تئوری های انقلاب؟ /

تخمین زمان مطالعه: 24 دقیقه

مطالعه و تجزیه و تحلیل انقلاب ها سنت سحرآمیز و پرافتخاری است که فلاسفه، تاریخ دانان، دانشمندان علوم اجتماعی و مفسران اجتماعی برای قرن ها با لذت از آن تغذیه [علمی] نموده اند. حکایت توده های در حال قیام همواره برای به هیجان آوردن یا به هراس افکندن کسانی که کارشان بررسی وقایع بزرگ اجتماعی و بیان علت وقوع این گونه رخدادهاست، کافی بوده است. معهذا، شگفت آن که پس از ارسطو، که برای نخستین بار«سرچشمه ها و منابع واقعی انقلاب» را برای ما تشریح کرد، نظریه پردازان بعدی سؤالات بی شماری را درباره ماهیت این گونه وقایع مطرح ساخته اند که خود توانایی پاسخ گویی به همه ی آن ها را نداشته اند.


مطالعه و تجزیه و تحلیل انقلاب ها سنت سحرآمیز و پرافتخاری است که فلاسفه، تاریخ دانان، دانشمندان علوم اجتماعی و مفسران اجتماعی برای قرن ها با لذت از آن تغذیه [علمی] نموده اند. حکایت توده های در حال قیام همواره برای به هیجان آوردن یا به هراس افکندن کسانی که کارشان بررسی وقایع بزرگ اجتماعی و بیان علت وقوع این گونه رخدادهاست، کافی بوده است. معهذا، شگفت آن که پس از ارسطو، که برای نخستین بار«سرچشمه ها و منابع واقعی انقلاب» را برای ما تشریح کرد، نظریه پردازان بعدی سؤالات بی شماری را درباره ماهیت این گونه وقایع مطرح ساخته اند که خود توانایی پاسخ گویی به همه ی آن ها را نداشته اند. مهم تر آن که نظریه پردازانی که پدیده ی انقلاب را مورد ملاحظه قرار داده اند بر سر ماهیت آن دچار اختلاف نظر می باشند و به علاوه هنوز به نتایج عموما پذیرفته شده ای درباره ی علت وقوع انقلاب ها دست نیافته اند. 15 1.مقدمه در درس گذشته، از واژه ی انقلاب سخن به میان آمد و تفاوت آن با حرکات اجتماعی دیگر مطرح گردید. در آن بحث مشخص شد که انقلاب حرکتی بنیادین از سوی عموم مردم برای تغییر یک نظام سیاسی، حقوقی یا اقتصادی به نظامی دیگر است. اکنون مناسب است تا نظریه ها و تئوری های گوناگونی که علل موجده، فرآیند و روند انقلاب را مطرح کرده اند، مورد بررسی قرار گیرند. در این درس تلاش خواهد شد تا تئوری های مهم در این زمینه که از سوی اندیشمندان غیرمسلمان مطرح گردیده است، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و در آینده ی نظریه ی اندیشمندان مسلمان مطرح خواهد گردید. 2. تعریف تئوری های انقلاب تئوری یا نظریه 16 همواره در صدد است تا قوانین تکامل [یا: تحوّل] در طبیعت یا جامعه را توجیه نماید و برای آن توضیح علمی بیابد.17 از این رو، از تئوری های مربوط به انقلاب نیز انتظار می رود تا این پدیده ی مهم اجتماعی را تبیین نموده، درک و فهم چرایی و چگونگی آن را تسهیل نمایند. این تئوری ها تلاش می کنند تا وقایع مختلف انقلاب را تفسیر کنند، برای پیدایش این پدیده، عللی را شناسایی نمایند، و در نهایت حرکت های اجتماعی بعدی از جمله انقلاب را پیش بینی کنند؛ به عبارت دیگر، نظریه های انقلاب، متکفل بیان علل موجده، فرآیند و روند انقلاب است. البته ضرورت ندارد که هر نظریه ای این سه بخش را در درون خود جای دهد؛ چرا که پردازش یکی از این سه محور می تواند اساس یک نظریه را شکل دهد؛ ولی نظریه ای می تواند جامع تر و به حقیقت نزدیک تر باشد که کلیه ی این محورها را مورد توجه و ملاحظه قرار داده باشد. بنابراین تئوری های انقلاب، به تبیین و تشریح علمی جایگاه این حرکت اجتماعی می پردازند و منشأ تحولات در جامعه را منعکس می سازند. تئوری های ارائه شده در زمینه ی انقلاب الف - نظریه ها نخبه گرایانه