کاملا شکست خوردیم اما خلافت را تشکیل می‌دهیم!/ حزب‌الله چگونه آرزوی تکفیری‌ها را بر باد داد؟ /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

تحلیل تکفیری‌های سوریه از شکست‌های پیاپی‌ خود؛ کاملا شکست خوردیم اما خلافت را تشکیل می‌دهیم!/ حزب‌الله چگونه آرزوی تکفیری‌ها را بر باد داد؟ «جهادیون» هیچ وقت دوره‌ای به سختی وضعیت امروزشان نداشته‌اند. «دولت خلافت»ی که همواره آرزویشان بوده [در سوریه و] در مقابل چشمشان شروع به حقیقی شدن کرده بود که ... ناگهان دود شد و به هوا رفت. گروه بین‌الملل جهان‌نیوز: بخش زیادی از تکفیریون جهان یا به اصطلاح خودشان «جهادیون»، امروز در حالت یأس و سرخوردگی به سر می‌برند. احساس «مظلومیت» رو به رشد و حس شکست‌های پی‌درپی‌ای که اراده‌شان را سست می‌کند.


تحلیل تکفیری‌های سوریه از شکست‌های پیاپی‌ خود؛ کاملا شکست خوردیم اما خلافت را تشکیل می‌دهیم!/ حزب‌الله چگونه آرزوی تکفیری‌ها را بر باد داد؟ «جهادیون» هیچ وقت دوره‌ای به سختی وضعیت امروزشان نداشته‌اند. «دولت خلافت»ی که همواره آرزویشان بوده [در سوریه و] در مقابل چشمشان شروع به حقیقی شدن کرده بود که ... ناگهان دود شد و به هوا رفت. گروه بین‌الملل جهان‌نیوز: بخش زیادی از تکفیریون جهان یا به اصطلاح خودشان «جهادیون»، امروز در حالت یأس و سرخوردگی به سر می‌برند. احساس «مظلومیت» رو به رشد و حس شکست‌های پی‌درپی‌ای که اراده‌شان را سست می‌کند. در این بین، برخی‌هایشان «تفرقه در صفوف و بروز فتنه‌ها را برای پاک شدن صفوف مجاهدین» ضروری می‌دانند، ولی برخی دیگر می‌گویند: «اگر الان موفق به ایجاد تغییرات نشویم، حداقل در سی سال آینده لگدمال خواهیم بود.» اما تحلیلی که خود این جهادیون از دلایل این شکست‌ها دارند چیست؟ پاسخ این سؤال می‌تواند ما را به شناخت بهتر طرز تفکر این دشمن رهنمون کند. به نوشته‌ی رضوان مرتضی، یکی از برترین کارشناسان لبنانی درباره‌ی گروه‌های تکفیری، «جهادیون» هیچ وقت دوره‌ای به سختی وضعیت امروزشان نداشته‌اند. «دولت خلافت»ی که همواره آرزویشان بوده [در سوریه و] در مقابل چشمشان شروع به حقیقی شدن کرده بود که ... ناگهان دود شد و به هوا رفت. شکست در قلمون، احساس سرخوردگی و ناامیدی را در آنان تشدید کرد. ناگهان یبرود، «قلعه‌ی جهادیون» هم در ریف دمشق سقوط کرد. شکست و فروپاشی سریع گروه‌های مسلح در مرکز قلمون، به دنبال خود سقوط الزارة و قلعه‌ی الحصن در تلکخ را هم آورد. سپس رأس المعرّة و فلیطا هم بدون مقاومت قابل ذکری تسلیم شدند. حالا مرزهای لبنان-سوری تقریبا تحت کنترل [سوریه و حزب‌الله] در آمده بود. پیش از آن هم دستگاه‌های امنیتی لبنان چند متهم اصلی انفجارهای انتحاری در ضاحیه جنوبی بیروت و هرمل را دستگیر کرده بودند. با شروع درگیری‌های منطقه‌ی کَسَب در منطقه‌ی ساحل سوریه، جهادیون کمی امیدوار شدند ولی پیشروی‌شان در همان نقطه‌ای که شروع کرده بودند به پایان رسید. پس