تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
این که انسان مىتواند با ریاضت مشروع به برخى از درجات و مقامات الهى دست یابد جاى شک و تردیدى نیست . اما باید توجه داشت که موت اختیارى با فوت و اجلى که خداوند براى هر کس مقرر داشته متفاوت بوده و در حقیقت چنین موضوعى بر اساس مشیت و خواست خداوند مى باشد . در ادامه توضیحاتى در این زمینه ارائه مى شود : نوعى از مرگ اختیارى آن است که انسان به اختیار خود بمیرد و دوباره زنده شود . نمونه هاى تجربى متعددى بر این واقعیت صحه مىگذارند . در مکتبهاى سرّى باطنى روشى به نام مرگ اختیارى یا تخلیه روح وجود دارد که از طریق آن فرد مىتواند موقتاً جسم خود را از روح تخلیه کرده و ظاهراً بمیرد . روش مرگ اختیارى که گاهى در این زمان هم توسط بعضى از کار ورزان ماهر و حرفهاى باطنى انجام مىشود شیوهاى است که بسیارى از بزرگان باطنى در دورههاى مختلف از آن استفاده کردهاند . از آنجا که در موضوع مرگ اختیارى این امکان وجود دارد که فرد با رعایت حدود و شرایط حساسى که این روش دارد ، آن را چندین بار هم تکرار کند به همین دلیل به آن مرگ مکرر هم مىگویند . مرگ مکرر به این معناست که انسان مىتواند چندین بار بمیرد و زنده شود . از دیدگاه باطنى مرگ به معناى خروج دائمى روح از بدن است . خواب هم معناى خروج روح از بدن را مىدهد اما با این تفاوت که این خروج و جدایى از جسم ، موقتى است . گرچه بخشى که در بالا به آن اشاره شد ارتباط مستقیم با سؤال شما نداشت اما با توجه به اشتراک در تعبیر لازم دیدیم به این نوع از مرگ اختیارى هم که گاهى در تعبیرات به کار برده مىشود و ممکن است تصور شود منظور این نحوه از مرگ اختیارى است تبیین گردید . و اما در باره مرحوم آیت الله العظمى بهجت ( رحمه الله ) : یکى از این فضایل که براى حضرت آیت الله العظمى بهجت دهان به دهان نقل مىشود مسالهاى است به نام « موت اختیارى » که لازم است توضیح بیشترى را در این خصوص ارائه کنیم : این نوع از « موت اختیارى » بیشتر در بین عرفا مطرح است . مقصود عرفا و اصحاب سیر و سلوک از مرگ اختیارى ، مخالفت با نفس اماره و مطیع ساختن و مهار کردن آن است که اساسى ترین وظیفه سالک به شمار مىرود . گسستن زنجیر تعلقات و میراندن هواهاى نفسانى و رهایى از چنبره لذات و شهوات و رستن از منیتها و خودخواهىها به موت ارادى یا مرگ اختیارى تعبیر شده است . این مرگ مخصوص سالکان راه خداست که آگاهانه آن را بر مىگزینند و بارها میمیرند و زنده مىشوند و تبدیل صفات پیدا مىکنند و تولدهاى مکرر مىیابند تا پالوده شوند و به ساحت قرب الهى و حریم وصال راه یابند . آنها طبق حدیث « موتوا قبل ان تموتوا » ( بمیرید قبل از آن که بمیرانندتان . ) مىگویند : پس از آن که مشخص شد موت نفس ، استیفاى نفس است و انتقالش از نشئه ناسوت به نشئه بالاتر ( برزخ و قیامت ) ، طبعاً این که مىفرماید : « بمیرید » ، خطاب به نفس انسان و خود و من اوست نه خطاب به پیکرش . « موت » براى انسان در دایره اختیار و « فوت » در دایره اضطرار است . هر خوابى تا بیدارى بعدى در حکم درجهاى از موت است . مطابق روایات ما ، موت را مىتوان با برخى اعمال به تعجیل کشاند یا به تاخیر انداخت ، اما انسان تحت هیچ شرایطى و با هیچ قدرتى نمىتواند مانع از « فوت اضطرارى » خود شود و هر نَفَس تا نَفَس بعدى ، ظرفى از زمان است که مىتواند « فوت اضطرارى » در آن واقع شود . « موت » براى انسان در دایره اختیار و « فوت » در دایره اضطرار است . هر خوابى تا بیدارى بعدى در حکم درجهاى از موت است . مقام « موت اختیارى » با دست شستن از آرزوها و امیال دنیوى و رضایت دادن به حیات الهى تحصیل مىشود و هر جویندهاى بالقوه قادر است خود را به این مقام برساند ، اما با فرود « فوت اضطرارى » بر انسان ، آرزوهاى او به افسوسهاى ابدى تبدیل مىشود و در برزخ و قیامت او پاسخگوى امیال و افسوسهایش خواهد بود . در پایان با اجمالى که از مطالب فوق گذشت باید به این معنا پى برد که همانگونه که امام صادق علیه السلام در روایتى مىفرماید : « العبودیه جوهره کنهها الربوبیه » ( بندگى روح و جوهرهاى در درون خود دارد که قادر است انسان را به مقام ربوبیت و خدایى نزدیک سازد ) و یا در حدیث قدسى دیگرى خداوند سبحان مىفرماید : « عبدى اطعنى حتى اجعلک مثلى انا حى لا اموت اجعلک حیا لاتموت و انا اقول للاشیاءکن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون » ( اى بنده من ! مرا فرمان بر ، تا تو را