تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه
در ایالات متحده، گروههای ذینفع به طور معمول برای شکل دادن طرز تلقی از منافع ملّی و قانع کردن قانونگذاران و رئیسجمهور به گزینش سیاستهای ترجیحی آنها مبارزه میکنند. هنگامی که گروه ذینفع خاصی استثنائاً فوقالعاده قدرتمند یا از نظر سیاسی خبره باشد ممکن است به طرقی در سیاست نفوذ کند که برای کل کشور مفید نباشد. نفوذ لابی اسرائیل بر سیاست خارجی ایالات متحده، از جملۀ این گروههاست.
مقدمه
روابط امریکا و اسرائیل با شیوهها و از رویکردهای گوناگون تبیین و توصیف شده است. برخی از سیاستمداران از اسرائیل به عنوان یکی از قابل اعتمادترین متحدان ایالات متحده در خاورمیانه و حتی در دنیا یاد میکنند. برخی دیگر اسرائیل را یک شریک استراتژیک آمریکا توصیف نمودهاند. از سوی دیگر منتقدینی وجود دارند که اسرائیل را ابزار یا مجری اصلی سیاستهای امپریالیستی ایالات متحده برای تضعیف ناسیونالیسم عربی یا مانعی در برابر بنیادگرایی اسلامی میدانند. برخی دیگر از نویسندگان از «نفوذ شدید» دولت اسرائیل یاد میکنند که از طریق افراد و لابیهای یهودی و در چرخهای از حلقههای رسانه ای، اعتباری و نظامی بر دولت آمریکا اعمال میشود.
آن دسته از ناظران که لابی اسرائیل را مهمترین عامل «روابط خاص» میان اسرائیل و ایالات متحده میدانند، به موارد بسیاری در تاریخ روابط این دو کشور اشاره می کنند که اقدامات و تصمیمات آمریکا در خاورمیانه به ضرر این کشور و به نفع اسرائیل بوده است.
در این مقاله، تلاش شده است تا با موشکافی و بررسی عناصر و اجزای، آن چیزی که «لابی اسرائیل» خوانده میشود، میزان توانایی و قدرت آن را در سیاست خاورمیانهای ایالات متحده مشاهده کنیم. به همین دلیل، بیش از آن که به موارد عینی میان روابط دو کشور بپردازیم، از تشکیلات داخلی و نحوۀ اثرگذاری لابی اسرائیل صحبت میکنیم.
لابی اسرائیل چیست؟
در ایالات متحده، گروههای ذینفع به طور معمول برای شکل دادن طرز تلقی از منافع ملّی و قانع کردن قانونگذاران و رئیسجمهور به گزینش سیاستهای ترجیحی آنها مبارزه میکنند. هنگامی که گروه ذینفع خاصی استثنائاً فوقالعاده قدرتمند یا از نظر سیاسی خبره باشد ممکن است به طرقی در سیاست نفوذ کند که برای کل کشور مفید نباشد. نفوذ لابی اسرائیل بر سیاست خارجی ایالات متحده، از جملۀ این گروههاست.
عبارت «لابی اسرائیل» به عنوان مخففی ساده برای ائتلاف آزاد از اشخاص و سازمانهایی به کار میبریم که برای شکل دادن سیاست خارجی آمریکا در راستای طرفداری از اسرائیل فعالیت میکنند. با این حال، این لابی جنبشی یکپارچه با رهبریت مرکزی نیست و افراد و گروههایی که این ائتلاف گسترده را تشکیل میدهند گاهی بر سر مسائل خاص مربوط به خطمشی با هم اختلاف دارند. این گروه نوعی تبانی یا گروه توطئه نیز نمی باشند. برعکس، سازمانها و افرادی که این گروه را تشکیل میدهند علنی و نظیر سایر گروهها عمل میکنند.
