ترک دنیا /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

یک سوال ساده دارم خواهشمندم جوابش را زیاد پیچیده نفرماییدچگونه می شود ترک دنیا نکرد،ولی ترک امیال نفسانی نمود؟مثلا پدرم به من یک آپارتمان دادهاما،این در من یک وابستگی به دنیا و تعلق به وجود آوردهو مرا از آن فقر روحی که یک انسان خدا را در حالی صدا بزند که مثل کسی است که دارد در آب غرق می شود و حتی دستش را برای نجات به آن کاه روی آب انداخته و از آن کاه هم نا امید شده و در حالی خدا را می خواند که جز خدا کسی ندارد،محروم کرده استیک بار اشتباهی کردم و از کارم بدجوری پشیمان بودم و غروب به خدا گفتم که اگر تو مرا نپذیری چه کنم؟و بعد نماز که خواندم با تمام وجود داشتم با خدا حرف می زدم .من روزی خواهم مرد و این مال و آپارتمان و آرزوی ازدواج با یک خانم مومن و شغل و ...همه اینها اگر بر آورده شود در آن روز به من نفعی نمی رسانند اما یاد خدا و زمانی که انسان احساس کند که بین او و خدا هیچ نیست آن را می خواهمولی حب به دنیا هی مرا منصرف میکند بین دو کشش مانده ام مثل یک نفری که از یک دست او دوستش می کشد و از طرف دیگر دشمنش در حالیکه دشمنش می خواهد با وعده و وعید هایی که خودم هم می دانم دروغ است مرا به طمع می کشاند و دوست خیر خواهانه می گوید که او دشمن توست با من بیاچگونه می شود ترک دنیا نکرد،ولی ترک امیال نفسانی نمود؟


اهمیت به مسائل اخلاقی در سن جوانی، حاکی از روح پاک و خداشناس شما است. این نعمت را قدر بدانید و بر استمرارش شاکر بمانید. «زهد ورزی» امیرمؤمنان علی علیه السلام در رابطه با تعریف زهد می فرمایند: زهد بین دو کلمه از قرآن است: «لا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحو بما اتاکم» خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید» کسى که بر گذشته افسوس نخورد، و به آینده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعایت کرده است. زیرا مالک اصلی خداست رفتن آن غصه ای ندارد، خود داده و خود گرفته، به دست آوردن آن هم نباید انسان را طوری شاد گرداند که از مسیر خارج سازد. زهد، به معنای ساده زیستی و قطع علاقه مفرط به دنیا و تعلق به معنویت و آخرت است. همه ما امکاناتی داریم که آنها را دوست می داریم و به آنها علاقه مند هستیم. باید ببینیم این علاقه تا کجا است. آیا این امکانات را برای ارتقای سطح اخلاق و معنویت و مسیر کمال می خواهیم، در این صورت علاقه به امکانات مادی عین علاقه به آخرت وخداوند است و با زهد سازگار می باشد. ولی در صورتی که علاقه به مال و منصب دنیوی و عناوین مانع رشد معنوی انسان باشد، این همان حب دنیا است که رأس تمامی خطاها می شود و با زهد اسلامی منافات دارد.زهد، مال و ثروت و یا عنوان و منصب نداشتن نیست. وقتی کسی چیزی ندارد، موضوع زهد هم در مورد او صادق نیست. زهد در صورتی صادق است که شخص از امکانات مادی بهره دارد، ولی نسبت به آنها توجه استقلالی و وابستگی ندارد، و تنها آنها را به عنوان ابزاری برای رشد و تکامل خود و رسیدن به قرب الهی می خواهد. به طور کلی تمامی انتخاب ها و موضع گیری های ما وابسته به نیت و اخلاص در آن است. ارزش هر عملی نیز با نیت آن معلوم می شود. کسی که نیتش کسب رضایت الهی است و در راه او قدم برمی دارد، تمامی کارهای مادی و معنوی اش رنگ خدایی دارد و می توان گفت: او یک زاهد و عابد و عارف به خداوند است، ولی کسی که در این مسیر نیست، درتمامی کارهایش دچار مشکلات اخلاقی و ایمانی خواهد بود. بنابراین همانطور که گفتیم، رسیدن به کمال و سعادت برای انسان در هر مکان و شرایطی که باشد قابل دسترسی است چه در لباس یک روحانی باشد و چه در لباس یک مهندس و یا پزشک. در واقع انسان می تواند هم پزشک باشد و