سقوط شاه / علت سقوط شاه /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

علت اصلي سقوط شاه چيست؟


عوامل متعددي در سقوط شاه دخيل بودند که برخي از آنها عبارتند از :1. بي عدالتي رژيم شاهنشاهيديدگاه ماركسيستي بر اين نكته اصرار دارد كه تمام انقلاب هاي دنيا در واقع انقلاب طبقه محرومان است عليه برخوردارها (طبقه ثروتمند) و ريشة همة انقلابها در آخر به محروميت بر مي گردد1 اين ديدگاه انقلاب ايران را از اين زاويه بررسي كرده و معتقد است آنچه باعث وقوع انقلاب شد نزاع و اعتراض يك توده وسيع محروم عليه يك طبقه برخوردار ثروتمند بود. البته گرچه نمي توان تأثير محروميت هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي را در حركت هاي انقلابي ناديده گرفت ولي آيا در مورد انقلاب ايران آنچه باعث وقوع آن شد فقط يك نزاع طبقاتي بين دو طبقه فقير و غني بود كه در نهايت منجر به پيروزي توده فقير و زحمتكش شد؟ جهت نقض اين ادعا فقط به دو مطلب اشاره مي شود:الف) انقلاب اسلامي ايران گرچه از اهداف خود رفع محروميت و فقر را مي ديد ولي اين بدان معني نبود كه انقلاب فقط توسط توده فقير و مردم محروم صورت گرفته باشد چرا كه در اين انقلاب از تمام قشرها و اصناف چه طبقه فقير و چه طبقه متوسط و حتي متوسط به بالا چه طبقه روشنفكر و بازاري و چه طبقه دانشجو و روحاني و... نقش داشتند.ب) اسناد و مدارك نشان مي دهد كه در سال هاي آخر حكومت شاه به خاطر رشد چندين برابري قيمت نفت و وارد شدن كالاهاي لوكس و مصرفي از خارج به ايران، نسبت به قبل ،اقتصاد از رونق بهتری برخوردار بوده است و مقايسه اي بين آمار كالاهاي وارد شده به كشور در اواخر حكومت شاه نسبت به سال هاي قبل از آن گواه بر مدعاست. امّا در عين حال فساد اقتصادي و تبعيض اجتماعي و بي عدالتي از سوي رژيم بدون ترديد از عوامل نارضايتي مردم به حساب مي آمد.بنابر اين گر چه گسترده بودن فقر ومحروميت و بي عدالتي فراوان يکي از دلايل انقلاب اسلامي به شمار مي آيد اما نمي توان آن را تنها عامل دانسته و افراد دخيل در انقلاب را نيز صرفا محروميني دانست که به مصاف طبقه برخوردار رفته بودند .2. خفقان و استبدادبدون شك انقلاب ها مي توانند به خاطر مسائل ارزشي و انساني رخ دهند و مسائلي چون نبود آزادي هاي فردي و حرّيت و حيثيت انساني و آزادي هاي سياسي عامل انقلاب باشند ، برخی با يک نگاه تک بُعدی بر اين باورند که انقلاب ايران در جهت رسيدن به آزادي هاي سياسي و فردي رخ داد و از آنجايي که شاه مانع كسب اين آزادي ها بود لذا مردم چاره اي جز حذف او نداشتند.به هر حال با نگاهي به شعارهاي طرح شده می توان گفت در واقع آزادی تنها چيزی نبود که مردم انقلابی ایران آن را مي طلبيدند. به عبارتي گرچه مردم مُصرانه و مُجدانه رهایی از استبداد رژیم پهلوی را مي خواستند لکن به هر حال خفقان رژيم و نبود آزادی های سیاسی تنها عامل سرنگوني شاه نبود.3. اسلام ستيزي شاهآنچه را كه مردم در اعتراضات و تجمعات خود ابراز مي كردند و رژيم شاه هم كمتر به آن توجه داشت و سرانجام نيز همان ، نقش اساسی را در سقوط رژیم رقم زد ، همان رويه اسلام زدایی و تقابل رژیم با اسلام و ارزش های آن بود که سقوط و سرنگونی حکومت پهلوی را در پی داشت .