شبهه / شبهات قرآنی / پاسخ به شبهه / تقلید کردن /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

بسیاری از آیات قرآن تقلید را امری ناپسند می دانند؛ با این وجود چرا فقهای شیعه باز هم بر تقلید اصرار می کنند؟!


انسان و تقلید انسان هنگامى که چشم به این جهان مى گشاید چیزى بلد نیست، ناچار باید از تجارب دیگران استفاده کند و از اندوخته هاى علمى افرادى دیگر بهره مند شود. زیرا پیمودن راه پر پیچ و خم زندگى در هر قدمى به «علم و دانش» شدیدا محتاج است. اساسا زندگى روى دو پایه محکم و اساسى استوار است و آن دو پایه عبارت است از «دانستن» و «به کار بستن» و به کار بستن نیز به دانستن نیازمند است، روى همین اصل نخستین قدم زندگى از دانستن شروع مى شود. اینجاست که یکى از غرایز انسان وى را امداد مى کند و راه و رسم زندگى و کمال و سعادت را به روى او باز مى کند و آن غریزه «اقتباس» و «تقلید» است. همه مى دانیم که کودک در اثر همین غریزه (تقلید) کم کم حرف زدن و آداب نشست و برخاست را از پدر و مادر یاد گرفته و هر روز مرحله اى از مراحل زندگى را طى مى کند و هرچه بزرگتر مى شود به فراگرفتن علوم و افکار دیگران و پیروى از آنان توجّه بیشترى پیدا مى کند تا رفته رفته با موجودات این عالم آشنا شود و به وظایف خود پى ببرد.(1) قرآن و تقلید با وجود نکته ای که گذشت در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که صریحا تقلید و عمل به آنچه آدمی از گذشتگان خود می آموزد یا بدون علم و صرفا از روی گمان به آن روی می آورد، شدیدا در آنها محکوم شمرده و ناپسند دانسته شده است و از مردم خواسته شده که با بصیرت و استدلال حرکت کنند و همچنین صریحا از پیروى از آنچه را که بدان علم ندارند، خودداری کنند. در آیه 36 سوره اسراء صریحا گفته شده: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم‏»؛ (از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن‏). ابن حزم آندلسی، فقیه قرن چهارم و پنجم هجری قمری اهل سنت نیز می گوید که در قرآن برهان بر بطلان تقلید داریم و خداوند از تقلید مذمت کرده است زیرا در آیه 67 سوره احزاب و در بیان قول ندامت آمیز کفار از مواجهه شان با عذاب اخروی گفته شده که: «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ»؛ (و مى گویند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت کردیم و ما را گمراه ساختند).(2) شوکانی، عالم و مفسر دیگر اهل سنت قرن 12 و 13 هجری قمری نیز علاوه بر آنچه گفته شده، آیه 22 سوره زخرف یعنی «بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ»؛ (بلکه آنها مى گویند: ما نیاکان خود را بر آئینى یافتیم‏) و آیه 31 سوره توبه یعنی «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه‏»؛ ([یهود و نصاری] دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایى در برابر خدا قرار دادند) را نیز آیاتی در مذمت تقلید می داند.(3) زیرا آیه 22 سوره زخرف، عمل به آیین گذشتگان را سیره منکران قرآن و مشرکان می داند و دیگر آیات سوره توبه در کنار ین آیه 31، کلام یهودیان و نصاری را عقیده ای در کنار عقاید کفار می داند. چنین آیاتی فراوان اند و منحصر به این موارد نیستند: برای مثال در آیه 104 سوره مائده نیز پیروی از آیین و روش گذشتگان مذمت شده است: «وَ إِذَا قِیلَ لهَمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ‏ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْا وَ لَا یهَتَدُون»؛ (و هنگامى که به آنان گویند: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر آیید، گویند: روش و آیینى که پدرانمان را بر آن یافته ایم، ما را بس است. آیا اگر پدران آنها چیزى نمی دانستند، و هدایت نیافته بودند [باز از آنها پیروى می کنند]؟). آیت الله خویی این آیه را مستمسک منکرین تقلید دانسته است.