ی حکمای یونان باستان پیشینه ی ارائه ی نظریه های انقلاب را باید به زمان یونان باستان برگرداند، دوره ای که افرادی همچون افلاطون و ارسطو نظریاتی را در کتب خود مطرح ساختند که تا آن زمان در کمتر نوشته ای سخن از آن به میان آمده بود. از نظر افلاطون، حکومت مطلوب، حکومتی است که حکیمان عهده دار رهبری آن باشند برای آن که بتوان جامعه ای را به خوبی اداره کرد، باید کسانی که مدیر جامعه می شوند، افراد برتری باشند که جامع علوم مختلف و از لحاظ تربیتی و اخلاقی ممتاز باشند. به عبارت دیگر، ممکن است کسانی علم زیادی هم داشته باشند و خیلی از مسایل مردم را بدانند؛ ولی منفعت طلبی و سود جویی خودشان مانع از آن شود که مصالح مردم را تعیین کنند. از این رو حاکمان علاوه بر حکمت نظری باید دارای حکمت عملی هم باشند؛ یعنی تقوا، وارستگی و شایستگی هم داشته باشند، زیرا چنین کسانی بهتر می دانند که چه راهی را باید انتخاب کنند. از آن جایی که چون متخلق به اخلاق حسنه هم هستند، مصلحت جامعه را رعایت کرده، مصالح عموم مردم را فدای مصالح شخصی خود نمی کنند. افلاطون در نظریه خود، اهمیت ویژه ای را برای تعلیم و تربیت جسمی و روحی در تحکیم و تثبیت یک نظام سیاسی قایل شد و کم توجهی به این مسأله را زمینه ساز بروز آشوب و ناامنی در مدینه فاضله دانست.18 او وجود شکاف در میان اعضای طبقه ی حاکم را سبب تبدل حکومت ها دانسته، معتقد است که مدینه فاضله در اثر عدم تعلیم و تربیت صحیح به حکومت «تیمارشی» تبدیل خواهد شد و در صورت افزون یافتن جاه طلبی در این نوع حکومت، حکومتی دیگر به نام «الیگارشی» جایگزین آن خواهد شد. روی آوردن به سمت ثروت و توجه بیش از حد به آن نیز زمینه را برای حکومت «دموکراسی» فراهم خواهد ساخت و این نوع حکومت نیز که آزادی در آن به حد افراط کشیده می شود، جای خود را به حکومت های «استبدادی» خواهد داد.19 در ارزیابی نظریه ی افلاطون باید گفت که متأسفانه این نظریه هیچ گاه فرصت مناسبی پیدا نکرد تا در یک دوره تاریخی تجربه شود و افرادی در رأس حکومت قرار گیرند که از نظر حکمت علمی و عملی، از برجستگان جامعه باشند. از این رو مدینه ی فاضله ای را که او در ذهن خود ترسیم کرد، یک تئوری بود که در کتاب های او باقی ماند و هیچ گاه در طول تاریخ حکومت به دست برترین حکیمان نیفتاد، مگر در دورانی که حکومت در دست انبیا و دوران کوتاهی در دست ائمه معصومین قرار گرفت. همچنین براساس متون دینی، اداره کردن جامعه تنها با یک گروه معدودی به نام حکیمان یا نخبگان شایسته دیگر عملی نیست. درست است که فکر و مدیریت باید از کسی باشد که عقل، تجربه و مهارت بیشتری دارد؛ ولی وقوع خارجی چنین نظامی تنها با وجود حکیمان و نخبگان سامان نمی گیرد. پس از افلاطون باید از نظریه ی ارسطو در زمینه ی انقلاب یاد کرد. او در رساله ی سیاست خود، که کتاب پنجم آن اختصاص به بحث انقلاب یافته است، نظریه ی خود را مطرح ساخته است. او اهداف انقلاب را در تغییر تمام یا جزیی از وضع موجود و نیز رفع نابرابری خلاصه می کند 20 و سپس با ذکر علل عمومی انقلاب، یعنی علت های مادی، فاعلی و غایی و نیز علل خصوصی انقلاب، که ویژه ی رژیم های خاص است، به تحلیل این حرکت اجتماعی می پردازد.21 اما باید توجه داشت که ارسطو، در تعابیر خود از واژه ی«انقلاب»، برداشت صریح و واحدی ارائه نداده است، به طوری که حتی این واژه را به مواردی تعمیم داده است که هم اینک اصطلاحاتی همچون «اصلاح» به آن اطلاق می گردد. البته ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که در آثار حکمای یونان