سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

باتوجه به اینکه خداوند با دادن عقل و فطرت و گرايشات عالي در درون انسان و انذارهاي پيامبران در بيرون، نتوانست فرهنگ سازي کند.آیادین اسلام توانایی فرهنگ سازي را دارد؟


پاسخ سؤال شما را در سه بخش مورد بررسي قرار مي دهيم: 1. اين تعبير که خداوند با دادن عقل و فطرت و گرايشات عالي در درون انسان و انذارهاي پيامبران، نتوانست فرهنگ سازي کند تعبير صحيحي نيست، زيرا يا مستلزم عجز و ناتواني خداوند است يا نقض غرض محسوب مي گردد و اين دو در مورد خداوند قبيح و محال است.توضیح اینکه خداوند متعال قدرت بر فرهنگ سازي دارد يا ندارد، از اين دو حال خارج نيست، اگر قادر بر اين نباشد بايد بپذيريم که خداوند در اين مورد عاجز و ناتوان است که اين با ساحت ربوبي خداوند، مناسبت ندارد. و اگر توانايي بر اين مسأله داشته باشد با اين حال، چنين کاري را انجام ندهد، نقض غرض از هدايت انسان ها محسوب مي شود که بر خداوند حکيم محال است. بنابراين از ناحيه خداوند در اين مسأله هيچ گونه مشکل و محذوري نمي تواند وجود داشته باشد. و بر فرض وجود مشکل در اين زمينه بايد ريشه آن را در جاي ديگري جستجو نمود. 2. اگر فرهنگ را به عنوان مجموعه اي از شناخت، باور، هنر، اخلاق و هر گونه قابليت و عادت که هر فرد به عنوان عضويي از جامعه کسب مي کند، بدانيم و فرهنگ سازي را به معناي تحوّل در مجموعه باورها، ارزش ها، اخلاق و رفتار فردي و اجتماعي افراد در نظر بگيريم؛ بدون شک دين و آموزه هاي آن نقش مهم و غير قابل انکاري در اين زمينه داشته است و تاريخ تمدن بشري به ويژه تمدن اسلامي شاهدي گويا بر اين امر است. دين و تعاليم انبياء يکي از عوامل عمده پيدايش تمدّن بشري بوده است. در واقع، هدايت الهي و تعاليم دين استعدادهاي دروني و فطري انسان ها (عامل انساني) و نظام شناخت ها و باورها، ارزش ها، گرايش ها، رفتارها و کردارها (عامل فرهنگي) را هدايت و شکوفا مي کند و به تکامل مي رساند. دين با ظهور خويش، دگرگوني ثمر بخشي در انديشه و روح انسان پديد آورده، طرز تفکر انسان ها را در جهت حق و حقيقت قرار داده و اخلاق و تربيت آنها را بهبود بخشيد، سنت ها و نظام هاي کهنه و دست و پاگير آنها را بر انداخته و به جاي آن نظام هايي زنده و پويا جايگزين ساخت، در پرتو چنين تحوّلي، زندگي اقتصادي بهبود يافته و استعدادهاي علمي، فني، هنري، و ادبي و در يک کلام اندوخته هاي مادي و معنوي شکوفاشد. علاوه بر آن دين منبعي اصيل و اصلي براي فرهنگ به شمار مي رود، زيرا در پرتو معارف وحياني مي توان به فهم عميق تر، حقيقي تر و موجه تر در باورها، دانش ها و ارزش ها رسيد و بدين صورت نيز در ايجاد تمدن اثر گذاشت. به عنوان نمونه مسيحيت و اسلام دو ديني بودند که در پرتو آنها تمدن هاي درخشاني پديد آمد و چهره تمدن بشري پس از ظهور آنها دگرگون شد. مسيحيت با نفوذ خويش در ميان رومياني که جز بي رحمي در وجودشان نبود، توانست عشق و محبت به هم نوع را بگسترداند. روميان طبيعت را آکنده از خدايان و در نتيجه نامتناهي تصوّر مي کردند و در عوض انسان را متناهي و به معنايي محدود به خود مي پنداشتند امّا مسيحيت با پديداري خود بر آن بود که طبيعت متناهي و قابل شناخت است و انسان از آن لحاظ که انحصارا يک موجود طبيعي نيست، مي تواند جنبه نامحدودي داشته باشد و اين خود، سبب دگرگوني هاي عظيمي در اندوخته هاي مادي و معنوي بشر شد و دگرگوني فهم از حق، حقوق، سياست، قوانين و مقررات مدني را پديد آورد. اسلام نيز با ظهور خويش در ميان مردمي که غير از جنگ و خون ريزي چيزي نياموخته بودند و در جاهليت به سر مي برند از آنها انسان هايي ساخت که به جهانيان فخر نمودند و جهان را مقهور تمدن خويش ساختند و ساير تمدن ها، خود را وامدار آن مي دانند. تولستوي فيلسوف بزرگ روسي مي گويد: اين فخر براي محمّد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بس که ملت پست و خون ريزي را از چنگال اهريمنان عادات نکوهيده رهانيد و راه ترّقي و پيشرفت را به روي آنان باز کرد. شريعت محمدي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به علت توافق آن با عقل و حکمت در آينده جهانگير خواهد شد. پرفسور مونتگمري