تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
«جواد الحمد»، تحلیلگر و پژوهشگر مجله «سیاست بین الملل» وابسته به مرکز تحقیقات و پژوهشهای سیاسی و استراتژیک الاهرام در مقالهای به بررسی خصوصیات و ویژگیهای نظامهای عربی پس از تغییر و تحولات جاری در منطقه به خصوص پس از انقلابهای عربی یا همان بهار عربی شد.
وی در این پژوهش در واقع زمینه بحث تئوریک و نظری را درباره آینده نزدیک این نظامها فراهم میکند و به این ترتیب تلاش میکند، نزدیکترین تحلیل درباره آینده این نظامها و سناریوهای کلی پیش روی آنها را مطرح میکند.
*عرصه انقلابی و اصلاحطلبانه سال 2011
ملل عربی در سال 2011 جهانیان را با انقلاب خویش علیه ظلم و ستم و استبداد و فساد نخبگان سیاسی حاکم غافلگیر کردند تا به این وسیله واقعیتی کاملا جدید و متفاوت را در دو سطح منطقهای و بین المللی به دور از حاکمیت و تسلط سابق قدرتهای جهانی بر کشورهایشان به نمایش بگذارند و در این عرصه بیش از هر چیز بر تحقق استقلال و آزادی ملی خویش به عنوان مهترین اصل از قیام و انقلابشان تاکید کردند و خواستار جایگزین شدن این ارزشها به جای حاکمیت و تسلط بیگانگان و وابستگی حاکمانشان به آنها شدند.
براین اساس میتوان گفت که ملل عربی وارد مرحلهای از رابطه با دیگران شدند که بر اصل مساوات و برابری متکی باشد و امروزه با کمک جوانان و مردان و زنانش تلاش میکنند، ارزش و اعتبار ملل جهان عرب را به آنها باز گردانده و وابستگی رهبران و حاکمانشان را به کشورهای دیگر از بین ببرند.
نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد، این است که آنچه طی دو دهه گذشته بر جهان عرب حاکم بود، نشان داد که این کشورها آرام و ثابت نمینمودند و حاکمان آنها تعامل منفی با تحرکات و جنبشهای انقلابی داشته و جامعه بین المللی و کشورهای قدرتمند جهان نقشی مهم در شکلگیری کشورهای منطقه و جناحبندی آنها داشتند و این صرف نظر از قدرتهای منطقهای همچون ایران و ترکیه است که بر برخی از کشورهای منطقه تاثیر گذاشته و شماری را جذب خود و شمار دیگری را از خود دفع کردند، در حالیکه نقش اسرائیل به عنوان مهمترین عامل و منبع خطر علیه امنیت منطقهای را هم نباید نادیده گرفت.
*معادلات تغییر در عرصه انقلابی جدید
با اغاز انقلابهای عربی که به بهار عربی معروف شد، معادلات سیاسی و اقتصادی جدیدی در منطقه مطرح شدند که برپایه تحقق آزادیهای عمومی و مشارکت در قدرت و مبارزه با فساد و استبداد استوار بودند.
اما رویارویی حکومتها با این خواستهها استفاده از راهحلهای امنیتی بود، به این ترتیب در حالیکه ملل جهان عرب برای تحقق خواستههای خود به برگزاری تجمعها و راهپیماییهای اعتراضآمیز و تظاهرات روی آوردند، در مقابل حکومتها برای حفظ خود به استفاده از زور و قدرت روی آوردند که در مواردی به شکل مفرط و فزاینده آن قابل ملاحظه بود، بیآنکه در این بین شاهد حضور و دخالت مستقیم و آشکار طرفهای بیگانه در این انقلابها باشیم به استثنای مورد لیبی؛ به همین دلیل میتوان گفت، متغییرات در جهان عربی متغییراتی ملی–عربی بودند که پایه و اساس آن را ملل عربی تشکیل میدادند و خود در این ارتباط تصمیمگیرنده بودند.
دیدگاه کلی که در این مرحله بر ملل جهان عربی حاکم بود، ساخت و بنای نظامی سیاسی دمکراتیک بر پایه آزادیهای عمومی و محافظت از حق و حقوق افراد و دوری از راهحلهای امنیتی برای حل چالشهای موجود و ممانعت از هرگونه دخالت امنیتی در حیات عمومی مردم بود.
همچنین نظامهای جدیدی که پس از براندازی دیکتاتوریها در منطقه شکل گرفتند، به اصولی چون «حاکمیت از آن مردم است» و «انتخاب آزاد» و «کثرتگرایی» و «ملیگرایی» در کنار توجه به بعد «اسلامی» و «عربی» نظامهایی که روی کار میآمدند، توجه ویژه داشتند و این موضوع به عینه در انقلابهای مصر و تونس قابل ملاحظه بود.