مرزهای لابی اسرائیل به طور دقیق قابل تشخیص نیست، و همواره افراد یا سازمانهای بینابینی هستند که دسته بندی آنها دشوار است. این وضعیت تأکید می کند که لابی اسرائیل سازمانی متمرکز نیست که سلسلهمراتب و عضویت مشخص داشته باشد. هستهای دارد شامل سازمانهایی که هدف اعلام شدۀ آنها ترغیب حکومت و مردم آمریکا به کمک مادی به اسرائیل و حمایت از سیاستهای دولت آن میباشد. افراد بانفوذی نیز وجود دارند که اولین اولویت آنها این اهداف است. با این همه، لابی از حمایت افراد و دستههای حاشیهای نیز برخوردار است که به اسرائیل متعهدند و خواستار ادامۀ حمایت آمریکا از آن می باشند، ولی هواداران آخری به اندازۀ گروهها و افراد هستۀ اصلی با حرارت و پیگیر نیستند.
همان طور که اشاره شد لابی اسرائیل جنبشی متمرکز و دارای سلسله مراتب نیست. حتی بین عوامل یهودی لابی، نسبت به مسائل خاص سیاست اختلاف نظر وجود دارد. در سالهای اخیر آیپک و کنفرانس رؤسا به حزب لیکود و سایر احزاب تندروی اسرائیل متمایل شده و نسبت به روند صلح اسلو مردد شدهاند. در حالی که تعدادی از گروههای کوچکتر قویاً از راه حل دو ـ کشور حمایت میکنند و عقیده دارند اسرائیل برای فراهم ساختن موجبان آن لازم است امتیازات قابل ملاحظهای بدهد. این اختلاف نظر گاه به گاه موجب بروز شکافهایی بین سازمانهای مختلف گردیده است. برای نمونه، در سال 2006، سازمانهای تریبون سیاست اسرائیل (IPF)، آمریکاییهای طرفدار صلح هماکنون (APN) و صدای یهودیان برای صلح (JVP) علناً با لایحۀ کنگره پیشنهاد شده از طرف آیپک مخالفت کردند. این لایحه، محدودیتهای سختگیرانه در مورد کمک به فلسطینیها را از آن چه خواستۀ دولت اسرائیل بود، بیشتر میکرد. این اتفاق یادآور آن است که گروههای طرفدار اسرائیل سازمانی عریض و طویل با خطمشی واحد حزبی را تشکیل نمیدهند.
با وجود این شکافها، اکثریت گروههای سازمانیافته در جامعۀ یهودیان آمریکایی ـ به خصوص ثروتمندترین و بزرگترین آنها ـ به طرفداری از حمایت پایدار ایالات متحده از اسرائیل ادامه میدهند، بدون آن که برای آنها مطرح باشد کشور اسرائیل چه سیاستهایی را دنبال میکند. حتی صلحطلبان گروه آمریکاییهای طرفدار صلح هماکنون از «کمک قاطع اقتصادی و نظامی ایالات متحده به اسرائیل» حمایت میکند، با قطع یا مشروط کردن کمک امریکا مخالف است، و تنها ممانعت از کمک امریکا به منظور ساخت شهرکهای یهودی در اراضی اشغال شده را خواستار است. همینطور، تریبون سیاست اسرائیل (IPF) که گروهی معتدل است خواستار شرط و شروط بیشتر برای کمک آمریکا نیست بلکه تلاشش بیشتر بر این خواسته متمرکز است که دولت آمریکا به طور فعالتر و مؤثرتر برای راه حل دو ـ کشور اقام کند. به طور خلاصه، به رغم اختلاف نظر در مورد روند صلح و مسائل مربوطه، تقریباً هر گروه طرفدار اسرائیل خواستار آن است که «روابط خاص» دستنخورده باقی بماند.
