفات الهي دست يابد و او را آنگونه كه سزاوار است بشناسد، و نه آنچنان كه درِ شناخت خداوند به كلّي به روي وي بسته بماند. به طور كلي، اين ديدگاه ـ بر خلاف ديدگاه اول ـ وجود گزارههاي خِردگريز را نيز ميپذيرد؛ اما برخلاف نظريه دوم، از پذيرش معارف خردستيز خودداري ميورزد.2ـ معارف اسلامي، علاوه بر آنكه عقل را در جايگاه حقيقي اش نشاندهاند، الهامات دروني و شهود باطني را نيز به رسميّت شناختهاند.قرآن كريم، دين طلبي و خداجويي را امري فطري ميشمارد[7] و در كنار سفارش به تعقّل و تدبّر، اظهار ترديد درباره وجود خدا را موجب شگفتي ميداند: «اَفِي اللَّه شكّ فاطرالسموات و الارض» آيا درباره خدا ـ پديدآورنده آسمانها و زمين ـ ترديدي هست؟[8]پيشوايان معصوم نيز با بيانات گوناگون خود، بر ارزش شناخت قلبي تأكيد نموده و به صراحت اعلام داشتهاند كه خدايي را كه به چشم دل نبينند، نميپرستند.[9]امام حسين ـ عليه السلام ـ در فرازهايي از دعاي پُرسوز عرفه، نجواي عاشقانه خويش را چنين به زبان ميآورد: «اَلِغيرك من الظهور لك حتّي يكون هو المظهر لك، متي غبت حتي تحتاج الي دليل يدل عليك و متي بعدت حتي تكون الاثار توصل اليك، عميت عينٌ لا تراك...» جلوه گري كدام موجود از تو بيشتر است تا شناساننده تو باشد؟ و كِي از ما نهان بودهاي تا به دليل و راهنما نياز افتد؟! و كِي از ما دور بودهاي تا آفريدههايت ما را به تو نزديك سازد؟! كور است چشمي كه تو را نبيند!.[10]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. تبيين براهين اثبات خدا، عبداللَّه جوادي آملي، ص 113ـ140.2. تعليم و تربيت در اسلام، مرتضي مطهري، ص 263ـ317.3. خودشناسي براي خودسازي، محمدتقي مصباح.4. عقل و وحي در قرون وسطي، اتين ژيلون، ترجمه شهرام پازوكي.5. قرآن و عرفان و برهان از هم جدايي ندارند، حسن حسن زاده آملي.6ـ معرفت شناسي ديني، محمد فنايي اشكوري. .
سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.