تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
خداوند، انسان را براي رسيدن به تکامل و سعادت خلق نمود، و او در مسير رسيدن به اين تکامل ناچار است نسبت به منشأ سعادت و کمال حقيقي و رفتار و اعمال نيک و بد، شناخت صحيح حاصل نمايد. در اين راستا، هر چند شناخت حسي و عقلي انسان، مورد نياز است ولي چون اين شناخت محدود و ناقص است، براي رسيدن به هدف مورد نظر کافي نميباشد. با توجه به اين مطلب، حکمت خداوند اقتضاء ميکند تا افرادي را به عنوان پيامبران خويش، جهت هدايت انسانها به سوي سعادت و کمال حقيقي بفرستد، اين امر، به طور اجمال، ضرورت آمدن پيامبران از جانب خداوند را روشن ميسازد.[1]حال در پاسخ به اين سئوال ميگوئيم: نبوت و پيامبري، مقام بسيار رفع و بلندي است. کسي که عهده دار مسئوليت رسالت ميشود بايد از صلاحيت و لياقت کامل برخوردار باشد.روح و ضمير پيامبر بايد از آلودگيهاي مادي و هوي و هوسها، پاک باشد، او بايد در مقابل مشکلات و دشواريهاي راه رسالت صبور بوده، از هرگونه خطا و اشتباه در اين مسير برحذر باشد. ظرفيت معنوي و روحي پيامبر اکرم ، بايد در حدّي باشد که بتواند، معارف والاي وحي را از عالم قدس دريافت کند و به عبارت ديگر تحمل پذيرش آن را داشته باشد.[2]مسئوليتي که اين چنين خطير بوده و ظرفيت بالائي را ميطلبد و از اموري است که مربوط به سعادت و شقاوت ابدي انسانها ميشود، تعيين و انتخابش به دست خداوند متعال است، چون اوست که بر همه هستي آگاه است و از همه استعدادها و ضميرها با خبر ميباشد، ميداند که، کدام بندهاش صلاحيت و شايستگي رسيدن به اين مقام را داراست. خداوند حکيم است که همه شرايط و مصلحتها را در نظر ميگيرد و به حکمت و علم خداوندي خويش اين مأموريت را به هر بنده اي از بندگان خويش که حکمتش اقتضاء کند، واگذار مينمايد، و چون عادل است هر کس را که مستحق و لايق اين مقام باشد برميگزيند.[3]حال که اين مطلب به حکم عقل و وجدان روشن شد، ديگر مجال آن نيست که بنده در برابر حکمت خداوند اشکال کند و در آنچه مربوط به امور اداره عالم و هدايت تشريعي بندگان است، و از مختصات مقام ربوبي و الهي است، دخالت نمايد چرا که، علم انسان محدود و ناقص است و خود او نيز به اين مسئله اعتراف دارد، حال انسانها با علم ناقص خويش چگونه ميتوانند تشخيص دهند کسي صلاحيت اين مقام را دارد و يا چگونه ميتوانند حکمت و مصلحت و شرايط لازم را در نظر بگيرند. انساني که اصلا اساس پيامبري و نبوت، براي هدايت اوست و چون خودش به تنهائي نميتوانست سعادت حقيقي را تشخيص دهد و محتاج به ارتباط با عالم قدس بوده پيامبر بر او نازل شده است، موجودي که در اين حد نيازمند است، نميتواند مصالح و حکمتهاي حقيقي کارهاي خداوند را تشخيص دهد و جز آنکه از طريق پيامبران و امامان به او رسيده نميتواند علم پيدا نمايد، پس نبايد در اموري که مربوط به ذات مقدس پروردگار ميباشد دخالت نمايد.