یهودیان آمریکایی
قسمت اعظم لابی اسرائیل را آمریکاییهای یهودی تشکیل میدهند که متعهدند اطمینان یابند که سیاست خارجی آمریکا از نظر آنها در راستای منافع اسرائیل پیش میرود. یکی از کارشناسان علوم سیاسی، لابی اسرائیل را اینطور توصیف کرد، از حداقل 75 سازمان جداگانه ـ غالباً یهودی ـ تشکیل میشود که از غالب اقدامات و مواضع دولت اسرائیل فعالانه حمایت میکنند. اقدامات این گروهها و افراد از رأی دادن صرف برای کاندیداهای طرفدار اسرائیل فراتر میرود و شامل نوشتن نامه به سیاستمداران و سازمانهای جدید، کمک مالی به کاندیداهای سیاسی طرفدار اسرائیل، و حمایت عملی از یک یا بیشتر سازمانهای طرفدار اسرائیل هم میشود.
اکثر یهودیان آمریکایی برای مدتی طولانی از آرمانهای لیبرال، و حزب دموکرات، حمایت کردهاند، و اکثریت آنها در مورد نزاع اسرائیل با فلسطینیها از راه حل تشکیل دو ـ کشور طرفداری میکنند. با وجود این، برخی از مهمترین سازمانها در لابی ـ از جمله کمیتۀ آمریکایی امور همگانی اسرائیل (AIPAC) و کنفرانس رؤسای سازمانهای عمدۀ آمریکاییان یهودی (CPMAJO) ـ رفته رفته و به طور فزایندهای محافظهکار شدهاند و اکنون به وسیلۀ تندروهایی اداره میشوند که از مواضع همکاران جنگطلبشان در اسرائیل حمایت میکنند. جنگ شش روزه و پیامدهای آن، سبب شهرت گروهی از یهودیان جدید شد که آمیزهای نامتناسب از صهیونیستهای تندرو، سنتی و گروه نومحافظهکاران است. اعتراض و خشمشان چنان شدید بود که بقیۀ جامعۀ یهودیان مؤدبانه عقب ایستادند و اجازه دادند یهودیان جدید رهبری را به دست بگیرند. به اقلیت اجازه داده شد از طرف جمع سخن گوید و صدای مسلط سیاستهای یهودیان باشد. با تلاش موفقیتآمیز حزب لیکود در ایجاد و تشدید حمایت از تندروها، این روند، توفیق بیشتری هم به دست آورد. رهبران اسرائیل به گروههای تندروتر دسترسی و توجه بیشتری نشان دادند و این امر موجب تقویت این استنباط شد که آنها صدای بااقتدار جامعۀ یهودی هستند.
کشیده شدن لابی اسرائیل به راست با پیدایش نومحافظهکاران تشدید شد. جنبش نومحافظهکاران بخش مهمی از حیات سیاسی و فکری آمریکا از 1970 به بعد بوده است، اما از 11 سپتامبر به بعد بود که توجه خاصی را به خود معطوف داشت. نومحافظهکاران اعتقاد دارند که نیروی نظامی برای شکل دادن جهان در راستای منافع آمریکا ابزار سودمندی است. اگر ایالات متحده توانایی خود را به نمایش بگذارد و نشان دهد که تمایل دارد قدرتش را به کار اندازد، آن وقت متحدان م از پیشتازی ما تبعیت خواهند کرد و دشمنان بالقوه با پی بردن به بیثمر بودن مقاومت، تصمیم خواهند گرفت در برخورد با ایالات متحده «همرنگ جماعت» گردند. به طور خلاصه، نومحافظهکاری یک ایدئولوژی سیاسی اساساً جنگطلب است. با توجه به گرایش جنگطلبانۀ نومحافظهکاران، جای تعجب ندارد که آنها به عوامل دست راستی خودِ اسرائیل متمایل باشند. بسیاری از نومحافظهکاران به مجموعۀ درهمی از مشاوران، کمیتهها و نشریات مربوط هستن که حمایت از روابط خاص بین ایالات متحده و اسرائیل جزو دستور کار همۀ آنهاست. یهودیان هستۀ اصلی جنبش نومحافظهکاران را تشکیل میدهند. به این تعبیر، نومحافظهکاری مدل کوچکی از جنبش بزرگتر و هواخواه اسرائیل است. آمریکاییهای یهودی اساس جنبش نومحافظهکاری هستند، درست همانطور که قسمت اعظم لابی اسرائیل را هم تشکیل میدهند، اما غیریهودیان در هر دو گروه فعالند.
