مقام معصومان(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

آیا می توان گفت که درجات و مقامات امامان معصوم(ع) مختلف است یا اینکه هیچ دو انسانی در درجه یکسان قرار ندارند؟


چهارده معصوم(ع) مظهر اسماى حسناى الهى مى باشند و خود فرموده اند: «نحن الاسماء الحسنى الذین لایقبل اللّه عملاً الا بمعرفتنا» و یا از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است که مى فرماید: «انا الاسماءالحسنى» چون اسم به معناى علامت و نشانه است و چه علامت و آیتى براى خدا بزرگ تر از چهارده معصوم مى باشد.پیامبر گرامى اسلام(ص) فرموده اند: «من رأنى فقد رأى الحق» ازاین رو مقام اسما و صفات، همان مقام معصومین(ع)مى باشد و کسى به این مقام جز معصومین(ع) نائل نشده است و کسى جز آنان نمى تواند مظهر تام اسما و صفات الهى قرار گیرد. ازاین رو امام هادى(ع) در زیارت جامعه کبیره مى فرماید: «و آیات اللّه لدیکم و عز ائمه فیکم و نوره و برهانه عندکم و...». با توجه به زیارت جامعه گفتنى است که پایان و اختتام و افتتاح جهان و هستى توسط این چهارده نور پاک صورتمى گیرد و نزول باران و نظم آسمان ها توسط این بزرگواران است و حتى آشکار شدن زمین هم توسط نور اینها است:«واشرقت الارض بنورکم». حتى آن مقام محمودى که قرآن به پیامبرش مژده رسیدن به آن را داده است «عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا» راجع به ائمه(ع) است: «و بکم المودة الواجبة والدرجات الرفیعه والمقامالمحمود». به همین خاطر پیامبران گذشته از آدم تا خاتم(ص) متوسل به این چهارده نور پاک مى شدند که روایات در این زمینه بسیار فراوان است و زیارت جامعه کبیره همچون شناسنامه اى است براى معصومین(ع) که حکایت از مقامات آنان دارد. لذا با دقت و توجه به ترجمه این زیارت مى توان تا حدودى به مقامات این عزیزان آشنا شد. نتیجه این که در مقام باطن و ذات حقیقت همه ائمه(ع) نور واحد هستند. اما این که نسبت ائمه(ع) به پیامبر(ص)چگونه است آیا به نحو تشکیک کمال نسبت به مقامات آن حضرت است یا به نحو حقیقت واحده مى باشد؟ گفتنى است که در عالم تفصیل و ظاهر به نحو تشکیک کمالى است همان گونه که نسبت پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین(ع) وامیرالمؤمنین(ع) نسبت به سایر ائمه(ع) چنین است. هم چنین نسبت امام حسن(ع) با بقیه ائمه و... که هر کدام در این عالم داراى مقامات خاصى هستند. پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: « یا على! انت انت و انا انا انت منى و انا منک و لحمک لحمى و دمک دمى و مقامک مقامى انت الخلیفة من بعدى و امام امتى من والاک فقد والانى و من عاداک فقد عادانى لک منى کل مقام الاّ النبوة » هر مقامى که من دارم تو هم دارى مگر مقام نبوت که اینها همه به حسب این عالم است و الا در حقیقت مقام تو، مقام من است(بحر المعارف، ج 2، ص 678). در حدیثى آمده است که از حضرت على(ع) سؤال شد آیا مرد را دیده اى؟ مراد از مرد یعنى آیا انسان کامل رادیده اى؟ حضرت فرمود: بلى الان خدمت آن حضرت بودم و از ایشان پرسیدم که تو کیستى؟که او پاسخ داد: «من گِلم»یعنى طینت و سرشت و اصل حقیقت موجودات متکثره ام که همان حقیقت محمدى(ص) مى باشد؛ چون آنحضرت همان انسان کامل است که جامع دو صفت جمال و جلال است. از حضرت سؤال کردم: از کجا هستى و به کجامى روى؟ حضرت فرمودند: «از گِل و به سوى گِل مى روم»؛ یعنى، من اگر چه اصل کثراتم ولى خودم نیز اصلى دارم که از آن شروع شده و باز گشتم نیز به آن است. سپس از آن حضرت پرسیدم: من کى هستم؟ که ایشان پاسخ فرمودند: «تو ابوتراب هستى»؛ یعنى، تو باطن اصل من که همان ولایت است مى باشى؛ زیرا ولایت باطن نبوت است، بدین صورت که نبوت ظاهر و صورت است و ولایت باطن و معنا است، گواه آن این است که نبوت تشبیه به گل شده است - که مرکب از آب و خاک است - و ولایت تشبیه به تراب - که بسیط و نیز مرکب است - و در این مقام جاى توهم اتحادبود؛ زیرا مغایرتى میان ظاهر و باطن شى ء نیست که حضرت على(ع) عرض کرد: «من توام؟» پیامبر(ص) فرمودند:«هرگز، مبادا که این اتحاد و عدم مغایرت را توهم کنى؛ زیرا که این تنزیه از دین است و در دین فقط احکام ظاهر جارىاست؛ یعنى، خلط بین ظاهر و باطن نباید کرد هر کدام حکم خود را دارد. ازاین رو در دین من منم و تو تو یعنى در ظاهرشریعت و عوالم کثرت - که شامل عالم جبروت، ملکوت، شهادت است - من منم و تو تو، هر چند که بعد از برداشتن تعین اعتبارى، در عالم توحید اطلاقى، من و تو یک وجود صرف مى باشیم که تقیید و اطلاق و تعدد و وحدتى به آنهاراه ندارد. اما این که حضرت فرمود: « من ذات ذاتهایم » من اصل ذوات متکثره هستم که شؤونات ذات حق واضافات اعتبارى به حق اند و حقیقتى از خود ندارند؛ زیرا ذات خداى متعال را وجودى است که جز او وجودى نیست. در مذهب عرفا عوالم پنج تا است که پنجمین آن انسان کامل است و برخى عالم لاهوت را به حساب نمى آورند که چهار عالم مى دانند و چهارمى را انسان کامل مى دانند. به هر حال آنچه که از این عبارات روشن شد این که بین عالم ظاهر و باطن نباید خلط کرد و هر کدام جداگانه احکام خود را دارد. پس آن جا که سخن از وحدت است، به حسب ذات و اصل و حقیقت و باطن است و آن جا که سخن از کثرت است به حسب ظاهر و صورت است. در این عالم پیامبر(ص) استاد حضرت على(ع) است و به او تعلیم مى دهد و امیرالمؤمنین استاد امام حسن(ع) و... . هم چنین در این عالم ظاهر است که شرایط متفاوت مى باشد و هر کدام به اقتضاى شرایط زمان و مکان حقایقى ازکمون بروز مى یابد. مثلاً حضرت على(ع) براى دفاع از دین به صورت قدرت یداللهى ظهور مى کند که دین پیامبر را باشمشیر زنده مى کند که: «ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» و در این زمان به اسداللّه شهرت مى یابد. وگاهى شمشیر را غلاف مى کند و با سخنان آتشین نهج البلاغه از دین دفاع مى کند. یا امام حسن مجتبى(ع) در صلح بروزمى کند و حفظ دماء امت و صلاح امت را در نظر مى گیرد. یا امام حسین(ع) در شهادت و کمال ایثار و جان فدایى آشکارمى شود و امام صادق و باقر(ع) در اظهار علوم از کمون به بروز آشکار مى شدند و همین طور تا امام زمان(عج) که هرکدام به مقتضاى زمان خود زندگى کردند و مى کنند و با صفات مناسب با آن زمان بروز مى کنند. براى آشنا شدن با این مطالب و آگاه شدن از مقامات ائمه هدى(ع) به کتاب بحرالمعارف ملا عبدالصمد همدانى مراجعه شود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image