تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

تناسخ و اقسام آن را توضيح دهيد؟


تناسخ در لغت از ماده ى «نَسْخ»، به معناى انتقال[1] و يا زايل شدن يك چيز به وسيله ى چيز ديگرى است كه جاى گزين آن مى شود؛ مانند زايل شدن سايه با نور خورشيد و ازبين رفتن جوانى با پيرى؛[2] و در اصطلاح عبارت است از انتقال نفس مادى و طبيعى به بدن ديگر؛[3] به بيان روشن تر، آن گاه كه انسان مى ميرد، روح او به جاى انتقال به نشئه ى ديگر، باز به اين جهان باز مى گردد و در اين بازگشت، نفس براى ادامه ى زندگى مادى خود به بدنى نياز دارد. اين بدن گاهى نبات، گاهى حيوان و گاهى انسان است و، در حقيقت، روح انسان پس از آن همه تكامل، تنزل مى يابد و «روز از نو، روزى از نو». كسانى كه تحليل درستى از معاد نداشتند به اين اصل پناه مى بردند. گويى اصل تناسخ، جبران كننده ى مزاياى معاد است و روح براى پاداش يا كيفر برمى گردد.[4] تاريخچه ى اعتقاد به تناسخ اين باور در ميان هندوها، چينى ها و بيش تر كشورهاى آسيايى ظهور كرده و كم كم به برخى از كشورهاى شرق و غرب هم رسيده است[5]؛ لذا تناسخ، زيربناى عقايد بودايى و برهمايى (برهمنى) را تشكيل مى دهد. اين گروه در عين اعتقاد به موضوع پاداش و كيفر، منكر معادند و مى گويند: انسان نتيجه ى اعمال تلخ و شيرين خود را در همين جهان مى چشد؛ زيرا اگر نيكوكار باشد، روح او بعد از مرگ به بدن انسان سعادتمند و خوش بخت يا به بدن حيوان مفيد و سودمند تعلق مى گيرد[6]، اما اگر شرور و بدكار باشد، روح او به بدن انسان بدبخت، مانند افراد معلول و بيمار و تنگ دست و يا حيوان موذى و پست، مانند موش و خوك تعلق مى گيرد و اين گردش و چرخه تداوم دارد.[7] اقسام تناسخ به طور كلى، معتقدان به تناسخ، آن را به سه قسم تقسيم كرده اند: اول: تناسخ مطلق ؛ كه عبارت است از انتقال نفس در همين جهان از يك بدن به بدن ديگر و نيز از آن بدن به بدن سوم؛ و اين روند بىوقفه براى هميشه ادامه مى يابد. بدنى كه نفس به آن منتقل مى شود ممكن است بدن انسان، حيوان و يا گياه باشد و غالباً اين انتقال از طريق تعلق گرفتن به چنين انسان يا حيوان و يا سلول نباتى انجام مى گيرد. اين اعتقاد به قدماى فلاسفه نسبت داده شده است.[8] دوم: تناسخ محدود (نزولى)؛ بدين معنا كه انتقال و دگرگونى به بعضى از نفوس اختصاص دارد و همان گونه كه از جهت افراد محدود است از جهت زمان نيز محدود مى باشد؛ زيرا نفس، سرانجام به مرحله اى مى رسد كه ديگر به هيچ بدنى منتقل نمى شود، بلكه به عالم نور و عقول مى پيوندد.[9] در اين جا در ناحيه ى صعود ديگر تناسخى نيست، بلكه در ناحيه ى نزول است، لذا آن را تناسخ نزولى ناميده اند؛ يعنى بدن انسان باب الابواب ورود به ملكوت است. اگر شخص نيكوكار به سعادت رسيد، نيازى به تكامل و برگشت ندارد، اما اگر بدكار و در قوس نزول گرفتار شد، براى طى مراحل كمال دوباره به بدن مناسب شأن خود برمى گردد.[10] خلاصه اين كه، تناسخ نزولى يك نوع حركت ارتجاعى و واپس گرايى نفس است. اين همان نظر «يوذاسف تناسخى» است. در ضمنِ همين نوع تناسخ، چند نظريه مطرح است: 1. برخى انتقال روح انسان را فقط به بدن انسان ديگر ممكن و جايز مى دانند؛ 2. برخى انتقال روح انسان را فقط به بدن حيوان ديگر ممكن و جايز مى دانند؛ 3. برخى انتقال روح انسان را به بدن گياه نيز روا مى دانند؛ 4. گروهى حتى منتقل شدن روح انسانى به جسم جامد را نيز پذيرفته اند. قسم اول را نسخ، دوم را مسخ، سوم را رسخ، چهارم را فسخ مى نامند.[11] سوم: تناسخ صعودى؛ عكس تناسخ نزولى است؛ به اين معنا كه ابتدا حيات به موجودى كه آمادگى بيش ترى دارد، افاضه مى شود و سپس به موجوداتى كه استعدادشان كم تر است به ترتيب اعطا مى شود. قايلين به تناسخ صعودى معتقدند كه گياه نسبت به حيوان و انسان، استعداد بيش ترى براى دريافت فيض و حيات دارد. انسان، خواهان نفس شريف تر است، يعنى نفسى كه مراحل گياهى و حيوانى را سپرى كرده باشد؛ بنابراين، نخست حيات به گياه داده مى شود و بعد به حيوان و به دنبال آن به انسان منتقل مى شود.[12] اين نظريه شباهت زيادى به نظريه ى حركت جوهرى دارد كه مى گويد: اشيا در سايه ى حركت جوهرى از قوه به فعليت و از نقص به كمال مى رسند و گياه به حيوان، سپس به انسان تبديل مى شود؛ ولى تفاوتى هم دارند، چون بنابر تناسخ صعودى، تكامل به صورت گسسته و ناپيوسته انجام مى گيرد، به اين گونه كه نفس نباتى از گياه به بدن حيوان و سپس به بدن انسان منتقل مى شود؛ اما در حركت جوهرى دگرگونى و تحول به نحو پيوسته صورت مى پذيرد (خود گياه بدون مرگ و از دست دادن حيات تبديل به حيوان و... مى شود).[13] پی نوشتها:[1]. سعيد الخورى الشرتونى، اقرب الموارد، ج 2، ماده ى نسخ، ص 1294. [2]. راغب اصفهانى، المفردات، ص 490، ماده ى نسخ. [3]. صدرالدين محمد شيرازى، اسفار، ج 9، ص 4. [4]. جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 9، ص 191. [5]. احمد زمرديان، حقيقت روح، ص 437. [6]. جعفر سبحانى، معاد، انسان و جهان، ص 148. [7]. همان. [8]. جعفر سبحانى، الالهيات، ج 3، ص 797. به نقل از: شرح حكمة الاشراق، المقالة الخامسة، الفصل الاول، ص 476. [9]. همان. [10]. زين الدين زاهدى، شرح منظومه فارسى، ج 3، ص 190. [11]. صدرالدين محمد شيرازى، اسفار، الباب الثامن، الفصل 2، ص 8؛ حكيم سبزوارى، شرح منظومه، ص 317. نسخ و مسخ، رسخ، فسخ، قسما انساناً و حيواناً جماداً نما تعلق گرفتن نفس مفارق به بدن انسان يا حيوان يا نبات يا جماد به چهار بخش (نسخ و مسخ و رسخ و فسخ) تقسيم مى شود. [12]. جعفر سبحانى، الالهيات، ج 3، ص 798. [13]. همان، به نقل از: ملاهادى سبزوارى، اسرار الحكم، ص 293. منبع: آخرين سفر، رحيم لطيفى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم (1385) .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image