صهیونیستهای مسیحی
لابی اسرائیل شامل گروه مهم دیگری از غیریهودیان ـ صهیونیستهای مسیحی ـ میشود. اصول صهیونیست مسیحی بر اعتقاد به مشیت الهی استوار است. مشیت الهی تعبیری از ظهور است، که تأکید دارد جهان تا بازگشت حضرت مسیح دورۀ محنت رو به وخامتی را تجربه خواهد کرد. پیروان مشیت الهی هم مانند بسیاری از مسیحیان یگر معتقدند که بازگشت مسیح در وحی تورات و انجیل پیشگویی شده است، و بازگشت یهودیان به فلسطین واقعۀ عمدهای است در روند مقدّر که به ظهور دوم خواهد انجامید. تأسیس کشور اسرائیل در سال 1948 به جنبش مشیت الهی حیات تازهای بخشید، لیکن جنگ شش روزه، که رهبرانش آن را «معجزۀ خدا» پنداشتند، در ظهور آنها به عنوان نیروی سیاسی اثر حتی مهمتری داشت. صهیونیستهای مسیحی چندین سازمان تشکیل دادهاند که هدف اعلام شدۀ آنها ترویج حمایت از اسرائیل است. این گروهها عبارتند از مسیحیان متحد برای اسرائیل (CUFI)، دوستداران مسیحی اسرائیل (CFI) و ... . صهیونیستهای مسیحی با حمایت از استقرار شهرکهای مهاجرنشین یهودی و مخالفت علنی با اعطای امتیاز ارضی، مواضع تندرویها در اسرائیل و ایالات متحده را تقویت کردهاند و برای رهبران آمریکا اعمال فشار بر اسرائیل را دشوار ساختهاند.
منابع قدرت لابی اسرائیل
ایالات متحده، حکومت پرکندهای دارد که در آن آزادی سخن سنتی قدیمی است. کاندیدای انتخابات شدن بسیار پرهزینه است. این فضا برای گروههای مختلف راههای مختلف دسترسی یا نفوذ سیاسی فراهم میکند. آنها میتوانند مستقیماً به کاندیداهای مورد نظر خود کمک مالی کنند یا در نمایندگان منتخب و اعضای شاخۀ اجرایی اعمال نفوذ نمایند، و برای انتصاب حامیان خود به پستهای کلیدی سیاستگذاری تلاش به خرج دهند.
تأثیرگذاری لابی همچنین در تحرکات اساسی سیاستهای گروه ذینفع در جامعهای کثرتگرا نیز منعکس میشود. در یک دموکراسی، وقتی گروهی نسبتاً کوچک به مسئلۀ خاصی جداً متعهد است ولی بقیۀ مردم عمدتاً نسبت به آن بیتفاوت، همان گروه کوچک میتواند نفوذ قابل ملاحظهای اعمال کند.
نفوذ نامتناسب گروههای ذینفع کوچک ولی متمرکز هنگامی که گروههای مخالف ضعیف یا فاقد وجود خارجی باشند، حتی از این هم بیشتر میشود. زیرا سیاستمداران مجبورند تنها با یک رشته از منافع همکاری کنند، و مردم، به احتمال، تنها یک طرف قضیه را میشنوند.