وات، استاد دانشگاه اديمبورگ انگليس مي گويد: ما اروپاييها مديون بودن فرهنگمان را به اسلام ناديده مي گيريم، ما اغلب اوقات گستره و اهميت تأثير اسلام را بر ميراث فرهنگيمان دست کم مي گيريم و بعضي اوقات حتي از آن به کلي چشم پوشي مي کنيم ـ امروزه بر ما اروپاييان غربي است که برداشت غلط خودمان را اصلاح کنيم و بر دينمان نسبت به جهان اسلام اعتراف نماييم». گوستا ولوبون مي گويد: ما در تاريخ، ملتي را سراغ نداريم که مانند اعراب و مسلمانان به اين اندازه در ديگران تأثير داشته باشند، زيرا تمام ملت ها که به نحوي با آنها ارتباط پيدا کردند، تمدن آنان را پذيرفتند». بنابراين، ادعاي ناتواني دين و تعاليم پيامبران در فرهنگ سازي، برخلاف واقعيات تاريخي و حقايق امروزي زندگي بشر است. امروز فرهنگ اسلامي با مباني معرفتي و انسان شناسي خويش فرهنگ غرب و مباني فکري آن را به چالش کشيده و مدعي ترسيم الگويي شايسته براي اداره زندگي بشر و حيات شايسته انسان است. مسأله اي که نمي توان آن را ناديده انگاشت این است که چگونه مي توان از کنار قرن ها شکوفايي و شکوه مسلمانان در پرتو تعاليم اسلامي و تمدن به دست آمده از آن با بي تفاوتي گذشت و مدعي ناتواني آن در فرهنگ سازي شد؟! 3. توهم ناتواني تعاليم ديني در فرهنگ سازي از بروز برخي ناهنجاري ها در ميان مسلمانان ناشي مي شود و اين مسأله به عنوان دليل و شاهدي بر ناتواني تعاليم ديني در فرهنگ سازي تلّقي شده است در حالي که ظهور و بروز ناهنجاري ها در ميان مسلمانان به دليل اختيار انسان ها در پذيرش يا نپذيرفتن تعاليم ديني است و اين مسأله نه تنها نشانه ناتواني تعاليم ديني در فرهنگ سازي نيست بلکه بيان گر پويايي، ارزش و توانمندي آن است. خداوند اراده فرموده که انسان ها با اختيار و آزادي خويش پذيراي تعاليم روح بخش دين باشند و با جان و دل آن را بپذيرند و به کار بندند و اين ارزش و اعتبار فرهنگ اسلامي را بالا مي برد. هر چند ممکن است در اين ميان برخي افراد به دليل ضعف باورهاي ديني و محور قرار دادن خواهش هاي نفساني و... با تعاليم دين همراه نشوند، ولي تحوّلي که به واسطه تعاليم ديني در رفتار و گفتار و ارزش هاي اخلاقي و انساني، باور مندان به تعاليم ديني ايجاد مي گردد بيان گر توانمندي آن در برپايي تمدن والا و شايسته انسان است. بر اين اساس رعايت نشدن پاره اي از دستورات و تعاليم دين توسط برخي از افراد موجب زير سؤال رفتن اين تعاليم و دستورات نمي گردد و فرهنگ سازي دين را خدشه دار نمي کند. همان گونه که سوء استفاده احتمالي از يک قانون و رعايت نکردن آن توسط برخي از افراد، به اعتبار آن ضربه نمي زند. به عنوان نمونه رعايت نشدن برخي قوانين رانندگي توسط تعدادي از رانندگان به جايگاه اين قوانين و ارزش آنها ضرري نمي زند، بلکه بيان گر تخلف و سرپيچي آنها از قوانين است و با توجه به نهادينه شدن اين قوانين در نزد بسياري از رانندگان، تخلف اين عده، فرهنگ برآمده از اين قوانين را خدشه دار نمي کند. دين نيز به عنوان تعاليم الهي به پشتوانه فطرت انساني و عقل به عنوان حجت دروني و ارسال کتب آسماني و تعاليم نوراني انبياء به عنوان حجت بيروني، تحولّي شگرف را در باورها، رفتارها و ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي ايجاد نمود و انسان و جايگاه او را تعالي بخشيد. هر چند در اين ميان برخي افراد با سرپيچي از تعاليم دين، راه عصيان را برگزيدند، امّا اين مسأله توانمندي و عظمت تعاليم دين در عرصه فرهنگ سازي را زير سؤال نمي برد و کليت و عموميت توفيق آن را در بر پايي تمدني برگرفته از تعاليم دين خدشه دار نمي کند و بر پايي حکومت ديني اساسا به منظور نهادينه کردن تعاليم دين و در راستاي فرهنگ سازي در اين زمينه مي باشد. بنابراين شکوفايي تمدن ديني به ويژه تمدن اسلامي درخيل عظيم باورمندان به تعاليم و ارزش هاي ديني، بيان گر توانمندي تعاليم ديني در ايجاد تحول اساسي در زندگي انسان ها و فرهنگ سازي آن است و وجود برخي ناهنجاري ها در ميان تعدادي از افراد بر عموميت و شمول اين توانمندي ضربه وارد نمي کند، بلکه اين آزادي و اختيار عيار و ارزش فرهنگ سازي ديني را بالا مي برد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image