تخمین زمان مطالعه: 1 دقیقه

سلام 1. من یه دختر 23 سالم. 7-8 سالی بود که عاشق پسر داییم بودم. 2. البته بنا به گفته شما برام زود بود. 3.ولی به مرور زمان که بیشتر شناختمش فهمیدم از بخت خوبم بود که عاشق اون شدم. هیچی نداشت به جز یه ایمان واقعی به خدا یه مومن واقعی بود مهربون وآروم بین پسرای فامیل یه نگین تمام عیار بود.منم عاشق همین چیزاش بودم. اطمینان داشتم که باهش خوشبخت میشم.حس کرده بودم که اونم دوستم داره. 4. یه روز از حرفای عروسشون فهمیده بودم که اونم دوستم داره. 5. ولی چون خواهر بزرگترم ازدواج نکرده بود ازدواج ما امکان پذیر نبود البته چیزی هم نگفته بودن. 6. بالاخره سال گذشته ازدواج کرد ومن تنها گذاشت. بدون هیچ حرفی. 7. خودم فکر میکنم به خاطر ترس از ازدواج فامیلی و مشکلات احتمالیش منصرفش کردن. دلم رو با این فکر آروم میکنم 8.چون نمیتونم باور کنم که دوستم نداشته. خواهرم بعد اون ازدواج کرد 9. تا حالا هم از بین خاستگارام موقعیت خوبی برای ازدواج پیش نیومده. 10.هر کاری میکنم نمیتونم فراموشش کنم افسرده و تنها شدم. 11.توی این چند ساله تمام لحظاتم رو با عشق اون سر کرده بودم 12.حالا بدون عشقش دارم دیوونه میشم . 13. فکر میکنم دیگه نمیتونم کسی رو به اندازه اون دوست داشته باشم. ...


سلام/ شماره ها را من اضافه کردم. تا مرحله به مرحله شما اشتباهات رایج یک علاقمندی را خودتان بررسی کنید. و در اثر تحلیل روند ایجاد و ادامه آن علاقه ، آن را نقد و تحلیل کنید و راحت تر با مسئله کنار بیایید و تمامش کنید. مثلا : 1.  7-8 سال دلبستگی یک طرفه! روشن ترین دلیل توهمی بودن عشق است. 2.   3. ... .

موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/03



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image