لابی اسرائیل در رقابت برای اعمال نفوذ در ایالات متحده از برخی امتیازات برخوردار است. یهودیان آمریکایی به نسبت ثروتمند و تحصیلکرده هستند، به احزاب سیاسی سخاوتمندانه کمک مالی میکنند. اقلیت قابل توجهی از یهودیان آمریکایی تعهد جدی نسبت به اسرائیل ندارد، لیکن اکثریتی محرز حداقل تا اندازهای متعهد است و یک اقلیت مهم از طریق این موضوع شدیداً تلاش میکنند. هنگامی که این تکاپو با حمایت صهیونیستهای مسیحی از اسرائیل ترکیب شود، پایگاه توانمندی به حساب میآید.
سطح تحسینبرانگیز منابع و تعدد کارشناسان در سازمانهای عمدۀ لابی اسرائیل نیز مهم است. وجود سازمانهای متعدد در سطح محلی و ملی توانایی جنبش طرفدار اسرائیل را برای بسیج فوری و هماهنگ در هنگام بروز مسائل مهم سیاست خارجی نشان میدهد.
این تلاشها با وجهۀ معمولاً مطلوب اسرائیل در ایالات متحده تسهیل میشود. این وجهۀ مطلوب عمدتاً به تلاشهای خود لابی اسرائیل برمیگردد، تلاش برای حصول اطمینان از این که اسرائیل، رضایتبخش جلوه کند، و نیز این احساس فراگیر که ایالات متحده و اسرائیل در فرهنگ عمومی یهودی ـ مسیحی سهیم هستند.
دست آخر، لابی اسرائیل از نبود رقیب بهره میبرد. هرچند آمریکاییان عربتبار اقلیت قابل ملاحظهای هستند ولی در مقایسه با آمریکاییان یهودی از نظر ثروت، سازمانیافتگی، تعدد و فعالیت سیاسی در سطح پایینتری قرار دارند. سازمانهای طرفدار اعراب نیز با سازمانهای عمدۀ تشکیل دهندۀ لابی اسرائیل قابل قیاس نیستند. معدودی گروههای ذینفع طرفدار عرب و طرفدار فلسطین در ایالات متحده وجود دارند، ولی آنها از آیپک و سایر سازمانهای طرفدار اسرائیل کوچکترند و به اندازۀ آنها امکانات مالی ندارند. در ضمن، آمریکاییهای عربتبار به دلیل آنکه از کشورهای ختلف با زمینههای فرهنگی متفاوت میآیند، و به جز مسلمانان شامل مسیحیان نیز میشوند، هماهنگی آنها در مورد مسائل خاورمیانه بعید است.
هدایت روند سیاسی
دستها و افرادی که لابی اسرائیل را تشکیل میدهند برای اشاعۀ حمایت پایدار آمریکا از اسرائیل دو فرایند را دنبال میکنند. اول، آنها نفوذ چشمگیری بر رند سیاستگذاری در واشنگتن اعمال میکنند. دوم، این سازمانها به هر کاری دست میزنند تا اطمینان یابند گفتوگوی علنی راجع به اسرائیل بر وفق مراد باشد.
چون در ایالات متحدۀ آمریکا قدرت سیاسی بین شاخههای قانونگذاری و اجرایی تقسیم میشود، برخی اوقات راهکارهای گروه فشار بسته به آن که کدام شاخۀ حکومت در آن دخیل باشد، تغییر میکند. نظرات شخصی قانونگذاران یا سیاستگذاران هر چه باشد، گروه فشار خواستار آن است که حمایت کورکورانه از اسرائیل انتخاب سیاسی «هوشمند» باشد. لابی اسرائیل، مانند سایر گروههای قدرتمند فشار، مقامات سیاسی مهم مورد نظر را در تنگنا قرار میدهد، آنها را برای برداشتن قدمهایی که ترجیحاً از آن اجتناب میورزند (ولی تظاهر به جانبداری از آن میکنند) تحت فشار میگذارند، پیگیری ابتکاراتی را که مخالف نظرات گروه فشار باشد برای رهبران آمریکا سخت میکند، و با شکل دادن برداشتها و در اختیار گرفتن حق انتخابها، رهبران کلیدی را به طرفداری از سیاستهای مورد نظر گروه فشار ترغیب میکند.