همانند خود سازم . من حى نامیرایى هستم و تو را نیز زنده نامیرا مى سازم . من به هرچیزى فرمان دهم خواهد شد ، تو را نیز چنان مى کنم که به هر چه فرمان دهى انجام پذیرد . ) از این رو مىتوان گفت نائل شدن به این رتبه و مقام و منزلت که چه بسا با دعا و صدقه و خیرات و مبرات بخشى از آن قابل تحصیل است مراحل بالا تر و عالىتر آن نیز در سایه بندگى و اطاعت حضرت حق قابل دریافت خواهد بود . و نیز اگر کسى منکر این گونه کرامات براى بندگان لایق خداوند شود باید در پاسخ گفت : چو بشنوى سخن اهل دل مگو خطاست سخن شناس نه ? اى جان من خطا این جاست . در هر صورت در قضیه انتخابات هم باید توجه داشت که این حادثه همانند بسیارى از حوادثى که همواره در زندگى فردى یا اجتماعى ما اتفاق مى افتد ، یکى از امتحان هاى الهى است . چنانکه در آیات 2 و 3 سوره عنکبوت آمده است که آیا مردم فکر کردند که رها مىشوند و هیچ آزمونى در کار نیست ، باید گفت که یکى یکى شما را به صلابه آزمایش مىکشیم و نمىگذاریم کسى بگوید که ما مؤمنیم . خداوند صریح مىفرماید : آیا مردم گمان کردهاند که همینطور رها مىشوند و همین که بگویند ما ایمان آوردیم مورد آزمایش قرار نمىگیرند ؟ باید امتحان پس دهید و باید معلوم شود که به چه دل بستید ؟ آیا منافع ، جاه طلبى ، قدرت و ثروت را زیر پا مىگذارید یا خیر ؟ باید مشخص شود که خداى تو کیست ، خداى تو چیست ، باید معلوم شود که حقیقتاً خدا پرست هستى یا نه . نام هر کسى را که در تاریخ مىخوانید در آزمون قرار دادهایم ، بر سر انتخاب قرار دادیم که بین دین و دنیا انتخاب کند ، خداوند مىفرماید نمىگذاریم هیچ کدامتان از دنیا بروید مگر اینکه بین دین و دنیا انتخاب کنید . باید معلوم شود که چه کسانى صادق و چه کسانى کاذب هستند . به ظاهر شما ما بازى نمىخوریم بلکه همه شما باید آزمون پس دهید تا معلوم شود چه کسانى صادقاند و چه کسانى کاذب . و حضر امیرالمؤمنین ( ع ) در حکمت 3 مىفرماید : نگویید خدایا پناه بر تو از فتنه چون همه شما بىاستثنا دچار فتنه خواهید شد چراکه باید امتحان پس دهید و باید مشخص شود که شما صادقید یا کاذب . حضرت امیرالمؤمنین ( ع ) در خطبه دوم نهج البلاغه در خصوص فتنه بحث مىکنند و مىفرمایند : فتنه چون شترى مست مردم را پى در پى پایمان مىکرد و ناخن در ایمان آنها مىزد . فتنه مسئلهاى است که به ایمان افراد ناخنک مىزند و بعد امیرالمؤمنین ( ع ) فرمود : فتنه که مىآید چند چیز نیز به دنبال آن مىآید : اول : تردید یعنى اینکه همه به شک مىافتند . دوم : اختلاف سوم : بىثباتى و تزلزل در ایمان چهارم : گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن دوست و دشمن حضرت امیر ( ع ) فرمودند که اینها از عوامل فتنه است . امام على ( ع ) در خطبه 93 نهجالبلاغه مىفرماید : فتنه زمانى که مىآید از روبرو شناخته نمىشود ، وقتى که تمام مىشود از پشت سر شناخته مىشود یا در جاى دیگرى مىفرماید اى مردم امام حاکم خود را در این فتنههاى تنها مگذارید تا بعدها خود را سرزنش کنید . خود را در آتش فتنهاى که پیشاپیش آن رفتهاید بىاندیشه در مىآورید همانا من براى شما چراغم در تاریکى ، هر کس در تاریکى است و حق را از باطل نمىشناسد به این چراغ بنگرد ، به من بنگرد و راه را بیابد . همچنین حضرت امیر ( ع ) فرمود : حق را با آدمها نسنجید بلکه آدمها را با حق مقایسه کنید . ملاک حق و باطل را بشناسید تا بفهمید چه کسى حق است و چه کسى باطل وگرنه اگر ملاک شما اشخاص باشند باید بدانید که اشخاص لغزش دارند . قرآن ، سنت ، عقل ، ضوابط و اصول را بشناسید و از روى اصول بفهمید که چه کسانى تابع اصول هستند و چه کسانى تابع آن نیستند نه اینکه از روى افراد متوجه شوید اصول چیست . اگر فردى بخواهد از روى اشخاص و سوابق خود حق و باطل را تشخیص دهد باید بداند که دچار اشتباه خواهد شد باید اصول را بشناسید . تقوا ، معنویت و خلوص داشته باشید و به دنبال برترى نباشید و اینکه ملاکها دستتان باشد اگر معرفت و خلوص داشته باشید و به امام حق نگاه کنید حضرت مىفرماید که اشتباه نمىکنید . حضرت امیر ( ع ) فرمود : در فتنه هر کجا دچار شبهه شدید و نتوانستید حق و باطل را تشخیص دهید بر اساس تعصب ، احساسات و دنیا خواهى موضع نگیرید و عمل نکنید و از رهبرى صالح تبعیت کنید . ( جهت اگاهى بیشتر . ک : على ( ع ) از فتنه مىگوید ، گفتارى از حسن رحیم پور ازغدى ، سایت تابناک ، 10 آبان 1388 ) .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.