از بيان اين مطلب، روشن ميشود که آنچه به نظر انسان ميآيد و فکر ميکند که فلان امر و يا امور، در تعيين و انتخاب پيامبر، دخيل است، نميتواند صحيح باشد و اينکه چون علم در منطقهاي پيشرفت کرده است نميتواند بگويد که دليل آن باشد تا پيامبر نيز حتما از ميان آنان انتخاب شود. خلاصه بحث اينکه، چون پيامبر سفير خداوند است و امور سفير و تعيين او نيز به دست فرستنده او ميباشد، انسانها را مجال و اجازهاي نيست تا در اين امور دخالت کرده و اظهار نظر نمايند. علاوه بر اينكه، اين مطلب كه ايران از نظر علمي پيشرفت بسيار بالايي داشته و اعراب هيچ پيشرفتي نداشتند صحيح نيست و نياز به بررسي دقيق تاريخي دارد. افزون بر اين اگر پيشرفت مادي ملاك تعيين پيامبر باشد، روميان در آن زمان پيشرفت بيشتري نسبت به ايران داشتهاند پس بايد پيامبر از ميان آنان ظهور ميكرد.حال براي آنکه مطلب، بيشتر آشکار گردد و جاي هرگونه سئوال و دور از ذهن شمردن اين مطالب، از بين برود، از خود قرآن در اين زمينه، 2 شاهد ذکر ميکنيم. البته قبلا بيان اين نکته ضروري است که آنچه در قرآن آمده، سخنان مشرکان زمان پيامبر اکرم ص بوده است که در مقام عناد و لجاجت و تعصب هاي قومي و قبيلهاي، انتظار داشتند که بر بزرگان آنان وحي نازل شود يعني ميگفتند اگر پيامبري امر بزرگي است و واقعا پيامبر فرستاده خداوند است، بايد بر بزرگان ما نازل ميشد، خلاصه آنچه غرض مشرکان بوده، عناد و لجاجت بوده است، و اين سئوال در صدد آن نيست و لکن چون اصل مطلب يکي است و به سئوال از انتخاب پيامبر بر ميگردد ما به اين 2 شاهد، اشاره ميکنيم:مورد اوّل: آيه 124 سوره انعام ميباشد که خداوند متعال در آن چنين ميفرمايد: «چون آيه اي بر آنها نازل شد، گفتند که ما ايمان نميآوريم تا آنگاه که هر چه به پيامبران خدا داده شده به ما نيز داده شود، بگو: خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد، به زودي به مجرمان به کيفر مکري که ميورزيدهاند از جانب خدا، خواري و عذاب شديد خواهد رسيد» همان گونه که در ترجمه آيه مشاهده ميشود، مشرکان چنين درخواستي را از پيامبر اکرم ص داشتند، که خداوند به رسول خدا ميفرمايد به آنها بگويد که خدا داناتر است، رسالت خود را در کجا قرار دهد، همان طور که از آخر آيه بر ميآيد خداوند متعال، بر اين درخواست بيمورد و معاندانه، وعده عذاب ميدهد و همين مطلب ميرساند که چنين سئوالاتي، اگر توجه نشود، ممکن است انسان را به عناد و دشمني بکشاند و اين جايگاه خطرناکي است.[4]مورد بعدي آيه 32 سوره زخرف ميباشد، «گفتند: چرا اين قرآن بر مردي از بزرگمردان آن دو قريه نازل نشده است» منظور از 2 قريه، 2 شهر مکه و مدينه ميباشد، از تفاسير چنين بر ميآيد که مشرکان انتظار داشتند قرآن که به عنوان وحي از جانب الهي بر پيامبر نازل شده بود، بر يکي از بزرگان و ثروتمندان مکه و مدينه نازل ميشد، اينان چون با معيارها و ملاکهاي مادي خويش، همه چيز را ميسنجيدند، فکر ميکردند مال و ثروت ميتواند زمينه را براي شايستگي مقام نبوت به وجود آورد، آنان تصور ميکردند، ثروت و مقام و شهرت، باعث نزديکي و قرب به خداوند ميشود، لذا تعجب ميکردند که اگر قرآني از جانب خداوند، نازل شده پس چرا بر بزرگان آنان ابلاغ نشده است، ولي چنانچه گذشت، ملاکها و معيارهاي انساني و مادي نميتواند ملاک کارهاي خداوند حکيم و عادل قرار بگيرد لذا خداوند در جواب آنها ميفرمايد: «آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم مي کنند؟ حال آنکه ما روزي آنها را در زندگي دنيا ميانشان تقسيم ميکنيم، و بعضي را به مرتبت، بالاتر از بعضي ديگر قرار دادهايم...».