ویژگی های «قاضی» از منظر امام علی(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

امام علی(علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر چه صفات و ویژگی هایی را برای قاضی برمی شمرند؟


پاسخ اجمالی امام علی(ع) در تبیین صفات قاضی می فرمایند: «از میان رعایای خود برترین فرد را برای قضاوت برگزین؛ کسی که امور مختلف وی را در تنگنا قرار ندهد، برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمگین نکند، در لغزش هایش پافشاری نکند، وقتی خطایش روشن شد بازگشت به حق کند، نفس او تمایلی به طمع نداشته باشد، در فهم مطالب به تحقیق اندک اکتفا نکند، در شبهات از همه محتاط تر و در تمسک به حجت پافشاری بیشتر کند، در مراجعات مکرر اطراف دعوا کمتر خسته شود، در کشفِ حقیقتِ امور شکیباتر و موقع آشکار شدن حق در انشای حکم از همه قاطع تر باشد و ستایش فراوان، او را مغرور نسازد». پاسخ تفصیلی امام علی(علیه السلام) در بخشی از نامه خود به مالک اشتر(نامه 53 نهج البلاغه) بحث مهمی درباره قضات بیان داشته، نخست می فرماید: (سپس از میان رعایای خود برترین فرد را نزد خود برای قضاوت در میان مردم برگزین)؛ «ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکمِ بَینَ النَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیتِک فِی نَفْسِک». این تعبیر می رساند که در مورد قضات حتماً باید به سراغ برترین ها رفت، چرا که مسأله قضاوت امری بسیار سنگین، حساس و سرنوشت ساز است که تنها برترین ها می توانند آن را سر و سامان بخشند. تعبیر به «اخْتَرْ» نشان می دهد که قضات با آرای مردم ـ آن گونه که در بعضی کشورهای امروز رایج است ـ انتخاب نمی شوند، بلکه زمامدار و رهبر آنها را مستقیماً یا به وسیله افراد مورد اعتماد خود برمی گزیند، زیرا مسأله صلاحیت قضایی چیزی نیست که مردم بتوانند درباره آن داوری کنند و رأی بدهند. آن گاه دوازده صفت برای آنها برمی شمارد که در واقع از قبیل تفصیل پس از اجمال است و نشان می دهد برترین ها چه کسانی اند: 1. می فرماید: (کسی که امور مختلف وی را در تنگنا قرار ندهد)؛ «مِمَّنْ لاَتَضِیقُ بِهِ الاُْمُورُ». اشاره به اینکه آگاهی آنها درباره مسائل مختلف و قوانین اسلام و شناخت موضوعات در حدی باشد که هر مسأله پیچیده ای پیش آید راه حل آن را بدانند و در تنگنا قرار نگیرند. به سخن دیگر هم به احکام شرع واقف باشد و هم در تشخیص موضوع آگاه تا بتواند رد فروع به اصول و استخراج فروع از اصول کند و این وصف تنها در مجتهدان مبرّز وجود دارد. 2. در بیان دومین وصف می فرماید: (و برخورد مخالفان و خصوم با یکدیگر او را به خشم و لجاجت وا ندارد)؛ «وَ لاَتُمَحِّکهُ[1] الْخُصُومُ». یعنی آن چنان سعه صدری داشته باشد که اگر گاهی طرفینِ دعوا در محضر او به نزاع و جنجال برخیزند از کوره در نرود و حکم عادلانه الهی را درباره آنها هرچند جسور و بی ادب باشند صادر کند. 3. امام در سومین وصف قضات لایق و کارآمد می فرماید: (کسی که در لغزش و اشتباهاتش پافشاری نکند)؛ «وَ لاَیتَمَادَی [2] فِی الزَّلَّةِ». به یقین افراد لجوج هنگامی که مرتکب خطایی شوند و متوجه گردند، به آسانی حاضر نیستند مسیر خود را تغییر داده و به سوی راه راست و صراط مستقیم باز گردند و همین سبب می شود داوری های آنها ظالمانه و غیر واقعی باشد آن هم ظلمی از روی عمد که غیر قابل بخشش است. قرآن مجید درباره گروهی از کافران می فرماید: «وَ لَوْ رَحِمْناهُمْ وَ کشَفْنا ما بِهِمْ مِنْ ضُرّ لَّلَجُّوا فی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ»؛ [3] (اگر به آنان رحم کنیم و ناراحتی ها [و مشکلات] آنان را برطرف سازیم [نه تنها بیدار نمی شوند؛ بلکه] در طغیانشان لجاجت می ورزند و سرگردان می شوند). بسیار می شود که لجاجت در فکر انسان چنان اثر می گذارد که باطل را حق می بیند و حق را باطل. امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرماید: «اللِّجاجُ یفْسِدُ الرَّأْی»؛[4] (لجاجت فکر انسان را خراب می کند). در جای دیگر می فرماید: «اللِّجاجُ أکثَرُ الاْشْیاءِ مَضَرَّةً فِی الْعاجِلِ وَ الاْجِلِ»؛ [5] (لجاجت، زیان بارترین امور در دنیا و آخرت است). 