بنابراين می توان گفت نه منافع اقتصادي و آرمان هاي كمونيستي در انقلاب ايران نقش چنداني داشت و نه آرمان هاي حكومت هاي ليبرال دموكراسي، براي اثبات اين ادعا مي توان به صورت اختصار به ذكر چند دليل پرداخت:1)رهبري انقلاب يك رهبر مذهبي بود. 2) شعارهاي برجستة انقلاب شعارهايي بود كه از متن مكتب اسلام برخاسته بود، با نگاهي به شعارهاي انقلاب مي توان گفت كه شعارهاي انقلاب عصاره خواسته هاي مردم بود كه همچون پيكاني به شخص شاه اشاره مي رفت و آن چيزي جز اسلام و التزام به آن نبود كه البته شاه فاقد آن بود. 3) نقش مناسبت هاي مذهبي همچون ايام عاشورا و تاسوعا و محرم و صفر از عناوين برجسته در انقلاب است. 4) مكان هاي مذهبي يكي از پايگاه هاي مهم مردمي بود از قبيل مساجد، تكايا و حسينيه ها و... از همه مهمتر اينكه نظريه پرداز انقلاب، رهبر انقلاب و بعد از انقلاب رهبر حكومت انقلابي هر سه در يك نفر جمع شده بود و اين امري است كه در كمتر انقلابي رخ مي دهد. نظريه پرداز انقلاب يك روحاني برخاسته از حوزه هاي مكتب تشيع بود كه از ديدگاه مردم اسلام مجسم بود و خواسته اي جز تحقق اسلام و آرمان هاي اسلامي نداشت،رهبر اين انقلاب با صداقتي تمام خود را وقف اين اسلام كرده بود از اين رو وقتي مردم شاه را درست در نقطه مقابل ايشان مي ديدند به چيزي جز حذف شاه راضي نشدند،لذا اگر ما به جستجوي علل و عوامل بپردازيم تنها عاملي كه به عنوان علت اصلي و عامل اول مي توان استنباط نمود اعمال سياست اسلام زدايي توسط شاه بود.2علت اساسي قيام مردم اين بود كه شاه نسبت به نابودي ارزش هاي مسلط جامعه كه از مذهب و آيين مردم سرچشمه گرفته بود اقدام کرده بود و به همين دليل بود كه با جريحه دار شدن احساسات مذهبي مردم مسلمان ايران ، ديگر مجالی براي صبر و شكيبايي در مقابل ساير ناملايمات اجتماعي و اقتصادي وجود نداشت.3 حضرت امام هم با شناخت خاص خود از اسلام گام در راه مبارزه اي نهاد كه شكاف عميق بين حكومت شاه و اسلام را ظاهر نمود .امام خمينی(ره) به مردم اسلامی را عرضه كرد كه در خود هم حكومت داشت و هم سياست، هم اقتصاد و هم آيين كشورداري ، اسلامي كه به ديكتاتوري و استبداد پايان مي داد و سلطه ابرقدرتها را ردّ مي كرد، فساد مالي و حكومتي رژيم را محكوم مي كرد و به جاي آن نظامي امين، مردمي با كارگزاراني صديق و مؤمن برپا مي نمود. 4 و همين امر در قالب خواسته مردم منجر به سقوط شاه شد.4) ويژگي هاي شاه و رژيم پهلوی و همینطور ضعف شخص شاه را هم نبايد در تسريع سقوط او ناديده گرفت، به قول دست اندرکاران رژیم، وی در مواقع بحران مرد عمل نبود و در مواقع عادي همان كاري را مي كرد كه ديگران نيز قادر به انجام آن بودند و به قول تحليل گران غربی شاه در اواخر حكومت خود از يك نوع سرگشتگي و تحيّر رنج مي برد و ساعت ها به فكر فرو مي رفت بدون اينكه به نتيجه اي برسد و اين حالت حتماً در جلسات مشاوره با او مشهود بود. فساد مالي، اختناق توسط ساواك، فساد اخلاقي شاه و غيره نيز هر كدام سرفصل هايي هستند كه مي توان راجع به آن نظرات تحليگران را ذكر نمود.پی نوشتها:1 . جهت اطلاع بيشتر ر. ك: پيرامون جمهوري اسلامي، شهيد مطهري (ره)2 . عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ص 572.3 . تحليلي بر انقلاب اسلامي، محمدي، ص 58.4 . مقدمه اي بر انقلاب اسلامي، صادق زيبا كلام، ص 116.منبع: اندیشه قم .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image