ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

عرفان واقعی از نظر دین اسلام چیست؟


عرفان در لغت عرفان در لغت به معانی متعددی از جمله : شناختن و دانستن بعد از نادانی ، شناختن و بازشناختن ، معرفت. آگاهی ، درایت ، در نهایت معرفت حق تعالی آمده است. در اصطلاح تعریفاتی متفاوتی برای آن شده است عرفان نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء و صفات اوست . و بالجمله راه و روشی که اهل اللّه برای شناسائی حق انتخاب کردهاند عرفان مینامند. عرفان معرفت قلبی که به وسیله کشف وشهود حاصل میشود و یا یافتن حقایق اشیاء به طریق کشف و شهود است. در کشف و شهود استدلال عقلی و برهانی هیچ گونه جایگاهی ندارد. عرفان عبارت از بینش و گرایش فطری به حقیقت وجدانی و باطنی هستی ، که در آغاز واصل خود کیفیتی بسیط ، اجمالی ، مبهم و ناخود آگاه دارد و طی فرایندی معرفتی – انفسی ، بدل به معرفت شهودی ای متمایز ، تفصیلی ، واضح ، یقینی و تحقیقی میگردد . د هخدا تعریفی را به برخی از مفسران منسوب نموده که عرفان دانشی است که موضوع آن معرفت خداوند و راههای دستیابی به اوست و کسی که واجد این حال باشد، عارف مینامند . عرفان از دو طریق حاصل میگردد: یکی به طریق استدلال از اثر به موثر و از فعل به صفت و از صفات به ذات ، و این مخصوص علماء است. دوم طریق تصفیه باطن و تخلیه سر از غیر و تخلیه روح ، و آن طریق معرفت خاصه انبیاء و اولیا و عرفا است . و این معرفت کشف و شهود برای عارف است و بس و برای هیچ کسی میسر نیست مگر به سبب طاعت و عبادت قالبی و نفسی و قلبی و روحی و سری و خفی ، و غرض از ایجاد عالم معرفت شهودی است. عرفان به معنای شناخت وآگاهی است. عارف هم به معنی شناساننده . عرفان در معنا و کاربرد فنی و ویژه خود، راه وروشی است که رهرو خداجوی برای رسیدن به خداوند، در پیش می گیرد». در تعریف حکماء عرفان دو بخش دارد: بخش عملی: مربوط به روابط و وظایف انسان با خودش و جهان و خدا است که عرفان در این بخش همان اخلاق خواهد بود. بخش نظری: مانند فلسفه الهی است که در مقام تفسیر و توضیح هستی است. در این تعریف حکماء بین اخلاق و عرفان ترادف و تساوی قائل شده اند و برای عرفان معنایی جدای از اخلاق بیان نمیکنند و آن را همان اخلاق بیان کردهاند . علامه طباطبایی (ره ) : و اما كلمه« عرفان و معرفت» به معناى آن است كه انسان صورتى را كه در قوه دراكه‏اش ترسيم شده، با آنچه كه در خزينه ذهنش پنهان دارد، تطبيق كند، و تشخيص دهد كه اين همان است يا غير آن، و بدين جهت است كه گفته‏اند معرفت عبارت است از ادراك بعد از علم قبلى. بعضی عنوان داشتهاند عرفان آمیخته است از تمام مکاتب فلسفی جهان از سره و ناسره چون برهمن، بودا زرتشت ، رواقی ، مهریان ، مسلمانان و عرفانهای نو ظهور و غیره ... . نتیجه گیری که میتوان از این تعاریف کرد این است که عرفان شناخت و دریافت عرفان شخصی و بسته به شخص است. هر عارفی تعبیر خاص خود را از دریافتها دارد. پیش فرضها ، میزان علم و نوع علم عارف در بیان عرفان تأثیر گذار است . عرفان به عنوانی که مصطلح باشد و یک متد خاص با سبک وسیاق و موضوع خاص واحد باشد وجود ندارد چرا که هر کسی واضع اصطلاحات عرفانی خود