هدایت الهی و اختیار انسان «ان تنصروا الله ینصرکم» /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

فهم این مطلب، مبتنى بر شناخت دقیق اقسام هدایت و ضلالت، شرایط هر یک و گونه هاى تعلق مشیت و اراده حکیمانه الهى استاقسام هدایت در قرآن: در قرآن مجید از چهار نوع هدایت سخن رفته است. ۱- هدایت تکوینى عام ؛ آن همان نظام و مکانیسمى است که خداوند موجودات را طبق آن آفریده است؛ به طورى که تمام هستى هماهنگ و منسجم به سوى غایتى در حرکت و تکاپویند. « ربنا الذى اعطى کل شى ء خلقه ثم هدى» (طه ، ۵۰ ) : «پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که در خور او است داده، سپس آن را هدایت کرده است». در برابر این گونه هدایت، هیچ گونه ضلالتى وجود ندارد.


فهم این مطلب، مبتنى بر شناخت دقیق اقسام هدایت و ضلالت، شرایط هر یک و گونه هاى تعلق مشیت و اراده حکیمانه الهى استاقسام هدایت در قرآن: در قرآن مجید از چهار نوع هدایت سخن رفته است. 1- هدایت تکوینى عام ؛ آن همان نظام و مکانیسمى است که خداوند موجودات را طبق آن آفریده است؛ به طورى که تمام هستى هماهنگ و منسجم به سوى غایتى در حرکت و تکاپویند. « ربنا الذى اعطى کل شى ء خلقه ثم هدى» (طه ، 50 ) : «پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که در خور او است داده، سپس آن را هدایت کرده است». در برابر این گونه هدایت، هیچ گونه ضلالتى وجود ندارد. 2- هدایت تکوینى اولى خاص ؛ و آن هدایت همه انسان ها از طریق عقل و فطرت به سمت یک سرى از حقایق، اصول و ارزش ها است که از آن به «حجت باطنى» تعبیر شده است. چنین هدایتى چند خصوصیت دارد: یک. منحصر به انسان ها است. دو. در میان انسان ها عمومى و استثنا ناپذیر است. سه. ذاتى و درون بود است. چهار. در برابر آن هیچ گونه ضلالتى نیست؛ یعنى، خداوند هیچ کس را با فطرت خداگریز و عقلى گمراه کننده، نیافریده است. 3- هدایت تشریعى عام ؛ این گونه هدایت، مخصوص انسان ها و طایفه جن است؛ زیرا تشریع و قانون گذارى در ظرف اختیار و توان کنش هاى انتخابى و گزینش موضوعیت دارد و بدون آن بى معنا است. چنین هدایتى نیز از نظر قرآن، در ظرف خود فراگیر و همگانى است؛ یعنى، خداوند، پیامبران را براى همه انسان ها فرستاده و کتاب آسمانى خود را براى جمیع بشر نازل فرموده است: « ولکل قوم هاد» و » انا ارسلناک کافة للناس». در برابر این گونه هدایت نیز هیچ ضلالتى نیست؛ زیرا ضلالت تشریعى به این معنا است که - نعوذ بالله - خداوند پیامبرانى را براى گمراه سازى برخى از مردم، مبعوث سازد و معارف و احکام و قوانین گمراه کننده اى بر آنان نازل فرماید؛ در حالى که او هرگز چنین نمى کند و از او جز سخن حق، نازل نمى گردد: « ما یقول الا الحق». در این جا چند نکته مهم وجود دارد: الف) خداوند، به عنوان هادى و شارع، خواستار هدایت همه انسان ها است و از همین رو، دین حق را براى همگان نازل کرده است. ب) اراده الهى در این زمینه، این است که انسان ها با اختیار خود راه درست را برگزینند، نه جبراً؛ وگرنه مى توانست همه را جبراً به راه درست بکشاند و نیازى هم به بعثت و رسالت نبود. از این رو فرمود: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا». ج) انسان ها در برابر هدایت تشریعى عام - با توجّه به اختیارى که دارند - دوگونه موضع اتخاذ مى کنند: برخى در برابر آن راه تسلیم و انقیاد پیش مى گیرند و گروهى به سرپیچى وطغیان مى پردازند. دقیقاً از همین جا است که به مرحله بعد و نوع دیگرى از هدایت گذر مى کنیم. 4 - هدایت تکوینى پاداشى(ثانوى) ؛ این هدایت، مخصوص مؤمنان است؛ یعنى، کسانى که با اختیار خویش در برابر