4. در چهارمین وصف می فرماید: (و هنگامی که خطایش بر او روشن شود بازگشت به سوی حق بر او مشکل نباشد)؛ «وَ لاَیحْصَرُ [6] مِنَ الْفَیءِ إِلَی الْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ». این وصف در واقع چهره دیگری از عدم لجاجت است و یا به تعبیری دیگر نتیجه آن است. انسانی که لجوج نباشد هنگامی که حق برای او روشن شود به راحتی به سوی حق باز می گردد و تمام آثار خطای خود را اصلاح می کند. به سخن دیگر کسی که شجاعت پذیرش خطا و اصلاح اشتباه خود را داشته باشد و این گونه شجاعت از مهم ترین شاخه های این فضیلت انسانی است. 5. (کسی که نفس او به طمع تمایل نداشته باشد)؛ «وَ لاَتُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی طَمَع». بدیهی است اگر قاضی طمع کار باشد، حتی گرفتار کمترین طمع شود به آسانی می توان او را با پیشنهاد رشوه فریب داد و از داوری به حق باز داشت. در حدیثی از مولا امیرمؤمنان(علیه السلام) می خوانیم: «رَأْسُ الْوَرَعِ تَرْک الطَّمَعِ»؛ [7] (اساس تقوا، ترک گفتن طمع است). در کلمات قصار مولا نیز می خوانیم که می فرماید: «أَکثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ»؛ [8] (بیشترین قربانگاه عقل ها در زیر برق طمع هاست). به دیگر سخن با توجّه به اینکه اِشراف به معنای نظر کردن به چیزی از طرف بالا است این تعبیر امام اشاره به این دارد که انسان طمعکار از اوج فضیلت به حضیض رذیلت سقوط می کند. 6. (کسی که در فهم مطالب به اندک تحقیق اکتفا نکند و تا پایان پیش رود)؛ «وَ لاَیکتَفِی بِأَدْنَی فَهْم دُونَ أَقْصَاهُ». اشاره به این که قاضی باید در فهم مسائل چنان با حوصله باشد که تمام جوانب مسأله را خواه در شبهات حکمیه باشد یا شبهات موضوعیه و شرایط متخاصمین که نزد او به داوری ها حضور می یابند بررسی نماید آن گاه حکم صادر کند. 7. (کسی که در شبهات از همه محتاط تر باشد)؛ «وَ أَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ». بر اساس حدیث معروف نبوی امور بر سه گونه است: قسمتی حق بودن آن آشکار و قسمت دیگری باطل بودن آن آشکار است، ولی بخش سوم شبهات است؛ یعنی اموری که پی بردن به واقعیت آن آسان نیست. در این گونه موارد دستور داده شده که جانب احتیاط را بگیرید و آن کس که در وادی شبهات گام می نهد سرانجام در محرمات می لغزد و فرو می رود و هر کس شبهات را ترک کند، محرمات واقعی را بهتر ترک می کند. از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «حَلاَلٌ بَینٌ وَ حَرَامٌ بَینٌ وَ شُبُهَاتٌ بَینَ ذَلِک فَمَنْ تَرَک الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَک مِنْ حَیثُ لاَیعْلَمُ».[9] در واقع مفهوم این سخن آن نیست که قاضی از حکم کردن باز ایستد؛ زیرا وظیفه او به هر حال فصل خصومت و فیصله دادن نزاع است؛ بلکه منظور آن است که توقف کند و تمام جوانب را بررسی نماید و ظلمت شبهات را با نور علم برطرف سازد و گاه طرفینِ نزاع را به مصالحه که مواقف احتیاط است دعوت نماید. 