ندگی و عملکرد آیت الله منتظری /

تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه

زندگی نامه آیت الله منتظری : آیت الله منتظری حدود ۹ دهه قبل (سال ۱۳۰۱ شمسی) در خانواده ای مذهبی در نجف آباد به دنیا آمد، در ۱۲ سالگی راهی حوزه علمیه اصفهان شد و ۷ سال بعد برای ادامه تحصیل راهی قم گردید. ورود وی به قم از یکسو با جنگ جهانی دوم و از سوی دیگر با آزادی های نسبی که به واسطه کنار رفتن رضاخان حاصل شده بود همزمان بود. در این بین حوزه علمیه قم که یک دوره فشار سنگین را تحمل کرده بود فعالیت خود را سرعت، وسعت و عمق بخشید. این زمانه ای بود که دوره مرجعیت آیت الله حائری یزدی-موسس حوزه- پایان یافته و دوره ریاست عام آیت الله بروجردی آغاز شده بود.


زندگی نامه آیت الله منتظری : آیت الله منتظری حدود 9 دهه قبل (سال 1301 شمسی) در خانواده ای مذهبی در نجف آباد به دنیا آمد، در 12 سالگی راهی حوزه علمیه اصفهان شد و 7 سال بعد برای ادامه تحصیل راهی قم گردید. ورود وی به قم از یکسو با جنگ جهانی دوم و از سوی دیگر با آزادی های نسبی که به واسطه کنار رفتن رضاخان حاصل شده بود همزمان بود. در این بین حوزه علمیه قم که یک دوره فشار سنگین را تحمل کرده بود فعالیت خود را سرعت، وسعت و عمق بخشید. این زمانه ای بود که دوره مرجعیت آیت الله حائری یزدی-موسس حوزه- پایان یافته و دوره ریاست عام آیت الله بروجردی آغاز شده بود. آقای منتظری در درس اصول آیت الله بروجردی شرکت می کرد و پس از طی مراحلی به درس خارج حضرت امام خمینی(ره) وارد شد. او در این دوران علاوه بر اینکه از درس حضرت امام سود می جست به امام در مبارزه با رژیم طاغوت مدد می رساند. با آغاز مرجعیت حضرت امام و بالا گرفتن مبارزه، آقای منتظری بارها متحمل حبس و تبعید گردید. او تا پیروزی انقلاب اسلامی بر تداوم راه حضرت امام استقامت ورزید و یکی از چهره های شاخص دوران مبارزه بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی با احراز ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی، نقش مهمی را در گنجاندن اصل مترقی ولایت فقیه در قانون اساسی ایفا کرد. سپس حضرت امام خمینی، امامت جمعه تهران را به دنبال ارتحال آیت ا... طالقانی در شهریور 58 به او سپرد که تا یک سال در این سمت بود و پس از آن به قم مراجعت کرد. در این دوره آقای منتظری به شدت مورد بغض جریان نفاق و لیبرال ها بود که او را به دلیل تبعیت از مشی حضرت امام سرزنش می کردند. در این دوران محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری در جنایت تروریستی 7 تیر 1360 به دست گروهک منافقین به همراه آیت الله بهشتی به شهادت رسید. آقای منتظری در سال 64 از سوی مجلس خبرگان به قائم مقامی رهبری انتخاب گردید. در این دوره منافقین و لیبرال ها به بیت آقای منتظری نزدیک شدند و از موقعیت و شخصیت ایشان سوءاستفاده می کردند. براین اساس حضرت امام خمینی(ره) درصدد برآمد آقای منتظری را وادار به اصلاح بیت و دفتر و مراکز سیاسی خود کند اما همزمان با تلاش حضرت امام(ره)، عوامل یاد شده نیز با ارائه اطلاعات غلط درپی ایجاد تقابل میان وی و حضرت امام(ره) برآمدند و سرانجام هنگامی که مهدی هاشمی- برادر داماد و رئیس دفتر آقای منتظری- به جرم ارتکاب 11 فقره قتل عمد، شرکت در درگیری های مسلحانه و چند اقدام خشونت آمیز و مجرمانه دیگر، بازداشت و به اعدام محکوم شد، آیت الله منتظری متاسفانه به دفاع از او برخاست و دست مجرمان برای سوءاستفاده بیشتر از جایگاه ایشان بازتر و گسترده تر شد و سرانجام حضرت امام بعد از حدود چهار سال مدارا و تذکرات محرمانه و علنی و مشاهده بی تاثیر بودن این مدارا در تاریخ 6/1/68 طی نامه شدیداللحنی آقای منتظری را از قائم مقامی خود عزل فرمود. آقای منتظری پس از یک زندگی پر فراز و نشیب سیاسی و تحمل سختی های فراوان و تدریس و تالیف کتب گوناگون فقهی از جمله در زمینه ولایت فقیه، سرانجام نیمه شب 29 آذر 1388 دنیا را وداع