است. رابطه عرفان و دین اسلام گروهی معتقدند که اسلام و عرفان هیچ رابطه ای با هم ندارند بلکه عرفان نهضتی بود از ناحیه ملل غیر عرب بر ضد اسلام و عرب در پوشش معنویت و گروهی از محدثان و فقهاء اسلامی نیز از این دستهاند و از نظر آنان علم عرفانی که از قرآن و رهنمودهای اهل بیت بریده باشد ارزشی ندارد. اما برخی از دانشمندان نظر سوئی نسبت به عرفان و عرفا ندارد ولی در عین حال میگویند که ممکن است عرفان و عرفا اشتباهاتی داشته باشند همچنان که سایر طبقات فرهنگی مثلا متکلمین ، فلاسفه و مفسرین اشتباهاتی داشته اند ولی هرگز سوء نیت نداشته اند. در این زمینه علامه طباطبایی (ره ) میفرمایند : متأسفانه بعضی به اشتباه افتاده و چنین عنوان داشته اند كه دين عبارت است از عرفان و تصوف، يعنى معرفت النفس چنان كه بعضى از اهل بحث از ماديين همين توهم را كرده و در نتيجه روش‏هاى زندگى داير بين مردم را به دو قسم تقسيم نموده است يكى مسلك و روش ماديت و يكى عرفان، آن گاه گفته‏اند: كه اين عرفان عبارتست از همان دين. و اين خود اشتباه بزرگى است، زيرا چيزى كه دين عهده‏دار آن است عبارتست از بيان اينكه براى انسان سعادتى است حقيقى نه موهوم، و اين سعادت را نمى‏توان به كف آورد مگر بوسيله خضوع در برابر ما فوق الطبيعه، و قناعت نكردن به تمتعات مادى. از این بیانات علامه به دست می آید که این طور نیست که هر دینی برای خود علم عرفان داشته بشدبلکه عرفان یک امر فطری است که در درون هر انسانی وجود دارد و لذا علم عرفان ربطی به متون دین اسلام ندارد هرچند در دین اسلام آموزه های که انسان را به سوی تکامل سوق می دهد در قالب شریعت فراوان است ولی آنگونه که امروز به عنوان علم مستقل و جدای از شریعت رایج می باشد در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. بنابراین ما باید عرفان اسلامی را به معنای غیر اصطلاحی آن در قرآن و آموزه های اهل بیت (ع) جستجو کنیم و هر علمی که مفید و موثر در راه کمال و رشد معنوی باشد که فقط در این آموزه ها وجود دارد آن عرفان اسلامی خواهد بود و دور شدن از قرآن و اهل بیت و شریعت دین مبین اسلام جز گمراهی چیزی دیگری نتیجه نمی دهد. بنابراین بهترین راه برای بیان عرفان حقیقی مراجعه به منبع وحی و روایت اهلبیت علیهم السلام که خود ثقل اصغر هستند میباشد. در مناجات شعبانیه میخوانیم « اللهم صل علی محمد وال محمد الْفُلْكِ الْجارِیَةِ فِى اللُّجَجِ الْغامِرَةِ یَأمَنُ مَنْ رَكِبَها وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَكَهَا الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللاّزِمُ لَهُمْ لاحِقٌ. صلوات بر محمد و آل محمد کشتی روان در گردابهای بی پایان ، در امان است هرکه سوار آن است و غرق گردد هرکه آن را ترک کند هرکه از آنها پیشی بگیرد از دین جدا شده است و هرکه از آنها عقب بیفتد نابود است وهر که همراه آنها باشد به حق میرسد. عرفان حقیقی در نگاه اسلام همان بیانی است که حضرت علی علیه السلام فرمودند «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزّهها عن كلّ ما يبعدها و يوبقها» عارف كسى است كه نفسش را بشناسد و آزاد كند و از هر چه که او را از خدا دور مى‏سازد و هلاك میگرداند