*روند تحولات جدید و گرایشات آن
آنچه در این مرحله مهم مینماید، این است که دریابیم این تغییر و تحولات دمکراتیک و مورد انتظار دارای نشانهها و بازتابهایی سیاسی و اجتماعی مهم هستند که آنها را در تمام کشورهای عربی مشاهده خواهیم کرد و این بازتابها بر ماهیت و ساختار روابط منطقهای و بین المللی کشورهای عربی نیز تاثیر خواهد گذاشت.
بررسی تغییر و تحولات کنونی نشان میدهد که پایه و اساس این تغییرات دو دهه پیش در منطقه نهاده شد تا در سال 2011 شاهد بروز آن در کشورهای مختلف منطقه باشیم، به همین دلیل دادههای موجود تاکید میکند که روند تحول در جهان عرب به سمت «ساخت و بنای دولتهای دمکراتیک کثرتگرا» در حرکت است که در آن به «شریعت اسلامی» توجه شده و شریعت در واقع بیانگر هویت و تمدن کشورهای عربی است.
همچنین مشارکتها در حال حاضر به شکل مشارکت کامل مردمی در تصمیمگیریها با انتخاب پارلمانی قدرتمند و مستقل و همچنین دستگاه قضایی عادل و همچنین مستقل در آن واحد است و همین موجب شد تا صندوقهای رای دوباره اعتبار و ارزش خود را بازیابند، به این ترتیب برای جریانهای سیاسی در این کشورها بار دیگر شکل گرفته و برای به دست گرفتن قدرت و جلب افکار عمومی با یک دیگر رقابت کنند و این موجب تاسیس و شکلگیری مشارکتهای واقعی بین جریانهای سیاسی مختلف از جمله جریان اسلامی شد که در کشورهای انقلابی با استقبال گسترده مردمی مواجه و موفق شد، اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد.
اما شاید دیگر نشان تغییر و تحول در کشورهای عربی پس از انقلابها را در آماده و مهیا کردن جهان عرب برای حضور فعال در ترسیم سیاستهای بین المللی به ویژه در قبال خاورمیانه مشاهده کرد و این به شکلی ویژه در حوزه سیاست و اقتصاد و فرهنگ قابل مشاهده بود و به شکلی اخصتر قضیه فلسطینی را دربرمیگرفت.
از تحلیل تغییر و تحولات جاری در منطقه میتوان گفت که این تحولات اجازه خواهد داد تا نظام منطقهای عربی جدیدی توسط حکومتهای انقلابی شکل گیرد که جامعه بین المللی در تعامل با این نظام وادار خواهد شد تا در دیدگاهها و مواضعش در قبال منطقه و از جمله نقش استراتژیک آن در رسم نظام بین المللی و سیاستهای جهانی تجدید نظر کند و این موجب میشود تا دیدگاهی استراتژیکتر در قبال چالشها و فرصتهای پیش آمده از انقلابها و تحرکات ریشهای و اصلاحطلبانه در تمام سطوح در عرصه بین المللی شکل گیرد.
به این ترتیب عامل بین المللی به عاملی مهم و اساسی چه به شکل مثبت و یا منفی در شکلگیری منطقه در مرحله آینده و نقش تاثیرگذار منطقهای باقی میماند و همانطور که در مناطق مختلف دنیا شاهد وجود قدرتهای منطقهای هستیم، در جهان عرب و منطقه خاورمیانه نیز از زمان انعقاد معاهد «سایکس پیکو» در سال 1916 تاکنون شاهد ظهور سه قدرت منطقهای تاثیرگذار در منطقه بودیم که باید آنها را در ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن و ترکیه چه در زمان دوره کمال آتاتورک و چه پس از آن در زمان حاکمیت حزب عدالت و اسرائیل (به عنوان مهمترین و بزرگترین تهدید منطقهای) چه پس از شال 1967 و پس از آن هستیم و این قدرتهای منطقهای همچنان در تمام ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بر منطقه و روابط آن تاثیر میگذارند و به همین دلیل انتظار میرود که این قدرتها بر امنیت ملی و قومی اعراب تاثیر بگذارند.