8. (کسی که در تمسک به حجت و دلیل از همه بیشتر پافشاری کند)؛ «وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ». مهم ترین برنامه قاضی بررسی ادله طرفین دعواست؛ دلایل قوی و قابل قبول و نیز خودداری کردن از پذیرش دلایل ضعیف و آسیب پذیر. این احتمال نیز هست که منظور از این جمله آن باشد که قاضی باید بیش از هر کس در جستجوی دلیل باشد به این معنا که گاه در مسأله مورد دعوا ظاهراً هیچ دلیلی نیست که حق را روشن سازد؛ ولی قاضی می تواند با جستجوگری در گوشه و کنار حادثه، دلایل روشنی برای کشف حق از باطل پیدا کند همان گونه که در بسیاری از قضاوت های امیرمؤمنان علی(علیه السلام) وارد شده است که حضرت با استفاده از جنبه های روانی یا مجرم را به اقرار وادار می کرد و یا قراینی برای علم قاضی فراهم می ساخت؛ مثلاً در داستان اختلاف دو زن بر سر یک کودک و پافشاری هر دو بر ادعای خود که قاعدتاً قاضی در اینجا باید به حکم قرعه دعوا را فیصله دهد، امام جستجوی دلیلی کرد و آن اینکه دستور داد شمشیری بیاورند و فرمود من کودک را دو شقه می کنم و هر شقه ای را به یکی از شما دو نفر می دهم. مادر واقعی فریاد برآورد که من از حق خود گذشتم کودک را به نفر دیگر بدهید و امام(علیه السلام) با این دلیل مدعی راستین را از دروغین روشن ساخت و در قضایای آن حضرت از این نمونه بسیار است.[10] 9. (کسی که با مراجعه مکرر اطراف دعوا کمتر خسته شود)؛ «وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً [11]بِمُرَاجَعَةِ الْخَصْمِ». بسیار می شود که ارباب دعوا هر کدام دلایلی برای خود دست و پا می کنند و پی در پی برای قاضی مزاحمت فراهم می سازند. قاضی اگر کم حوصله باشد آنها را طرد می کند و چه بسا دلایل واقعی با این کار مکتوم می ماند؛ ولی اگر پرحوصله باشد و ناراحت نشود حق بهتر به حق دار می رسد. قاضی باید به طرفین دعوا به مقدار کافی مجال دهد تا آنچه در توان دارند برای اثبات ادعای خود عرضه کنند. 10. (کسی که در کشفِ حقیقتِ امور شکیباتر باشد)؛ «وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَی تَکشُّفِ الاُْمُورِ». به یقین اگر قاضی عجول و شتاب زده باشد حقیقت امر مخصوصاً در دعاوی پیچیده برای او روشن نمی شود؛ اما اگر صبور و شکیبا باشد و در صادر کردن حکم نهایی شتاب نکند بهتر می تواند حق را به حق دار واقعی برساند. معنای این سخن آن نیست که مانند زمان ما رسیدگی به پرونده ها را هر روز به بهانه ای به تأخیر بیندازند و گاهی فیصله یک نزاع سال ها به تأخیر بیفتد. مخصوصاً اگر پای وکلای پشت هم انداز در میان باشد که گاه با یک بهانه کوچک رسیدگی به پرونده ای را چند ماه به عقب می اندازند. 11. (کسی که به هنگام آشکار شدن حق در انشای حکم از همه قاطع تر باشد)؛ «وَ أَصْرَمَهُمْ [12] عِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُکمِ». اشاره به اینکه محتاط بودن قاضی و شکیبا بودن در برابر طرفین دعوا و جستجوی حدّاکثری ادله به این معنا نیست که در مقام انشای حکم، گرفتار وسواس شود و با روشن شدن حق در انشای حکم امروز و فردا کند؛ بلکه باید مانند شمشیری برنده، نزاع را با انشای حکم قاطع پایان دهد و به پیامدها و آثار متعاقب آن نیندیشد؛ چرا که معمولاً انشای حکم به نفع یکی از دو طرفِ دعوا موجب ناراحتی طرف مقابل و حامیان و دوستان و گاه طایفه و قبیله او می شود و این لازمه طبیعت قضاوت است و آن کس که در این امور می اندیشد و می خواهد احتیاط کند نباید بر مسند قضا بنشیند. 12. امام(علیه السلام) در آخرین وصف از اوصاف قاضی شایسته و لایق می فرماید: (از کسانی که ستایش فراوان، او را مغرور نسازد [و فریب ندهد] و مدح و ثنای بسیار، او را به ثنا خوان و مدح کننده متمایل نکند)؛ «مِمَّنْ لاَیزْدَهِیهِ[13] إِطْرَاءٌ[14] وَ لاَیسْتَمِیلُهُ[15] إِغْرَاءٌ[16]». ناگفته پیداست که افراد خودخواه و خودپسند هنگامی که از سوی کسانی تمجید و ستایش شوند ممکن است از مسیر حق باز گردند و روی حُبّ ذات به ثناخوان علاقه مند گردند و به سبب همین علاقه، حکم را ظالمانه به نفع او صادر کنند. امام تأکید می کند که این قبیل افراد، لایق مقام قضاوت میان مسلمانان نیستند، هرچند صفات دیگر در آنها موجود باشد.[17] .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image