تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
.مفهوم تعصّب «تعصّب»از مادّه «عصب» به معناي جانبداري كردن، حمايت كردن، حميت داشتن و... است. ابن مفهوم به معني هر نوع وابستگي شديد فكري و عملي است كه غالباً بار منفي دارد هر چند وابستگيهاي مثبت را نيز شامل است. وابستگيهاي غير منطقي نسبت به قوم و قبيله، فاميل، همشهريها، زبان، فكر و عقيدهاي خاص و... ، انسان را به لجاجت و تقليد كوركورانه نسبت به آن وادار ميكند و سرچشمه بسياري از تنشها و در حد شديدتر كشمكشها، جنگها و اختلافات بوده و هست. اگر اينگونه تعصّبهاي نابجا در جامعه از بين برود و مردم تسليم منطق و حق باشند؛ بسياري از اختلافات برچيده ميشود و آرامش بر جوامع بشري حاكم ميشود. چنين تعصّبي كه نتيجه مستقيم آن لجاجت و تقليد كوركورانه است از امور زير سرچشمه ميگيرد.1. حبّ ذات و علاقه شديد به نياكان، اقوام و آيين و رسوم آنها.2. پايين بودن سطح فكر و فرهنگ عمومي . 3. شخصيتزدگي گاه شخصي در نظر انسان چنان قداست پيدا ميكند كه گفتار و رفتار او از دايره نقد خارج ميشود.4. انزواي اجتماعي و فكري؛ وقتي انسان در خود و محيط فكري و اجتماعيش فرو برود و از اقوام، زبانها و آداب و فرهنگهاي ديگر و امتيازات آنها بيخبر بماند، در برابر آن تعصّب ميورزد در حالي كه بايد آنها را نيز به شمار آورد و سعي نمايد با احترام برخورد نمايد و دنبال حق باشد. 5. ضعف باورها؛ در فرهنگ ارزشي ما ملاك برتري به تقوا است ان اكرمكم عند الله اتقاكم تعصّب و لجاجت در آيات و احاديث اسلامي: هنگامي كه به تاريخ انبياي بزرگ باز ميگرديم ميبينيم كه 1. تعصّب و وابستگي غير منطقي بر اقوام و عقايد آنان، 2. لجاجت و در نتيجه 3. تقليد كوركورانه، نقش اصلي را در انحراف و گمراهي اقوام پيشين از مسير حق، داشته است. از آنجا كه شما خواننده گرامي طلبهايد؛ نمونهاي از آيات را ذكر مينمائيم: 1. آيا آن بتان را وقتي بخوانيد، ميشنوند، يا نفع و ضرري به شما برسانند، ميگويند، ما پدرانمان را بر اين كار (بتپرستي) يافتهايم. 2. هنگامي كه به آنها گفته ميشود كه از آنچه نازل شده پيروي كنيد ميگويند از آنچه از پدران ما رسيده، پيروي ميكنيم. (آيا آنها پيروي ميكنند) هر چند پدران آنها تعقل نميكردند و هدايت نشده بودند. 3. تا آنجا كه قرآن كريم، مسئله تعصّب، لجاجت و تقليد كوركورانه را به عنوان يك برنامه عمومي همه اقوام گمراه ميشمرد. در فرهنگ قرآن كريم، تعصّب بيدليل به قوم و قبيله و همشهري و... مردود است. قرآن گاهي تعصب به اقوام را بر ضدّ يكديگر بيان ميكند وآن را مذمت ميفرمايد. احاديث در اين زمينه فراوان است كه در ذيل به نمونههايي از آن اشاره ميكنيم: 1. رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: كسي كه در دلش ذرهاي از تعصب باشد، خداوند در قيامت او را با اعراب جاهلي مبعوث ميكند.اين تعبير نشان ميدهد كه اين رذيله اخلاقي به قدري خطرناك است كه پايينترين درجات آن نيز با ايمان خالص سازگار نيست بر همين اساس در كلامي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرد متعصب را از داشتن مدال پر افتخار ايمان محروم ميدانند :«مَنْ تَعَصَّبَ اَوْ تُعُصِبَّ لَهْ فَقَد خَلع رَبَقَ الايمان من عُنُقِه». 2.اميرمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ در خطبه معروف «قاصعه» كه اساس آن بر نفي تكبّر و تعصّب است عامل اصلي انحراف و بدبختي ابليس را تعصّب و تكبّر ميشمرد، و ميفرمايد: «هنگامي كه خداوند به فرشتگان دستور داد برآدم ـ عليه السّلام ـ سجده كنند ،همگي اطاعت كردند جز ابليس» سپس ميافزايد:«اِعتَرُضَتهُ الحُميّيه فَافتَخَر علي آدم بخَلقه و تَعُصَّبُ عليه لاَ صله فعُدوّ اللّه إمُام المتَعُصّبين، و سُلف المستَكبرينُ الذي وُضَعُ اساس العَصبَيّية». از آنجا كه «تعصّب» و «لجاجت » لازم و ملزوم يكديگرند، به همين دليل در رابط با نكوهش لجاجت،به نقل چند روايات بسنده ميكنيم: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آغاز و انتهاي لجاجت را اين چنين بيان ميفرمايند:«از لجاجت بپرهيزيد، چون اولش جهد است آخرش ندامت.