تخمین زمان مطالعه: 39 دقیقه
عرفانهای نوظهور از جمله موضوعاتی است که مدتی است بحثهای مختلفی پیرامون آن در فضای اجتماعی- فرهنگی کشورمان، مطرح میشود. از جمله مبحث پیرامون این موضوع، گسترش این عرفانها در ایران، عقاید آنان و نحوه ورودشان به فضای فرهنگی ایران میباشد. در همین زمینه، حجت الاسلام و المسلمین حمزه شریفی دوست، مصاحبهای را با روزنامه ایران انجام دادند که مشروح آن در ادامه خواهد آمد.
اگر موافق باشید بحث خودمان را درباره عرفانهای نوظهور و کاذب که در جامعه حضور دارند و برای برخی نیز جذاب به نظر میرسد، شروع کنیم. اساساً عرفانهای نوظهور چیست؟
واژه ای که استفاده کردید بار مفهومی دارد؛ ابتدا آنرا تصحیح کنیم. از نگاه ما، نام دقیق این جریان، معنویتهای نوظهور است نه عرفان های نوظهور. عرفان یک تعریف عام دارد که شامل عرفان اسلامی و جریانهای دیگر نیز است. به این معنا که یک غایتی انتخاب و تعیین شود و سعی شود با انجام اعمال و مناسکی به آن غایت برسیم. در این راه رسیدن به آن کافی نیست، بلکه تلاش میشود با آن به فنا برسیم و هر کسی غایتی را تجربه کند. این تعریف شامل عرفان اسلامی و هم شامل جریانی به «بودیسم» که در آن مفهومی از خدا وجود ندارد.
در حقیقت بودیسم حقیقتی روشن به نام خدا را حذف کرده و در بودیسم اگر چه خدا وجود ندارد، اما عرفان وجود دارد، در آنجا مقصدی نشان میدهند و میگویند اگر به آن مقصد برسید، بهجت روحی با تجربه خواهید کرد. این تجربه وحدت که همان معنای عرفان است و در همه جنبشها پیدا نمیشود. به همین جهت از نظر ما این ها معنویت اند نه عرفان. البته خیلیهاشان غیر از آن که معنویت هستند، عرفان هم محسوب می شوند. مراد از معنویت های نوظهور، دسته ای از جریاناتند که بعد از انقلاب با نام عرفان و آرم معنویت در کشور ما فعال شده اند که عمده آن ها هم وارداتی اند.
حتی آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند باز معنوی به حساب می آیند؟
بله، آنها معتقدند که یک سلسله آموزهها و اعتقاداتی دارند که اگر تعلیمات را پیگیری و اجرایی کنید، به سعادت و کمال خواهید رسید، آنان میگویند یک انسان میتواند به سعادت برسد، به شرط اینکه از آموزهها و اعتقادات ما استفاده کند.
این سعادت دنیوی است یا اخروی؟
تعاریف در این زمینه مختلف است، جنبش های روانشناختی معنویتگرا تعابیری دارند که تعاریف اینها ناظر به شادی و زندگی دنیوی و هیجانات مثبت است. از این رو بسیاری از این معنویت ها افق رویشان ارتقای میزان رضایتمندی از زندگی است. در مجموع این سعادت را روحی تعریف می کنند.
آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند هم به آخرت میپردازند؟
سه تا اصل در اصول دین (توحید، نبوت و معاد) داریم که امامت و عدل الهی هم در زیرمجموعه اینها است. در معنویتهای جدید یکی از اصول دین ما کاملاً مورد هجمه و انکار است یعنی اینها اصلاً به عالم رستاخیز (معاد) باور ندارند، به جایش یک اصلی دارند به نام «کارما» که از داخل تناسخ درمیآید. تناسخ به این معنا است که روح انسان وقتی از کالبد بیرون میآید، نمیرود در عالم برزخ، بلکه به کالبد دیگری مانند جنین، گیاه، جماد و... میرود. حتی در عرفان های به ظاهر اسلامی مانند عرفان حلقه دنیای بعد از مرگ به صورتی تصویر میشود که مخاطب احساس کند راه مصون ماندن از عذابهای بعد از مرگ، پناه آوردن به عرفان حلقه است.
پس از مرگ انسان در زندگی دنیا تمام کالبدهای او اعم از کالبد روان، کالبد جسم، کالبد اختری میمیرند و تنها کالبد ذهنی به حیات خود ادامه میدهد. این کالبد ذهنی همان چیزی است که در عرفان حلقه جای تناسخ نشسته است. در نتیجه کسی که معاد را قبول نداشته باشد، به او نمیتوان مسلمان گفت. در عرفانهای جدید چیزی به جای معاد معرفی شده به نام «تناسخ». اینها در اصول جهانبینی خودشان نیازی به معاد ندارند، یعنی معتقد به معاد نیستند، میگویند ما سیر تکامل انسان را جوری تعریف کردهایم که نیازی به قیامت احساس نشود. بهطور مثال وقتی وارد مکتب «دالایی لاما» میشوید، دیگر در آنجا درباره روز رستاخیز صحبتی نمیشود و همه چیز در رنج با تعریف بودایی خلاصه می شود.
این گروه ها از کی ایجاد شده اند؟ضمن اینکه فرمایشات حضرتعالی تخصصی است، میخواهیم با شیوه سادهتری مطالب را بازگو کنید که همه خوانندگان از آن استفاده کنند.
عرفانهای نوظهور که از دیدگاه ما معنویتهای نوظهور تلقی میشود عمده شان از سال 1950 به بعد یعنی بعد از جنگ جهانی دوم ظهور کردند و در دهه 70 میلادی در جوامع غربی برجسته شدند. این جنبشها را نمیتوان تحت یک قانون واحد کلی درآورد. برخی به دلایل مختلف موفق و برخی نیز شکست خورده و ناکام ماندند.
میزان رشد این فرقه ها چه میزان بوده است؟
فرقههای انحرافی جدید در واقع به خاطر رشد بیسابقه و چشمگیری که داشته، مورد توجه تمامی اقشار قرار گرفته است. آمارها نشان میدهد که در چند دهه اخیر، جنبشهای نوپدید دینی از رشد فوقالعادهای برخوردار بوده است و این داغ بودن بازار معنویت را میرساند.
سوالی که برای همه پیش می آید این است که چرا در کشور ما این ها مشتری پیدا می کنند و جا باز می کنند؟
سؤال مهمی است و جواب مفصلی هم دارد که به دو نکته اشاره می کنم. نکته بسیار کلیدی در باب بعضی از جریاناتی که در کشور ما رواج بیشتری داشته اند این است که این جریانات از نیروهای شیطانی و توانمندیهای روحی باطل بهره ای دارند و این قدرت ها را به مریدانشان هم نشان می دهند و باعث می شود که افرادی که نمی توانند این قدرت ها را بخوبی تحلیل کنند صاحبان این قدرت ها را به عنوان عارف و صاحب دل بشناسند و کاملا به آن ها دلبسته شوند. ممکن است بعضی از خوانندگان این مصاحبه فکر کنند این تحلیل علمی و پژوهشی نیست در حالی که این تجربه چند سالی است که ما در مواجهه با آسیب دیده های این فرقه ها دیده ایم. دقیقا انسان با هوادارانی مواجه است که تصور می کنند رهبر یک فرقه صاحب کرامت و از اولیای الهی است. مانند جریان رام الله در ایران.