از این هم با داستان طرح امنیتی در طرابلس [که برای سرکوب آنها در شمال لبنان طراحی شده بود] مواجه شدند. همزمان هم جریان شکستشان در حمص قدیمی پیش آمد. وقتی آخرین فرد مسلح داشت از آنجا عقب‌نشینی می‌کرد، داشتند تلخی را در کامشان حس می‌کردند. چندی بعد، نیمی از شهر الملیحة در ریف دمشق هم در دست ارتش سوریه قرار گرفت که پیشروی‌های محسوسی در حلب در شمال و در درعا در جنوب هم کسب می‌کرد. اما در دیرالزور، اژدهای مرگ داشت جهادیون را در جنگ بی‌امانی که بین خودشان درگرفته بود، می‌بلعید. خلاصه آنکه: «نبرد، سخت است. و همه‌ی عالم ضد ما جمع شده‌‌اند.» این تحلیلی است که اکثر جهادیون برای این وضع ارائه می‌دهند. جهادیون: ناامیدی میدانی و اطمینان به پیروزی! «آیا ما واقعا یکدیگر را دیدیم یا این تصویری توهمی بود در یک سراب که رفت و نابود شد و تبدیل شد به خاطراتی برای عذاب کشیدن؟» یکی از جهادیون این کلمات را یادآوری می‌کند. کلماتی که امینة قطب (خواهر سید قطب) نوشته است، کسی که با کمال السنانیری (رفیق سید قطب و هم‌بند او و محکوم به 20 سال زندان) ازدواج کرد. خطبه‌ی عقد وقتی خوانده شد که کمال در پشت میله‌ها بود. به محض اینکه از زندان خارج شد هم مجددا دستگیر شد و به زندان بازگشت و در همان زندان فوت کرد. این همین حالتی است که جهادیون به آن دچارند در برابر «آرزوی موعود» برای برپایی «دولت اسلامی». شیخ اسامه اشهابی (یکی از مهم‌‌ترین همفکران القاعده در لبنان) در گفتگو با روزنامه‌ی الاخبار می‌گوید: «واقعیت اوضاع مسلمانان [منظور تکفیریون است] ناراحت کننده ‌است. خدای ما به ما دستور همبستگی داده ولی ما از هم جدا شده و با یکدیگر نبرد کرده‌ایم، حتی از این بالاتر، به بریدن سر یکدیگر افتخار هم می‌کنیم.» الشهابی معتقد به سرخوردگی عموم مسلمین [تکفیریون] است ولی در عین حال از اطمینانش به این صحبت می‌کند که «پیروزی خواهد آمد، هرچند به خاطر کارهای ما در آن تأخیر شود.» و ادامه می‌دهد: «مردم پس از آنکه در مردان القاعده بارقه‌ی امید را دیدند، آرزوها به آنان بسته بودند[!] و شکست القاعده یقینا به معنی از بین رفتن آرزوهای بسیاری از مردم است.» این شیخ فلسطینی‌الاصل انکار نمی‌کند که «برخی از مجاهدین از میدان سوریه عقب‌نشینی کرده و خودشان را از فتنه‌ای که به جان مجاهدین در آنجا افتاده دور کرده‌اند.» ولی تأکید دارد: «تلاش برای اصلاح بین کسانی که با هم اختلاف دارند متوقف نشده است.» حال شهابی (که به ابوالزهراء الزبیدی معروف است) مثل حال بسیاری از جهادیون دیگر است. به رغم احساس تلخی، این افراد می‌گویند که «وعده‌ی الهی درباره‌ی پیروزی [و تشکیل حکومت تکفیری‌ها!] دیر یا زود محقق خواهد شد.» «ابومعن السوری» یکی از رزمندگان جبهة النصرة می‌گوید: «بالاخره جنگ، پیروزی و شکست دارد. یک روز تو پیروزی یک روز حریف. عقب‌نشینی ما از قلمون شکست در نبردی بود که خدا برایمان مقدر کرده بود.» درباره‌ی