سلطه بر کنگرۀ آمریکا
یکی از دلایل موفقیت گروه فشار اسرائیل در کنگره آن است که برخی از اعضای کلیدی ان از صهیونیستهای مسیحی هستند. جزو اعضای مجالس سنا و نمایندگان نیز تعدادی یهودی هستند که برای انطباق سیاست خارجی آمریکا در راستای منافع اسرائیل فعالیت میکنند.
اما این تنها خود قانونگذاران نیستند که میتوانند لوایح را به سمت حمایت از اسرائیل متمایل کنند. کارمندان کنگره در کانون فرایند قانونگذاری قرار دارند، مواضع گروههای ذینفع خارجی را ثبت میکنند و برای رؤسایشان گزینههای مختلف سیاسی را تجزیه و تحلیل میکنند.
بین تمام دستههایی که لابی اسرائیل را تشکیل میدهند، از لحاظ نفوذ در کنگره، آیپک نقش اصلی را بازی میکند. موفقیت آیپک تا حدود زیادی مربوط به آن میشود که عمدتاً بر اساس توانایی نفوذش در تأمین کمکهای مالی مبارزات انتخاباتی، میتواند به قانونگذاران و نامزدهایی که از برنامۀ کارش حمایت کنند پاداش دهد و آنهایی را که سرباز زنند به کیفر برساند.
این فرایند به چند طریق انجام میگیرد. اولاً، بسیاری از افرادی که تأمینکنندۀ هزینههای آیپک هستند خود غالباً از حامیان مالی مهم سیاسی نیز هستند. ثانیاً، آیپک کمک میکند که نامزدهای سیاسی با سایر منابع مالی ارتباط داشته باشند. آیپک برخلاف اسمش، یک کمیتۀ اجرایی سیاسی نیست و نامزدها را رسماً تأیید نمیکند یا مستقیماً برای مبارزۀ انتخاباتی آنها پول نمیدهد. در عوض، آیپک نامزدهای بالقوه را غربال میکند و ملاقات با منابع مالی بالقوه و پول جمعکنها را ترتیب میدهد، و برای تعداد رو به افزایش کمیتههای امور عمومی طرفدار اسرائیل اطلاعات فراهم میسازد. ماحصل قضایا این که آیپک که خود را «گروه فشار آمریکا که طرفدار اسرائیل است» معرفی میکند سلطۀ بیرقیبی بر کنگره دارد.
اعمال نفوذ در انتخاب رؤسای جمهور حامی اسرائیل
سازمانهای تشکیلدهندۀ گروه فشار اسرائیل خواه از طریق کنگره یا از سایر طرق مستقیم نفوذ چشمگیری بر شاخۀ اجرایی اعمال میکنند. ررسای جمهور آمریکا به اندازۀ کنگره یا از سایر طرق مستقیم نفوذ چشمگیری بر شاخۀ اجرایی اعمال میکنند. رؤسای جمهور آمریکا به اندازۀ کنگره در برابر فشار حساس نیستند، و اغلب آنها هر از گاهی در برابر مخالفت اسرائیل یا گروه فشار اسرائیل موضع گرفتهاند. اما با وجودی که ارزش استراتژیک اسرائیل کاهش یافته و برخی اقداماتش (مانند تلاش برای اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالی) با سیاست اعلام شدۀ آمریکا مغایر است، نمونههای مخالفت به طور فزایندهای کمتر شده است.
نفوذ اسرائیل بر شاخۀ اجرایی تا اندازهای ناشی از تأثیر آرای یهودیان در انتخابات ریاستجمهوری است. یهودیان آمریکا برخلاف جمعیت محدودشان (کم تر از 3 درصد) در مبارزۀ انتخاباتی کمک مالی هنگفتی صرف نامزدان هر دو حزب میکنند.