گفت و به دیدار حق شتافت. در این میان احمد منتظری فرزند آقای منتظری در مصاحبه با واحد مرکزی خبر گفت پدرم وصیت کرده است که تشییع جنازه اش به میدانی برای تشنج آفرینی مخالفان نظام تبدیل نشود. پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری بسم الله الرحمن الرحیم اطلاع یافتیم که فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمت الله علیه دارفانی را وداع گفته و به سرای باقی شتافته اند. ایشان فقیهی متبحّر و استادی برجسته بودند و شاگردان زیادی از ایشان بهره بردند. دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی های زیادی در این راه تحمل کردند. در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره آن قرار دهد. اینجانب درگذشت ایشان را به همه بازماندگان بویژه همسر مکرّمه و فرزندان محترم آن مرحوم تسلیت میگویم و رحمت و مغفرت الهی را برای وی مسألت میکنم. سیّد علی خامنه ای 29/ آذر/ 1388 در ادامه جهت آشنایی دقیق با مسائل و موضوعاتی که پیرامون آیت الله منتظری به وجود آمد مناسب دیدیم به اختصار مطالبی بیان نماییم:آیت الله منتظرى از افرادى است که قبل و بعد از انقلاب اسلامى، خدمات مفیدى ارائه داده است و از دیدگاه هاى ایشان در تدوین قانون اساسى و ساختار نظام جمهورى اسلامى ایران استفاده شده است. در این راستا مى توان به گنجاندن اصل مهم ولایت فقیه در قانون اساسى، با حمایت قاطع حضرت امام و چهره هایى مانند آیت الله منتظرى، شهید بهشتى و... نام برد. مورد مهم دیگر نحوه گزینش ولى فقیه و راه کارهاى آن در قانون اساسى (انتخاب دو مرحله اى فقیه از سوى خبرگان)، دقیقاً همان دیدگاهى است که در کتاب فقهى آیت الله منتظرى درباره ولایت فقیه آمده است.حضرت امام(ره) در نامه 8/1/68 چنین مى فرمایند که: «... من صلاح شما و انقلاب را در این مى بینم که شما فقیهى باشید که نظام و مردم از نظارت شما استفاده کنند. از پخش دروغ هاى رادیو بیگانه متأثر نباشید، مردم ما شما را خوب مى شناسند و حیله هاى دشمن را هم خوب درک کرده اند که با نسبت هر چیزى به مقامات ایران کینه خود را به اسلام نشان مى دهند... در اسلام مصلحت نظام از مسائلى است که مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشیم...». دوم: براساس تعالیم و آموزه هاى دین مبین اسلام، حفظ حکومت و نظام اسلامى، رعایت مصالح جامعه اسلامى، از اصول بسیار مهمى بوده که حتى بر بسیارى از واجبات مقدم و لازم الرعایة مى باشد که اعتبار و ارزش افراد، خصوصاً مسؤولین و کارگزاران، حمایت و مخالفت جامعه نسبت به آنان، نیز در چارچوب رعایت یا عدم رعایت این اصول قابل بررسى و تحلیل است.سوم: در هر صورت شناخت دلایل استعفای ایشان از قائم مقام رهبری مخالفت هاى گسترده از طرف اقشار گوناگون جامعه با ایشان و اتخاذ برخی اقدامات از سوی مسئولین در این زمینه، نیازمند مرورى کوتاه بر مواضع و عملکردهاى ایشان در دو مقطع قبل و بعد از عزل ایشان مى باشد: الف. عملکردها و اقدامات غیر صحیح ایشان قبل از عزل از قائم مقامى: بعد از انتخاب ایشان به عنوان قائم مقام رهبرى و بر عهده گرفتن مسئولیتهاى مهم با کمال تأسف به دلیل قرار داشتن افراد ناصالح و قدرت طلب، برخى از عناصر نهضت آزادى، جاما و منافقین و به ویژه باند تروریست مهدى هاشمى در اطراف ایشان و رساندن اطلاعات ناصحیح و تحریک ایشان به موضع گیرى هاى نابجا موجب بدبینى ایشان به خدمتگزاران دلسوز نظام، زیر سؤال بردن دستاوردهاى انقلاب و در نتیجه جدا نمودن نامبرده از امام و نظام مى شوند. از دیگر سو به تدریج دفتر ایشان به کانونى در جهت فعالیت هاى تخریبى درآمد و ایشان نیز تحت تأثیر اینگونه عوامل گرفته که هنوز هم آثار آن آشکار و هویدا است. این مسأله بر حضرت امام ثابت کرد که ایشان صلاحیت رهبرى نظام را ندارد.