هدایت رسولان الهى و نورافشانى هاى عقل و فطرت، تسلیم گشتند؛ خداوند باب هدایت دیگرى برتر از هدایت هاى قسم پیشین بر روى آنان مى گشاید. به عبارت دیگر چون آنان با اختیار خود، از هدایت هاى مراتب پیشین استفاده کردند؛ لذا این نوع هدایت را پاداشى و ثانوى (مترتب برپذیرش هدایت هاى اولى) مى نامند. فرق اساسى این هدایت با مراتب قبلى، آن است که وجه غالب آنها، جنبه راهنمایى (ارائةالطریق) داشت؛ ولى این مرتبه افزون بر آن خاصیت راهبردى (ایصال الى المطلوب) نیز دارد. این هدایت تکوینى، با دو قسمى که قبلاً بیان شد (هدایت تکوینى عام و هدایت تکوینى اولى خاص) در این نکته متفاوت اند که آن دو قسم، براى همه انسان ها حاصل بوده و از هیچ کس دریغ نمى شد؛ ولى این قسم اختصاص به مؤمنان دارد. براى توضیح بیشتر این نوع هدایت، اضافه مى کنیم که اگر کسى بعد از آشکار شدن حق و باطل، راه پیامبران الهى را با اختیار خود برگزیند و در آن راه گام بردارد؛ خداوند براى تداوم و تکمیل این هدایت یافتگى، فیض خاص تکوینى خود را شامل حال او مى گرداند و راه را براى او روشن تر و امکان سیر را هموارتر مى گرداند و موانع تکامل او را برطرف مى کند: « فسنیسره للیسرى» ( لیل ، آیه 7) « به زودى راه آسانى پیش پاى او خواهیم گذاشت» و «والذین اهتدوا زادهم هدى و آتاهم تقواهم») محمد ، آیه 17) « و آنان که به هدایت گراییدند [خدا] آنان را هر چه بیشتر هدایت بخشید و پرهیزگاریشان داد». پس این هدایت، ویژه هدایت یافتگانى است که به اختیار خود طریق هدایت را پیموده اند. در مقابل این نوع هدایت، «اضلال مجازاتى» قرار دارد؛ یعنى، هرگاه فردى با بهره مندى از تمام امکانات هدایت - اعم از تکوینى و تشریعى، عقل و فطرت، به همراه پیامبر بیرونى - عمداً از راه حق منحرف شود و کتاب الهى را پشت سر گذارد؛ به عنوان مجازات خداوند او را گرفتار گمراهى مى کند؛ یعنى، توفیقات از او سلب شده و نورانیت «اهتدا» به او داده نمى شود، به تعبیر دیگر او را به حال خود وا مى گذارد و هیچ گونه کمکى به او نمى کند، تا به راه انحراف خود ادامه دهد و به دوزخ منتهى گردد: « و ماکان الله لیضل قوماً بعد اذ هداهم حتى یبین لهم ما تتقون »(توبه ، آیه 115) : و خداوند بر آن نیست که گروهى را پس از آنکه هدایتشان نمود، بى راه بگذارد؛ مگر آن که چیزى را که باید از آن پروا کنند بر ایشان بیان کرده باشد». این آیه به روشنى بیان مى کند که اضلال الهى، بعد از هدایت تشریعى و تکوینى و ارائه طریق است. تذکر این نکته لازم است که صرف گناه، موجب چنین مجازاتى ( اضلال الهى) نیست؛ بلکه کثرت گناه و بخصوص عناد و دشمنى با خدا و طریق حق، موجب چنین اضلالى است. اضافه بر این که اضلال، مجازاتى دائمى نیست و چنانچه شخص تحول درونى پیدا کند، لطف خدا دوباره او را فرا مى گیرد: ان عدتم عدنا (اسراء ، آیه 8) ولى ] اگر (به گناه ) بازگردید (ما نیز کیفر شما ) باز مى گردیم . بنابراین هرگز خداوند، در ابتدا کسى را گمراه نمى کند؛ بلکه اساس کار خداوند رحمان، بر آن است که ناقص ها را کامل کند وکامل را به مراحل نهایى کمال رهنمون شود. پس هدایت تکوینى پاداشى و اضلال مجازاتى، منافاتى با اراده انسان ندارد و منجر به جبر نمى شود؛ بلکه در واقع نتیجه عمل اختیارى انسان است که در عین حال سلب اختیار نمى کند. براى تأکید بیشتر بیان مى کنیم که هدایت، به دو قسم است: گاه «ارائة الطریق» است که همان هدایت تشریعى عام الهى است و گاه «ایصال الى المطلوب» است؛ یعنى، دستگیرى سالک در راه که هدایتى برتر از قسم قبل است و هدایت تکوینى پاداشى مورد بحث، از این نوع مى باشد. تذکر این نکته نیز مفید است که برخوردارى