میزان حضور رأی دهندگان یهودی در انتخابات بسیار زیاد است و چون در ایالتهای کلیدی نظیر کالیفرنیا، فلوریدا، نیوجرسی، نیویورک و پنسیلوانیا متمرکزند، ارزش حضور آنها در انتخاب رئیسجمهور افزایش مییابد. گرچه آنها هنوز طرفدار حزب دموکرات هستند، ولی حمایت آنها از نامزدان دموکرات نمیتواند امری بدیهی فرض شود. در انتخابات تنگاتنگ رأی یهودیان در ایالتهای کلیدی میتواند تعادل را به هم زند.
سلطه بر گفتگوی مردم
یکی از دلواپسیهای اصلی گروه فشار اسرائیل اطمینان یافتن از این است که گفتگوی مردم راجع به اسرائیل، استدلالهای اخلاقی و استراتژیک را منعکس سازد. عوامل مختلف آن این کار را به عهده دارند، از طریق تأکید دائم بر ارزش استراتژیک اسرائیل، تکرار توصیف یکطرفه از اسرائیل و نحوۀ تأسیسش، و از طریق دفاع از اقدامات اسرائیل در مباحثات سیاسی این کار را انجام میدهند. هدف این است که مردم متقاعد شوند آمریکا و اسرائیل منافع و ارزشهای مشابه و یکسان دارند.
تأثیر لابی اسرائیل بر سیاست خاورمیانهای ایالات متحده
اگر برنامۀ نفوذ گروه فشار اسرائیل در کسب اطمینان از تداوم کمک خارجی کنگره به کشور اسرائیل خلاصه میشد، نگران کننده نبود. اما تلاش لابی اسرائیل به کمکهای خارجی محدود نمیشود. مانند تعداد دیگری از گروههای خاص ذینفع، این گروه سعی بر آن دارد که از نگاه خویش در درجۀ اول با تکیه بر خاورمیانه در جنبههای مختلف سیاست خارجی آمریکا نفوذ کند. این تلاشها برای شکل دادن به سیاست در آن ناحیه را میتوان درک کرد: گرچه کمک مادی ارزشمند است، برخورداری از تواناییهای وسیع تنها ابرقدرت جهان در پذیرش مسئولیت به جای اسرائیل به مراتب ثمربخشتر است.
آمریکا در حال حاضر در خاورمیانه سه دلبستگی دارد: جاری نگه داشتن نفت خلیج فارس به سوی بازارهای جهان، جلوگیری از گسترش سلاحهای کشتار دستهجمعی و کاهش تروریسم ضدآمریکایی به وجود آمده در منطقه. بسیاری از سیاستهایی که سازمانهای گروه فشار اسرائیل به مرور زمان تبلیغ کردهاند، نهایتاً برای آمریکا وضع بدتری ایجاد کرده است.
سازمانهای تشکیلدهندۀ لابی اسرائیل علاوه بر حفاظت از کمک آمریکا به اسرائیل درصدد بودهاند تا اطمینان حاصل کنند قدرت امریکا فضای خاورمیانهرا طوری شکل دهد که به اعتقادآن ها منافع اسرائیل،به ویژه در امور امنیتی، ارتقا یابد. این یعنی پشتیبانی از اسرائیل در منازعهاش با فلسطینیها و معطوف کردن قدرت آمریکا علیه سایر جنبشها و کشورهایی که احتمالاً با اسرائیل سر دشمنی دارند.
در دخل جامعۀ طرفدار اسرائیل در مورد محاسن تشکیل کشور خودکفای فلسطینی اختلافاتی وجود دارد، و در مورد این نظر، رهبران لابی اسرائیل نسبت به اعضای سادۀ آن خصومت بیشتری دارند. با وجود این، عدۀ کمی از حامیان اسرائیل مدافع سیاست بیطرفانهای نسبت به دو طرف هستند، و تعداد کمتری از آنان، آمریکا را برای اعمال فشار به اسرائیل در مورد فیصلۀ موضوع فراخواندهاند.