دیر و زود مسائل هم این جهادیون دو دسته‌اند: دسته‌ای که به نزدیکی پیروزی خوش‌بین‌اند و دسته‌ای که بدبین‌اند و تقصیر آن را به گردن تفرقه‌ در صفوف و نبودن صدق نیت در برخی فرماندهان می‌اندازند. جنگ داخلی جهادیون چند ماه از آغاز حوادث سوریه در مارس 2011 گذشته بود که «جهادیون» به سمت «سرزمین شام» کوچ کردند. از همه‌ی جای زمین به سوی سوریه راهی شدند تا دولت موعودشان را برپا کنند، دولتی که به قول آنها «طبق راه و روش نبوت» عمل کند. چیزی نگذشت که این جهادیون تبدیل به گروه‌های اصلی در حال نبرد با نظام شدند. هم خبرگی بیشتری داشتند و هم سازماندهی و سلاح‌های بهتری. ستاره‌شان درخشیدن گرفت و حس قدرقدرتی در آن‌ها رو به اوج رفت. در مرحله‌ای، چیزی نمانده بود که نظام را ساقط کنند که ناگهان یک اتفاق رخ داد و معادلات را عوض کرد: در سه ماه آخر سال 2012 حزب‌اله وارد نبرد در کنار ارتش سوریه شد و همین تبدیل به نقطه‌ی تحول جریانات گردید. مخالفین مسلح از روستاهای ریف حمص بیرون رانده شدند و ارتش برخی مناطق را در حلب بازپس گرفت. «قلعه‌ی مخالفین» در القصیر هم در جولای 2013 بازپس گرفته شد و هفت ماه پس از آن، به «امارت [تکفیری] قلمون» هم خاتمه داده شد. این هم زمان شد با آغاز نبرد بین «برادران جهادی». درگیری رهبران القاعده، تبدیل به درگیری مسلحانه در میدان شد و اختلافات بین ابوبکر البغدادی و ابومحمد الجولانی نبردهای سخت و سنگین به راه انداخت بین دوگروهی که هر دو پیرو یک فکر کاملا واحد بودند! و اینچنین، صفوف [تکفیریون] دچار تفرقه شد. اما در لبنان، سرخوردگی جهادیون شدید‌تر بود. اسلام‌گراهای [تکفیری] حاضر در لبنان معتقدند که «نمایندگان اهل سنت در لبنان یعنی جریان المستقبل [به رهبری سعد حریری] فاسدند و نشانگر خواست‌های اهل سنت نیستند.» این‌ها از «تفرقه در صفوف اهل سنت» می‌نالند. ابوهاجر (که در پرونده‌هایی مرتبط با موضوع تروریسم خودش تحت تعقیب است) می‌گوید: «چطور می‌توانیم صف واحد داشته باشیم درحالی که در بین ما سکولارهای مردنما هستند» شیخ سلفی مصطفی حسن هم همین نظر را دارد. این دو مدعی‌‌اند: «ما به دلیل سیطره‌ی دستگاه‌های امنیتی‌ای که زیر نظر حزب‌الله هستند دچار مظلومیتیم.» اکثر روحانیون تکفیری همین نظر را دارند، اینان معتقدند: «همه‌ی عالم جمع شده‌اند تا تصویر انسان ملتزم را سیاه و شیطانی نشان دهند.» همه‌ی این مسائل، احساس تحت فشار بودن را افزایش می‌دهد چون به قول یکی‌شان «اگر ما الان نتوانیم موفق شویم، دست‌کم در سی سال آینده لگدمال خواهیم بود.» جهادیون، به فروپاشی روحی اعتراف دارند. ابوالقاسم (یکی از فعالین رسانه‌ای دولت اسلامی عراق و شام [داعش]) که اخیرا از قلمون به حلب رفته است می‌گوید: «بعد از پایداری‌مان در جبهه ریما و السحل، خیانت‌های ارتش آزاد، صفوف را در جبه‌ی قلمون متزلزل کرد. وقتی که همه‌ی عالم ضد ما جمع شدند، شکست خوردیم و عقب‌نشینی کردیم.» یکی