از همین جهت اصلا نباید تعجب کنیم که بعضی از رهبران فرقه ها از جادو و طلسمات و یا ذهن خوانی استفاده می کنند و دیگران را جذب خود می کنند. و متأسفانه وقتی از این قدرت های شیطانی استفاده می کنند طرفِ مقابل خود را کاملا می توانند از نظر روحی و اندیشه ای تحت اشراف خود بگیرند و حتی قوۀ اندیشه و تصمیم را در آن ها تضعیف کنند. نکته دوم این که بعضی از جریانات گفته های خود را با زبان جذاب و جوان پسند عرضه می کنند و محتواهای ضعیف و نارسا را با شگردهای قابل قبول مطرح کرده اند.
آیا جادو و طلسمات واقعیت دارد؟ پس اراده انسان ها چه می شود؟
همه می دانیم که اعمال جادویی و طلسمات واقعیت دارد و دین و معصومین و عرفا هم اگر چه این ها را جزو ابزارهای غیر شرعی معرفی کرده اند اما وجود آن را پذیرفته اند؛ البته اگر کسی خود مشارکت نداشته باشد و با ارادۀ خود به دیگران اجازه این تصرفات شیطانی را ندهد جادو و طلسمات تأثیر گذار نیست و کسانی که از این قدرت های باطل بهره مندند می توانند با اذن دیگران در زندگی آن ها و در روان آن ها تصرفاتی داشته باشند. مثلا در طلسمات برای این که کسی را شیفته خود کنی که بدون تو نتواند تصمیم بگیرد بابی به نام باب المحبت وجود دارد که مثلا فلان عدد و رموز با جوهر زعفران بر نعل کهنه اسب نوشته شود و فلان شود. خوب این جور تأثیرات زمانی است که فرد دوم خودش بستر روانی و درونی را فراهم کند و الّا همین طور نمی شود افرادی با این رموز و اعداد متأثر شوند.
در صورتی که این ها کلا از سنخ کرامت عرفا نیست و ماهیت آن متفاوت است. این قدرت ها معمولا یا سر از ارتباط با جنیان در می آورد یا سر از ریاضت و سختی های غیر شرعی که بعضی به روح خود می دهند. خلاصه این که این قدرت ها از خواص روح انسان است و هیچ ارتباطی با عرفان حقیقی و معرفت الهی ندارد.
نکته مهم تر این که گاهی بعضی از افرادی که به دام جنیان و نیروهای شیطانی می افتند و شیاطین دسته ای از همین قدرت ها را به آن ها می دهند، خود نمی دانند و به غلط فکر می کنند که این قوا رحمانی است و از ناحیه خدا به آن ها داده شده است یعنی از طرف شیطان سرکارند. حتی ممکن است کسی نماز هم بخواند و شیطان هیچ تلاشی نمی کند که این ها اعمال دینی شان را ترک کنند، چرا که نمی خواهد که آن ها بفهمند این راه شیطانی است؛ شیطان جای دیگر ضربه خود را می زند و این فرد را عامل گمراهی دیگران قرار می دهد. از این رو گاهی در این فرقه ها کسانی وجود دارند که به هوای عرفان اسلامی آمده اند اما سر از جن گیرها در آورده اند و بدون این که از نظر ظاهر مذهبی تغییری کنند کاملا در راه باطل قرار گرفته اند و کارهایی می کنند که تأیید شرعی ندارد و اسم آن را هم عرفان می نامند.
اضافه کنیم که خیلی از کسانی که ادعا می کنند از این قدرت ها دارند دروغ گویند و چیزی بلد نیستند. از این مدعیان دروغین که بگذریم اصل این قدرت ها وجود دارند.
اما این که چطور با اختیار انسان ها سازگار است باید گفت که اولا کسانی تأثیر می پذیرند که از نظر ایمانی متلزم به دستورات دینی نیستند و بعلاوه کسانی که خودشان اراده کنند که این جور چیزها به زندگی شان راه دهند تأثیر می پذیرند یعنی با بستری که خودشان فراهم کرده اند این قوا را راه داده اند. پس کاملا با اختیار انسان ها سازگار است.
مهمترین ویژگی ها و شاخصهای مشترک بین معنویتهای نوظهور در ایران و جهان توضیح دهید؟ یکی از شاخصهای مهم این فرقهها، معادگریزی است. یعنی فرار از روز رستاخیز سپس باور به تناسخ- دینستیزی و شریعتگریزی یعنی نتیجه تمام جریانات و فعالیتهای دینی که در میانشان غربی، شرقی، فراروانشناسی، جادوگری، جنگیری و... وجود دارد. همه اینها دینستیز هستند، یعنی به هواداران خود می گویند که بدون استفاده از تعلیمات پیامبران هم می توان به سعادت رسید و معنویت را تجربه کرد. خیلی باید توجه شود که دین یعنی میراث پیامبران الهی. عرفان های نوظهور تلاش می کنند این میراث را با تعلیمات خود به دست فراموشی بسپارند.
خروجی این فرقهها این است که فرد مسلمان وقتی جذب آنها شد، بدون دین باز میگردد؟
بله خروجیشان این میشود که تمام باورها و اعتقادات دینی خود را از دست میدهد که ما به این بخش می گوییم آسیب اندیشه ای. گاهی اوقات آنان کاری میکنند که قوای اندیشه فرد تخریب و از بین برود و او دیگر استدلال و منطق را قبول ندارد. در نتیجه میتوان این را اندیشهگریزی و دوری از عقل دانست یعنی در ناحیه باورها افراد دچار نارسایی و کاستی می شوند. گاهی وقتها فرد آسیب شدید روانی میبیند. اما دسته دیگری هستند که آسیبهای خانوادگی میبینند، فرد وقتی وارد آن فرقه شد و پس از مدتی به همسرش بدبین میشود، چون به او آموزش میدهند که خانواده محل دفن عشق است و باید به عشق برسی و همسر تو مانع این عشق و خوشبختی است. در نتیجه باید مانع را از سر راه خود بردارد. اما شاخص بعدی انسانمحوری است که همان «اومانیستی» بودن معنویت های جدید است. یعنی دقیقا در مقابل خدامحوری قرار می گیرند.
جریانات معنویت نوظهور چه تعدادی در ایران فعال هستند، مهمترین این جریانات کدامند؟
با قطعیت میتوان گفت هفته ای نیست که یک معنویت جدید در دنیا به وجود نیاید. پژوهشگران غربی معتقدند جریانات معنویت گرا به صورت سرطانی بوجود میآید. در کشورهای غربی آنقدر تعدادشان زیاد است که نمیشود آنها را شمرد. یکی از نویسندگان که کتابش دو سال قبل به ایران آمده است، در آنجا نوشته که فقط هزار فرقه در امریکا است، اینها تعدادشان را در کشورهای اروپایی 10 هزار اعلام کردهاند. در ایران هم تعداد دقیق این ها مشخص نیست، ولی دست کم تعداد 50 جریان معنویت گرا که منابع مکتوبشان در کشور الان در دسترس است وجود دارند.
