تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
يكي از اقسام و مراتب توحيد، توحيد ربوبي است كه تنها خداوند است كه مدير سراسر هستي ميباشد. ربوبيتي كه در خداوند است ربوبيت مستقل و غير وابسته ميباشد، اما ربوبيتي كه در ساير موجودات وجود دارد به امر و اذن خداوند است و مجري دستورات او ميباشند. توحيد در تدبير و تأثير به معناي بيتأثير دانستن موجودات و تأثيرگذاري مستقيم و بيواسطه خداوند نيست، بلكه به معني آن است كه علل و اسباب طبيعي در عين اين كه داراي تأثير واقعي هستند اما تأثير آنها با ميل و اراده خداوند صورت ميگيرد، خورشيد و ماه واقعاً نورافشاني ميكنند و آتش حقيقتا ميسوزاند و حضرت مسيح شفا ميبخشد و... اما همگي مظهر و آيينه اراده و امر خداوند هستند. كسي كه ميپندارد معناي توحيد ربوبي بياثر دانستن علل و اسباب است او با وجدان خود به وحي روشن الهي به مخالفت برخاسته كه اثر گذاري موجودات را ميپذيرد، آثار آنها را به خداوند نسبت ميدهد و ناشي از او ميداند خداوند ميفرمايد: يا ايها الذين آمنوا و اتقواالله و ابتغوا اليه الوسيلة؛. استاد شهيد مطهري ميفرمايد: به طور كلي توسل به اسباب، با توجه به اين كه خداست كه سبب را سبب قرار داده است و خداست كه از ما خواسته از اين وسايل و اسباب استفاده كنيم، به هيچ وجه شرك نيست بلكه عين توحيد است و اين جهت فرق ميان اسباب مادي و روحي ميان اسباب ظاهري و معنوي ميان اسباب دنيوي و اخروي نيست، منتهي اگر اسباب مادي را با آزمايش و تجربه ميشناسيم و اسباب معنوي را از طريق دين يعني وحي و كتاب و سنت. بنابر این اشتباه اين است كه تصور شود كه اعتقاد به سلطة غيبي در افراد مطلقاً مايه شرك است و لذا گفتهاند شيعيان بر طبق سنّت بت پرستان شفاي مريضان خود را از امامان خود طلب ميكنند و از خدا طلب نميكنند، آنان ديگر نخواسته و يا نتوانستهاند كه ميان اعتقاد به سلطه متكي به سلطه خداوند كه شيعيان بر آن اعتقاد دارند، با اعتقاد به سلطه مستقل و جدا كه ماديگراها و بتپرستان برآنند فرق بگذارند. 1. بت پرستان: بت پرستان به علل و عوامل، نگاهي استقلالي دارند و تأثيرگذاريِ آنها را صرفا ناشي از خودشان ميدانند، چنان چه به آياتي كه حاكي از اعتقاد آنها بود اشاره شده است و اگر ما اعراب جاهلي را مشرك ميخوانيم به خاطر اين است كه آنان معتقد بودند كه اداره امور جهان يا امور بندگان به خدايان آنها تفويض و واگذار شده است و آنها در تدبير امور از خود استقلال دارند... و يا لااقل قسمتي از كارهاي خدايي... به آنها واگذار شده است و آنها در اين كار استقلال كامل دارند. 2. موحدان: به اعتقاد شيعيان هرگاه براي موجودي از نظر وجود يا تأثير، استقلال قايل شويم، از جاده توحيد منحرف خواهيم شد، زيرا اعتقاد به استقلال، در اصل هستي، مساوي با بينيازي او در هستي از خدا، ميباشد. چنين موجودي جز خدا كه در هستي به چيزي نياز ندارد و وجود او مربوط به خود اوست فرد ديگري نخواهد بود. و همچنين اگر وجود او را مخلوق خدا بدانيم ولي معتقد شويم كه در انجام كارهاي خود اعم از عادي و آسان و يا مشكل وغير عادي استقلال دارد در اين صورت دچار يك نوع شرك شدهايم، زيرا مستقل در فعل و كار سرانجام مستقل در اصل وجود و هستي نيز خواهد بود. شيعيان معتقدند فيض خداوند گاهي از طريق عادي به انسان ميرسد مثل اين كه عسل باعث شفاي مريض ميشود كه خداوند سببيت را به او داده، گاهي از طريق غير معمول و به