از هدایت پاداشى، شرایط و موازینى دارد که در کتاب هاى اخلاق و سیروسلوک بیان شده است. به طور خلاصه، عواملى براى جلب توفیقات الهى و سلب آنها، وجود دارد که گاه مربوط به عمل انسان است و گاهى مربوط به عقیده و دل انسان است. نسبت به اضلال مجازاتى اضافه مى کنیم که «ضلالت» همان «نبود هدایت» است؛ یعنى، همین مقدار که هدایت از شخص دریغ شده، اضلال صورت گرفته است؛ چه راه خطا به او نشان داده شود و چه صرفاً سلب هدایت گردد و در اضلال مجازاتى صرفاً همین رخ مى دهد که خداوند، شخص را از نعمت هدایت ویژه و خاص مؤمنان، محروم مى سازد و عوامل بیدارى او را فراهم نمى کند؛ چرا که شخص به واسطه برگزیدن باطل و غوطه خوردن در عمق آن، باطل در وجودش ریشه دوانده و دیگر لیاقت عنایت الهى و توفیقات او را ندارد؛ وگرنه هدایت تکوینى عام و تشریعى، براى او حاصل است. اما انحراف کسانى که پس از سال ها عبادت، از راه حق منحرف شده اند؛ مى تواند به دلایل گوناگون باشد. امکان دارد پایه هاى اعتقادى آنان در انجام عمل صالح ضعیف بوده (ضعف ایمان)، یا نیت صادقانه اى در انجام عمل خویش نداشته اند (نیت نادرست) و یا در اثر برخورد با عوامل سقوط اخلاقى - همچون هواى نفس، دنیا و شیطان - به راه باطل کشانده شده باشند. باید توجه داشت که ارزش اخلاقى در اسلام، بر بنیان هایى نهاده شده که با سستى در هر یک از آنها، زمینه انحراف و سقوط فراهم خواهد شد؛ مثلاً در نظام اخلاقى اسلام، نیّت نقش محورى دارد و بنیان ارزش اخلاقى و منشأ خوبى ها و بدى ها به شمار مى رود. از نگاه اسلام تنها خوب بودن کار (حسن فعلى)، براى ایجاد ارزش اخلاقى کافى نیست؛ بلکه افزون بر آن، انگیزه فاعل در آن کار نیز باید نیک و الهى باشد (حسن فاعلى). تنها در این صورت است که فعل اخلاقى، براى فاعل آن سعادت بخش است. خداوند متعال، در سوره «بقره ، آیات 264 و 265 نقش نیّت را در انفاق چنین بازگو مى کند: «داستان کسى که در انفاق خود ریا مى کند، داستان کسى است که تخمى را روى سنگى صاف مى کارد، آنگاه بارانى تند بر آن مى بارد که پس از شست و شو، صاف و پاک باقى مى ماند و هیچ حاصلى از آن به دست نمى آورد. در برابر، مثل صدقات کسانى که اموال خویش را براى طلب خشنودى خدا و استوارى روحشان انفاق مى کنند؛ همچون مثل باغى است که بر فراز پشته اى قرار دارد که اگر رگبار به آن برسد، دو چندان محصول برآورده و اگر رگبارى هم به آن نرسد، ریزش باران آن را بسنده است». این نیت نیکو و خالص، تنها در سایه ایمان پدیدار مى گردد؛ ولى ایمان هم داراى مراتب بوده و شدت و ضعف مى پذیرد. ازاین رو، ممکن است با ظهور آفاتى؛ چون غفلت، کمبود و نقصان آگاهى، تعلّقات و ... متزلزل گشته و آدمى از راه مستقیم منحرف شود. علاوه بر آنکه هواى نفس، به عنوان عاملى مهم براى سقوط اخلاق، در راه انسان قرار دارد و این عامل چنان قوى است که گاه خداوند متعال، به پیامبران خود خطر فرمانبرى از آن را خاطرنشان ساخته است. خداوند در آیه اى به داود(ع) فرمان مى دهد: در میان مردم به حق حکم کند و از هوا و خواست نفس پیروى نکند که او را از راه خدا گمراه خواهد ساخت.(ص ، آیه 26) در این میان نقش شیطان و راه کارهاى او براى انحراف آدمى، بسیار برجسته است و چه بسا عابدان و عالمانى که به رغم سالیان سال عبادت، در دام او افتاده اند. (در این باب نگا: اخلاق در قرآن، ج 1، صص 65 – 132). به هر حال باید توجه داشت که خداوند متعال، خواهان فرجام نیک براى بندگان خویش است و این خود ما هستیم که راه انحراف را طىّ کرده و از راه مستقیم گریزانیم.