(4) آیه دیگر، آیه 78 سوره یونس است که تلقی فرعونیان از دعوت موسی را بیان می کند. آنها پذیرفتن دعوت موسی و خداپرستی را به معنای ترک کردن شیوه و عقاید گذشتگان خود می دانستند: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیاءُ فِی الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَکُما بِمُؤْمِنینَ»؛ (گفتند: آیا آمده اى که ما را، از آنچه پدران مان را بر آن یافتیم، منصرف سازى و بزرگى [و ریاست] در روى زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما [هرگز] به شما ایمان نمى آوریم!) در آیات 53 و 54 سوره انبیاء نیز پیروی از راه و روش گذشتگان موجب گمراهی دانسته شده است: «قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدینَ* قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»؛ (گفتند: ما پدران خود را دیدیم که آنها را عبادت مى کنند.* گفت: مسلّماً هم شما و هم پدرانتان، در گمراهى آشکارى بوده اید!) از دیگر موارد قرآنی ای که پیروی از گذشتگان را مذمت می کند، آیات 71 تا 74 سوره شعراء است: «قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ* قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ* أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّونَ* قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ»؛ (گفتند: بتهایى را مى پرستیم، و همه روز ملازم عبادت آنهاییم* گفت: آیا هنگامى که آنها را مى خوانید صداى شما را مى شنوند؟!* یا سود و زیانى به شما مى رسانند؟!* گفتند: ما فقط نیاکان خود را یافتیم که چنین مى کنند.) علاوه بر آن، در آیه 21 سوره لقمان نیز پیروی از گذشتگان موجب پیروی از شیطان و گرفتار شدن به عذاب الهی معرفی شده است: «وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى‏ عَذابِ السَّعیر»؛ (و هنگامى که به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید!، مى گویند: نه، بلکه ما از چیزى پیروى مى کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم! آیا حتّى اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند [باز هم تبعیّت مى‏کنند]؟!) دیگر آیه سرزنش کننده پیروی از منش و روش گذشتگان، آیه 28 سوره اعراف است: «وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیهْا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهِا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ»؛ (و هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند مى گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است! بگو: خداوند هرگز به کار زشت فرمان نمى دهد! آیا چیزى به خدا نسبت مى دهید که نمى دانید؟!) ازدیگر آیات مرتبط با این موضوع می توان به آیات 27 و 28 سوره نجم نیز اشاره کرد که در آنها می خوانیم: «إِنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیُسَمُّونَ الْمَلائِکَةَ تَسْمِیَةَ الْأُنْثى‏* وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئا»؛ (کسانى که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را دختر [خدا] نامگذارى مى کنند)* (آنها هرگز به این سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بى پایه پیروى مى کنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بى نیاز نمى کند). مسأله اعتقاد به فرشتگان و دادن چنین نسبتى به آنان، در واقع یک مسأله اعتقادى است. خداوند آنها را نکوهش مى کند که چرا از روى حدس و گمان چنین نسبتى مى دهند و بدون علم و یقین سخن مى گویند.(5) سوال: با توجه به این آیات، سؤالی که ممکن است به ذهن متبادر گردد این است که آیا تقلید، به معنای مصطلح فقهی اش که گرفتن دین خود از دیگران است، مشمول این آیات نمی گردد و مصداق عملی نکوهیده و نهی شده قرآن و غیرعلمی نیست؟ معنا و تفسیر آیات مذمّت گر تقلید سؤال فوق، دو پاسخ اساسی دارد؛ اما پیش از ارائه آن پاسخ ها، از باب مقدمه مروری اجمالی بر بافت معنایی نزول برخی از آیات فوق می کنیم و معنا و تفسیر صحیح شان را ارائه می نماییم. آیه 104 سوره مائده مربوط به بت پرستی مشرکان و استدلال آنها برای این کار است. خلافکاری ها و بت پرستی هاى آنها از نوعی بت پرستى دیگر به نام تسلیم بدون قید و شرط در برابر آداب و رسوم خرافى نیاکان شان سرچشمه می گرفت. گویا آنها تنها عنوان «نیاکان» و «پدران» را براى صحت و درستى عقیده و عادات و رسوم خود کافى می پنداشتند.