دور از قوانين مادي و مجرايي طبيعي انسان مشمول فيض خداوند ميشود، مثل اين كه حضرت مسيح ميتواند باذن الله يا دم مسيحاي شفابخش شود و بيماري صعب العلاج را شفا ببخشد، بدون اين كه بيمار دارويي را به مصرف برساند. بنابراين اساس اشتباه در اين است كه تصور كردهاند كه اعتقاد به سلطه غيبي در افراد مطلقا مايه شرك است و موحدان را با بت پرستان مقايسه نمودهاند اگر اعتقاد به سلطه غيبي ملازم با الوهيت طرف باشد، بايد همه آنان كه سلطة غيبي دارند اله باشند و درخواست استفاده از اين قدرت جايز نباشد. آيات قرآني قرآن به صراحت تمام از افرادي نام ميبرد كه همگي داراي سلطة غيبي بوده و اراده آنان باذن الله حاكم بر قوانين طبيعت بوده است: 1. حضرت مسيح و سلطة غيبي؛ با بررسي آيات قرآن ميتوان، به توان غيبي حضرت مسيح پي برد. جهت اشاره به مقام و موقعيت او يادآور ميشويم كه قرآن كريم از مسيح چنين نقل ميكند: اني اخلق لكم من الطين كهيئة الطير فانفح فيه فيكون طيراً باذن الله و ابري الاكمه و الأبرَصَ وَ أحيِ المَوتَي باذن الله...؛ مسيح به آنان گفت من از گل مجسمه مرغ ميسازم و بر آن ميدمم تا به فرمان خدا مرغ گردد،كور مادرزاد و مبتلا به بيماري پيسي را به امر خداوند شفا ميدهم و مردگان را به امر خداوند زنده ميكنم. و در اين كارها براي شما حجت و نشانه حقانيت من است اگر اهل ايمان باشد حضرت مسيح كارهاي خود را به اذن خداوند ميكند. 2. سلطه غيبي حضرت يوسف: حضرت يوسف به برادران خود ميگويد: اذهَبُوا بقَميصي هذا فألقُوهُ علي وَجهِ أبي تأتِ بصيراً... فلما أن جاءَ البشيرُ القاهُ علي وجهِهِ فارتَدّ بصيراً... ؛ اين پيراهنم را ببريد و به رخسار پدرم بيفكنيد، ديدگان او باز و بينا ميشود، وقتي بشير آمد و پيراهن را بر رخسار او افكند ديدگان او باز و بينا شد. ظاهر آيه اين است كه ديدگان يعقوب در ساية اراده و خواست و قدرت اكتسابي يوسف بينا گرديد و هرگز اين كار مستقيم فعل خدا نبود، بلكه كار خدا بود از طريق «تسبيب» و الا جهت نداشت كه به برادران خود دستور دهد كه پيراهن او را بر رخسار پدر بيافكند، بلكه كافي بود كه فقط دعا كند اين كار جز تصرف ولي خدا در چيزي از جهان به اذن پروردگار چيزي نيست و فاعل آن داراي سلطه غيبي است كه خداوند در امور مخصوص در اختيار او نهاده. 3. حضرت موسي و درخواست كمك از آن حضرت: رفتار و روش مردم (سيره عقلا) در زندگي روزمره مبتني بر كمك گرفتن و ياري خواستن از انسانهاي ديگراست. برخي پيروان حضرت موسي از او كمك خواستند آن حضرت نيز به درخواست آنان پاسخ مثبت داده، و در عين حال به ذهن هيچ يك از آنان خطور نكرد كه اين كمك خواهي نادرست است و بايد فقط از خداوند ياري طلبيد. چرا كه حضرت موسي و پيروان او معتقد بودند، هر كس، تنها با اذن و نيروي خداوند ميتواند به ياري ديگري اقدام كند. بنابراين درخواست كمك و ياري از انسانها به شرط اين اعتقاد مانع ندارد. سيره و نحوه رفتار مسلمانان در زمان رسول خدا و پس از آن بر آن بوده است كه به اولياي الهي و بندگان صالح خداوند متوسل شوند، بي آن كه به ذهن كسي خطور كند اين عمل حرام، شرك يا بدعت است. اخبار و توسل به مقام شخصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين خبر كه حكايت دارد از توسل صحابه به دعاي پيامبر و نيز از توسل به مقام و منزلت آن حضرت، عثمان ابن حنيف ميگويد: مردي نابينا ميگفت اي رسول خدا از خدا بخواهيد مرا شفا دهد... پيامبر