*تغییر در عرصه عربی
میتوان عرصه جهان عرب در پایان سال 2012 را با ظهور سه مجموعه کشورها و دولتها در منطقه مشاهده کرد:
مجموعه اول: حکومتها و نظامهای حاصل از انقلابهای اصلاحطلب که تا حدود زیادی بیانگر خواستهها و چشمداشتهای ملل این کشورها بود و اعتقاد دارند که باید جزیی از قدرتهای منطقهای بود و این اعتقاد وجود دارد که مصر، تونس، یمن و لیبی در راس این کشورها هستند که تلاش دارند، پای به عرصه منطقهای بگذارند.
مجموعه دوم: حکومتهای اصلاح طلب محدود که توانستند، اعتراضها را با اتخاذ برخی سیاستها و اجرای اصلاحات محدود دربرگیرند و کشورهای محافظهکار منطقه مانند اردن و مغرب را دربرمیگیرد. این کشورها مجبور خواهند شد که به خواستهها و مطالبات این انقلابها پاسخ گویند و اصلاحات به اجرا گذاشته شده در کشورهای دیگر به خصوص در بعد اقتصادی را در کشور خود نیز به اجرا بگذارند، تا مانع شلعهور شدن آتش انقلاب در کشورهای خود شوند، این کشورها اگرچه در عرصه داخلی شاهد تغییر و تحولاتی در سیاستگذاریهای خود هستند، اما در بخش سیاست خارجی همچنان به کشورهای غربی وابسته باقی خواهند بود، با این تفاوت که تلاش خواهند کرد تا از میزان این وابستگی علنی و آشکار بکاهند و با جریانها و جناحهای دیگر نیز به توافقاتی دست یابند.
مجموعه سوم: حکومتهای امر واقع با ایجاد برخی تعدیلات اندک در آنها، با این تفاوت که فرصت انقلاب و تحرکات مردمی در آنها همچنان باقی است و کشورهایی را دربرمیگیرد که انتظار نمیرود، در آنها تحرکاتی انقلابی یا اصلاحطلبانه مهم در سال 2012 روی دهد که از جمله این کشورها میتوان به موریتانی، الجزایر، سودان و عراق. براین اساس انتظار میرود که وضعیت این کشورها بر همین منوال باقی بماند و اگر هم تغییر و تحولاتی روی دهد، بسیار اندک و ناچیز است، بالطبع مواضع این کشورها نیز مواضعی مابین مواضع انقلابی و محافظهکارانه در نوسان است.
*عوامل تاثیرگذار در شکلگیری نقشه سیاسی جدید منطقه
کارشناسان بر این باورند، توان و قدرت نیروهای سیاسی عربی در همراهی با خواستهها و مطالبات مردمی و توان و قدرت آنها پس از انقلاب و یا توان اصلاح و تعدیل ساختار خویش بگونهای که با تغییر و تحولات مرحله جدید همراه و سازگار باشد و موفقیت در بنای دولت دمکراتیک مدرن موجب میشود، شاهد شکلگیری اقتصادی پایدار و بر قراری آشتی ملی سراسری و فراگیر بر اساس حق شهروندی و مشارکت در اتخاذ تصمیمات باشیم، همانگونه که رابطه تشکلهای منطقهای عربی جدید با کشورهایی چون ترکیه و ایران موجب میشود، خطمشی تعامل جدیدی با اسرائیل در منطقه شکلگیرد که انتظار میرود، بر روند سازش تاثیری مثبت داشته باشد، این درحالی است که موضع اسرائیل در قبال انقلابهای عربی عامل مهمی در افزایش و تشدید احساسات خصمانه علیه این رژیم باشد، افزون بر اینکه در این مرحله منطقه شاهد شکلگیری مجموعه روابط بین المللی با کشورهای قدرتمند جهان مانند آمریکا، روسیه و چین است.
صاحبنظران بر این باورند، تنها جناح عربی که رابطه قوی و مستحکم خود را با ترکیه حفظ خواهد کرد، جناح معارض سوریه است که به اصطلاح خود را جناح انقلابی یا اصطلاح اصلاحطلب معرفی کرده است و آن هم به این دلیل است که گزینه دیگری جز بنای روابط استراتژیک با ترکیه ندارد.
در پایان باید گفت که ائتلافهای داخلی عربی نیز بر این مجموعه تکیه کرده و در قالب آنها جای میگیرد و بالطبع روابط منطقهای در مرحله آینده شاهد گرایش به سمت ترکیه و ایران و نظام بین المللی به دور از هرگونه تنش است و تنها تنش موجود را باید در تلاش برای لغو معاهده صلح با اسرائیل مشاهده کرد که میتواند با تلاشهای آمریکا جهت مقابله با این تلاشها همراه باشد.
خبرگزاری فارس 91/08/27 .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.