[5] از اين قسمت آيه فهميده ميشود که، انسانهايي که در شئون مادي و دنيوي خويش و در باب روزي و رزق مادي خود و تقسيم آن از طرف خداوند بين بندگان دخالتي ندارند، چگونه انتظار دارند که در تعيين پيامبري که به بيان آيه شريفه، رحمت خداوند است و مقام والاي معنوي است و از هميّت فراوان برخوردار ميباشد، دخالت داشته باشند، و خواستشان اين باشد که به آنها هم وحي نازل شود.[6]پس روشن شد که امر انتخاب پيامبر به دست خداوند است و مصالح و ملاکهاي حقيقي آن را نيز فقط خود او ميداند و تشخيص ميدهد، و جز آنچه از طريق پيامبران و امامان خويش به ما رسيده است، بر چيز ديگري از اين مصالح آگاهي نداريم. حال که انتخاب پيامبر به دست اوست و او چون به جهان هستي آگاه است، شايستهترين افراد را براي اين منظور بر ميگزيند، با توجه به اين مطلب، مطالعه در سيره و روش زندگي پيامبر اکرم ص و احوالات ايشان ميتواند ما را به گوشهاي از آن صلاحيت و لياقت حقيقي که در وجود مبارک ايشان بوده است رهنمون سازد.[7] چنانچه امير المومنين درباره فضيلت ايشان ميفرمايند: «خانواده او نيکوترين خانواده، و درخت وجودش از بهترين درختاني است ک شاخههاي آن راست و سيرههاي آن سر به زير و در دسترس همگان است».[8] يا در جاي ديگر ميفرمايند: « تا اينکه خدا محمد ص را برانگيخت، گواهي دهنده، بشارت دهنده، هشدار دهنده پيامبري که بهترين آفريدگان در خردسالي، و در سن پيري نجيبترين و بزرگوارترين مردم بود، اخلاقش از همه پاکان پاکتر و باران کرمش از هر چيزي بادوامتر بود».[9]در اين باره به نکته ديگري نيز ميتوان اشاره کرد و آن اين که بر اساس حکم عقل به لزوم هدايت بشر و حکم نقل و آيات قرآني، در ميان همه اقوام و ملتها، هاديان و پيامبران الهي در طول تاريخ مبعوث شدهاند و هيچ مردمي بيبهره از وجود انبياء و تعاليم آنها نبودهاند، چنان که پيام پيامبر اسلام ص نيز به فاصله اندکي به غالب نقاط جهان ابلاغ شد بنابراين استعدادهاي کل بشر در خدمت اديان بوده است.پی نوشتها:[1]. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، دوره 3 جلدي، ص177 ـ 187، چاپخانه سپهر، چاپ پنجم.[2]. شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج2، ص156، انتشارات صدرا؛ تفسير نمونه، ج21، ص49، ناصر مکارم شيرازي، دارالکتب الاسلاميه، چاپ 1374ش؛ نرم افزار جامع التفاسير، نور.[3]. مجموعه آثار، همان؛ بداية المعارف، ج2، خرازي، سيد محسن ص225 ـ 223، موسسه نشر اسلامي، چاپ نهم؛ سايت کانون گفتمان قرآني، عقايد، راهنما شناسي، خصوصيات انبياء و جانشينانشان به نشاني:www.askyuran.ir[4]. تفسير نمونه، ج5، ص430 ـ 433.[5]. زخرف / 32.[6]. تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، سيد محمد باقر، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج18، ص148ـ145؛ مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج21، ص48ـ51.[7]. شهيد مطهري، مجموعه آثار (سيري در سيره نبوي)، تهران، انتشارات صدرا، ج16.[8]. نهج البلاغه، ترجمه دشتي، محمد، چاپ دفتر تبليغات اسلامي، انتشارات پارسايان، چاپ هفت، ص303، خطبه 168.[9]. همان، ص163، خطبه 105.منبع: اندیشه قم .
راسخون
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.