(6) آیه 78 سوره یونس نیز مربوط به بت پرستی فرعون و فرعونیان و تلاش شان برای بدبین کردن طرف داران خود به موسی و هارون(علیهماالسلام) است. آنها بت، «سنتهاى نیاکان» و عظمت خیالى و افسانه اى آنها را پیش کشیدند تا افکار عامه را نسبت به موسى و هارون بدبین کنند که آنها می خواهند با مقدسات جامعه و کشور شما بازى کنند.(7) پاسخ حضرت ابراهیم در سوره انبیاء نیز ناظر به پیروی بت پرستان از بت پرستی گذشتگان شان است. از آنجا که تنها سنت و روش نیاکان بودن هیچ مشکلى را حل نمى کند، و هیچ دلیلى نداریم که نیاکان عاقل تر و عالم تر از نسل هاى بعد باشند، در همین راستا حضرت ابراهیم(علیه السلام) به آنها گفت: «هم شما و هم پدران تان به طور قطع در گمراهى آشکار بودید»(8) آیات سوره شعراء نیز مربوط به تلاش بت پرستان زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) در توجیه بت پرستی شان در مواجهه با آن حضرت است. پاسخی که بیانگر تقلید کورکورانه آنها از نیاکان جاهل و نادان شان بود پاسخى است که دلیل بطلانش در آن نهفته است و هیچ عاقلى به خود اجازه نمی دهد چشم و گوش بسته به دنبال دیگران بیافتد، به خصوص اینکه معمولا تجربیات آیندگان از گذشتگان بیشتر است و دلیلى بر تقلید کورکورانه از آنان وجود ندارد.(9) آیه 21 سوره یونس نیز در صدد رد و نکوهش اعتقاد کورکورانه مشرکان در پیروی از گذشتگان شان است. از آنجا که پیروى از نیاکان جاهل و منحرف، جزء هیچ یک از طرق هدایت آفرین نیست، قرآن از آن به عنوان راه شیطانى یاد کرده می فرماید: آیا حتى اگر شیطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان کند باز هم باید از او تبعیت کنند.(10) آیه 28 سوره اعراف نیز ناظر به شیطان صفتی مشرکان در نسبت دادن ریشه عقاید منحرف خود به اعتقادات گذشتگان شان است. آنها هنگامى که عمل زشت و قبیحى را انجام می دهند، اگر از دلیل آن سؤال شود در پاسخ مى گویند این راه و رسمى است که نیاکان خود را بر آن یافته ایم. سپس اضافه مى کنند: خداوند هم ما را به آن دستور داده است. مساله تقلید کورکورانه از نیاکان به اضافه تهمت به ساحت مقدس پروردگار دو عذر ساختگی و ناموجه هستند که شیطان صفتان در اعمال خود غالبا به آن متشبث می شوند.(11) با این توضیحات روشن می شود که تقلید نکوهش شده در این آیات تقلیدی است که بدون دلیل و شناخت و به صرف گفتار دیگران باشد و هیچ ربطی به تقلید مصطلح فقهی یعنی رجوع به عالم ندارد. پاسخ اصلی: با توجه به مقدمه فوق می گوییم که هیچ آیه ای در قرآن، از جمله آیات مورد اشاره ، هیچ مذمتی در باب تقلید مصطلح فقهی ندارند؛ زیرا: 1. آیات فوق، ما را از رجوع «جاهل به جاهل» منع مى کند و هیچ ارتباطى به «تقلید از عالم» ندارد. در واقع مخاطب این آیات مشرکان جاهلى هستند که از افراد جاهل و نادان دیگر، به صرف بزرگى ظاهرى و تعصبات قومى تبعیت مى کردند. عملی بسیار زشت و زننده که نه با منطق سازگار است و نه با روح تعلیمات اسلامى و هیچ آدم با شخصیّت و با فکرى حاضر نمى شود که چشم و گوش بسته دنبال این جاهل و آن جاهل بیافتد و هر عمل بى رویّه اى را که آنها انجام مى دهند، او نیز انجام دهد. این تقلیدى است که سرچشمه توسعه بسیارى از مفاسد اجتماعى و چشم هم چشمى ها و مدپرستى ها و آلودگى هاست.(12) به همین خاطر قرآن با این گونه تقلید مخالف است. اما در مقابل رجوع به «اهل ذکر» و دانشمندان را خود قرآن توصیه مى کند(13) و آن را امری نیک می داند. مثلا در آیه 43 سوره نحل می خوانیم: «ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی‏ إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (و پیش از تو، جز مردانى که به آنها وحى می کردیم، نفرستادیم! اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید [تا تعجب نکنید از اینکه پیامبر اسلام از میان همین مردان برانگیخته شده است]). این آیه اگرچه در مورد موضوعی خاص آمده(14) ولی بیان کننده حکم عامی