از روحانیون اهل سنت لبنان (که با این گروه‌ها همدلی دارد) می‌گوید: «اهل سنت ملتزم [به شرع] نسبت به قضایای سیاسی و فهم استراتژیک آنچه در جریان است بی اطلاعند.» او گناه را به گردن دستگاه‌های امنیتی‌ای می‌اندازد که به قول او «هرکس ریش دارد را موجودی شیطانی نشان می‌دهند و آنان را بدون آنکه خودشان بدانند تبدیل به ابزاری در دست دستگاه‌ای اطلاعاتی می‌کنند تا در آینده قربانی‌شان نمایند.» و سپس می‌افزاید: «اینکه محور حامی طرح بزرگ ما، ضربات پی‌در پی دریافت کرده است طبعا اثر خودش را خواهد گذاشت.» در مقابل این حالت سرخوردگی، جهادیون خودشان را با یادآوری «وعده‌ی خدا به پیروزی» آرام می‌کنند. اینان معتقدند که «این فتنه‌ای فروکش خواهد کرد و آن وقت جهاد، منسجم تر و قوی‌تر خواهد شد» و می‌افزایند: «نچه دارد رخ می‌دهد تسفیه و پاکسازی سفوف است. و شکست‌ای پی در پی هم حزو سنت‌ای زندگی است. اساس هم جنگ پیروزی و شکست دارد.» بازبینی تکفیریون در حساب و کتاب‌ها؟ حالا بیش از سه سال از آغاز حوادث سوریه می‌گذرد. جهادیون، امروز مرحله‌ای حساس را می‌گذرانند. با نبردهای داخلی بین خودشان مواجهند و در کنار آن با ارتش سوریه و همپیمانانش هم می‌جنگند. حالا و بعد از کشت و کشتارهای بین خودشان بیشتر حالت یأس و سرخوردگی دارند، کشت و کشتارهایی که کار برخی از فرماندهان اصلی به اصطلاح خودشان «جنبش جهاد جهانی» را هم ساخته است، کسانی چون ابوخالد السوری [فرستاده‌ی مستقیم ایمن الظواهری به سوریه]. برخی حالت‌های فردی ثبت شده است (که البته نشانگر چیزهای مهمی است) که بعضی از جهادیون پس از آنکه طرح بزرگشان با فتنه و درگیری بر سر قدرت مواجه شد، از نبردها کنار کشیده‌اند. پس از آنکه «جهاد» در سرزمین شام، قبله‌ی مهاجرین در سال‌ای اخیر شده بود، حالا برخی‌ها دارند در حساب و کتابشان بازنگری می‌کنند. حتی برخی شیوخ سلفی در اردن و عربستان هم در صحنه وارد شده و در راستای برحذر داشتن دیگران از سفر به سوریه فعالیت می‌کنند چون به قول آنها سوریه «میدانی کثیف» شده است. مفتی‌های جبهة النصرة و جنبش جهاد جهانی [القاعده] هم برای درخواست وحدت صفوف فعالیت می‌کنند. مثلا ابوالزهراء می‌گوید که جبهة النصرة درس‌های زیادی آموخته است: «فرزندان جبهة النصرة دیگر از پخش تصویر کشتن و سر بریدن امتناع می‌کنند. چون این چیزها باعث تنفر مردم می‌شود، هرچند که از نظر شرعی حلال است[!]» او همچنین از تغییر و تبدلاتی در ارتباطات جبهة النصرة با دیگر گروه‌ای مسلح خبر می‌دهد. همه‌‌ی این تلاش‌ها برای آن است که به قول تکفیری‌ها «ثمره‌ی جهاد از دست نرود». ولی یادمان باشد که جنگ، همچنان ادامه دارد. *درج عینی اصطلاحات و نقل قول‌های این نوشتار، مطلقا به معنای تأیید از طرف جهان‌نیوز نیست و تنها به جهت امانتداری و ضمنا آشنایی دقیق با تفکر دشمن به صورت عینی درج شده است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image