تنزیه و تطهیر نماید. در این تعریف تمام متد های یک تعریف جامع و مانع با نگاه اسلامی رعایت شده موضوع ، روش ، غایت همه در این تعریف گنجیده است که این عرفان به فرموده حضرت علی علیه السلام تنها از طریق روش بندگي خدا و اطاعت از دستورات او حاصل مي‎شود و غایت آن معرفت الله تعالی است. بنابراین عرفان اسلامی مسیرش خودشناسی ، آشنایی به قدر و منزلت خود ، خود را ارزان نفروختن و ... است که این خود شناسی مقدمه خداشناسی « من عرف نفسه فقد عرف ربه » هر کسی خود را شناخت خدای خود را شناخته پس کسی که خود شناسی ندارد خدا شناسی ندارد . و غایتی غیر الله را طی میکند لذا حضرت علی علیه السلام در فرازهای دعای روح بخش کمیل میفرماید « یا غایت آمال العارفین » خداوند متعال را غایت آمال عارفین بیان میکند. امام صادق علیه السلام نیز میفرماید: العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله، و لوسهى قلبه عن الله طرفة عين لمات شوقاً اليه، و العارف امين ودايع الله و كنز اسراره و معدن نوره و دليل رحمته على خلقه و مطيه علومه و ميزان فضله و عدله و قد غنى عن الخلق و المراد و الدنيا و لامونس له سوى الله و لا نطق [و لا منطق‏] و لا اشاره و لا نفس الا بالله و لله و من الله و مع الله فهو فى رياض قدسه متردد و من لطائف فضله اليه متزود و المعرفه اصل و فرعه الايمان» «آن كس كه معرفت خداى تعالى نصيبش شده باشد، تنش با خلق است ولى دلش با خداست، آن چنان كه اگر يك چشم به هم زدن، دلش خداى را از ياد ببرد، از شوق خدا مى‏ميرد و عارف، امين امانت‏هاى الهى است و گنجينه اسرار اوست. كان نور او و دليل رحمت اوست بر خلقش، و حامل علوم خداوندى و ميزان فضل و عدل الهى است. عارف از خلق و مراد [و مقاصد و مطلوب‏هاى دنيوى‏] و دنيا بى‏نياز است و جز خداى تعالى همدمى ندارد و هيچ گفتار و اشاره و نفسى ندارد، مگر آن كه به وسيله خدا و براى خدا و از جانب خدا و با خدا مى‏باشد(اگر دنیا را میخواهد آنهم به خاطر خداست ) پس عارف در چمن زارها و گلزارهاى قدس خداوندى در رفت و آمد و از لطائف فضل او خوشه چين است؛ و براى وصول به مقام شامخ انسانيت، اصل و پايه، معرفت است و ايمان فرع اوست» مرحوم علامه بحر العلوم در رسالة سير و سلوك حديثي را به طريق متعدد از رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل كرده‎اند كه فرموده: «من اخلص لله اربعين صباحاً ظهرت ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه» هر كس چهل روز خود را براي خدا خالص سازد، چشمه‎هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي‎گردد، عارف كسي است كه در پرتو نور و روشنايي الهي حقائق را مشاهده مي‎كند نوري كه نتيجه تقوا و عبوديت است. آنچه در بیان روایت آمده است معرفت ، عرفان ، اخلاق همه در راستای عمل به قرآن و روایت اهل بیت علیهم السلام است و شیوه و سبک اهل بیت علیهم السلام است که برای همگان ملاک و معیار عمل است تعابیر مختلف است ولی اگر راه ، همان راهی باشد که قرآن و اهل بیت علیهم السلام فرمودهاند مسیر به غیر کمال آنهم به سلامت و به دور از هر آفت و آسیبی خواهد بود حال تعبیر هر چه باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image