باستان، واژه ی «انقلاب»، با مفهوم اصطلاحی کنونی آن، کاملاً به یک معنا نیست و تفاوت هایی در این زمینه وجود دارد و به همین خاطر بسیاری از کتب، که متکفل بیان نظریات انقلاب گردیده اند، این نظریات را درقالب نظریات انقلاب مطرح نساخته اند. ب - نظریه ی مارکس کارل مارکس، مباحث پیرامون انقلاب را در چندین حوزه پی گرفته است؛ حوزه های فلسفه، اقتصاد، سیاست و جامعه شناسی مورد مطالعه و تحقیق مارکس بوده اند؛ لیکن وی قوی ترین و مهم ترین مباحث خود را در مطالعات مربوط به جامعه ارائه داده است. وی روابط تولید را محور بحث خود قرار داده، معتقد است که شیوه ی تولید نیز تحت تأثیر طبقات جامعه می باشد؛ به عبارت دیگر، روابط تولید زیربنای هر جامعه است و مظهر و نماد روابط تولید، زیربنا و روابط سیاسی و اجتماعی، روبنا محسوب می شود. نظریه ی انقلاب مارکس حاصل همین اندیشه است. از نظر وی، در جامعه ی سرمایه داری، سرمایه دار، به دلیل عدم پرداخت مزد واقعی کارگر، باعث به وجود آمدن ارزش اضافی می شود و این امر زمینه ی انباشت سرمایه را فراهم می سازد. با تداوم این روند، کارگر به وضعیت خود، بیش از پیش، آشنا می شود و به فقر خود و غنای روزافزون سرمایه دار پی می برد. این آگاهی سبب انقلاب طبقه ی کارگر می شود. بنابراین از نظر مارکس بایستی انقلاب در جوامعی رخ دهد که بیشتر صنعتی شده اند. به عبارت دیگر، مارکسیست ها معتقدند که مارکسیسم علم انقلاب است و در عالَم، هیچ نوع جهان بین دیگری را نمی توان یافت که به انسان ها علم انقلاب کردن و طریقه ی ایجاد تحول در جامعه را بیاموزد. مارکسیست ها در مباحث خود جایگاه خاصی را برای منطق دیالکتیک قایلند. به نظر آنان، هر پدیده ای در این جهان، اعم از پدیده های طبیعی، اجتماعی، فکری و فرهنگی، محکوم به این قانون دیالکتیکی است. بر اساس این قانون، هر پدیده ای که در عالم محقق می شود، ضد خود را در درون خود به وجود می آورد. این پدیده با ضد خود ترکیب شده، پدیده ی جدیدی را در طبیعت به وجود می آورد. به عنوان نمونه، زمانی که پدیده ای به نام تخم مرغ به وجود می آید، عاملی نیز در درون آن وجود دارد که خواهان تغییر تخم مرغ است و آن عامل همان نطفه ای است که در داخل تخم مرغ قرار دارد. زمانی که این تخم مرغ در شرایط و حرارت خاصی قرار گیرد، این دو با یکدیگر ترکیب شده، در درون هم هضم می گردند و در نتیجه پدیده ی جدیدی به نام جوجه به وجود می آید. در این فرآیند، تخم مرغ را تز، ضد آن را آنتی تز و آن جوجه را سنتز می نامند. طبق اعتقاد ماتریالیست ها، این قانون علاوه بر طبیعت، در فکر انسان ها نیز حکم فرما است. به این ترتیب که ابتدا در مغز انسان، یک فکری پدیدار می گردد. این فکر، در درون خود، ضد خود را به وجود می آورد و پس از ترکیب این دو، فکر کامل تری به وجود می آید. در جامعه نیز همین گونه است، در ابتدا جامعه، شکلی پیدا می کند که در درون خود ضد خود را به وجود می آورد و این ضد، به مرور، رشد کرده، از طریق ترکیب با تز، به صورت سنتز در می آید. بر اساس این دیدگاه، بشر در ابتدا به صورت یک جامعه ی بدوی زندگی می کرده است. در آن زمان، که انسان در جنگل ها می زیست، عده ای با هم در کنار یکدیگر کار می کردند و نتیجه ی کار خود را نیز با هم مورد استفاده قرار می دادند. این جامعه اشتراکی بدوی، که «کمون اولیه» نامیده می شود، ضد خود را در درون خود به وجود می آورد و منجر به پیدایش جامعه ی برده داری شد. در این گونه جوامع، آنانی که قوی تر از دیگران بودند، افراد ضعیف را به نوکری خود درآوردند. این