تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
در ابتدا دانستن اين مطلب ضروري است كه اين گونه نيست كه هر كس امر خارق العاده اي را آورد اين توانسته است معجزه ارائه بدهد؛ بلكه با توجه به تعريف و ويژگيهايي كه علماء و متكلمين از معجزه مطرح كردهاند، به راحتي ميتوان معجزه اي را كه دلالت بر صدق حقانيت نبي ميكند از غير آن تشخيص داد.علماء تعاريف متعددي از معجزه ارائه دادهاند كه گاه تفاوتي اندك در ميانشان وجود دارد. براي ارائه تعريف نسبتا كاملي از معجزه ميتوان گفت: «معجزه امري است خارق العاده كه از جانب خداوند و به دست پيامبر صورت ميپذيرد، در حالي كه با ادعاي پيامبري و تحدي همراه است و با مدعاي پيامبر مطابقت دارد و قابل تعليم و تعلم نيست و ديگران از انجام آن ناتواناند».[1]دقت و توجه به هر يك از اين قيود و عناصري كه در تعريف به كار رفته، معجزه را از اموري چون كرامت، سحر و جادو و ديگر امور خارق العاده مجزا ميسازد. مثلا اين دو ويژگي: «قابل تعليم و تعلم نبودن» و «قابل معارضه نبودن» بيانگر تفاوت معجزه با اموري همانند سحر و جادو و شعبده بازي و كارهاي مرتاضان و امثان آن است چرا كه همگي آنها هم از طريق آموختن و تمرين حاصل ميشوند و هم از سوي ديگر افراد برتر و بالاتر خنثي ميشوند و ديگران كارهايي خارق العاده مشابه و برتري را ارائه ميدهند در حالي كه معجزه امري فوق بشري است و ديگران هرگز قادر به شكستن آن نيستند. پس با توجه به آنچه تاكنون بيان شد معلوم ميشود كه آدمي هر چند از طريق بالا بردن قدرت روحي خويش به هر طريق چه رياضت مشروع و چه غير آن، ممكن است بتواند امور خارق العادهاي همچون كرامت و غيب گوئي و... انجام بدهد اما اينها هرگز از باب اعجاز نيستند چرا كه هم تحت تعريف اعجاز قرار نميگيرند و برخي از شرايطي كه براي معجزه بر شمرديم را دارا نميباشد و هم بر اساس براهيني كه در ذيل خواهد آمد خدا هرگز اجازه چنين كاري را به مدعيان دروغين نبوت نخواهد داد و آنها را كه ادعاي اعجاز دروغين دارند به هر طريق ممكن رسوا و مفتضح ميكند؛ همچون مسيلمة كذّاب كه به دروغ ادعاي اعجاز و نبوت كرد و خواست چشمة كم آبي را با آب دهان پر آب كند، اما نه تنها آن را پرآب نكرد بلكه به کلي آن چاه براي هميشه خشك شد.اما بايد توجه داشت براي حل اين شبهة مطرح شده، اين مطالب به تنهايي كفايت نميكند و همچنان جاي اين پرسش موجود است كه چگونه صادق بودن شخصي كه ادعاي پيامبري از سوي خداوند دارد، ثابت ميشود؟ به ديگر سخن آيا امکان آن نيست كه شخصي هوا پرست و پيامبر نما مدعي نبوت شود و براي صدق ادعاي خويش، اعمال خارق العاده اي را ارائه دهد؟در پاسخ به اين پرسش كه چه رابطه منطقي و ملازمه اي بين اعجاز و صدق دعوي نبوت هست؟ علماء راههايي پيشنهاد كردهاند از آن جمله:1. با بيان چند مقدمه ميتوان اين را ثابت كرد كه هرگز غير از انبياء نميتوانند معجزه بياورند:الف) خداوند حكيم است و نقض غرض از سوي حكيم، ممتنع است.ب) غرض خداوند از آفرينش انسانها دست يابي آنان به هدايت و سعادت است.ج) ظهور معجزه از سوي يك انسان سبب ميشود كه شمار فراواني از مردم از او پيروي كنند. بنابراين اگر پيامبران دروغين قادر بر اظهار معجزه باشند، گروه زيادي از مردم از راه راست منحرف و از سعادت حقيقي بي نصيب خواهند شد.د) اگر خداوند به مدعيان دروغين پيامبري و پيامبر نمايان، قدرت اظهار معجزه را ببخشد، مسلّم موجب گمراهي و شقاوت گروهي از مردم خواهد شد و اين نقض غرض خداوند از خلقت آنهاست و چنين مسئلهاي با حكمت حق و لطف او سازگاري ندارد. چگونه ممكن است خداي حكيم به چنين دروغگوياني اجازه دهد كه با اعجاز، مردم را منحرف سازند و به سوي هوسهاي پليد خود دعوت كنند؟بنابراين وقوع معجزه دلالتي قطعي و عقلي بر پيامبر بودن آورندة آن دارد زيرا اگر او پيامبري دروغين بود، قطعاً بر اظهار معجزه توانا نمي گشت![2] ممكن است به ذهن برسد پس ظهور برخي مدعيان دروغين نبوت چگونه با حكمت خدا سازگار است؟ در پاسخ بايد گفت: اولا درست است كه از برخي اينها كارهاي عجيب و خارق العاده اي صورت گرفته است اما با توجه به تعريف و خصوصياتي كه براي معجزه بيان شد. اصلاً اينها از نوع معجزه نبودهاند. ثانياً مراد از اينكه خداوند اذن نميدهد كه پيامبران دروغين بوسيله معجزه مردم را به گمراهي بکشانند، اين نيست كه خدا خودش بدون واسطه مستقيم دست به كار مي شود جلوي اعجاز ادعايي را ميگيرد بلكه از راههايي ديگر و اسباب و وسايل ديگري همچون حضور خود نبي معصوم جلوي آنها را ميگيرد مانند جريان گوساله سامري كه حضرت موسي بساط آنها را بهم ريخت.البته در رابطة با مدعيان دروغين بعد از پيامبر اكرم (ص) حكم كلي و نقلي صريح داريم كه رسول خدا پيامبر خاتم است و هركس بعد از او ادعاي رسالت و نبوت كرد، يقينا دروغگوست.چون باب وحي و رسالت تا روز قيامت بعد از پيامبر ـ ص بسته است. از اين رو هر كس بعد از ايشان ادعاي نبوت و رسالت كرده پس از مدتي اندك در تاريخ مفتضح و خوار شده است گرچه توانسته پيروان اندكي را به سبب جهل و نادانيشان گمراه كند.2. برخي ديگر از بزرگان همچون علامه طباطبائي[3] و استاد شهيد مطهري و آيه الله جوادي آملي مسئله دلالت و رابطه منطقي معجزه بر صدق مدعي نبوت را بالاتر از آن چيزي كه متكلمين تاكنون گفته اند ميدانند.توضيح آنكه، نفس نبي و مقام والاي معنوي او در ارائه معجزه نقش اساسي دارد.قدرت معنوي و قداست روح و طهارت نفس نبي به همراه اذن الهي، موجب تحقق معجزه ميشود و چنان نيست كه كه كس ديگري را كه از آن نيروي معنوي برخوردار نيست و خدا به او اذن نداده است، بتواند معجزه بياورد.صاحب معجزه، از راه علل خفيهاي كه در كار است، مدد ميگيرد. البته مقصود از رسيدن به علل خفيه، دانستن برخي علل طبيعي مخفي و ناشناخته نيست، بلكه منظور از آن، علل خفيّة غيبيه است؛ از اين جهت، امكان اين نخواهد بود كه روزي انسان بر اثر پيشرفت علوم بتواند اين علل خفيّه را بشناسد و در آن صورت، صدور معجزه از غير اولياي الهي امكان پذير گردد. هيچ انسان نابغهاي نميتواند با كشف و ابتكار و اختراع و يا مثلا با استفاده از فرمولهاي دقيق رياضي و فيزيك، علل خفيّه و غيبي اعجاز را به دست آورد؛ زيرا در چنين امور غيبي، راهي براي فكر وانديشه وعلم حصولي نيست. تنها راه نيل به آنها قداست روح و طهارت نفس است كه از تهذيب نفس به طريق مشروع حاصل ميشود و اين مخصوص اولياي الهي است.[4]از سوي ديگر نبايد اين اصل را ناديده گرفت كه هيچ پيامبري هيچ آيه و معجزهاي را نميتواند استقلالاً بياورد بلكه همة به اذن خداوند صورت مي گيرد. قرآن كريم مي فرمايد: {Qوَمَا کانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ[5]Q}؛ «براي هيچ رسول و فرستادة خداوند ممكن نيست كه بتواند آيتي را بي اذن خداوند بياورد».بنابراين اولا فقط پيامبرانند كه معجزه ميآورند و نقش حقيقي در اعجاز دارند و اسناد اعجاز به پيامبران اسناد حقيقي است زيرا اين كار حقيقتا فعل آنهاست. ثانيا در عين حال كه اعجاز فعل انبياء است استقلال در اين فعل ندارند و بايد به اذن الهي صورت گيرد.[6]حاصل آن كه چه بر اساس استدلال اول و چه رويكرد دوم معلوم شد كه صدور معجزه فقط در انحصار انبياء ـ عليهم السلام ـ است و خداوند نه تنها اين نيرو و قدرت را به كسي كه شايستگي و لياقت پذيرش نبوت را ندارد، عطا نميكند، بلكه هرگز به آنها اجازه نميدهد تا با آوردن اعجاز مردم را به انحراف و گمراهي سوق دهند. از اين رو هيچ فردي غير از خود انبياء، از هيچ راهي و به مدد هيچ روشي چه دريافت و تمرين و چه سحر و جادو و ... نميتواند ادعاي اعجاز كند.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ جوادي آملي، قرآن در قرآن، مركز نشر اسراء .2ـ رباني گلپايگاني، عقايد استدلالي، ج 2. انتشارات نصايح.پی نوشتها:[1]. سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامي، قم، نشر طه، چاپ دوم، 1381ش، ج2، ص38ـ39.[2]. جوادي آملي، عبد الله، قرآن در قرآن، (تفسير موضوعي قرآن ج 1)، قم، نشر اسراء، چاپ ششم، 1386ش، ص99ـ100؛ ، همچنين آموزش كلام اسلامي، ج2، ص44ـ45..[3]. طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان، بيروت، مؤسسة الاعلي، 1393ق، ج1، ص86ـ87.[4]. .جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، همان، ص100ـ101.[5]. غافر / 78.[6]. قرآن در قرآن، همان، ص103.منبع: اندیشه قم .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.