آقای منتظری به دلیل مواضع غیر اصولی در موقع جنگ تحمیلی , و نیز به علت تخلفات مهمی که برخی از اطرافیان ایشان با سوء استفاده از موقعیت ایشان انجام می دادند و در واقع دفتر ایشان را به یک کانون توطئه تبدیل کرده بودند, حضرت امام را ناچار به موضع گیری و تذکر کردند. تذکرات و هشدارهای حضرت امام (ره ) چند سال به طول انجامید و حضرت امام (ره ) با واسطه کردن افراد زیادی کوشیدند آقای منتظری را از گرداب بزرگی که توسط نزدیکانشان پدید آمده بود نجات دهند ; ولی متأسفانه آن همه تلاش ها هیچ ثمری نبخشیدپس از نامه هاى شدید اللحن آقاى منتظرى به امام(ره) و دفاع غیر قانونى از افراد و عناصر منافق و ضد انقلاب نظیر سید مهدى هاشمى و گروهک هاى معاند نظام و تضعیف انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آن و زیر سؤال بردن جنگ تحمیلى، حضرت امام(ره) جهت حفظ نظام اسلامی و دستاوردهای انقلاب اقدام به نگارش نامه 6/1/68 نموده و در این نامه تصریح کردند که دیگر قائم مقامى آقاى منتظرى را قبول ندارد و وى را ساده لوح مى داند و اگر انقلاب به دست وى سپرده شود، از دامن لیبرالها و منافقین سر در مى آورد. در این نامه، امام تأکید کرده بودند که اقدامات آقاى منتظرى، خیانت به اسلام تلقى مى شود و نظام اسلامى را تضعیف مى کند و با توجه به اطرافیان و کسانى که به آقاى منتظرى منسوبند، هیچ امیدى به اصلاح رفتار وى وجود ندارد و بنابراین بهتر است در گام اول به اصلاح دفتر و بیت خود دست بزند و در امور حوزه ها و نیز مسائل سیاسى، دخالت نکند. حضرت امام(ره) بعد از اتخاذ این تصمیم، در نظر داشتند که این نامه تند و شدید اللحن از رسانه ها، پخش شود، اما چند عامل باعث شد که از یک سو این نامه مسکوت گذاشته شده و از رسانه ها پخش نشود و از سوى دیگر موضعگیرى حضرت امام(ره نسبت به آقاى منتظرى لحن و نگرشى ملایم تر اتخاذ شود: عامل اول اینکه: تصمیم امام(ره) آنچنان دور از تصور بود که یکباره، همه را غافلگیر کرد، زیرا مردم از میزان عشق و علاقه امام(ره) به آقاى منتظرى مطلع بودند و مى دانستند که ایشان تنها درباره شهید مطهرى و آقاى منتظرى تعبیر «حاصل عمر من» را به کار برده بودند و اینک شاهد بودند که امام(ره) حاصل عمر خویش و «امید امت امام» را با دستخود از منصب قائم مقامى رهبرى عزل کرده اند. از سوى دیگر مشخص بود که حضرت امام(ره) در این گونه تصمیمات با سنجیدگى کامل عمل مى کنند و بر خلاف آقاى منتظرى، تعجیل در تصمیم گیرى را آفت رهبرى مى داند و این، واقعیتى بود که در چندین حادثه مهم انقلاب، ظهور و بروز کرده بود. مسئولان درجه اول کشور نیز موافق با شدت عمل و برخورد تند امام(ره) به ایشان نبودند از اینرو مسئولان درجه اول کشور و از جمله رئیس جمهورى، ریاست مجلس، هیئت رئیسه مجلس خبرگان و بسیارى از افراد بیت و دختر امام(ره) با پخش این نامه مخالفت مى کردند. از سوى دیگر آقاى منتظرى پس از دریافت نامه 6/1/68 حضرت امام(ره) توسط «حجت الاسلام عبدالله نورى» و اطلاع از تصمیم حضرت امام(ره) نامه اى خطاب به حضرت امام(ره) نوشتند که در آن چنین آمده است: «مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همه مراحل همچون سربازى فداکار و از خودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالى در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجراى دستورات حضرتعالى مى دانم... به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى اشتغال داشته باشم...» (محمدى رى شهرى خاطرات سیاست مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاست، ص 267-266). با ارسال این نامه از سوى آقاى منتظرى و وساطت جمعى از مسئولان و شخصیتهاى موجه نظام، نزد حضرت امام(ره) نامه 6/1/68 مسکوت گذاشته شد و قرار شد که از انتشار این نامه جلوگیرى شود. متعاقب جریانات فوق در مورخ 8/1/68 حضرت امام(ره) نامه دیگرى به آقاى منتظرى مى نویسند که لحن و نگرشى متفاوت با نامه 6/1/68 دارد و علت این تفاوت از نظر سخن و محتوا با توجه به فاصله کم زمانى، حکایت از آن دارد که نظرات امام(ره) در شرایط نگارشى نامه دوم، عمدتاً تأمین شده بود