جوامع نیز به مرور ایام، تکامل یافت و جامعه ی فئودالیسم یا جامعه ی ارباب و رعیتی به وجود آمد. باز هم جامعه ی مذکور، ضد خود را در درون خود به وجود آورد و به جامعه ی سرمایه داری منتهی گردید. جامعه ی سرمایه داری نیز در درون خود، ضد خود را به وجود آورد جامعه ی کمونیستی سامان داد. این فرآیند، یک مسیر اجتناب ناپذیر در طول تاریخ است و با پیدایش مراحل نخستین، ایجاد جوامع کمونیستی قطعی خواهد بود. ماتریالیست ها در توضیح این روند اظهار می دارند که در جامعه ی سرمایه داری، سرمایه داران ناگزیرند که برای استفاده از سرمایه خود،دیگران را به عنوان کارگر استخدام کنند. با افزایش سرمایه ها، کارگرها نیز به تدریج افزایش می یابند. سپس این کارگر ضد سرمایه دار، در درون آن جامعه ی سرمایه داری رشد می کند و به تدریج، سرمایه دار را کنار می زند و خود، مالک سرمایه می شود. در این مرحله آنان به طور اشتراکی زندگی می کنند و مالکیت، به طور کلی، برداشته می شود و جامعه به کمون نهایی - که همان اشتراک عمومی است - نایل می آید. در ارزیابی نظریه ی مارکس می توان گفت که اولاً تئوری مارکسیست ها در عمل با مشکل مواجه شده است. هر جا که کمونیسم به وجود آمد، پس از چندی، عقب نشست به سرمایه داری بازگشت. وقایع بسیاری در جهان، پیش بینی های نظریه پردازانی همچون مارکس را خلاف واقع نشان داد. سرنوشت شوروی کمونیستی، فروپاشی بود و چین نیز، که به همراه شوروی، از قطب های کمونیسم در دنیا به شمار می رفت، به سمت سرمایه داری گرایش پیدا کرده است و اقتصاد خود را بر آن اساس هدایت می کند. همین امر مارکسیست های بعدی را وادار ساخت تا تغییراتی در آن نظریه به وجود آورند. اگر از پیروان مکتب مارکس در مورد چگونگی وقوع انقلاب اسلامی سؤال شود، آنان در پاسخ خواهند گفت که مردم فقیر، آنتی تز جامعه ی سرمایه داری ایران بودند که علیه طبقه ی سرمایه دار قیام کردند به پیروزی رسیدند. در واقع، با ترکیب تز و آنتی تز، سنتز به وجود آمد. اما کمونیستها در مورد انقلاب اسلامی معتقدند که این انقلاب، هنوز، به طور کامل، به نفع کارگران نبوده است. از این رو انقلاب کمونیستی دیگری محقق خواهد شد که این خلأ را جبران کند. نظر شما راجع به این پیش بینی چیست؟ آیا با توجه به اشتباه مارکسیست ها نسبت به پیش بینی موارد دیگر، آیا این پیش بینی نیز محقق خواهد شد؟ در صورتی که جواب مثبت است، علّت ناکامی این نظریه را در چه می دانید؟ این بحث را با دوستان خود به گفت و گو گذارید. علاوه بر اشکالی که ذکر گردید، مارکس نظریه خود را بر مبنای دیدگاه تضاد و مادی گرایی دیالکتیک بنا نهاد که بر آن اشکالات فراوانی وارد است.22 از دیدگاه اسلام نیز مادی گرایی مارکسیسم به شدت رد می شود. بر اساس آموزه های اسلامی، دو عامل لازم برای پیروزی نهایی و واقعی جامعه، ایمان و عمل صالح است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ 23 خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند، وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد ،همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد و آن دینى را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند. مطابق این آیه ی شریفه، در اثر ایمان و عمل صالح است که به پیروزی نهایی و حقیقی می رسد، به خصوص جامعه ی اسلامی که در این آیه مخاطب قرار گرفته است. هدف از این جایگزینی نیز تنها رسیدگی به امور مادی و اقتصادی افراد نیست؛ بلکه جانشین شدن مؤمنان در روی زمین و برداشته شدن خوف و ناامنی از بندگان، وسیله