کلام /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

ديويد هيوم، فيلسوف انگليسي، شبهاتي را به برهان نظم و خلق هستي توسط خداوند و اينکه هستي به بهترين وجه آفريده شده،وارد کرده است؛ چگونه مي‌توان به شبهات او پاسخ داد؟


پاسخ انتقادهاي هيوم الف) هيوم مي گويد بين مصنوعات انساني و آثار طبيعي شباهت بسياري وجود ندارد تا نتيجه بگيريم چون مصنوعات انساني از روي فکر و انديشه ساخته شده اند پس آثار طبيعي هم از روي فکر و انديشه ساخته شده اند. ما از تجربه آموخته ايم که مصنوعات انساني نتيجه طرح و تدبير است اما ما چنين تجربه اي از آثار طبيعي و اين که آنها چگونه به وجود آمده اند، نداريم. اين صحيح است که ما در برهان نظم مي گوييم همان طور که مصنوعات بشري احتياج به طراح و ناظم دارد، پس موجودات طبيعي نيز احتياج به طراح و ناظم دارند ولي پشتوانه اين تشابه صرف تمثيل نيست تا اشکال هيوم وارد شود. بلکه پشتوانه واقعي اين موارد سنخيت بين علت و معلول است يعني معلول خاص بايد از علت خاصي ناشي شود نه از هر علتي. يعني يک کتاب پيشرفته رياضي را نمي تواند يک فرد بي سواد و يا غير متخصص آن فن نگاشته باشد. قاعده سنخيت يک قاعده عقلي است که اثبات صحت آن نيازي به تجربه ندارد. براي مثال در مورد قاعده عليت مي توانيم بگوييم اگر موجود فقير و ضعيفي متحقق باشد عقل بر اساس قانون علت و معلول نتيجه مي گيرد که موجود فقير و ضعيف حتماً بايد به موجود ديگري اتکا داشته باشد. اين قاعده نيازي به تجربه ندارد. البته ممکن است براي تشخيص مصداق آن نياز به تجربه باشد ولي حکم کلي آن خدشه ناپذير است. ما مي گوييم مصنوعات بشري مصداقي از معلول منظم هستند و به حکم قاعده سنخيت، معلول منظم بايد از علت عالِم و حکيمي صادر شده باشد. همين قاعده سنخيت در مورد طبيعت و پديده هاي آن نيز صادق و جاري است. يعني چون معلول منظم است به حکم قاعده سنخيت بايد علت آن حکيم و عالم باشد. پس مصنوعات بشري و موجودات طبيعي دو مصداق براي قانون سنخيت هستند و تشبيه و تمثيل اساس شباهت آنها نيست. البته هيوم چون يک تجربي مسلک است قواعد عقلي را به آن نحو که عقلگراها قبول دارند، قبول ندارد که اين يک بحث مبنايي است و بايد در مبناها بحث شود. بنابراين، نتيجه مي گيريم که مدافعان برهان نظم از صرف تمثيل استفاده نمي کنند. ب) هيوم مي گويد: در عالم شر وجود دارد، پس نمي توان صفات اخلاقي را با برهان نظم به ناظم الهي نسبت داد. در پاسخ به اين انتقاد هيوم مي گوييم: ما فقط با برهان نظم مي خواهيم علم و شعور و آگاهي را براي ناظم اين جهان اثبات کنيم. صفات ديگر اين ناظم الهي را از راهها و استدلال هاي ديگر به اثبات مي رسانيم. حتي اگر گفته شود با وجود شرور در عالم نمي توان علم نامتناهي را به ناظم الهي نسبت داد، در جواب مي گوييم: اولاً راه حلهايي براي مساله براي مساله شرور مطرح شده است و آن اشکالي بر براهين اثبات وجود خدا تلقي نمي شود. در ضمن ما در برهان نظم در پي آن نيستيم که علم نامتناهي را براي خدا اثبات کنيم بلکه فقط اين اندازه ثابت مي کنيم که ناظم از علم و آگاهي نسبت به نظمي که پديد آورده، برخوردار است. از طرف ديگر هر صفت کماليه اي که براي خدا ثابت شود ذات