اغلب گروههای حامی اسرائیل ـ به ویژه سازمانهای عمده در گروه فشار ـ همچنین خواستارند که آمریکا به اسرائیل کمک کند تا در خاریانه قدرت نظامی برتر باقی بماند. این گروهها، علاوه بر ادامۀ کمک سخاوتمندانه به تشکیلات نظامیاسرائیل، میخواهند قدرت آمریکا در منطقه را برای مواجهه با دشمنان اصلی اسرائیل، ایران، عراق زیر سلطۀ صدام و سوریه مورد استفاده قرار دهند. لابی اسرائیل حداقل خواستار آن است که آمریکا این کشورها را مهار کند و اطمینان یابد که تسلیحات اتمی به دست نخواهند آورد. برخی از آنها پا را فراتر از این نهادهاند و مایلند آمریکا از قدرتش برای سرنگون کردن این رژیمها در ایران، عراق و سوریه استفاده نماید و در عوض آنها رهبرانی را جایگزین کند که خواستار همزیستی مسالمتآمیز با اسرائیل باشند. در بهترین وجهِ آرمانی، واشنگتن با گسترش دموکراسی و قطع حمایت از تروریسم علیه آمریکا و اسرائیل، کل منطقه را دگرگون میکند.
دست آخر، گروه فشار اسرائیل به آمریکا فشار آوره است که رهبران حزبا... را خلع سلاح کند و لبنانی به وجود آورد که با اسرائیل دوست باشد. اما از آنجا که ایران و سوریه، حزبا... را حمایت و تسلیح میکنند، این اهداف بدون تغییر رفتار ریشهای آنها تأمین نخواهد شد. باید توجه داشت که سوریه از لحاظ مداخله در سیاستهای لبنان سابقۀ طولانی دارد. با در نظر گرفتن این شرایط و سایر پیوندهای موجود بین دشمنان اسرائیل، لابی میخواهد همۀ آنها را بخشی از یک شبکۀ به همپیوستۀ شیطانی بنگرد که آمریکا، اگر نمیتواند آن را از بین ببرد، باید حداقل جلوی آن را بگیرد.
سازمانهای کلیدی در داخل لابی، برای مواجهه با این تهدیدات مختلف علیه اسرائیل، آمریکا را ترغیب میکنند تا قوای نظامی قابل ملاحظه ای در خاورمیانه مستقر کند. لابی اسرائیل برای توجیه جنگ با عراق، که اولین قدم برای مبارزهای گستردهتر در تحول منطقه بود، نقش مهمی بازی کرد. حتی امروز، بسیاری از جنجالیترین حامیان اسرائیل با تخلیۀ قوای امریکا از عراق و استقرار آنها در خارج از منطقه مخالفت میورزند، زیرا استقرار قوای آمریکا در حول و حوش، آنها را در موقعیت مناسبی قرار میدهد تا بتوانند دشمنان اسرائیل را تهدید کنند و اگر لازم شود یا فرصتی پیش آید، بر علیه آنها وارد عمل گردند.
منابع
کتاب آمریکا (ویژۀ روابط آمریکا ـ اسرائیل)، گردآوری: شورای غیردولتی روابط خارجی مؤسسۀ فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، انتشارات مؤسسۀ فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران، تهران: 1382.
مییرشایمر، جان جی و استیون ام. والت؛ گروه فشار اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا، ترجمه: رضا کامشاد، نشر و پژوهش فرزان روز، تهران: 1387.
اوبرین، لی؛ سازمانهای یهودیان آمریکا و اسرائیل، مؤسسۀ تحقیقاتی و انتشاراتی نور، تهران: 1369.
منبع:
تأثیر لابی اسرائیل بر سیاست خارجی ایالات متحدۀ آمریکا
صمد هدایتی امامی چایی
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.