و برخورد تند امام(ره) در نامه اول، عمدتاً به این دلیل بود که ایشان مى خواستند تأمین مصلحت نظام اسلامى و انقلاب را با چنان شکلى عملى کنند که در آینده هم نه آقاى منتظرى و نه دیگر نیروهاى درون نظام هرگز جرئت نکنند که بازگشت وى به جایگاه رهبرى را مطرح سازند. در واقع، قصد امام(ره) این بود که به عنوان بانى نظام و رهبر انقلاب و با شناختى که از میزان توان مدیریتى و شخصیت آقاى منتظرى داشتند، بازگشت وى به جایگاه رهبرى را محال و ناممکن سازند و مانع از حضور او در مسائل سیاسى شوند و با توجه به سوابق و جایگاه فقهى، درس و بحث حوزوى و فقهى را اصلى ترین وظیفه ایشان قرار دهند، در عمل چون آقاى منتظرى با توجه به نامه اول امام(ره) راضى به تصمیم رهبر انقلاب شده بود، امام(ره) نیز لحن نامه دوم را نرمتر و صمیمانه تر کرد و بدین شکل، عزل آقاى منتظرى از قائم مقامى رهبرى عملى شد (ر. ک: ویژه نامه منتظرى از اوج تا فرود، ویژه نامه جهت دفاع از ارزشها،بهمن 76). متن کامل نامه6/1/68 مبنی بر عدم صلاحیت آقای منتظری برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی بدین شرح است:«بسم الله الرحمن الرحیمجناب آقای منتظریبا دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خودم مقدم می دانم: خدا را در نظر می گیرم و مسائل را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من دست لیبرال ها و از کانال آنها به منافقین می سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضعگیری هایتان، نشان دادید که معتقدید لیبرال ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین تر می دانستید و با این که برایتان ثابت شده بود که او قاتل است، مرتب پیغام می دادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که برای شما پول می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدلله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود می دانید -که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند- با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید:1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد.2. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.4. نامه ها و سخنرانی های منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم می رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان-روحی له الفدا- و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید، برای این که در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیل کرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید و اگر این گونه کارهایتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم.والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدمی خوبی می دانستم.والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم:من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستانم مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت بر نمی دارم. من کار به تاریخ و آن چه اتفاق می افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیبمان پیمان بسته ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغ های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می کنند، نگردند. از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست او است. والسلام یکشنبه 6/1/68روح الله الموسوی الخمینی».(ر.