الهي به نحوي است که بايد آن کمال را به نحو نامتناهي واجد باشد که اين استدلال ديگري است. پس اثبات نامتناهي بودن علم از راه برهان نظم نيست. موجودات زنده و جهان با وجود مسأله شرّ هم مي توانند حاکي از علم و آگاهي ناظم باشند. براي مثال اگر ما کتاب علمي دقيقي را مشاهده کنيم که فصل هاي متعددي دارد که به طرز نيکو و ماهرانه اي نوشته شده است ولي در اين کتاب بنا به فرض، بعضي عبارت هاي نامفهوم وجود دارد، آيا ما از اين امر دست مي کشيم که اين کتاب را مؤلف توانايي نگاشته است؟ هرگز. بنابراين حتي اگر بنا به فرض به وجود شرور در جهان اعتراف کنيم باز در مجموع، برهان نظم از وظيفه اي که بر عهده دارد به خوبي بر مي آيد. ج) با برهان نظم نمي توان خداي واحد را اثبات کرد؛ زيرا حداکثر نتيجه اي که از آن حاصل مي شود اين است که هر موردي از نظم، ناشي از فعاليت يک ناظم و طراح هوشمندي است. ديگر اين برهان اثبات نمي کند که همه موارد صرفا فعل يک ناظم است. در جواب اين اشکال مطرح مي کنيم که ما با برهان نظم فقط مي خواهيم قدرت و آگاهي را در ناظم، نسبت به موجود منظمي که پديد آورده است، اثبات کنيم نه چيز ديگري را. وحدت ناظم را مي توان با برهان ديگري به اثبات رساند. در يک مرحله بنا به فرض ناظم هاي متعدد را اثبات مي کنيم و در مرحله بعد اين نکته را که ناظم هاي متعدد که خود مصداقي از نظمند از يک ناظم الهي سرچشمه گرفته اند. بنابراين، اين اشکال، نقصي به برهان نظم نيست و ما انتظار نداريم که همه ويژگي ها و خصايص ناظم الهي را با برهان نظم اثبات کنيم. د) هيوم اشکال ديگري بدين صورت مطرح کرده است: پيش از آن که نظام موجود رقم زده شود ممکن است عوالم بسيار در سراسر ازل سر هم بندي شده باشد و صنعت ساخت جهان پيشرفت و بهبود مداوم آن در طي ادوار و اعصار نامتناهي پيش رفته باشد. در چنين مسائلي چه کسي مي تواند تعيين کند که حقيقت چيست و حتي چه کسي مي تواند حدس بزند که در ميان بسي فرضها که ممکن است پيشنهاد يا تصور شود فرضي که بيشتر احتمال وقوع دارد کدام است؟ در جواب هيوم مي توان گفت: وظيفه برهان نظم اين است که اثبات کنيم ناظم اين جهان داراي علم و قدرت است و همان طور که از ضمن سخنان هيوم بر مي آيد برهان نظم اين مقدار را مي تواند اثبات کند. و اما اين نکته که اين ناظم چگونه اين علم و آگاهي را به دست آورده است بحث ديگري است که بايد جداي از برهان نظم مورد بحث و گفتگو قرار گيرد. آيا تغيير و تبدل در ناظم الهي رواست يا نه؟ آيا نقص و فقر در او رواست يا نه؟ اينها مسائلي است که بايد جداگانه مورد بحث قرار گيرد. اما اجمالاً اشاره مي کنم که چون ناظم اين جهان نمي تواند مادي باشد و بايد از خصايص ماده مبرا باشد پس تغيير و نقص در او روا نيست و چون زمانمند نيست نمي تواند کمالي را در طول زمان به دست آورد و اگر ناقص باشد ممکن الوجود است که خود احتياج به واجب الوجودي دارد که در آن صورت او مخلوق موجودي برتر خواهد شد و در واقع ناظم و طراح اصلي آن موجود برتر خواهد بود نه موجود ناقص و متغير. مطالب اين جوابي برگرفته از کتاب جستارهايي در کلام جديد مقاله آقاي محمد محمد رضايي است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image