آزمایش الهی /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

هیچ گروهی از امتحان الهی استثنا نشده اند. دنیا سراسر دار امتحان است و هر که در آن وارد شود برای امتحان است. لکن خیلی ها معنی امتحان را نمی دانند و خیال می کنند که امتحان فقط با سختیها و مصیبتهاست.در حالی که چنین نیست. غرض اصلی در امتحان الهی این است که استعدادهای وجودی انسان ، به خصوص استعدادهای الهی او رشد کنند ؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحانی بنده خود را متوجّه ضعف خود می کند تا خودش آن ضعف را جبران کند ؛ و گاه او را امتحان می کند امّا نه برای متوجّه نمودن او ، بلکه برای اینکه خود آن امتحان باعث رشد وجودی شخص می شود.


هیچ گروهی از امتحان الهی استثنا نشده اند. دنیا سراسر دار امتحان است و هر که در آن وارد شود برای امتحان است. لکن خیلی ها معنی امتحان را نمی دانند و خیال می کنند که امتحان فقط با سختیها و مصیبتهاست.در حالی که چنین نیست. غرض اصلی در امتحان الهی این است که استعدادهای وجودی انسان ، به خصوص استعدادهای الهی او رشد کنند ؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحانی بنده خود را متوجّه ضعف خود می کند تا خودش آن ضعف را جبران کند ؛ و گاه او را امتحان می کند امّا نه برای متوجّه نمودن او ، بلکه برای اینکه خود آن امتحان باعث رشد وجودی شخص می شود. خداوند متعال می داند که مؤمنین و انبیاء (ع) در برابر امتحانات او اعتراضی نخواهند نمود ولی باز آنها را امتحان می کند ؛ چرا که با این امتحانها درجه وجودی آنها بالا می رود. لذا امتحان خدا همواره از سر لطف است ؛ لکن موضع گیری منفی یک شخص در برابر امتحان الهی ، باعث می شود که آن امتحان ، زمینه سقوط او را فراهم کند. مثل کسی که اگر در امتحان مدرسه شرکت کرده و قبول شود ، به کلاس بالاتر راه پیدا می کند ؛ ولی اگر در امتحان حاضر نشود یا درجلسه امتحان ، سوالات را عمداً پاسخ ندهد یا آمادگی قبلی برای امتحان را فراهم نکرده باشد ، در آن صورت همان امتحان برای او سبب سقوط خواهد بود. اگر کسی ضعفهای معنوی خود را دانسته و خود اقدام به برطرف نمودن آنها کرد ، روشن است که برای برطرف شدن آن ضعفها مورد امتحان قرار نخواهد گرفت ؛ چون ضعفی نیست که برطرف شود ؛ ولی برای تثبیت آن کمال حاصل شده ، ممکن است مورد امتحان قرار گیرد ؛ همچنین خود همان درجه حاصل شده ممکن است محملی برای یک امتحان دیگر شود تا شخص ، به درجه ای بالاتر نیز ترقّی کند. لحظه لحظه ی زندگی ، امتحان است ، خوردن انسان ، خوابیدن او ، سخن گفتنش ، بادی که می وزد ، بارانی که می بارد ، خکسالی ها ، ارزانیها ، گرانیها ، سلامتی و مریضی ، خوش قیافه بودن و بدقیافه بودن ، مرد بودن و زن بودن و ... همه ابزار امتحان خدا هستند. لذا آدمی تا زمان وارد شدن به عالم برزخ ، حتّی یک ثانیه هم از امتحان خدا فارغ نیست. لکن برای اینکه انسان اوّلاً بودن خود در جلسه امتحان الهی را فراموش نکند و ثانیاً در مسیر تکامل مداوم ، جهشهای تکاملی نیز داشته باشد ، گاه امتحانهای بزرگی نیز از او گرفته می شود. بنا بر این ، همان گونه که مرگ عزیزان ، فقر ، مریضی ، نقص عضو و امثال این امور ، امتحان خدا هستند ، زنده بودن عزیزان ، ثروت ، سلامتی ، داشتن اعضای سالم و امثال آنها نیز امتحان الهی اند. و چه بسا کسانی که در امتحانات قسم دوم مردود می شوند تعدادشان بیشتر از کسانی باشد که در امتحانات قسم اوّل مردود می شوند. در امتحانات قسم اوّل بسیاری از افراد متوجّه خدا شده و از او مدد می جویند ولی در قسم دوم کمتر کسی هست که خدا را یاد کرده و شکر نعمت او کند. لذا خداوند متعال می فرماید:« وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ . ـــ و عدّه کمی از بندگان من شکرگزارند» (سبأ : 13) ؛ و فرمود: « و او همان کسى است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد براى کسى که بخواهد متذکّر شود یا شکرگزارى کند»( الفرقان : 62) واقعاً چند نفر در عالم وجود دارند که خدا را به خاطر آفریدن شب و روز و خورشید و ماه شکر کنند؟ یا هر بار که والدین خود را می بینند خدا را یاد کرده و شکر گزار او باشند؟ در حالی که همه ی اینها نعمت خدا هستند و وظیفه آدمی این است که در برابر نعمت ، شکر گزار باشد.معلوم میشود بسیاری از گرفتاریها و یا فراوانی نعمتها از امتحان الهی محسوب میشود. مناسب است این مطلب را از زبان استاد مطهری پی گیریم. وی می فرماید:پیغمبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به خانه یکی از مسلمانان دعوت شدند ، وقتی وارد منزل او شدند مرغی را دیدند که در بالای دیوار تخم کرد و تخم مرغ نیفتاد یا افتاد و نشکست . رسول اکرم در شگفت شدند . صاحب خانه گفت : آیا تعجب فرمودید ؟ قسم به خدایی که تو را به پیامبری برانگیخته است به من هرگز آسیبی نرسیده است . رسول اکرم برخاستند و از خانه آن مرد رفتند ، گفتند کسی که هرگز مصیبتی نبیند ، مورد لطف خدا نیست . ( بحار الانوار ، ج 15 ، جزء اول ص 56 ) . از حضرت صادق ( ع ) روایت شده است که : « ان اشد الناس بلاء الانبیاء ، ثم الذین یلونهم ، ثم الامثل فالامثل » ( بحار الانوار ، ج 15 ، جزء اول ص 53) . پر گرفتاری ترین مردم انبیاء هستند ، در درجه بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند ، و سپس هر کس که با فضیلت تر است به ترتیب از بالا به پایین(گرفتاری او بیشتر است ) . بلا از برای دوستان خدا لطفی است که سیمای قهر دارد ، آنچنانکه نعمتها و عافیتها برای گمراهان و کسانی که مورد بی مهری پروردگار قرار می گیرند ، ممکن است عذابهایی باشند اما به صورت نعمت ، و قهرهایی به قیافه لطف . از این رو است که وقتی خدا نسبت به بنده ای از بندگانش لطف مخصوصی دارد او را گرفتار سختیها می کند . جمله معروف البلاء للولاء مبین همین اصل است . در حدیثی از امام باقر ( ع ) آمده است که : « ان الله عز و جل لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرجل اهله بالهدیة من الغیبة » ( 2 ) . خدا از بنده مؤمنش تفقد می کند و برای او بلاها را اهداء می نماید همانطوری که مرد در سفر برای خانواده خودش هدیه ای می فرستد . (عدل الهی ص185) . ( یکی از سنت های الهی در دنیا ) سنت استدراج است که در آیات قرآن آمده است . مال و ثروت با نوع عکس العملی که انسان با داشتن مال و ثروت نشان بدهد مشخص می شود که بلاست یا نعمت . مال ،ثروت ، سلامت ، فرزندان برای یک انسانی که اینها را نعمت خدا می بیند ومی داند و مغرور نمی شود و شکر این نعمتها را بجا می آورد ، یعنی این نعمتهارا آنچنان استفاده می کند که رضای الهی در آنهاست ، می شود نعمت . همینه به علاوه غرور و اسراف در نعمتهای خدا و خرج کردن در راه نامشروع یادرآوردن از راه نامشروع ، نقمتهای الهی است . فقر هم همین طور است . ای بسا مردمی که با داشتن فقر جهنمی هستند ، برای اینکه عکس العملی که در این زمینه نشان می دهند عکس العمل ناسپاسی ، نارضایی ، ناشکری ، کفرگویی وامثال اینهاست .پس افرادی ممکن است که متنعم به نعمتهای ظاهری باشند و هیچ اشکالی درکارشان پیش نیاید ، بیشتر باید از این وحشت کنند که نکند ما مغضوب پروردگار هستیم که هیچ اشکالی در کار ما پیش نمی آید .