بعد از انقلاب عرفانهای نوظهور مانند اشو، دالاییلاما، کریشنا مورتی، سای بابا، بودیسم، تائو، یوگا، مهربابا و یا فرقههای شیطانپرستی و یا عرفان یهود یا همان کابالا و... وارد کشور شدند که بعضی از آنها در ایران مسئلهساز شدهاند که افکار و اندیشهشان و هم مشی عملیشان آسیب جدی داشته است. بعضی از اینها داخلیاند و اتفاقاً به خاطر بومی بودنشان افرادی که با اینها مواجه شدهاند چون این گروهها را خودی پنداشتهاند و تصور میکردهاند که اینها اسلامیاند، بیشتر به آنها اعتماد کردهاند و با اقبال بیشتری مواجه شدهاند مانند عرفان حلقه و رامالله و جریان یعقوبی.
مریدان این گروهها خیلی دیر متوجه انحرافی بودن آنها شدهاند و یا در مواردی اصلاً متوجه کجی اینها نشدهاند چرا که تصور میکنند اینها همان عرفان قرآن و اهل بیت است. البته عرفانهای نوظهوری که در ایران موفق هستند که نظام سرمایهداری پشت آنها باشد و آنان برای تخریب مردم ما بخصوص جوانان و بانوان هدایت میشوند. عمده مخاطب عرفانها، جوانان و بانوان هستند. اصلیترین دلیل گرایش اقشار جوان به آموزهها را باید همان گرایش انسانها به خداخواهی دانست که در جامعه ما هم به شکل برجستهای وجود دارد. بنابراین نباید تصور کرد که انگیزه اولیه افراد برای پیوستن به این آئینها ضدیت با اسلام و معنویت است. اتفاقاً در غالب موارد افرادی که اقبال نشان میدهند، با قصد خداخواهی و معنویتطلبی از جنبشهای دینی جدید استقبال میکنند. البته این مکتبها داشتههای خود را که از نظر درونمایه کارآمدی لازم را ندارند، به اشکال جذاب و فریبنده عرضه میشود و تلاش می شود عرفان شیعه و مهدویت و روحیه جهاد و مجاهدت را بخشکانند.
آیا خودشان در کشور مشتری پیدا می کنند یا این که کسانی تلاش می کنند که این جریانات در کشور ترویج شوند؟
جریاناتی که در کشور مشهور شدند آن ها قطعا به خاطر کارآمدی خودشان نبوده که این گونه توانستند در کشور نفوذ کنند. الان بعضی دیگر هم به خاطر تبلیغات سنگین در فضای مجازی خود را مطرح کردند و با بی احتیاطی هایی که ارشاد در چاپ و ترجمۀ آثارشان مرتکب شد در فضای کشور جا باز کردند. به عنوان مثال آقای «پائولو کوئیلیو» اگر اولین وزیر ارشاد زمان اصلاحات نبود آیا می توانست شهرت پیدا کند؟ وی در جوانی به جنبش هیپیها پیوست و از سال 1970 به مواد مخدر روی آورد. وی سه ازدواج ناموفق داشت و به خاطر اعتیاد شدید دچار بحران روحی شدید و جنون شد و سرانجام با درخواست پدر و مادرش دو بار در تیمارستان بستری میشود. پائولو در سال 1973 در مجموع 6 بار به اتهامهای مختلف بازداشت و زندانی شد. او ابتدا کتابی غیراخلاقی نوشت و مدعی شد که خلق این آثار شیوهای برای رسیدن به آزادی انسانها است. اما حکومت وقت برزیل این کتاب را برای اخلاق عمومی مضر دانست و از چاپ آن جلوگیری کرد. در سال 1379 به دعوت رسمی عطاءالله مهاجرانی، وزیر وقت ارشاد سفر 10 روزه به ایران داشت. در این سفر جلساتی متعدد پائولو با خوانندههای کتابهایش در تهران، شیراز و چند شهر دیگر برگزار شد. و انتشارات کاروان مأموریت یافت که به عنوان تنها ناشر رسمی آثار کوئلیو در ایران به ترجمه کتابهای وی بپردازد. آثار پائولو در ایران در فضای مجازی به جامعه ایران معرفی میشود و بعدها مدعی شد که نخستین نویسنده غیرمسلمانی بوده که پس از انقلاب با دعوت رسمی از ایران دیدن کرد. این آقا با این بحران های شخصی و شخصیتی به عنوان پرچم دار معنویت و عرفان توسط دولت مران دعوت می شود و کار به جایی می رسد که بعضی از جوانان وی را فردی وارسته می دانند. در نتیجه اگر حمایتهای غرب و اسرائیل و همچنین کمک وزارت فرهنگ و ارشاد وقت از پائولو کوئیلیو نبود، او هیچ وقت به عنوان اندیشمند به جامعه معرفی نمیشد و کتابهای او در کشورمان تجدید چاپ نمیگردید. معنویتهای نوظهور به صورت سازمان یافته در دنیا هدایت و مدیریت میشوند؟
وقتی کسی کارهای اینها را رصد میکند و نگاهشان را در کتابها و فیلمهای هالیوودی میبیند، وقتی دهها فیلم در رابطه با فرقههای مختلف و علیه مسلمانان و اسلام ساخته میشود، چگونه این کار را توجیه می کنید؟ غربیها سرمایهگذاری میکنند تا شیطانپرستی و ادیان کاذب و معنویتهای نوظهور تبلیغ شود، وقتی تبلیغ ضد توحیدی شود، سودش به نظام سرمایهداری میرسد چرا که مهمترین مبنای تمدن غرب و مهم ترین ارزش قابل قبول در نظام سرمایه داری یعنی سکولاریزم و دوری از وحی، با این کار تقویت و ترویج شده است. این ابهامات برای عدهای از محققان غربی وجود دارد که چرا این گونه فیلمهای ضد دین ساخته میشود. ما نگاه توهمی به مسئله نداریم ولی خیلی از جریانهای فعال که وجه بینالمللی پیدا میکنند، مانند پائولو و دالایی لاما و غیره، چهره بینالمللی میشوند. وقتی پائولو کوئیلیو در یونسکو به او سمت میدهند، چرا این اتفاق میافتد برای این که اینها این ها در راستای ارزشهای نظام سرمایه داری ایفای نقش می کنند به همین دلیل از طرف آن ها هدایت و مدیریت شده و روز به روز تکثیر می شوند.
یکی از اهداف غرب گسترش معنویتهای نوظهور و حفظ سرمایهداری است و از سوی دیگر شاهد آن هستیم که یک سری کتابها عرفانهای نوظهور و کاذب به صورت کتابهای مختلف یا داستانی، آموزشی و ورزشی از جمله «یوگا» چاپ و منتشر میشود سؤال اینجاست که آیا حاکمیت کشور ما از محتویات این کتابها اطلاعی ندارند و به آنها مجوز میدهند و یا این که به طور ناخواسته این اتفاق میافتد و با دادن مجوز به این کتابها، معنویتهای نوظهور را در کشورمان تبلیغ میکنیم.
