جریان ملی مذهبی؟ /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

برای بررسی الگوهای فکری جریان ملی مذهبی، استراتژی عملی آن‌ها و میزان جایگاه و پشتوانه‌ی اجتماعی این گروه‌ها با «قاسم تبریزی» عضو شورای پژوهشی مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش های سیاسی و عضو شورای فصلنامه‌ی مطالعات تاریخی، به گفت‌وگو نشستیم؛ که بخش اول آن با موضوع «مدعیان پر مدعای انقلاب» تقدیم خوانندگان محترم برهان شد. بخش دوم این گفت وگو در ادامه می آید. این پرسش مطرح است که آیا جبهه‌ی ملی مستقلاً تصمیمی می گرفت و اقداماتشان برآمده از نظر کادر جبهه‌ی ملی بوده است یا این که ناشی ارتباطات پنهانی با آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بوده است؟


برای بررسی الگوهای فکری جریان ملی مذهبی، استراتژی عملی آن‌ها و میزان جایگاه و پشتوانه‌ی اجتماعی این گروه‌ها با «قاسم تبریزی» عضو شورای پژوهشی مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش های سیاسی و عضو شورای فصلنامه‌ی مطالعات تاریخی، به گفت‌وگو نشستیم؛ که بخش اول آن با موضوع «مدعیان پر مدعای انقلاب» تقدیم خوانندگان محترم برهان شد. بخش دوم این گفت وگو در ادامه می آید. این پرسش مطرح است که آیا جبهه‌ی ملی مستقلاً تصمیمی می گرفت و اقداماتشان برآمده از نظر کادر جبهه‌ی ملی بوده است یا این که ناشی ارتباطات پنهانی با آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها بوده است؟ «شاپور بختیار»، تشکیلاتی را در اروپا با نام «نهضت مقاومت ملی» شکل داده بود و با برخی از افراد جبهه‌ی ملی در داخل مرتبط بود؛ در این زمان «بنی‌‌صدر» سر کار می‌آید. او در گذشته با جبهه‌ی ملی در ارتباط بود و برخی از آن‌ها را در دفتر هماهنگی رییس ‌جمهور با مردم به کار می‌گیرد. به این ترتیب به تدریج طیفی از افراد و جریان‌هایی که تعارض‌های بنیادین با اسلام، امام(ره)، انقلاب و نظام داشتند؛ دور هم جمع می‌شوند. وقتی منافقین در 17 شهریور 1359 به بنی‌صدر نزدیک می‌شوند، این موضوع پر رنگ‌تر می‌گردد. با شروع جنگ، احساس کردند که حکومت در حال سقوط است. تمام گروهک‌های چپ و راست هم دچار همین اشتباه می‌شوند و تصور می‌کنند که حکومت در برابر دنیا نمی‌تواند، بایستد. در این زمان دولت متدین، مؤمن، معتقد و انقلابی «رجایی» روی کار می‌آید و لبه‌یتیز حملاتشان را متوجه دولت می‌کنند و در موضوع عدالت اجتماعی هم به شهید «بهشتی» حمله می‌برند. در حقیقت آن‌ها این دو نفر را نشانه گرفته بودند تا بتوانند بالاتر از آن‌ها، یعنی امام(ره) و اسلام، را هدف قرار بدهند. منافقین بعد از 14 اسفند با بنی‌صدر اتحاد کامل می‌بندند و به قول خودشان به دنبال سرنگونی نظام بودند. ارتباط‌های پنهانی بین جریان منافقین و افراد جبهه‌ی ملی، به خصوص «متین‌ دفتری»، وجود داشت. این روابط پنهانی زمانی که آن‌ها به اروپا می‌روند آشکار می‌شود. مهندس «بازرگان» هم فریب آن‌ها را می‌خورد و در مصاحبه‌ای می‌گوید ما در دعوای بین روحانیت و رییس‌ جمهور می‌خواهیم چاقوی رییس‌ جمهور را تیز کنیم. تا این دوره، موضع امام(ره) در مورد اقدام‌های آن‌ها چه بود؟ امام(ره) تا زمانی که مسایل سیاسی بودند، فقط نصیحت می‌کردند و تذکر می‌دادند و می‌گفتند که رییس‌ جمهور، نخست‌ وزیر و مجلس قانونی هستند و باید کارشان را انجام دهند. در واقع امام(ره) همان روند هدایتی را داشتند. در آن زمان وقتی قانون قصاص در مجلس مطرح می‌شود، جبهه‌ی ملی احساس می‌کند که روند کاملاً به سمت اسلامی شدن پیش می‌رود و اعلام می‌کند که قانون قصاص غیرانسانی است. این حرف آن‌ها در واقع انکار وحی و قرآن بود. به این ترتیب آن‌ها تحت این عنوان که قانون قصاص غیرانسانی است، در حقیقت در برابر دین می‌ایستند. در این مرحله امام(ره) احساس می‌کنند اختلاف با یک شخص، دولت یا چند سیاست‌مدار نیست. شواهد و قراین دیگری هم در نوشته‌های روزنامه‌ی جبهه‌ی ملی و اعلامیه‌های آن‌ها وجود داشت، ولی به این صراحت نبودند. امام(ره) اعلام می‌کند که جبهه‌ی ملی به دلیل انکار مسلمات قرآن، مرتد است. اعلام موضع امام(ره) چه تأثیری بر جریان ملی مذهبی و به خصوص جبهه‌ی ملی داشت؟ قبل از اعلام نظر امام(ره) ـ 4 روز قبل ـ رییس ‌جمهور از کار بر کنار شده بود. در این وضعیت منافقین موقعیت را مناسب می‌بینند که یک اغتشاش عمومی را به بهانه‌ی دفاع از رییس‌ جمهور آغاز کنند. از قبل هم آماده‌ی مبارزه‌ی مسلحانه بودند و آموزش‌های لازم را دیده بودند. تمامی احزاب و گروه‌ها غیر از حزب «توده» و سازمان «فداییان خلق» با آن‌ها هم‌پیمان می‌شوند. در این هنگام دستگیری‌ها شروع می‌شود و برخی از آن‌ها به اروپا و آمریکا فرار می‌کنند و پناهنده می‌شوند. در حقیقت باید گفت در خرداد 60، احزاب، گروه‌ها و جمعیت‌های چپ و راست به نوعی به بن‌بست رسیده بودند؛ هم به لحاظ ایدئولوژی، هم به لحاظ سیاسی و هم این که پایگاه‌های مردمی‌شان را از دست داده بودند. به همین دلیل تنها راه‌حل را پناهندگی به اروپا و آمریکا می‌دانستند، به خصوص این که در خارج از کشور، طیف‌های سلطنت‌طلب و برخی گروه‌های چپ فعال بودند. آن دسته از گروه‌های چپ هم که سرنوشت‌شان را با جبهه‌ی ملی گره زدند، به کردستان یا به عراق رفتند، مانند حزب «عدالت»، حزب «رنجبران» و بخشی از سازمان «چریک‌های فداییان خلق»؛ در این زمان جبهه‌ی ملی در اروپا شروع به انتشار یک نشریه می‌کند، اما اکثر آن‌ها به آمریکا رفتند و فعالیت‌هایشان در حد یک اعلامیه بود. تا این که منافقین در فرانسه تشکیلات خودشان را راه‌اندازی ‌کردند و به دنبال نوعی اتحاد با گروه‌های چپ و راست و مجاهد بودند. برخی از افراد جبهه‌ی ملی، تحت عنوان جمهوری‌خواه، تشکیلاتی را درست می‌کنند. امروز برای این که جریان ملی مذهبی و جبهه‌ی ملی به عنوان یک تجربه، عبرت و درسی از تاریخ گذشته برای نسل جوان باشد، باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد، ارزیابی نقادانه‌ی شما از کارنامه و عملکرد آن‌ها چیست؟ در هر حقیقت آن‌ها هم‌مثل چپی‌ها در ایدئولوژی با شکست مواجه شدند، چون ملی بودن خودشان را نتوانستند ثابت کنند و با آمریکایی‌ها در ارتباط بودند. به لحاظ فکری و سیاسی هم، تفکرات ناسیونالیستی یا خاستگاه دموکراسی آن‌ها تعارض بنیادین با فرهنگ و دیانت ما داشت. 1. باید تفکر جبهه‌ی ملی یا همان ایدئولوژی ناسیونالیستی آن‌ها را که آمیخته‌ای از سوسیالیسم و دموکراسی بود، مورد بررسی قرار دهیم که آیا این تفکر از درون فرهنگ و جامعه‌ی ما برخاسته یا این هم نوعی تقلید از غرب بوده است. 2. توجه به تناقض‌هایی که جبهه‌ی ملی در درون خود داشت. به عنوان مثال در تشکیلات حزب «ملت ایران» که همان حزب «پان‌ ایرانیسم» بود، مشکلاتی وجود داشت و عوامل آمریکا یا ساواک در آن‌ها نفوذ کرده بودند. 3. باید عملکرد آن‌ها را در دوره‌های حساس تاریخ بررسی کنیم. یکی از دوره‌های حساس همان نهضت ملی شدن صنعت نفت بود که در دوره‌یاول «مصدق» خوب کار کرد، ولی بعد از استعفای او و آن بیانیه‌ی «آیت‌الله کاشانی» عوامل آمریکا شروع به توطئه کردند و عملکرد آن‌ها در این مرحله منجر به کودتای 28 مرداد شد. از سال 41 تا 43، یعنی در زمان فعالیت‌های نهضت اسلامی، باز هم جبهه‌ی ملی دچار خطاها و کج‌روی‌ها شد. در مرحله‌ی سوم، یعنی در سال‌های 56 و 57، علی‌رغم این که شعار مردم براندازی حکومت پهلوی بود، آن‌ها به دنبال حفظ حکومت بودند. مرحله‌ی پایانی هم همان موضع‌گیری‌های آن‌ها در دو سال اول انقلاب بود. 4. موضوع آخری که باید به آن توجه شود، بررسی و تحلیل احزاب درون جبهه‌ی ملی است. در این رابطه ما باید از کل به جز و از جز به کل قضیه را بررسی کنیم. به عنوان مثال باید عملکرد حزب ملت ایران را تحلیل کنیم. افراد این حزب، مثل «پزشک‌ پور»، از اول ناسیونالیست، ضددین و ضدروحانیت بودند. در این رابطه باید به عملکرد آن‌ها در دوران آقای کاشانی نگاه کنیم که با مذهبی‌ها چگونه بودند. علاوه بر این اگر تمام بیانیه‌‌ها و اعلامیه‌های آن‌ها را بخوانید، اسمی از اسلام و دین در آن‌ها نیست، همین طور در حزب «زحمتکشان ملت ایران» که متعلق به آقای «بقایی» بود، هیچ صحبتی از دین نبود. نهضت سوسیالیست‌های ملی ایران و جامعه‌ی سوسیالیست‌ها هم که از حزب توده منشعب شده بودند، به هیچ وجه دین برایشان معنا نداشت. افرادی مثل «داریوش آشوری»، «خلیل ملکی» و «حسین ملک» بیش‌تر با اسراییل ارتباط داشتند، تا با آمریکا. در آن زمان از رهبران و اعضای آن‌ها تحت عنوان جامعه‌ی سوسیالیست‌ها دعوتی صورت می‌گیرد و آن‌ها به اسراییل می‌روند و وقتی باز می‌گردند همه‌ی آن‌ها از اسراییل تجلیل می‌کنند. آن‌ها هم‌مثل چپی‌ها در ایدئولوژی با شکست مواجه شدند، چون ملی بودن خودشان را نتوانستند ثابت کنند و با آمریکایی‌ها در ارتباط بودند. به لحاظ فکری و سیاسی هم، تفکرات ناسیونالیستی یا خاستگاه دموکراسی آن‌ها تعارض بنیادین با فرهنگ و دیانت ما داشت.