است و آن حکم لزوم حل مسئله و مشکل توسط متخصصان و دانشمندان آگاه است. این آیه به وضوح نشان می دهد که باید از متخصصان تبعیت و تقلید کرد. اصولا این گونه از تقلید - که همان «مراجعه جاهل به عالم و غیرمتخصص به متخصص» است - را منطق صحیح عقل و فطرت ایجاب و اقتضا مى کند و این مراجعه، پیروی بدون دلیل نیست؛ بلکه این پیروى و اقتباس، پیوسته آمیخته با یک دلیل عقلى و منطقى است و آن این که «نظریّه شخص عالم و دانشمند و متخصّص، به حقیقت بسیار نزدیک تر است و غالباً از حقیقت جدا نیست» و اگر هم در آن اشتباه باشد اشتباهات او محدود است. در حالى که اگر شخص بى اطّلاع بخواهد به میل و عقیده شخصى خود کار کند، اعمال او سرتاسر اشتباه خواهد بود.(15) بر اثر همین منطق و فطرت است که ما براى ساختن عمارت به سراغ معمار و بنّا و در دوختن لباس به سراغ خیّاط و هنگام بیمارى به دنبال طبیب مى ‏رویم.(16) 2. این گونه آیات، مربوط به «اصول دین» است؛ چرا که آنچه مشرکان از بزرگان، رؤسا و پدران خویش فرا گرفتند و مطابق آن رفتار مى‏ کردند، عمدتا شرک و بت پرستى و عقاید خرافى و نادرست بود. و شرایع باطل آنان نیز برگرفته از همان عقاید خرافى بود و مى‏ دانیم که در اصول دین تقلید جایز نیست.(17) در حالی که تقلید و پیروى از دستور «مجتهد»، مخصوص به «فروع فقهى» و احکام عملى اسلام است نه مسائل عقیدتى و اصولى و به عبارت دیگر: تقلید و پیروى از مجتهد در فروع دین است نه اصول دین؛ زیرا مسائل اصولى مانند شناخت خدا و پیامبران ریشه و پایه مکتب محسوب مى شود و آنها را حتماً باید از روى دلیل و منطق دانست.(18) پی‌نوشت‌ها: (1). پاسخ به پرسشهاى مذهبى‏، مکارم شیرازی، ناصر، سبحانی، جعفر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1377 هـ. ش‏، چاپ اول، ص 279. (2). المحلی بالآثار، ابن حزم آندلسی، علی بن احمد، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج1، ص 85. (3). إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول، الشوکانی، محمد بن علی بن محمد، المحقق: عزو عنایة، احمد، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ اول، 1410هـ.ق، ج 2، ص 245. (4). موسوعه آیت الله خوبی(مصباح الاصول)، واعظ حسینی، محمدسرور، موسسه الخویی الاسلامیه، بی جا، بی تا، ج 48، ص 540. (5). دائرة المعارف فقه مقارن‏، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم‏، 1427هـ.ق‏، چاپ اول‏، ج1، ص 509. (6). تفسیر نمونه‏، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374هـ.ش، چاپ اول، ج 5، ص 105. (7). همان، ج 8، ص 359. (8). همان، ج 13، ص 430. (9). همان، ج 15، ص 255. (10). همان، ج 17، ص 66. (11). همان، ج 6، ص 140. (12). پاسخ به پرسشهاى مذهبى، همان، ص 426. (13). دائرة المعارف فقه مقارن‏، همان، ج 1، ص 503. (14). در تفسیر نمونه‏، همان، ج 11، ص242 نوشته شده: «ذکر به معناى آگاهى و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیعى دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه هاى مختلف شامل مى‏شود و اگر بسیارى از مفسرین اهل ذکر را در اینجا به معنى علماى اهل کتاب تفسیر کرده اند نه به این معنى است که اهل ذکر مفهوم محدودى داشته باشد بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلى بر مصداق است زیرا سؤال درباره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانى از جنس بشر با برنامه هاى تبلیغى و اجرایى بودند قاعدتا مى بایست از دانشمندان اهل کتاب و علماى یهود و نصارى بشود. درست است که آنها با مشرکان در تمام جهات هم عقیده نبودند ولى همگى در این جهت که با اسلام مخالفت داشتند هماهنگ بودند. بنابراین علماى اهل کتاب براى بیان حال پیامبران پیشین منبع خوبى براى مشرکان محسوب می شدند». (15). پاسخ به پرسشهاى مذهبى، همان، ص 428. (16). همان، ص 280 (17). دائره المعارف فقه مقارن، همان، ج1، ص 503. (18). پاسخ به پرسشهاى مذهبى، همان، ص 281 و 282. منبع: آیین رحمت .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image