ستایش و نکوهش قرآن از انسان /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

می خواستم بپرسم ستایش و نکوهش قرآن از انسان، چگونه قابل جمع است؟


در پاسخ به این سوال گفتنی است:اولا، در انسان اقتضای خوبی و بدی هر دو وجود دارد و او است که باید با آگاهی و اختیار خود راه خوب و بد را از هم بازشناسد و پیروی کند . وجه امتیاز انسان از سایر جان داران وجود همین اختیار و اراده آزاد در او است. ارزش انسان هم به این است که با اختیار و آزادی راه خویش را انتخاب می کند و می تواند خود را آنگونه که می خواهد بسازد.انسان از نظر قرآن موجودی دو بعدی یعنی ملکی و ملکوتی، خاکی و آسمانی، دارای روح رحمانی و نفس شهوانی و مجمع اضداد نیک و بد است. البته وجود این صفات در انسان به صورت ذاتی غیر قابل تغییر نیست. در حقیقت قرآن کریم به زمینه ها و استعداد های انسان اشاره کرده است. این صفات در انسان به تعبیر فلسفی به صورت اقتضا وجود دارد و نه علیت. اقتضایی که فعلیت آن بدست خود انسان است. انسان موجودی است که می تواند با آگاهی و آزادی راه خویش را از میان این دو گرایشی که در نهاد او هست انتخاب کند. در این زمینه باید توجه نمود ارجمندى و کرامت انسان، هرگز به معناى یک بعدى بودن او و حرکت جبرى وى به سوى کمال نیست، بلکه انسان از آن رو شایسته آفریده شدن معرفى شده است که هر دو گرایش خیر و شر در او به صورت اقتضا وجود دارد و او است که مى تواند آگاه شود و انتخاب کند. انتخاب بر اساس آگاهى، آن گاه است که انسان نیز در درون ساختار وجودى خود زمینه انتخاب را داشته است و در بیرون وجود خود، یعنى جهان عینیت و خارج نیز از این زمینه برخوردار باشد. زمینه انتخاب، تنوع و چند بعدى بودن و دست کم دو بعدى بودن است. انسان در استعداد وجودى خود زمانى مى تواند انتخابگر باشد که دست کم از استعداد تعالى یافتن و یا منحط شدن، الهى شدن یا شیطانى شدن، نورانى شدن و هدایت یافتن یا ظلمانى شدن و گمراه گشتن برخوردار باشد و ابزار و امکانات حرکت در این دو مسیر را نیز دارا بوده و در عینیت زندگى نیز متناسب با آن گرایشهاى درونى و ابزار و امکانات، طریق و گذرگاه داشته باشد.ثانیا، باید توجه کنید که وجود اقتضای خوبی و بدی در انسان هیچ گونه شایستگی ای برای او چه در جهت مدح و چه در جهت ذم ایجاد نمی کند، مدح و ذم قرآن کریم نیز از انسان نسبت به فعلیت های او است و هنگامی انسان را مدح و یا ذم می کند که او خود راه خوب یا بد را انتخاب کرده و در مسیر خیر و یا شر قرار دارد. تنها از این طریق است که آدمی خود را شایسته مدح و ذم می سازد، بنابراین مدح انسان های خوب و راهیافته و ذم انسان های بد و گمراه، هیچگونه منافاتی با هم ندارد. البته ناگفته نماند برخی از مطالبی که قرآن کریم در مورد انسان گفته است، به حالت های اقتضایی و استعداد های او باز می گردد، مانند خلق الانسان هلوعا و مانند آن، ولی باید توجه کرد که اینگونه مطالب در حقیقت بیان وجود چنین استعدادی در انسان است و مدح و ذم فعلی او انسان نیست.توضیح بیشتر:قرآن کریم آیات فراوانی را به بیان اوصاف و ویژگی های انسان اختصاص داده است .بعضی آیات وی را مدح و ستایش کرده و دسته ای از آیات او را مذمت و نکوهش می کند. آیاتی که انسان را ستایش می کند از او به خلیفه خدا بر روی زمین و بر خوردار از ظرفیت علمی گسترده و امانت دار خداو دارای کرامت و ملهم به فجور و تقوا و واجد فطرت موجودی ابدی و دیگر اوصاف پسندیده یاد میکند .در برابر، آیاتی است که او را نکوهش کرده و از او به موجودی ضعیف، عجول ، قتور ، فخور، هلوع، جزوع، منوع، ظلوم و جهول و دیگر اوصاف نکوهیده تعبیر می کند. از این آیات استفاده می شود که انسان دارای فطرتی است و طبیعتی ، از آن جهت که دارا ی فطرت الهی است مورد ستایش قرار گرفته و از آن جهت که در بند طبیعت و تابع شهوت و غضب است، ضعیف است و هلوع و ... زانکه نیم او ز عیبستان بد است و اندگر نیمش ز غیبستان بد است ؛(مثنوی معنوی، دفتر دوم، 3035) غیب را ابری و آبی دیگراست آسمان و آفتابی دیگر است ؛(همان، دفتر اول، 2035) این جهان و راهش ار پیدا بدی کم کسی یک لحظه ای آنجا بدی ؛(مثنوی معنوی، دفتر اول، 2101) انسان فطرتی دارد که پشتوانه آن روح الهی است ، وطبیعتی دارد که به دنیا وابسته است ، همه فضایل انسانی به فطرت و همه رذایل به طبیعت او باز می گردد. اگر انسان به طبیعت خود توجه کند و از هویت انسانی خود که روح اوست ، غافل گردد، نه تنها از پیمودن مسیر کمال باز می ماند ، بلکه دچار انحطاط می شود، تا آنجا که قرآن می فرماید: «اولئک کالانعام بَل هُم َاضَل» اعراف/179 و اگر به بعد فطری خود توجه کند، تا جایی تکامل پیدا می کند که به «أفق أعلی» و مقام «أو أدنی» می رسد که از مقام فرشتگان برتر است: «و هُوَ بِالاُ فق الاعلی ثُمَّ دَنی فَتَدَلّی فکان قابَ قوسین أو أدنی» نجم/7ـ9 در حالی که در افق اعلی قرار داشت. سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد ، تا آ ن که فاصله او به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود. در قرآن کریم این دو جنبه حیات ، یعنی حیات طبیعی و حیات فطری انسان ، ترسیم شده است . بنابراین ، در فرهنگ قرآن هر جا سخن از نکوهش و مذمت انسان در میان است گفتگو از انسانی است که از خاک آفریده شده و به طبیعت به صورت افراطی متمایل گشته و از خدا و انسانیت خویش غافل شده است و هر جا از کرامت و بزرگی مقام انسان سخن می رود، گفتگو درباره انسانی است که در اثر هدایت یافتگی و رشد عقلانی و الهی مسجود فرشتگان و جانشین خدا در زمین شده است . یعنی نکوهش ها به فعلیت های زشت انسان مربوط است و ستایش ها به فعلیت ها و ارزشهای روحانی و فطرت او باز می گردد.برای مطالعه بیشتر به تفسیر موضوعی قرآن ج 12 (فطرت در قرآن) نوشته آیت الله جوادی آملی رجوع شود. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100110342) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image