در حديث ديگري از امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ آمده است كه فرمود:«شخص لجوج راي و انديشه ندارد. در سخني ديگر آن را بذر هر گونه شر و بدي ميدانند:«اللجاج بدر الشّر،» و در نهج البلاغه آن را مانعي براي شناخت و حقيقت و موجب سستي انديشه شمرده شده است ::«اللّّجاجَه تَسِلُّ الرّاي ». با توجّه به رواياتي كه در بالا آمد تأثير تخريبي اين دو رذيله اخلاقي(تعصّب و لجاجت) در زندگي فردي و اجتماعي انسانها روشن ميشود تا آنجا كه انسان را از ايمان و اسلام بيگانه ساخته و به سوي كفر و شرك و اقتداي به شيطان و رهاكردن رشته محكم ايمان سوق ميدهد. تعصّب مذموم و ممدوح: «تعصّب»، «حميّت » و «تقليد » سه مفهوم نزديك به هم هستند كه در برخي موارد مذموم و در بعضي موارد ممدوحاند .هر چند غالباً واژة تعصّب در بخش مذموم به كار ميرود. به طور كلي اگر وابستگي انسان به امور نادرست و غيرمنطقي و غيرمقبول در نظر ارزشهاي ديني باشد، تعصّب مذموم است مانند، تعصب به زبان يا نژاد و شهر و قوم خود و يا تيم ورزشي مورد علاقه و... اين همان مفهموم «تعصّب جاهليّت» است كه در قرآن مجيد مردود شمرده شده است و اگر وابستگي به امور مشروع، مثبت، مفيد، سازنده و از روي علم و آگاهي باشد تعصّب مثبت و ممدوح است. امير مؤمنان به هر دو قسمت، در خطبه قاصعه از نهج البلاغه اشاره ميفرمايد: در يك فرازميفرمايد:«فَاطفئوا مُا كَمُنُ في فلوبكم من ان العُصبُيّة،...» شرارههاي تعصّب و كينههاي جاهليّت را كه در قلب شما پنهان شده است، خاموش سازيد كه اين نخوت و تعصّب ناروا در مسلمان از القائات و خودخواهيها و فساد و وسوسههاي شيطان است». و باز در همان خطبه ،در فراز ديگر ميفرمايد: «فإن كان لابدّّ من العصبيّة....»، اگر قرار است تعصبّي در كار باشد، تعصّب خود را در اخلاق پسنديده، افعال نيكو، كارهاي خوب، و اعمال و اموري كه افراد با شخصيّت و شجاع از خاندانهاي(برجسته) عرب داشتند قرار دهيد تعصّب شما در راه حفظ صفات با ارزش همچون حفظ حقوق همسايگان، وفاي به عهد، اطاعت از نيكيها، ،سرپيچي از تكبّر، جود و بخشش و خودداري از ستم باشد» همچنين امام سجّاد ـ عليه السّلام ـ در پاسخ به سوالي اين چنين به دو قسم تعصب اشاره ميفرمايند: «العصبيّية التي يأثم عليها صاحبها...»؛ تعصّبي كه دارنده آن مرتكب گناه ميشود اين است كه انسان، بدان طايفه خود را از نيكان طوايف ديگر بهتر بداند (و به خاطر تعصّب بدان را بر نيكان مقدّم بشمرد) ولي تعصّب اين نيست كه انسان به طايفه خود علاقه و محبّت داشته باشد تعصّب آن است كه آنها را در ظلمشان ياري دهد». مطابق اين حديث وابستگي به قوم و طايفه تا آن حدّ كه به آنها علاقه داشته باشد و در كارهاي خير آنان را ياري دهد نكوهيده نيست، چرا كه اين وابستگي نه تنها او را به انجام كار خلافي دعوت نكرده، بلكه تشويق به پيوندهاي محبّت آميز و سازنده نموده است، تعصّب نكوهيده آن است كه انسان به خاطر وابستگيهاي قومي ومانند آن حق و عدالت را زير پا بگذارد و حتي افراد بد خويشاوند را بر نيكان غير فاميل، مقدّم بشمرد. سخن آخر: در روايتي تعصب حضرت حمزه مورد ستايش قرار گرفته و به عنوان الگوي رفتاري در اين مورد بر شمرده شده است: «لَمْ يُدَخُلِ الجُنّة حُمِيَة غَيَرُ حُميَةِ حُمَزَهِ...» ،هيچ (صاحب ) تعصبّي وارد بهشت نميشود جز تعصّب حمزة بن عبدالمطلب و اين زماني بود كه اسلام آورد و به خاطر(بي احترامي به پيامبر ـ صلي اللّه عليه و آله ـ كه) بچهدان حيواني كه بر آن حضرت افكنده شده بود؛ خشمگين گشت (و به ياري آن حضرت شتافت و اسلام را پذيرا شد)». پس تعصب داشتن در طرفداری از خویشاوندان و اطرافیان و همشری ها اگر مساوی با تعصب و مراقبت و طرفداری از حق و حقیقت باشد مفید است ولی اگر تعصب و طرفداری از آنها در مقابل حق باشد تعصب غیر منطقی و مذموم است. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.