در مورد یوگا جریان متفاوت است. یوگا از اول به عنوان ورزش وارد کشور ما شد. برای همین این ورزش را زیرمجموعه یک فدراسیون بردند، ما در ایران فدراسیون «یوگا» نداریم اما این ورزش زیرمجموعه فدراسیون ورزش های همگانی قرار گرفت. سؤال ما این است که اینها رسماً مجوز یک رشته ورزشی گرفتهاند ولی کتابهای «یوگا» را رصد کنید، متوجه میشوید بیش از 1000 کتاب، مقاله و پایاننامه درباره «یوگا» در کشورمان نوشته شده است؛ نه به عنوان ورزش به عنوان یک عرفان و مکتب نجات بخش.
جالب اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد همین کتابها را تحت عنوان ورزش «یوگا» مجوز میدهد و همچنین یکی از علمای حوزه میگفت ارشاد، کتابهای که در زمان طاغوت نمی توانستند مجوز بگیرند الان به راحتی چاپ می شوند. اگر به یکی از رهبران و یا مربیان «یوگا» بگویند که «یوگا» فقط یک ورزش است من تمام حرفهایم را پس میگیرم، میگویند «یوگا» یک عرفان است. اینها «یوگا» را مکتب تعالیبخش مینامند. حتی آقای موسوی نسب ملقب به «آناندا جیوتی» پدر «یوگا» در ایران معروف است و حدود 30 کتاب به زبان فارسی در ایران دارد، میگوید: کسانی که یوگا را به عنوان ورزشی در کشور مطرح میکنند، دارند به فرهنگ ملی خیانت میکنند، حتی تکنیکهای «یوگا» نیز به عنوان عبادت مطرح است. تکنیکهای ورزشی «یوگا» ابراز ورود به عالم معنویت است. «یوگا» یک ورزش تفکری نیست، بلکه آنها میگویند جسم شما با روح یکی میشود، آنها اعتقاد به وحدت و پیوند جسم و روح را دارند که به آن «نیروانا» گفته میشود. حتی گاهی در کلاسهای «یوگا» از تقدس الهههای هندی صحبت می شود که از نظر ما بتپرستی و شرک محسوب میشود.
شما این موارد را به مسئولان، مراجع و کمیته ورزشی و فرهنگی منتقل کردهاید؟
وقتی یک نهاد به نام ارشاد، متولی فرهنگ دینی در کشور است، وجهی به این کار ندارد، کمیته ورزشی چه کار میخواهد بکند؟
... این بیتوجهی در ارشاد را به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گزارش دادهاید؟
دوستان ما با معاون وزیر ارتباط گرفتند و مطلب را گفتند. اینها میگویند ما کارشناس داریم و کارشناسان ما فهیم، آگاه و در کارشان متخصص هستند و به طور دقیق کتابها را قبل از مجوز و انتشار بررسی میکنند. وقتی ما آمار رسمی به وزارت فرهنگ و ارشاد میدهیم در 10 و 12 سال اخیر بیش از 10 میلیون جلد کتاب در ترویج عرفانهای کاذب با مجوز در کشور، منتشر شده است، همه این کتابها در کتابخانه ملی به طور رسمی ثبت شدهاند، خیلیها هم به طور قاچاقی توزیع شده که ما نتوانستیم آنها را رصد کنیم، کتابهایی که توسط ارشاد مجوز گرفتهاند را رصد کردهایم که بیش از 10 میلیون جلد در ترویج معنویتهای نوظهور بوده است. ممکن است برای آنها سؤال پیش بیاید که مگر میشود این همه کتاب بدون بررسی کارشناسان ارشاد با مجوز ارشاد منتشر شده باشد. بله، ما ادعا میکنیم که ارشاد کارشناسانی که اولا شاخص معنویت های سکولار را بشناسد و بعلاوه بخصوص نسبت به معنویت های وارداتی آشنا باشند و بویژه نگاه انتقادی و آسیب شناسانه نسبت به این جریان داشته باشد ندارد. اگر هم چنین نیروهای در ارشاد وجود دارند، از این ها استفاده نمی شود. شاهدش سیل کتاب هایی است که تمام اصول دین ما را ناکارامد معرفی می کنند و خودشان را به عنوان مکاتب نجات بخش عرضه کرده اند و همگی حتی بدون یک تعلیقه و حاشیه از ارشاد مجوز گرفته اند و الان به وفور با فیپا و سرشناسه ارشاد در بازار نشر یافت می شوند. ارشاد نباید منتظر باشد کسی مانند اشو مستقیما به آزادی جنسی دعوت کند تا جلوی چاپ کتابهایش را بگیرند آن هم بعد از این که 60 عنوان کتاب از اشو با مجوز ارشاد چاپ شد و بعد محدود شد. در حالی که کتاب هایی که 7 – 8 سال اخیر با موضوعات معنوی و عرفانی در کشور ترجمه شده همه بدون استثنا با دو اصل از اصول دین ما سر ستیز دارند، اول توحید و دوم پیامبری و نبوت. یعنی نیاز به پیامبران الهی را رد می کنند و دوم این که خدا را هم یک نیروی درونی که انسان را به کامروایی بیشتر می رساند معرفی می کنند. یعنی خدایی که وجودی متعالی دارد و در اسلام انسان ها به بندگی و معرفت او دعوت می شوند در معنویت های جدید تبدیل به یک نیروی خدمت گزار می شود که در خدمت امیال زمینی انسان است. چنین تلقی از خدا آن توحید محوری که در اسلام آمده نیست بلکه هوس محوری است و بعلاوه این خدا در حقیقت خدایی که اسلام معرفی می کند نیست بلکه حقیقتِ آن، همان گرایش های خاکی انسان است که نامِ دقیقش هوی و هوس است.
انتظار دیگری که از ارشاد می رود حمایت ویژه از آثاری است که برای نقد و آسیب شناسی معنویت های بدلی نوشته شده است. الان کتاب خانه های ارشاد در استان ها و شهرستان ها به وفور از این کتاب های معنویت های کاذب یافت می شود؛ حتی همین کتاب خانه اصلی ارشاد در شهر مقدس قم که علی القاعده باید از این جور کتاب ها پاک باشد ببینید کلی از این کتاب ها وجود دارند.
دست کم باید در این کتاب خانه ها از کتاب های انتقادی نسبت به عرفان های کاذب یک نسخه پیدا شود که نهاد کتاب خانه های کشور باید این خلا را پر کند.