هم عارف و زاهد، هم مهندس باشد و هم عارف و زاهد. شهید دکتر چمران یکی از این نمونه انسانهاست که در ضمن داشتن موقعیت و امکانات عالی زندگی و تحصیل در بهترین دانشگاههای غرب، در اوج عرفان و زهد قرار دارد. وی بدون هیچ وابستگی به داشته های خود برای لبیک گفتن به ندای مظلومان و مبارزه با مستکبران، دست از مال و جان شسته و تمام وجود خویش را در طبق اخلاص قرار می دهد. روحش شاد و مقامش رفیع باد. بنابراین زهد، نداشتن نیست؛ زهد دل بسته دنیا نبودن، برای دلبستن به خدا است. این که شما هیچ مالی نداشته باشی یا خیلی ساده زندگی کنی زهد نیست. زهد یک فضیلت اخلاقی درونی است. ممکن است شخصی بسیار ساده زندگی کند اما انسان زاهدی نباشد زیرا نتوانسته بهتر از این زندگی کند و اگر بتواند حتما این کار را می کند و شدیدا دل بسته به دنیا است اما از طرف دیگر ممکن است فرد ثروتمندی در درون خود انسان زاهدی باشد. زهد در درون او است و دل بسته به مالش نیست.مردی صوفی مسلک با خواندن فصل زهد کتاب «معراج السعاده » علامه نراقی به زیارت وی شتافت. چند روزی مهمان او بود. او با دیدن وضعیت زندگی علامه نراقی، رفت و آمدها و مراجعات مختلف، زبان به اعتراض گشود و گفت: من فکر می کردم دارای زهد بی نظیری باشی لکن شما را این چنین نیافتم. علامه نراقی چیزی نگفت. سخن از زیارت امام حسین (علیه السلام) و کربلا پیش آمد. علامه نراقی گفت: دلم شوق دیدار و زیارت آن حضرت داد و هر دو تصمیم گرفتند به زیارت حرم امام حسین (علیه السلام) بروند.در نزدیکی های قم آن مرد صوفی گفت: من کشکول خود را در کاشان جا گذاشته ام، علامه گفت: بدون آن هم می توان سفر کرد. آن مرد گفت: من به قدری به آن کشکول علاقه مندم که لحظه ای نمی توانم بدون آن زندگی کنم، بازمی گردم و تا کشکول خود را به دست نیاوردم به کربلا نخواهم رفت. علامه نراقی گفت: خوب بیندیش که زاهد کیست؟ من از آن همه ملک، باغ و ... چشم پوشیدم و دل کندم ولی تو از یک کشکول نمی توانی دل بکنی، زهد پشت پا زدن به زندگی نیست بلکه وابسته و اسیر آن نبودن است. زهد یک مساله قلبی است و ارتباط چندانی به ظاهر زندگی ندارد. (زهد اسلامی، شفیعی مازندرانی).بنابراین داشتن و نداشتن رفاه در زندگی مهم نیست؛ بلکه مهم این است که «دل، وابسته و مشغول به رفاه نشود». اهمیت زهد و ساده زیستی برای خاطر ان است که انسان زاهد بهتر می تواند زندگی اش را خدا محور کند و در مسیر قرب الهی باشد و حب دنیا بزرگترین مانع این راه و عامل اصلی غفلت انسان از خداوند است.«ساده زیستی بزرگان و رهبران دینی»رهبران و بزرگان ما اغلب،زندگی بسیار ساده و بی آلایشی دارند و ما نیز باید آرام آرام به آن سمت برویم اما این که مانند ایشان باشیم جای تأمل دارد. رهبران جامعه حساب دیگری دارند و شایسته است که سطح زندگی آنان متناسب با پایین ترین طبقات جامعه باشد.عاصم از یاران امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) عرض کرد: من در زهد و ترک دنیا به شخص شما اقتدا می کنم. امام علی (علیه السلام) فرمود: ای دشمنک خویش، شیطان سرگشته ات کرده آیا به زن و فرزندانت رحم نمی کنی. فکر می کنی خدا طیبات را حلال کرده و استفاده از آن روا ندانسته؟... (گفت: ای امیرمومنان تو در این پوشاک خشن تن آزار باشی و خوراک دشوار تناول می کنی؟ امام فرمود: وای بر تو من نه چون توام. خدا بر پیشوایان دادگر واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند تا مستمندی تنگدست را به هیجان نیاورند و به طغیان وا ندارند. (زهد اسلامی ص 81) «زهد و خدایی شدن»تمام دل بستگی های ما به دنیا و مال دنیا به این خاطر است که از خدای متعال فاصله می گیریم. هر چقدر انسان از مبدأ هستی فاصله بگیرد به همان اندازه مشکلاتش بیشتر شده و دل بسته غیر خدا می شود. انسان مانند بطری خالی می ماند که هر چقدر در آن آب بریزی از هوای آن کاسته می شود. هر چقدر خدا را وارد زندگی مان کنیم به همان مقدار هوی و هوس از زندگی ما کم شده و زندگی مان پر از خدا می شود.