ای برای رسیدن به هدف نهایی می باشد که همان پرستش خداوند در روی زمین است. پس عامل اصلی تکامل جامعه، از دیدگاه اسلام، ایمان و عمل صالح است. تفاوت دیگری میان مکتب اسلام و اندیشه ی کمونیستی وجود دارد. در زمینه ی بقای انقلاب، از آن جا که ماتریالیست ها، جریان تاریخ را جبری می دانند، وقوع انقلاب را قانون طبیعت می شمارند و واهمه ای از نابودی نظام موجود ندارند. ولی از نظر اسلام همواره باید از دست رفتن نظام ترسید، زیرا هیچ گاه نباید دشمنان خارجی را منفعل و مرده تلقی کرد. دشمنان همیشه وجود دارند و در حال دسیسه و فعالیت هستند. بر خلاف دیدگاه ماتریالیستها، اسلام به جبر تاریخ وقعی نمی نهد؛ بلکه انسان را موجود آزادی می داند که با اراده خود کار می کنند و توان پیش رفت و امکان عقب گرد را دارد. ج - نظریه ی کارکرد گرایان این نظریه که ریشه های فکری آن به دورکهایم باز می گردد، در نقطه ی مقابل نظریات مارکسیستی قرار دارد، چرا که مارکس بر تضاد اساسی جامعه تأکید داشت و حال آن که کارکرد گرایان، تعادل و رضایت را چهره ی اساسی جوامع می پندارند. دورکهایم معتقد بود که در جوامع ابتدایی و اولیه، روابط میان افراد بر اساس «هم بستگی مکانیکی» است؛ ولی تقسیم کار اجتماعی منجر به ایجاد تمایزی خواهد شد که افراد را به سمت «هم بستگی ارگانیکی» سوق خواهد داد. در جوامعی که هنوز تقسیم کار به حد بالای خود نرسیده باشد، هم چنان هم بستگی حفظ خواهد شد. اما اگر تقسیم کار تشدید گردد، گسست اجتماعی نیز شدت خواهد گرفت و همین امر سبب «کجروی اجتماعی(انومی)» خواهد شد. دورکهایم معتقد بود که جامعه دارای نظم اخلاقی است که از درون خود آن می جوشد و همین امر جامعه را به سمت یک پارچگی و هم بستگی سوق خواهد داد. بر خلاف مارکس که انقلاب را امری اجتناب ناپذیر می پنداشت، کارکرد گرایانی همچون دورکهایم، انقلاب را امری استثنایی به شمار می آوردند که در خلاف روند عادی جامعه به وقوع می پیوندد. یکی دیگر از کارکرد گرایان، پارسونز بود. از نظر او چهار مقوله می تواند سبب هم بستگی در اجتماع شود: ارزش ها، هنجارها، نقش ها و جمع ها. ارزش ها عبارتند از: اصول، معیارها و صفاتی که ارزش مند و مطلوب به شمار می آیند. هنجارها نیز قواعدی هستند که وسیله نیل به ارزشها به شمار می روند. همچنین نقش های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... برای ایجاد همبستگی در جامعه ضروری می نمایند و در نهایت جمع ها، مجموعه ی نهادینه شده ی ارزش ها، هنجارها و نقش ها به شمار می روند. شارح نظرات پارسونز، فردی به نام جانسون است که معتقد بود، ناهماهنگی میان ارزش ها و محیط، زمینه را برای انقلاب فراهم می سازد. او چهار عامل را منشأ ناهنجاری و عدم تعادل می داند. الف - منابع بیرونی تغییر در ارزش ها (مانند ورود یک ایدئولوژی بیگانه)، ب - منابع درونی تغییر در ارزش ها (مثل بدعت گذاری رهبران)، ج - منابع درونی تغییر در محیط (مانند ازدیاد جمعیت)، د - منابع برونی تغییر در محیط (مانند تهاجم فرهنگی). ورود این عوامل به درون جامعه، منجر به کارکرد نامناسب چند جانبه خواهد شد. برای برخورد با این عوامل،نخبگان می توانند دو راه را در پیش گیرند: 1. آنان خود را با شرایط موجود وفق دهند و به عنوان نمونه، ایدئولوژی وارداتی یا تهاجم فرهنگی را بپذیرند. که بی تردید این امر سبب کاهش اعتبار آنان خواهد شد. 2. نخبگان در برابر این فشارها مقاومت نمایند که در این صورت، باید از ابزار مناسب برای پیروزی خود بهره برند. در غیر این صورت قدرت آنان با رکود مواجه