در صدا و سیما چطور؟ وضعیت آن جا هم شبیه ارشاد است یا به صورت دیگری است؟
صدا و سیما برای معرفی معنویت اسلامی گام های خوبی برداشته، اما برای مبارزه با معنویت های انحرافی خیر. در صدا و سیما هم این مشکل به صورت دیگری وجود دارد. از نظر اصول فنی و هنری، صدا و سیما کارشناسان و افراد خبره دارد، اما کارشناسانی که از حیث معرفتی و محتوایی خبره باشند و بتوانند نظام باورهایی که این فیلم ها بر اساس آن شکل گرفته را رصد کرده و تحلیل آموزه ای کنند کم داریم. به همین علت گاهی بعضی از فیلمها بدون این که آسیب دار شناخته شوند به عنوان یک برنامه معنوی و مثبت پخش میشود مانند سیال پنجره! در این سریال افکار یکی از رهبران معنویتهای کاذب (پائولوکوئیلیوی برزیلی) تبلیغ میشود و یکی از بازیگران به دیگری توصیه میکند که این کتاب را بخوان که میتواند زندگی تو را متحول کند. هرچند در این فیلم اسم نویسنده به صراحت ذکر نمیشود، اما عدم ذکر نام کوئیلیو نه تنها باعث ناشناخته ماندن نویسنده و فکر وی نمیشود. بلکه با این ترفند عطش مخاطب یاد میشود و بیننده علاقهمند میشود که ببیند این کتاب چیست و این نویسنده کدام است و این چه راهکاری است که میتواند زندگی انسانها را متحول کند.
متأسفانه عین جمله کوئیلیو در کتاب کیمیاگر در فیلم نشان داده میشود و به صورت پررنگ و به عنوان مأموریت الهی انسان چند بار دوربین بر آن زوم میکند و بعد هم با مثنوی تطبیق داده میشود. تازه این فیلم، کار یکی از کارگردانان مذهبی است که وقتی می خواهد فیلم معنوی بسازد می رود و از عرفان های بدلی دستمایه و سوژه انتخاب می کند. در حالی که افکار کوئیلیو نه فقط متحولکننده نیست، بلکه آسیبزا و انحرافی است. اندیشههای وی هرچند با شعار معنویت عرضه شدهاند، اما جز تبلیغ جادو و جز ترویج عرفان یهود (کابالا) و جز به حاشیه راندن خدا در زندگی انسان و جز دهنکجی به دین و شریعت چیز دیگری نیست. همچنین شبکه یک سال گذشته اقدام به پخش فیلم زندگینامه یکی از مروجین عرفانهای کاذب (دونالد والش و فیلم ندای درون) پرداخت و صریحاً از وی نام برده شد و کتاب وی به عنوان کتاب زندگیساز معرفی گردید، اما گویا این داستان ادامه دارد. ببینید اگر شما از فلان مدیر شبکه بپرسید که صدا و سیما برای مقابله با عرفان های وارداتی چه کار کرده است، می گوید که ما فلان برنامه را با حضور فلان کارشناس اجرا کردیم. عرض ما این است که برای آسیبِ به این بزرگی آیا این میزان مقابله و تدبیر جواب می دهد؟ اگر صدا و سیما کارگروه تخصصی در این حوزه راه انداخت و حساب شده و ضابطه مند به مقابله برخاست و این آسیب را در قدم اول برای خود کارشناسان و نیروهای تصمیم ساز صدا و سیما جا انداخت و در قدم بعد با روش های دقیق علمی و البته با مدد از پردازش های هنری به عموم مردم هم معرفی کرد، آن وقت می توان گفت که به اندازه آسیب، آسیب زدایی هم داشته است. اگر در صدا و سیما کارشناسان خبره نشستند و گفتند که الان کوئلیو دارد ترویج جادوگری می کند و عرفان سرخپوستی با محوریت تقدس بخشی به جادو دارد در کشور رواج پیدا می کند و باید فلان محصول را با این رویکرد بسازیم تا تقدس جادو مخدوش شود و جادو به عنوان راه ارتباط با عالم معنا مطرح نشود؛ آن وقت می توان گفت که برای مواجهه با عرفان های کاذب صدا و سیما پا به رکاب و به روز است؛ نه این که هالیوود محصولاتی از قبیل هری پاتر بسازد و صدا و سیمای آن هم بیاید فیلم هایی مانند بانوی خانه خاکستری را چند بار پخش کند و یک جادوگر را اسوه معنویت معرفی کند و او را تا حد یک قدیس و یک پیامبر الهی بالا ببرد.
.... آیا در شبکههای گلدکوئیستی برای رسیدن به هدفشان برای جذب اعضای خود از معنویتهای نوظهور استفاده می شد؟ چون در محافل آنان کتابهایی با عناوین عرفانهای نوظهور یافت شده است.
بله، از قضا یکی از آموزه هایی که به کمک این شرکت ها آمد که بتوانند نقشۀ خود را راحت تر به مخاطبین خود بقبولانند بعضی از شعارهایی است که در بعضی از جریانات معنوی مطرح است. منظورم همان ایده راز یا قانون جذب است که امروزه به عنوان یک ایده متافیزیکی و ماورائی مطرح است. البته قانون جذب روانشناسی نیست و از مکاتب روان شناسی تأیید برای آن نیست. دراین قانون جذب ادعا میشود که هرچه را شما تصور کنید، چه مثبت و یا منفی، همان دقیقاً اتفاق میافتد.
قانون جذب امروز به عنوان یک ابزار ذهنی محض مطرح میشود و ذهن تنها نقش را در این فرایند به عهده دارد اما نباید فراموش کرد که در تبلیغات و کارگاههای جذب در کشور ما، نقش دیگر عوامل نه از روی غفلت که حساب شده مطرح نمیشود. علت هم یک چیز بیشتر نیست و آن این است که رهبران جذب در ایران به دیگران وعده رفاه و امکانات زندگی را میدهند، آن هم با دو قید «سرعت» و «سهولت». بنابراین اگر از مخاطبین خود بخواهند که تلاش و زحمت لازم است، دیگران خواهند گفت که اگر قرار باشد از همان راههای شناخته شده وتوأم با سختی و زحمت پولدار شویم، در آن صورت، جذب تحفه جدیدی نخواهد بود. به همین علت در کتاب «راز» پر از وعدههای دروغین و قولهایی که هرگز در عالم خارج محقق نخواهد شد، مشاهده خواهید کرد. اکنون قانون جذب، بهعنوان عرفان مدرن آموزش داده میشود، کتابهایی که مؤسس تکنولوژی فکر چاپ کرده را بررسی و مطالعه کنید، اینها میگویند قانون جذب عرفان مدرن است. قانون جذب تفسیر جدیدی از «هستی» ارائه میدهد و شما را میبرد به دنیای دیگری و شما جهانی را میبینید که نیازی به خدا ندارد، البته خدا در عرفانهای جدید انکار نمیشود، در هیچ مکتبی آنها به جنگ خدا نمیروند؛ اما محترمانه خدا را از ساحت حیات معنوی انسان کنار می گذارند. اینکه خدا وجود دارد با اینکه من به خدا نیاز دارم و پرستش لازم است تفاوت دارد، اینها معتقدند که خدا وجود دارد، اما ارتباطی با زندگی من و شما ندارد، خداوند جهان را آفریده، اما قوهای در انسان وجود دارد که به آن قوه ذهن میگویند که با استفاده از آن قوه به کمال و سعادت خواهید رسید و آنها از این ترفند در شبکههای هرمی و گلدکوئیستی استفاده میکردند. آنان برای جذب افراد، رفاه، خوشبختی و سعادت را چنان برجسته نشان میدهند، که اصلاً گرایشهای متعالی روح انسان و رشد معنوی و تکامل روحی وی در میان این همه مطالبات سطحی گم میشود و غایت هستی و هدفمندی خلقت به کلی فراموشی میگردد و هدف زندگی در عیش و عشرت و کامیابی حداکثری خلاصه می شود. این افکار با انتشار کتابهای «تکنولوژی فکر»، «قدرت ذهن»، «معجزه فکر» و... گلدکوئیست و شرکت های هرمی اوج گرفته و وسوسه میلیاردر شدن و ثروتهای نجومی عدهای را از فضای کار و کسب به عرصه تخیل و تجسم کشاند و باعث بیچارگی و بی خانمانی افراد زیادی گردید. افرادی که کتاب «راز» را میخوانند تصور میکنند که با تخیل میتوانند به ثروتهای هنگفتی برسند و در بررسی که در این زمینه صورت گرفته است حدود 5 هزار خانوار به خاطر وعدههای دروغین و تخیلات ذهنی خود با از دست دادن دارایی و اموال خود و پیوستن به شبکههای هرمی بیخانمان شدهاند و این آسیب اقتصادی با آمدن قانون جذب به کشور در جامعه ما اتفاق افتاده است. قانون جذب که الان پرچم دارش بعضی از مراکز نزدیک به دولت آمریکا هستتد اصولا برای تغییر سبک زندگی ملت های دیگر طراحی و ایده پردازی شده و برای ترویج سبک زندگی امریکایی به میدان آمده است. آقای اوباما اخیراً نامهای به بعضی از همین مؤسسات نوشته است که برای تغییر رویه و نگرش در زندگی اجتماعی و اقتصادی به ما ایده بدهید.