ساده زیستی، هدف زندگی انسان مومن نیست؛ ساده زیستی هم مانند علم و اراده و صفات کمال دیگر, وسیله است برای رسیدن به خدا و خدایی شدن انسان. زندگی فرصت خدایی شدن انسان است و هدف نهایی آن چیزی جز خدایی شدن نیست. گاهی فقر و نیازمندی مفرط باعث غفلت و فراموشی خدا می شود و گاهی غنی و دارایی بیش از نیاز غفلت می آورد.اسلام با هر دو مورد مخالف است, چون یاد خدا را عامل سعادت و کمال انسان می داند, بنابراین چون دنیا گرایی باعث عقب ماندگی انسان از خدا و فراموش کردن یاد خدا می شود, زهد و ساده زیستی از این منظر ارزش پیدا می کند. اگر ثروت با کمیت و کیفیت خاصی باعث یاد خدا شود, این ثروت دنیا نیست و بلکه آن هم وسیله ای برای قرب خدا تلقی می شود. رابطه زهد و ساده زیستیباید دانست سادگى با زهد هم افق است. زهد یعنى بى رغبتى دل به غیرخدا چه بسا کسانى زاهدنما باشند ولى دلشان بیش از یک فرد متمول و متمکن به دنیا گره خورده باشد و چه بسا زاهدانه زیستانى که ساده زیستى را از روى بخل انجام دهند گرچه بخل براىزن مطلوب است چنان که در نهج البلاغه هم آمده ولى مشروط به این که رعایت آن با حرامى مواجه نشود مثلاً اگر زن در محیط خانواده به گونه اى این بخل را اعمال کند که به وجاهت و عزت خانوادگى خدشه وارد سازد، اشکال شرعى دارد. همین بخل براى مرد یک امر ناپسندیدهمى باشد و اگر ساده زیستى او ناشى از بخل باشد نه تنها ارزش اخلاقى ندارد بلکه مورد نکوهش هم مى باشد. در دستورات شرعى وارد شده است که مرد مستحب است زندگى را بر اهل و عیال وسعت ببخشد، البته به سر حد اسراف نرسد. اما اگر انگیزه ساده زیستى یک امر پسندیده اىباشد مثل هم نوایى با بى نوایان جامعه یا دورى گزیدن از ورطه ى تجملات، تشریفات و مفاخر بى ارزش دنیوى یا ترس از مؤاخذه هاى احتمالى اخروى یا نگرانى از ناخشنودى على(ع) و حذف شدن اسم، از فهرست شیعیان آن حضرت یا... تمام این انگیزه ها بسیار مطلوب است ولى همهآنها مشروط به این است که با حرامى مواجه نباشد. فرض کنید مرد به گونه اى ساده زیستى را اعمال کند که زن از او دل چرکین شود یا برعکس زن به گونه اى ساده زیستى را اعمال کند که مرد از او دلگیر شود و این کدورت اگر اذیت و آزار باطنى را به دنبال داشته باشد تحت عنوان ایذاء مؤمن قرار مى گیرد و ایذاء مؤمن هم حرام است. پس نباید ساده زیستى به حدى برسد که یکى از دیگرى رنجیده، دل شکسته و متأذى شود. یا فرض کنید در مهمان دارى چه بسا بعضى از ساده زیستى ها توهین به مهمان باشد. در روایات بین مهمان ناخوانده و مهمان خوانده شدهفرق گذاشته شده است.امام صادق(ع) مى فرمایند: «هرگاه برادر دینى تو خودش نزدت آمد، هر چه دارى برایش بیاور و اگر تو او را دعوت کردى خود را برایش به تکلف و زحمت بینداز»، (میزان الحکمه، ج 5، ص 525، ر 10828، نشرمکتب الاعلام الاسلامى، چاپ اول، سال 1362). مخصوصا اگر مهمان از ارحام و خویشان باشد و توهین به او باعث کدورت و بعد منجر به قطع رحم شود. این ساده زیستى حرام مى باشد. مثال ها و موارد زیاد است اما باید دانست کهساده زیستى با تمام جوانبش اعمال گردد. مطالعه بیشتر:1- مطالعه قرآن و نهج البلاغه با تأکید بر واژه دنیا.2- 3- معراج السعاده، بحث دنیا4- غررالحکم، واژه دنیا ارجاعات:1- نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، حکمت 4392- نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، حکمت 439 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image