علاوه بر این در تمام بیانیه‌‌ها و اعلامیه‌های آن‌ها ، اسمی از اسلام و دین در آن‌ها نیست، در آن زمان از رهبران و اعضای آن‌ها تحت عنوان جامعه‌ی سوسیالیست‌هابه اسراییل می‌روند و وقتی باز می‌گردند همه‌ی آن‌ها از اسراییل تجلیل می‌کنند. لطفاً در مورد موضع‌گیری‌های آن‌ها بیش‌تر توضیح دهید؟ شعارها و اهدافشان چه بود؟ در مرحله‌ی اول باید گفت که آن‌ها اعتقادی به حکومت اسلامی و رهبری امام(ره) و نهضت دینی مردم نداشتند. به عنوان مثال وقتی می‌گوییم «کیانوری» یک مارکسیست بود و قبله‌گاهش اتحاد جماهیر شوروی بود، یعنی او دیگر به لحاظ فکری و عملی مربوط به ملت ما نمی‌شد. اولین شعار آن جریان، شعار ناسیونالیسم بود. برای آن‌ها فرقی نداشت که درون جبهه‌ی ملی یک آدم دین‌دار باشد یا ضددین. به عنوان مثال آقای «خلیل ملکی» که کاملاً ضددین بود در این جبهه حضور داشت و آقای «شاه‌حسینی» هم به عنوان یک متدین بازاری در بین آن‌ها بود. این تناقض از ابتدا در درون آن‌ها وجود داشت. شاپور بختیار از اول یک آدم ضددین و ضدفرهنگ ایران بود. در اسناد لانه‌ی جاسوسی هم هست که او خودش را قبل از این که ایرانی بداند، اروپایی می‌دانست. یا آقای «کریم سنجابی» با این‌که از عشایر غرب کشور بود؛ تفکرات و آثارش بر اقتصاد کاملاً سوسیالیستی استوار بود. وقتی که ما می‌گوییم اسلام یک مکتب کامل الهی است، یعنی آن را راه سعادت دنیا و آخرت بشر می‌دانیم، ولی شخصی که راه‌حل اقتصاد مملکت را سوسیالیسم می‌داند، یعنی بخشی از دین را قبول ندارد. ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی فقط به این معنا نیست که من وطنم را دوست دارم، بلکه یک ایدئولوژی است. امام(ره) سلطه‌ی آمریکا را به هیچ عنوان نمی‌پذیرفت و در قضیه‌ی کاپیتولاسیون آن طور رفتار کرد، در صورتی که آن‌ها در آن ماجرا یک جمله برضد آمریکا ننوشتند. در مورد مسأله‌ی صهیونیسم هم همین طور بود. در صورتی که این موضوع به هیچ وجه برای آن‌ها مطرح نبود. هرچند در جبهه‌ی ملی ممکن بود افراد متدینی وجود داشته باشند، ولی معلوم است که درک صحیحی نداشته‌اند، یا خوش‌بین بوده‌اند و یا افق دیدشان محدود بوده است. وقتی که می‌گوییم جبهه‌ی ملی این گونه است، به این معنا نیست که همه‌ی افرادی که در جبهه‌ی ملی بودند، خائن هستند. برخی از بازاری‌ها و آدم‌های متدین فکر می‌کردند برای مبارزه با رژیم می‌توانند از جبهه‌ی ملی استفاده کنند. البته وقتی خط‌ها مشخص شد، همه‌ی‌این افراد از آن‌ها جدا شدند. به طور مشخص نحوه‌ی عملکرد و موضع‌گیری آن‌ها در مورد تسخیر لانه‌ی جاسوسی و جنگ چه بود؟ در تسخیر لانه‌ی جاسوسی آن‌ها به طور قطع مخالف بودند، چون خود آن‌ها با آمریکا ارتباط داشتند. اسنادشان هم منتشر شده است. این اسناد نشان می‌دهند که «غلام‌حسین صدیقی»، «الله‌یار صالح»، «شاپور بختیار»، «فریدون مهدوی» و افرادی دیگر از آن‌ها با آمریکا در ارتباط بودند. اتفاقاً اسناد بعد از انقلاب لانه‌ی جاسوسی هم به دست آمده است و تحت عنوان روزشمار انقلاب اسلامی به روایت اسناد لانه‌ی جاسوسی ـ جلدهای 10 و 11 ـ چاپ شده است. جالب است که کارمند سفارت آمریکا در جلسات حزب خلق مسلمان شرکت می‌کرد. به طور حتم اگر لانه‌ی جاسوسی گرفته می‌شد، ارتباط آن‌ها با آمریکا افشا می‌گردید. از سویی دیگر آمریکا تنها کعبه‌ی آمال آن‌ها بود؛ یعنی، وقتی سفارت آمریکا تعطیل می‌شد، دیگر هیچ چیز برای آن‌ها باقی نمی‌ماند. دقیقاً مثل وقتی که شوروی سقوط کرد و حزب توده بلاتکلیف شد. علاوه بر این‌ها با تسخیر لانه‌ی جاسوسی آن تصوری که آن‌ها از آمریکا و قدرت او داشتند به نوعی از بین رفت. آن‌ها اعتقادی به حکومت اسلامی و رهبری امام(ره) و نهضت دینی مردم نداشتند. اولین شعار آن جریان، شعار ناسیونالیسم بود. امام(ره) سلطه‌ی آمریکا را به هیچ عنوان نمی‌پذیرفت و در قضیه‌ی کاپیتولاسیون آن طور رفتار کرد، در صورتی که آن‌ها در آن ماجرا یک جمله برضد آمریکا ننوشتند. در مورد مسأله‌ی صهیونیسم هم همین طور بود. در صورتی که این موضوع به هیچ وجه برای آن‌ها مطرح نبود هم‌چنین آن‌ها به افکار بین‌المللی اهمیت خاصی می‌دادند. در همین رابطه آقای بازرگان گفته بود که با تسخیر لانه‌ی جاسوسی ما در دنیا منزوی شده‌ایم. در مسأله‌ی جنگ هم آن‌ها از روی کینه و دشمنی که با انقلاب و نظام جمهوری اسلامی داشتند، عمدتاً سعی می‌کردند ما را مقصر جنگ معرفی کنند. به عنوان مثال می‌گفتند شما صدور انقلاب را مطرح کردید یا در عراق دخالت کردید، در صورتی که در زمان وزارت آقای کریم سنجابی، در وزارت امور خارجه، عراق چند بار به پاسگاه‌های ما حمله کرده بود و آن‌ها حتی در دولت موقت شکایتی به سازمان ملل نداده بودند. آن‌ها به طور کلی جنگ را نفی می‌کردند، چون خودشان هم مرد جنگ نبودند و اعتقادی به این مسأله نداشتند. مگر آن‌ها در جنگ جهانی دوم یا کودتای آمریکایی 28 مرداد چه کار کرده بودند که در جنگ عراق بخواهند کاری کنند؟ آن‌ها اصلاً به دفاع مقدس قائل نبودند و به همین خاطر این موضوع را نفی می‌کردند. وقتی که اساس دین، نظام و انقلاب را نفی می‌کردند، بدیهی است که هر گونه دست‌آورد انقلاب یا مقاومت آن در نظر آن‌ها منفی بود. به همین خاطر در رابطه با 8 سال دفاع مقدس عموماً می‌گویند که این جنگ باعث شد ما عقب بیفتیم یا در دنیا منزوی شویم. بعد از این جریان‌ها هم که آن‌ها به اروپا رفتند و کاملاً متلاشی شدند. آن چند نفری هم که در داخل مانده بودند و گاهی بیانیه‌ای می‌دادند، نمی‌توانستند کاری از پیش ببرند. نکته‌ی مهم این است که ما باید آن جریان‌های ناسیونالیستی را که بعضاً توسط برخی از تحلیل‌گران غربی القا می‌شوند یا به دلایلی در داخل به وجود آمده‌اند، نقد کنیم. ایران منهای اسلام در واقع همان حرف‌های شاهنشاهی و مراکز شرق‌شناسی و ایران‌شناسی غربی‌هاست. با تشکر از این که وقت خود را در اختیار «برهان» قرار دادید/برهان،۱۳۹۰/۱۲/۲۹ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image