در فرقه حلقه، دین و مذهب چه جایگاهی دارد؟ و عرفان حلقه در آموزههایش کاملاً بومی است؟
عرفان حلقه در ابتدا نام خاصی نداشت و بنیانگذار این فرقه گاهی جلساتی را برگزار میکرد ولی به مرور تشکیلاتی را راه انداخت ولی از شکلگیری رسمی عرفان کیهانی حدود یک دهه میگذرد. بنیانگذار آن فردی به نام محمدعلی طاهری است، که البته افراد دیگری در ترویج این فرقه از جمله تأیید کتابهای وی، نقش داشتند، افرادی چون اسماعیل منصوری لاریجانی که قبلاً در سپاه بوده و بعد بهعنوان کارشناس به شبکه چهار سیما رفت. نامبرده در تشریح و تطبیق گفتههای وی با عرفان اسلامی، نقش مؤثری داشته که متأسفانه ایشان آن مقدار که در ترویج و شکلگیری این جریان نقش داشت به همان میزان روشنگری نداشته است، اما سال گذشته وقتی متوجه انحرافات این گروه شد از آنها فاصله گرفت و اعلام برائت کرد. وی به جمعی از طلبه ها گفت که دارد کتابی در نقد عرفان حلقه می نویسد و الان بعد از دو سال هنوز خبری از این کار نیست. متأسفانه فرقه حلقه به خاطر حساسیت مردم به توحید باوری، از همان ابتدا خود را یک جریان خدا محور معرفی کرد، در حالی که خداباوری با شعار درست نمیشود، مهمتر از شعار، آموزه ها و چارچوب معرفتی یک نظام معرفتی است که خداباوری یا ضدخدایی بودن آن را اثبات میکند.
یکی از تناقصات اساسی در باب عرفان حلقه همین موضوع است. آنها از یک سو شعار خداگرایی سرمیدهند و از سوی دیگر آموزههای ایشان و مبانی معرفتی آنها کاملاً مادیگرایانه و ضدتوحیدی است. در عرفان حلقه- آنچه مطرح است- تأکید بر شعورمندی موجودات به جای تأکید بر خداگرایی است، به عبارت دیگر چندان بر خدا تأکید نمیشود و تمامی کارکردهایی که از خدا انتظار میرود، به پدیدهای به نام شعور کیهانی نسبت داده میشود.
که این امر همان ادعای مادیگرایان و «دهریون» است که ماده را صاحب شعور و نیاز از خالق و آن را ازلی و ابدی معرفی میکردند و با شعورمندی موجودات که در قرآن کریم آمده تفاوت ریشه ای دارد.
با بررسی منابع عرفان حلقه، مشخص میشود که هدف و غایت در عرفان حلقه پذیرش شبکه شعور کیهانی است و بحث از خدا کاملاً تبعی و طفیلی است، به عبارت دیگر آنچه به عنوان غایت برای پیروان عرفان حلقه مشخص میشود، اتصال به حلقههای شعور کیهانی است، نه کسب رضایت خدا. در عرصه نظری هم که اتصال به این شبکه و برخورداری از فواید درمانی این شبکه، به فرض پذیرش ادعای درمانگری – قاصر از اثبات خداشناسی عملی است، بنابراین آنچه در عرفان حلقه تحت عنوان خداشناسی عملی ادعا شده فریبی بیش نیست و غیر خدا مورد تأکید قرار میگیرد.
بنابراین مدل خداشناسی عرفان حلقه، برای کسی که خدا باور است، سودی ندارد، چون آنچه عرفان حلقه به آن دعوت میکند، باور به خودمختاری ماده و شعورمندی آن و نه ایمان به خداوند است و برای کسی که منکر خداست نیز سودی ندارد، چرا که وی را در باور ضد توحیدیاش جسورتر میکند.
بنیانگذار این فرقه صریحاً میگوید که انسان نمیتواند عاشق خدا شود، چرا که از نظر وی راه فهم خدا مسدود است و انسان فقط باید با مخلوقات کار داشته باشد نه با خود خدا، این در حالی است که قرآن کریم در آیه 165 سوره بقره صریحاً میفرماید: انسانهای با ایمان به طور عمیق عاشق خدا هستند.
در نتیجه خدا در عرفان حلقه نه آن خدایی است که باید در قالب شریعت و دستورات الهی به او رسید، بلکه از طریق اتصال به حلقههای کیهانی باید با او ارتباط گرفت. همینطور خدا در عرفان حلقه خدایی نیست که از کانال رسولانش باید مطالبه او از مخلوقاتش را فهمید. بلکه از طریق مرکزیت عرفان حلقه باید به تکالیف آدمیان پی برد. به طور خلاصه میتوان گفت، خدایی که در عرفان حلقه معرفی میشود آن خدای متعالی که در متون اسلامی و قرآن کریم ذکر شده است، نیست، بلکه خدایی است که اولاً نمیتوان با او ارتباط گرفت، دوم این که ارتباط با شعور کیهانی برای عارف شدن کافی است و اگر کسی سودای خدا در سر دارد باید به فرادرمانی بپردازد یا این که به خدمت مخلوقاتش اکتفا کند. بنابراین در عرفان حلقه خداشناسی در پرداختن به مخلوقات متوقف میشود و تعالی معنوی اساساً با خدای متعالی گره نمیخورد.