بطور خلاصه باید گفت که هدایت دارای پنج مرتبه است: 1- هدایت فطری و غریزی ؛ هدایت در آیه 50 سوره طه ناظر به این معنی است. 2- هدایت عقلانی ؛ که با بخشیدن ( ( قوه تفکر ) ) به انسان ارزانی شده و در روایات از آن به ( ( رسول باطنی ) ) تعبیر می شود. 3- هدایت برونی ؛ که از طریق ( ( ارسال پیامبران ) ) انجام گرفته و در روایات از آن به ( ( رسول ظاهری ) ) تعبیر شده است. 4- توفیق و عنایت رحمانی که ویژه بندگان خاص است و در آیه شریفه ( ( و خداوند بر هدایت ،هدایت یافتگان می افزاید (مریم ، آیه 76) به این مرتبه از هدایت اشاره شده است. 5- قدرت ایمانی ویژه و فوق العاده ای که عصمت را به همراه می آورد و مقصود از هدایت در آیه 90 سوره انعام ، این مرتبه از هدایت است . از بین اقسام پنج گانه هدایت ، سه قسم نخست فراگیر و عام است وشامل تمام انسان های مومن و کافر می شود، اما هدایت در مرتبه چهارم وپنجم ، نتیجه شایستگی های فردی و عمل صالح بوده و تنها به گروه خاصی از بندگان خداوند اختصاص دارد .مرتبه پنجم هدایت که مرحله عصمت است ، ویژه پیامبران و ایمه ( ع ) و مرتبه چهارم ، از آن سایر بندگان شایسته خداوند است . سایر آیات قرآنی که ظاهر آنها بسان آیات مورد بحث است و از آنها برمی آید که خداوند برخی از بندگان را هدایت و برخی دیگر را گمراه می کند، مربوط به این مرحله است. در این آیات مقصود ازهدایت ، توفیقی افزون تر و رهنمونی بیشتر و مقصود از « من یشا » ، اراده حکیمانه است ؛ یعنی ، خداوند کسانی را که شایستگی لازم برای بهره برداری از هدایت مرحله چهارم را نیافته اند، بر شایستگی آنها افزوده و آنها را رهنمود می شود .مفهوم ضلالت « و یضل من یشا » که در مقابل هدایت است ، به همین صورت است ؛ خداوند کسانی را از هدایت مرحله چهارم محروم می کند که در خود شایستگی لازم برای بهره برداری ازتوفیق و عنایت ویژه الهی فراهم نساخته اند .پس معنای حقیقی « یضل » گمراهی نیست ، بلکه به معنای محروم ساختن از مرتبه ای از هدایت است که نتیجه این محرومیت گمراهی از هدایت مرحله چهارم است. محرومیتی که به انتخاب خود شخص بوده و در حقیقت کیفر انتخاب ناروای خود او به حساب می آید و این خود شخص است که زمینه گمراهی را فراهم کرده و باعث می شود که خداوند او را از هدایت محروم کند. برای آگاهی بیشتر ر . ک : 1- التمهید فی علوم القرآن ، ج 4، ص 200 - 253 استاد معرفت. 2- الالهیات ، ج 2، ص 387 - 391 استاد سبحانی. 3- هدایت در قرآن آیت الله جوادی آملی. 4- منشور جاوید، ج 3، ص 148 - 164استاد سبحانی. به نقل از سایت تبیانو اما آیه که می فرماید : « یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن تَنصرُوا اللَّهَ یَنصرْکُمْ وَ یُثَبِّت أَقْدَامَکمْ» ( محمد / 7) : ى کسانى که ایمان آورده اید اگر دین خدا را یارى کنید خداوند شما را یارى کرده ، قدمهایتان را ثابت مى کند ؛ این آیه ربطی به مطالب دیگر مطرح شده در سوال ندارد و این آیه مؤ منین را تحریک مى کند به جهاد، و وعده نصرتشان مى دهد، در صورتى که خدا را نصرت دهند. و منظور از « نصرت دادن به خدا» جهاد در راه خدا و تنها به منظور تاءیید دین او و اعلاى کلمه حق است ، نه اینکه جهاد کنند تا در زمین سرورى نمایند، و یا غنیمت به چنگ آرند، و یا شجاعت و هنر خود را نشان دهند. و مراد از اینکه فرمود: « خدا هم شما را یارى مى کند» این است که اسباب غلبه بر دشمن را برایتان فراهم مى سازد، مثلا ترسى از شما در دل کفار مى اندازد، و امور را علیه کفار و به نفع شما جارى مى کند و دلهاى شما را محکم و شجاع مى سازد. (‌ ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 347-346 ) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image