خواهد شد و در نتیجه مشروعیت نظام نیز زیر سؤال خواهد رفت. بنابراین، تورّم قدرت و از دست دادن اقتدار، زمینه را برای انقلاب فراهم خواهد ساخت. اما در ارزیابی نظریه مذکور باید گفت که اولاً اجتناب پذیر بودن انقلاب، که اساس نظریه ی این دسته از اندیشمندان را تشکیل می دهد، با دیگر بخش های این نظریه همخوانی ندارد؛ چرا که در بخشی دیگر از این نظریه بر ضروری بودن انقلاب و اجتناب ناپذیر بودن آن در صورت فراهم بودن شرایط تاکید شده است. ثانیاً برخلاف نظریه ی جانسون، روند همواره بدین گونه که او پیش بینی کرده است، پیش نخواهد رفت؛ بلکه انعطاف پذیری نخبگان حکومتی می تواند گاه ثبات و گاه بی ثباتی و تشدید روند انقلاب را در پی داشته باشد. علاوه بر این، وی برای خصوصیات فردی رهبر انقلاب، نقش چندانی قایل نیست و حال آن که این نقش را نمی توان در نظریه پردازی های انقلاب، نادیده گرفت. جانسون در کتاب «تحول انقلابی»، تلاش نموده تا این نظریه ی را تشریح و از آن دفاع نماید. مطالعه مجموعه مطالب این کتاب می تواند نظریات این دسته از نظریه پردازان را به خوبی انعکاس دهد.24 از سوی دیگر اندیشمندان صاحب نظر در این عرصه، اشکال های فراوان دیگری را متوجه این دیدگاه نموده اند که می تواند از اعتبار آن نظریه بکاهد.25 د - نظریه ی جامعه ی توده وار و کثرت گرا هانا آرنت و ویلیام کورن هازر، دو شخصیتی هستند که این نظریه را پی گرفتند. براساس این نظریه، توده ی مردم از مباحث سیاسی بی اطلاعند، به همین رو زمینه ی پیوستن آنان به گروه های مختلف آشوبگر وجود دارد. در نظریه ی جامعه ی توده وار، یا از موقعیت نخبگان حکومتی کاسته می شود و آنان آلت دست مردم می گردند و یا توده ی مردم از هویت خود تهی شده، آلت دست نخبگان می گردند. از این رو، در راستای منافع برخی از نخبگان، به آسانی، اعتصاباتی را شکل می دهند و یا اعتراضاتی را به راه می اندازند. یکی از مفاهیمی که در این نظریه از جایگاه خاص برخوردار است، بسیج اجتماعی است. کورن هازر در تحلیل خود از انقلاب، چهار نوع جامعه را برمی شمارد: جامعه ی همبسته ی سنّتی، جامعه ی تکثرگرا، جامعه ی توده ای و جامعه ی توتالیتر. در اولین نوع از جوامع، به دلیل حاکمیت سنت ها، بسیج توده ای رخ نخواهد داد .در جوامع کثرت گرا نیز به دلیل تعدد مراکز قدرت ،بسیج توده ای رخ نخواهد داد وهر یک از افراد جامعه به یکی از این مراکز وابسته اند. از این طریق می توان توده ها را به کنترل خود درآرود. اما در دو نوع جوامع دیگر، امکان بسیج توده ای وجود دارد. این نظریه پردازان، بر این اعتقادند که انقلاب در جوامعی رخ می دهد که ویژگی های ذیل را دارا باشند: وجود حکومتی که توانایی اجبار و کنترل تسلیحات را در دست دارد، منافع حکومت، گروه های معارض و نیز منابع مادی (نظیر تسلیحات) ومعنوی (نظیر وفاداری). از جمله انتقاداتی که بر این نظریه وارد شده است 26 آن که: این نظریه براساس یک رخ داد تاریخی شکل گرفته و نمی توان آن را در عرصه های دیگر به اثبات رساند؛ علاوه براین که اثبات این مطلب که متلاشی شدن پیوندهای گروهی یا طبقاتی باعث رشد انقلابی توده ای می شود، بسیار دشوار است. ه - نظریه روان شناسانه ی انقلاب این دیدگاه، جنبه ی دیگری از رفتار اجتماعی را در نظر می گیرد و بیشتر تمرکز خود را بر روی نخبگان قرار می دهد. مطالعات در این زمینه را می توان در پهاربخش خلاصه نمود: 1.