محمدعلی طاهری که با حکم دادگاه انقلاب تهران به حبس وپرداخت جزای نقدی محکوم شده است، شیطان را «موحد» میداند، نه کافر، آیا این عقیده او اسلامی است؟
بله، وی صریحاً در یکی از صحبتهایش که در حال حاضر کلیپ آن در اینترنت وجود دارد، شیطان را اول موحد عالم و حتی معلم حضرت آدم میداند. این مطلب جزو نکات قابل توجه در فرقه عرفان کیهانی است که با متون اسلامی و خصوصاً تعلیمات قرآن نه فقط همخوانی ندارد، بلکه کاملاً ناسازگار است و این مطلب مربوط به کتاب مقدس یهود و مسیحیت است. در حالی که در قرآن، شیطان به عنوان موجود رجیم و دشمن انسان معرفی شده است که البته حیلههایش ضعیف است و تسلطی بر انسانهای مؤمن ندارد، اما در گفتههای طاهری دقیقاً خلاف این گفتهها در مورد شیطان به چشم میخورد. وی تمرد شیطان را به عنوان نشانه ایمان وی برمیشمارد، در حالی که خداوند در آیه 44 سوره مریم، عصیان شیطان را گوشزد میکند و صریحاً انگشت روی کفر شیطان میگذارد.
طاهری بنیانگذار این فرقه حتی ادعا میکند، که تمرد شیطان، مأموریت و نقشه خداوند بوده است و حتی عمل دیگر ملائک را نکوهش میکند، در حالی که قرآن کار دیگر ملائک را با تعظیم و تکریم یاد میکند و سرپیچی شیطان را ناشی از تکبر او میداند نه ناشی از ایمان او، از همه اینها بالاتر نقشی که وی به شیطان میدهد و قدرتها و نیروهایی که برای شیطان میشمارد، دقیقاً همان اعتقاد شیطانپرستان توسط «آنتوان لاوی» به آن تصریح شده است، توسط طاهری و همفکرانش به نام عرفان اسلامی تبلیغ میشود. شیطان پرستان برای شیطان قدرتهای شگرف و نیروهای بیبدیل قائلند، در حالی که قرآن به ناکارآمدی قدرتهای شیطانی اشاره کرده و تصریح میکند، شیطان کید ضعیفی دارد. شیطان در نگاه عرفان حلقه کیهانی چنان بزرگ است که در عرض خدا ظاهر میشود و نظام عالم را تبدیل به نظام دوقطبی میکند و روشن است این عقیده با مفهوم تضاد در هستی که مورد تأیید متون اسلامی و عرفانی است هیچ قرابتی ندارد.
بعضیها معتقدند که درمانی که در عرفان حلقه کیهانی ادعا میشود، همان جنگیری است، آیا شما این گفته را میپذیرید؟
مریدان عرفان حلقه درمان را با عرفان اشتباه گرفتهاند، اما آنچه تحت عنوان تشعشع دفاعی یا اصطلاحاتی از این قبیل ادعا میشود، از نظر ما نمونهای از اِعمال قدرتهای شیطانی است که بهتر است اسم آن را تصرف گذاشت نه درمانگری.
البته در درمان های عرفان حلقه بخصوص تشعشع دادن ها، بعضی افراد به مرز اختلال و پریشانی روان و هذیانگوییهایی مدام میرسند، به گونهای که اطرافیان جنون ایشان را میبینند. بعضی از افراد که در عرفان حلقه تحت درمان قرار گرفتهاند نه فقط به سلامتی دست نیافتهاند، بلکه بعد از مدتی دچار امراض دیگر شده و یا باعث ورود اجنه و نیروهای مرموزی به زندگی آنها شده و از نظر روانی آسیبهای جدی دیدهاند
فرقه حلقه کیهانی چه اعتقاداتی دارند؟
اعتقادات مختلفی دارند، در زمینه درمانی، فرادرمانی، شیطان و... البته خودشان معتقدند که شیعه و خدامحور هستند ولی میگویند که اگر به شعور کیهانی متصل شوید هم عارف میشوید و هم درمانگر. اما شرط خطرناکی برای پیروانشان گذاشته و به آنها میگویند باید برای اتصال، باورهای خودتان را کنار بگذارید و در حلقه های وحدت فقط شاهد و ناظر باشی بدون این که چیزی بگویی و قضاوتی بنمایی باید تنها شاهد و تسلیم باشی. در عرفان حلقه نخستین قدم برای انحراف روحی دقیقا همین نکته است. یعنی سپردن خود به دست کسی که بعضی از قوای شیطانی را در اختیار دارد.
بعضی از افرادی که رفتند و اتصال را تجربه کردند می گویند در زندگی روزمره ما موجودات عجیب و غریبی وارد شده اند. وقتی درباره ادعاهای آنان تحقیق میشود مشخص میگردد، این موجودات و نیروهای عجیب و غریب، شیطان و اجنه هستند.
اتصال به کی گرفتند، آن مستر کیست؟
اتصال به ظاهر با شعور کیهانی است ولی در واقع به نیروهای باطلی است که بعضی در اختیار دارند. فردی که اتصال دهنده است و به زعم خودش قدرت درمانگری دارد در عرفان حلقه مستر خطاب می شود.
یعنی منظورتان این است که فرقه حلقه با اجنه، جنگیری، احضار روح و امثال آن سر و کار دارد
اینها که منکر جنگیری، اجنه، شیطانپرستی هستند. منظور ما هم تنها جنیانی که در قرآن از آن ها یاد شده نیست بلکه قوای باطلی است که از شیاطین اکتساب می شود و جنیان هم بخشی از این قوا بحساب می آید. اما افرادی به ما مراجعه کردهاند و گفتهاند، وقتی در جلسات آنها تشعشع گرفتیم، جن به زندگی ما آمده است، ما عیناً حضور نیروهای مرموزی را در زندگی درک می کنیم. به طور مثال در خانهمان نشستهایم ناگهان پرده و لوستر تکان میخورد و یا اجسام خود به خود جا بجا میشوند و یا صداهای عجیب و غریب و ناله میشنویم.
طاهری (رئیس فرقه حلقه) در جلسه ای که با مسترهای عرفان حلقه داشت وقتی بعضی از مسترها از او می پرسند که بعضی از کسانی که تشعشع داده شده اند می گویند ما جن می بنیم با این مشکل چکار کنیم؟ طاهری میگوید این گونه مسائل را به کسی نگویید و به مردم نگویید که در خانهتان «جن» وجود دارد، رئیس فرقه نمیگوید «جن » نیست ولی میگوید که مسائل مربوط به وجود «جن» را با کسی مطرح نکنید. گفته های وی در این باب توسط خودشان در اینترنت قرار گرفته است.
توجه کنید که اگر چه نیروهای شیطانی را می توان در اختیار گرفت ولی اولا حتی ممکن است کسانی متاثر از این قوا باشند ولی توجه نداشته باشند. دوم اینکه جن ها توانمندیهای مختلفی دارند همان طور که ما پزشک، مهندس و اقشار مختلف داریم آنها نیز همین طور، جن درمانگر، جن شرور، جن کافر، جن مومن و ... دارند. افرادی که در حلقه اتصال گرفته اند همیشه دو موضوع را بیان میکنند، یکی این که زندگیشان آلوده شده به موجودات عجیب و غریب. دوم این که حال عبادت و خلوت باخدا و بندگی خدا از آن ها گرفته می شود و گرایش های معنوی آن ها از دست رفته است.