به او دستور داد وضوي كامل بسازد، دو ركعت نماز بخوان و به اين صورت دعا كن: «اللهم اني اسألك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبي الرحمة،يا محمد اني اتوجه بك الي ربي في حاجتي لتقضي اللهم شفعه في»؛ عثمان بن حنيف ادامه ميدهد: قسم به خدا، ما هنوز مشغول صحبت بوديم كه آن مرد وارد شد هيچ ناراحتي چشم نداشت و اخبار فراوان در رابطه با استمداد وجود دارد كه در اين مقاله نميگنجد. اين تنها يوسف و مسيح و موسي و محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ و... نيستند كه قدرت غيبي و سلطه مافوق طبيعي داشتهاند بلكه گروهي از پيامبران و فرشتگان و امامان معصوم و اولياي الهي نيز داراي قدرتها و نيروهاي غيبي بوده و آنها به اذن و اتكا قدرت خدا كارهايي را انجام ميدادند. خلاصه بنا به تصريح قرآن و اخبار گروهي از بندگان برگزيده خدا داراي قدرت بر انجام امور فوق العاده بودند و در مواردي از قدرت استفاده ميكردند و افراد نيز به آنان مراجعه كرده و درخواست ميكردند كه از اين قدرت استفاده كند چه در حال حيات آنها و چه بعد از مرگ آنها. بنابراين اگر آنها (وهابي) ميگويند هيچ كس جز خدا بر انجام اين امور قادر نيست در اين صورت اين آيات و اخبار برخلاف آن گواهي ميدهد، اگر ميگويند درخواست كار از اين طريق شرك است چرا سليمان و ديگر پيامبران درخواست كردند اگر ميگويند درخواست حاجت از اوليا و درخواست شفا مريض از امامان به طور خارق العاده ملازم با اعتقاد و سلطه غيبي آنان است پاسخ اين است كه اعتقاد به سلطه غيبي بر دو نوع است يكي عين توحيد و ديگري مايه شرك ميباشد. اگر ميگويند درخواست شفاي بيمار از طريق غير عادي درخواست كار خدا از غيرخداوند است، ميگويم ملاك شرك اين است كه مسئول را خدا مَن بيده كارهايي خدايي بدانيم درخواست كار غير طبيعي، درخواست كار خدايي از غير خدا نيست. زيرا ميزان كار خدايي اين است كه فاعل در انجام آن مستقل باشد، اگر فاعل كاري به اتكاي نيروي الهي انجام دهد، چنين كاري درخواست كار خدا از غير خدا نيست، خواه كار عادي باشد و يا غير عادي. اين گروه نخواستهاند و يا نتوانستهاند ميزان كار الهي را از غيرالهي بازشناسند، بنابراين هيچ مانعي ندارد. كه خداوند به اولياء و امامان معصوم قدرت بر انجام كارهاي عادي و خارق العاده عنايت فرمايد و ما نيز از آنان بخواهيم كه اين گونه كارها را انجام بدهد و قرآن و احاديث و سيره مسلمانان نيز به صحت چنين درخواستهايي گواهي ميدهد. به همان خدايي كه به عسل قدرت شفا داده به داروهاي گياهي و يا شيميايي نيروي بهبود و سلامت بخشي لطف فرموده است، همان قدرت و نيرو را به پيامبران و امامان و اولياي الهي و افراد صالح عنايت فرموده كه آنان بدون اسباب طبيعي از عهده چنين كار به اذن الله برآيند. آيات قرآن به روشني گواهي ميدهد كه مردم چنين كارها را از پيامبران و از غير آنان ميخواستند. حضرت مسيح و پيامبران الهي و... همان طور كه در اين حيات دنيوي ميتوانست درباره افراد از خدا درخواست خير كند يا به اذن الله به نابينايان مادرزاد و مبتلايان به بيماري برص شفا بخشد. هم چنين پس از انتقال به سراي ديگر به حكم اين كه اين قدرتها و توانها مربوط به روح و روان اوست، قادر بر انجام هر دو كار ميباشد، منتهي در هر دو مرحله اذن الهي و تعلق مشيت بر نزول فيض از اين مجرا شرط حتمي و لازم است. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.