مطالعاتی که شخصیت رهبر یا نخبه ی جامعه را زیر ذره بین خود قرار می دهد ؛در این مطالعات بیشتر به سابقه ی افراد اشاره می شود و از ان جا که غالب این مطالعات توسط حامیان ان اشخاص انجام می شود ،گاهی نوشته های پر از اغراق و دروغ است و چه بسا تا حد افسانه نیز افرادی مورد اشاره قرار می گیرد . 2. مطالعاتی که سرکوب غرایز را محور قرار می دهد؛ سورکین، به عنوان یکی از حامیان این نظریه به شمار می رود معتقد است که دگرگونی در جامعه یک امر به هنجار است و انقلاب تغییری به نسبت ناگهانی، سریع و خشونت آمیز است که نهادهای ارزشی یک جامعه را متحول می سازد. از نظر او زمانی انقلاب به وقوع خواهد پیوست که ارزش های جامعه از یکنواختی به درآیند. در واقع، هستی اجتماعی روکشی بر روی جنبه های فردی انسان است و در انقلاب، این روکش برداشته می شود و انسان به همان جنبه های فردی خود که وحشی منفرد است، باز می گردد. 3. مطالعاتی که بر افزایش انتظارات و توقعات فزاینده متمرکزند. نظریه پرداز اصلی این دیدگاه، جیمز دیویس است. وی از دو نظریه ی فقر فزاینده ی مارکس و رفاه نسبی دوتوکویل به نظریه ی جدیدی دست یافت که بر اساس آن، هر چه که انتظارات و توقعات افراد افزایش یابد و از نیازهای واقعی آنان فاصله بگیرد، توان رژیم بر پاسخ گویی به خواسته های مردم کاهش می یابد. از این رو، زمینه برای انقلاب فراهم می شود و هرچه شکاف میان خواسته ها و نیازهای واقعی افزایش یابد، عمق انقلاب بیشتر خواهد شد. البته این نظریه در نهایت، از دادن معیاری برای انتظارات معقول و انتظارات فزاینده عاجز است و در واقع مفاهیم به کار رفته در نظریه ی جیمز دیویس مبهم و تعریف نشده هستند. 4. مطالعاتی که بر محرومیت نسبی تأکید می ورزند. بر اساس نظریه ی تدگار، خشونت های مدنی عبارتند از: آشوب، توطئه و جنگ داخلی. انقلاب از قسم اخیر شمرده می شود، زیرا این نوع خشونت ها سازمان یافته اند و بخش وسیعی از جامعه را در برمی گیرند. از نظر تدگار برای ارزیابی هر خشونتی باید سه ملاک را در نظر داشت: حجم و میزان افراد در خشونت ها، مدت زمان خشونت ها و ضایعات نیروی انسانی در این خشونت ها. این نظریات نیز با چالش های مختلفی مواجه شده است و عمده ی اشکال این طیف از نظریات این است که در تحلیل نهایی خود به مساله ی دگرگونی اجتماعی و یا انقلاب نمی پردازند؛ بلکه توجه خود را به علل و عوامل بروز خشونت از سوی توده ها در مقابل نخبگان سیاسی متمرکز ساخته اند و این مسأله با بررسی علل و عوامل بروز یک انقلاب یک سان نخواهد بود. 27 با توجه به تئوری هایی که در زمینه ی انقلاب مطرح گردید، تلاش نمایید تا هر یک از این تئوری ها را با انقلاب اسلامی ایران تطبیق نمایید و بر اساس این رویداد مهم تاریخی، نقاط ضعف و قوت هر یک از آن ها را نشان دهید. با دوستان خود، این مطلب را بحث نمایید. 4.خلاصه و نتیجه گیری 1. تئوری های انقلاب متکفل بیان علل موجده، فرآیند و روند انقلاب هستند. 2. افلاطون، که حکومت آرمانی حکیمان را در ذهن خود داشت، اهمیت ویژه ای را برای تعلیم و تربیت جسمی و روحی در تحکیم و تثبیت یک نظام سیاسی قایل شده است و کم توجهی به این مسأله را زمینه ساز و بروز آشوب و ناامنی در مدینه ی فاضله دانسته است. 3. ارسطو از علل عمومی و خصوصی انقلاب نام برده و اهداف انقلاب را در تغییر تمام یا جزیی از وضع موجود و نیز رفع نابرابری خلاصه کرده است. 4. مارکس انقلاب را ناشی از روابط تولید می داند و آشنایی کارگر با فقر خود و غنای روزافزون سرمایه دار را زمینه ساز انقلاب طبقه ی کارگر معرفی کرده است. 5. کارکرد گرایان بر این اعتقادند که با تشدید تقسیم کار در جوامع، گسست اجتماعی پدید خواهد آمد و همین امر سبب بروز کج روی اجتماعی خواهد شد. 6. از مفاهیم اساسی در نظریه ی جامعه ی توده وار و کثرت گرا، «بسیج اجتماعی» می باشد. وقوع انقلاب مشروط به وجود این عناصر است: حکومتی که توانایی اجبار و کنترل تسلیحات را در دست دارد، منافع حکومت، گروه های معارض و نیز منابع مادی و معنوی. 