علتش چیست؟
علت این است که قوای شیطانی خاصیتش همین است که کسی که با آن ها ارتباط بگیرد نمی تواند همزمان بنده خدا هم باشد و در خدمت بندگی خدا قرار گیرد. ذات این قوا این گونه اند که استعداهای معنوی انسان را از بین می برند و برای همین آن فرد قادر به انجام کاری نیست چون قوای معنوی به حاشیه می رود، گرایش شما به عبادت دیگر وجود ندارد و اگر هم باشد کمرنگ است افرادی که آلوده به این فضا شوند به آسانی نمیتوانند از آن رهایی یابند.
حضرتعالی میفرمایید یکی از بانیان عرفان حلقه سابقه سپاهی گری هم داشته و الان هم صدا و سیما برنامه دارد، اگر این طوری باشد، خطر بزرگی کشور را تهدید میکند، پس چرا حوزههای علمی ساکت نشستهاند و من تصور میکنم این موضوع کوچکی نیست بلکه از مسئله عفاف و حجاب نیز مهمتر است ، چرا در این زمینه اقدامی نشده است
در حوزههای علمیه چون اساسا زمینه الوده شدن به این ناپاکی های معنوی وجود ندارد، خطر این جریانات دیر حس می شود. خطر این جریانات هنوز خوب جا نیفتاده و چندان متوجه عمق آسیب نیستند؛ البته یکی دو سالی است که در قم این خطر را شناختهاند گروههایی ازجمله مؤسسه بهداشت معنوی در این رابطه تشکیل شده ومراجع تقلید و علمای حوزه هم حمایت کرده اند بلکه برای آگاه سازی مردم بخصوص جوانان و همچنین مقابله فعالیتعرفانهای نوظهور و کاذب بتواند قدمی بردارد. در این مؤسسه کارهای تحقیقاتی و تحلیلی خوبی شده است. در این کارگروهها تعدادی از فضلا و اساتید و کارشناسان حضور دارند و بحمدالله در این مدت کوتاه کارهای ارزندهای در زمینه مقابله با معنویتهای نوظهور انجام گرفته است و جلسات و همایش برای برخی از سازمانها و نهادها برگزار شد.
مراجع ما چرا اقدامی نکردهاند، آیا آنها نیز در جریان عرفانهای نوظهور نیستند که به جامعه ما وارد شده است؟
چرا مراجع عالیقدر چندین بار در سخنرانیهایشان به مسئولان تذکر و هشدار دادهاند. آیتالله صافیگلپایگانی و آیتالله مکارمشیرازی و مقام معظم رهبری در سفر اخیرشان به قم این مطلب را بیان کردند و در این زمینه هشدار دادند.
نفوذ معنویتهای نوظهور را در کشور چگونه ارزیابی میکنید. آیا در سال های آینده خطری برای معنویت دینی مردم محسوب میشود یا خیر؟
بله، اگر با آن مقابله نشود، ممکن است زیرساخت باورهای دینی را در بعضی افراد سست کنند، عرفانهای نوظهور افراد مستعد و خداخواه را جذب میکند. کسی که علاقهای به خدا دارد میآید کتابهای معنویتهای نوظهور را میخواند. بنابراین افراد مستعد و معنویگرا ناخواسته جذب عرفانهای نوظهور و کاذب میشوند و این افراد تصور میکنند با خواندن اینگونه کتابها به خدا نزدیکتر و خداپرستتر شدهاند.
به دو چیز باید توجه داشت. اول روشنگری برای خواص در نهادهای فرهنگی از جمله ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان صدا و سیما و سازمان ملی جوانان، این چهار سازمان نیروهایشان را از مضرات عرفانهای معنوی مصونیت بدهند.
قدم دوم این که مسئولان و نهادهای کلان و تصمیمگیرنده جلساتی با هم داشته باشند و با نگاه عملیاتی و کاربردی، همفکری و برنامهریزی کنند.
با توجه به عرفانهای نوظهور و کاذب که در جامعه وجود دارد، فردی که تصمیم دارد در عرفان و معنویت ناب اسلامی گامی به سمت تعالی بردارد چه بکند؟
اصلیترین رسالتِ فرهنگی و دینی در کشور ما عرضه معنویت اسلامی است. اشتباه نشود. ما اگر چه معتقدیم که در کوتاه مدت باید با خطر عرفان های کاذب مقابله نمود و باید آسیب شناسانه با این پدیده برخورد کرد؛ اما اصلی ترین کار که سیاست های دراز مدت نهادهای فرهنگی را در سطح کلان تعیین می کند یک کار کار اثباتی است که همان عرضه معنویت شیعی است و لازم است روی آن مطالعه و کار عمیق پژوهشی صورت گیرد و با زبان روز و کاربردی به طالبان معنویت و عرفان آموزش داده شود. اما در کنار آن نمیشود در کوتاه مدت از آسیبدیدههای این فرقه ها غفلت کرد و آلودگی که این عرفان ها ایجاد کرده اند را نادیده گرفت. دست کم برای گروههای خاص، مسئولان شهرستانها و معلمین و جوانان فعال ایمنسازی صورت گیرد و در قدم بعدی در سطح عموم برای مردم اطلاعرسانی دقیق و شفاف انجام پذیرد.
راهکار اساسی مواجهه با عرفانهای کاذب را چه میدانید؟
اساسیترین کار همان است که عرض شد یعنی بازتولید آموزههای معنوی در معارف اهلبیت، البته متناسب با نیاز مخاطب و صد البته باید دانست که این امر در کوتاهمدت ممکن نیست.
چرا با سرکرده های این جرایان ها برخورد قانونی نمی شود؟
متأسفانه یکی از دلایل فعالیتهای عرفانهای نوظهور در کشور نبود قانون است. اگر قانون واضح و شفافی در این باره وجود داشت کار به اینجا نمیرسید که تعداد زیادی از افراد به نام معنویت، خود را به عرفان حلقه بسپارند، بعد معلوم میشود نه درمان آنها درمان بوده و نه عرفان آنها اسلامی. اگر کسی در خیابان به دیگری اهانت کند، قانون در مورد آن مشخص است، اما اگر کسی باورها و اعتقادات دینی هزاران نفر را با نام عرفان و معنویت از آنها بگیرد، قانون در این مورد ساکت است. نباید منتظر ماند که انحراف یک جریان مثل روز برای همه روشن شود و تبعات امنیتی و روانی و اخلاقی آن در جامعه گسترش یابد و بعد قوه قضائیه برای پیشگیری از آن جریان ورود پیدا کند. البته روشن است که مجازات باید گام آخر باشد اما نسبت به رهبران معنویت های انحرافی که آگاهانه و از روی تعمد، سلامت روانی و معنوی مردم و باورها و اعتقادات ایشان را مورد هجمه قرار داده اند معمولا کار فرهنگی اثر گذار نیست و این ها دانسته و حساب شده در مسیر مریدپروری وارد شده اند. از این رو لازم است قوانین شفافی در این باب تصویب شود که قوه قضائیه بتواند با جرایمی که در حوزه معنویت و عرفان اتفاق می افتد به خوبی برخورد کند. .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.