در حدیث است که در زمان شعیب مردی بود کافر نعمت ، فاسق و فاجر ، آمد به شعیب گفت که شعیب ! این چگونه است ، اینهایی که شما اسمش را گناه گذاشته اید من همه این گناهها را مرتکب می شوم ، معلوم می شود خدا مرا خیلی دوست دارد برای اینکه هرگز مرا معاقبه و اخذ نمی کند . شعیب در عالم وحی از خدا سوال کرد که این بنده چنین می گوید . به او وحی رسید که به او بگو که ما مدتهاست که تو را گرفته ایم و تو خودت خبر نداری . همین که اساسا ما هیچ اشکالی در کار تو به وجود نمی آوریم این بدترین عقوبتهاست که نمی خواهیم تو رویت به طرف ما بیاید . این ، اخذ تدریجی است و یکی از بدترین عقوبتهاست ، چون مجال و فرصت توبه کردن را از انسان می گیرد ، « سنستدرجهم من حیث لا یعلمون » تدریجا و درجه به درجه اینها را می گیریم از راهی که خودشان نمی دانند . علی علیه السلاممی فرماید : « فاتقوا سکرات النعمه و احذروا بوائق النقمه » از مستیهای نعمت بترسید . تنها شراب نیست که مست کننده است ، خیلی چیزهای دیگر هم مست کننده است ، با این تفاوت که مست کنندگی شراب جنبه جسمانی دارد یعنی تاثیری روی بدن و اعصاب می گذارد و لهذا در همه افراد یکسان اثر می گذارد ولی یک چیزهای دیگری است که روی جسم اثر نمی گذارد ، مستقیم روی روح انسان اثر می گذارد و قهرا بستگی به روحها پیدا می کند ، روحهای ضعیف بسا هست با ذره ای از این امور از خود بی خود می شوند ، گویی عقل از سر اینها می پرد ، چرا ؟ برای اینکه من دارم ، من ماهی این قدر درآمد دارم ، من فلان چیز را دارم . همین دارم ها مستی و سکر می آورد . این است که حضرت می فرماید بترسید از مستی نعمتها که نعمتهای الهی شما را مست نکند ، و کمتر کسی است که نعمت او را مست نکند ، یعنی عقلش باز سر جای خودش باقی باشد و آن حالت بی هوشی در او پیدا نشود . این مستیها و غرورها برای مردم پیدا می شود . حال ، رفتار خداوند با بندگان دو جور است : گاهی راز مطلب خیلی آشکار است ، یعنی یک رابطه علت و معلولی واضح و آشکاری هست که انسان زود می تواند راز مطلب را بفهمد . گاهی قضیه برعکس می شود ، یعنی جریان کار عالم با انسان طوری رفتار و عمل می کند که راز مطلب بر انسان پوشیده است و انسان ضد آنچه که هست خیال می کند . مثلا ، اگر فرض کنیم که انسان معصیتی را انجام بدهد و بلافاصله یا با فاصله کم نتیجه بد آن معصیت را ببیند ، این یک کار آشکار است ، یعنی عکس العمل دارد ولی عکس العمل آشکار . یا کار خیری انجام بدهد و اثر کار خیر خودش را خیلی واضح در عمل مشاهده کند ، این یک کار آشکار است . اینکه انسان کار بد بکند و خود اثر کار بد خود را احساس کند ، خودش یک نعمتی است برای انسان . ولی یک وقت انسان می رسد به آنجا که استحقاق این مقدار لطف را هم ندارد که خداوند با چشاندن اثر گناه او ، او را بیدار کند و به او بفهماند . این [ چشاندن ] خودش یک نعمت و لطفی است از پروردگار . گاهی این لطف از او گرفته می شود ، کار بد می کند ، می بیند برعکس بجای اینکه یک اثر بد ببیند اثرهای خوب می بیند ، یعنی نعمتها بیشتر بر او می بارد ، باب نعمت بیشتر به روی او باز می شود ، هیچ اثر ظاهری نمی بیند . آیا این از باب این است که کار بد اثر بد ندارد ؟ نه ، اثر بد دارد ، ولی به دلیل اینکه او چنین شایستگی نداشته است ، کار بد می کند ، باب نعمت بیشتر به روی او باز می شود ، بدتر می کند و باز باب نعمت بیشتر به رویش باز می شود . می رسد به آنجا که دیگر پیمانه اش پر می شود ، یک وقتی به سراغ او می آیند که دیگر هیچ فایده ای ندارد .( اشنایی با قران ج 8 )منابع جهت مطالعه : 1ـ تفسیر موضوعی قران ج 4(معاد در قرآن) - ایت الله جوادی املی 2ـاشنایی با قران ج8 ص 297 3ـ حکمتها و اندرزها استاد مطهری .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image