7. نظریات چهارگانه روان شناسانه ی انقلاب، جنبه ی دیگری از رفتار اجتماعی را در نظر می گیرد و بیشتر تمرکز خود را در بحث از انقلاب، بر روی نخبگان قرار می دهد. 8. نقدهای بسیاری بر نظریاتی که پیرامون پدیده ی انقلاب ارائه شده، وارد گردیده که حاکی از ضعف آن ها در تبیین پدیده ی انقلاب است. از این رو، بایسته است در درس بعدی، پدیده ی انقلاب، از منظر دینی مورد توجه قرار گیرد؛ نظریه ای که اولاً نقاط ضعف تئوری های دیگر در زمینه انقلاب را ندارد و ثانیاً ما را در تبیین بهتر انقلاب اسلامی یاری خواهد رساند. منابعی برای مطالعه ی بیشتر: 1. ارسطو، سیاست، ترجمه ی حمید عنایت، تهران: امیرکبیر، چ 4، 1364. 2. افلاطون، جمهور،ترجمه ی فؤاد روحانی، [بی جا]: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چ 5، 1368. 3. جانسون، چالمرز، تحول انقلابی (بررسی نظری پدیده ی انقلاب)، ترجمه ی حمید الیاسی، تهران: انتشارات امیرکبیر، چ 1، 1363. 4. شجاعیان، محمد، انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی (تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر نظریه های انقلاب)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، 1382. 5. کاشانی، مجید، جامعه شناسی انقلاب،[بی جا]: مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور، چ3، 1376. 6. کوهن، آلوین استانفورد، تئوری ها انقلاب، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران، قومس، چ 2، 1381. 7. مصباح یزدی محمد تقی، ایدئولوژی تطبیقی، قم: مؤسسه ی در راه حق، 1361. 8. ــــــــــــــــ، پاسداری از سنگرهای ایدئولوژیک، قم: مؤسسه در راه حق، 1361. 9. ــــــــــــــــ، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن،[بی جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ 2، 1372. 10. ــــــــــــــ، نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم، قم: مؤسسه ی در راه حق، 1367. 11. مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، بخش جامعه و تاریخ، قم: انتشارات صدرا، [بی تا]. 12. ملکوتیان، مصطفی، سیری در نظریه های انقلاب، تهران: نشر قومس، 1372. پی نوشت ها : 15.آلوین استانفورد کوهن، تئوری های انقلاب، ص 13. 16.Theory. 17.غلامرضا علی بابایی، فرهنگ سیاسی، ص181. 18.افلاطون، جمهور، ص 219. 19.همان، ص 453. 20.ارسطو، سیاست، ص 203. 21.همان، ص 205. 22.رک: مرتضی مطهری، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 361-456. و: محمدتقی مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 275-305. و: محمدتقی مصباح یزدی، نقدی فشرده بر اصول مارکسیسم، ص 13-267. و: آلوین استانفورد کوهن، تئوری های انقلاب، ص 109 – 116 23.نور (24)، 55. 24.جانسون، چالمرز، تحول انقلابی (بررسی نظری پدیده ی انقلاب). 25.ر. ک: مصطفی ملکوتیان، سیری در نظریه های انقلاب، ص 110. و:آلوین استانفورد کوهن، تئوری های انقلاب، ص 200. 26.ر. ک: همان، ص 235 – 238. 27.ر. ک: همان، ص 288. منبع: مصباح یزدی،محمدتقی،اانقلاب اسلامی و ریشه های آن ،قم،انتشارات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،1387 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image