ک: صحیفه امام(ره)، ج 21، ص 330)متن استعفا نامه آیت الله منتظری در تاریخ 7/1/68 بسم الله الرحمن الرحیممحضر مبارک آیه الله العظمی امام خمینی مد ظله العالیپس از سلام و تحیت مرقومه شریف مورخه 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنمائیهای حضرتعالی به عرض می رساند: مطمئن باشید همان طور که از اغاز مبارزه تا کنون در همه مراحل همچون سربازی فداکار و از خودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده ام اینک نیز خود را ملزم باطاعت و اجراء دستورات حضرتعالی میدانم زیرا بقاء و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام رهبری است. برای هیچکس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایه رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل که دستشان بخون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است و سایر جناحهای مخالف و ضدانقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهای کج فکر را رسوا و از صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمرانه این روسیاهان کوردل بانقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می کنند با جوسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها بنام این جانب می توانند باهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.و راجع به تعیین این جانب به عنوان قائم مقام رهبری خود من از اول جدا مخالف بودم و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین این جانب به مصلحت نبوده است و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحا اعلام می کنم و از حضرتعالی تقاضا میکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمائید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعف های که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد ان شاءالله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد.و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقمند تقاضا میکنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم به بهانه حمایت از من کاری انجام دهند و یا کلمه ای بر زبان جاری نمایند زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی خواهند. امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنمائیها ارزنده خود بهره مند و از دعای خیر فراموش نفرمائید.والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته7/1/68 ب) عملکردها و مواضع غیر اصولى ایشان بعد از عزل:ایشان بعد از عزل متأسفانه به رغم توصیه هاى مؤکّد امام(ره) به آیت الله منتظرى (در نامه هاى 6 و 8 فروردین ماه 1368) مبنى بر عدم دخالت ایشان در سیاست، پاکسازى بیت خود از افراد ناصالح، متأثر نشدن از منافقان و رادیوهاى بیگانه و...؛ ایشان تحت تأثیر منافقان، رادیوهاى بیگانه و گزارش هاى جهت دار و غیر صحیح اطرافیان خود، در موارد متعددى به ارائه نظرات غیر واقع بینانه - که منجر به تضعیف نظام اسلامى و سوء استفاده دشمنان شد - پرداخته، امنیت و منافع کشورمان را به مخاطره افکندند. البته به دلیل هوشیارى مردم و حضور مؤثر آنان در صحنه، بسیارى توطئه هاى دشمنان با شکست مواجه شد.پس از حضرت امام (ره ) نیز حرکاتی از سوی ایشان و برخی از اطرافیانشان صورت گرفت که هر بار با عکس العمل هایی از سوی مردم و نظام رو به رو شد, تا این که در آستانه برگزاری کنفرانس سران اسلامی در تهران- وتوهم ناشی ازتحلیل های غلط بیگانگان از انتخابات دوم خرداد -ایشان طی نطقی , مسائلی را در آن شرایط حساس مطرح نمودند که به هیچ وجه به صلاح مملکت و امنیت کشور نبود; از جمله درباره رهبری و برخی از موضوعات دیگر سخنانی واهی و بی اساس گفتند که حتی توسط بسیاری از دوستانشان مورد اعتراض واقع شدند. مهم ترین نظرات آیت الله منتظرى در محورهاى زیر قابل پژوهش و طرح است:1. نقش ولى فقیه در جامعه اسلامى: در موارد مختلفى ایشان درباره مسؤولیت و وظیفه ولى فقیه در جامعه اسلامى سخن گفته و مدعى شده است که: «معناى رهبرى این است که نظارت کند که در کشور کارهاى خلاف شرع انجام نشود و...». متأسفانه این اظهارات هم ناظر به جنبه نظرى و فکرى است و هم متوجه به ابعاد عینى و اجرایى آن، به خصوص عملکرد مقام معظم رهبرى در شرایط کنونى. در پاسخ ابتدا باید معناى «نظارت ولى فقیه» روشن شود.آیا ولى فقیه تنها ناظر بر عملکرد دولت، احزاب و نهادها است و هیچ دخالتى - حتى در چارچوب قانون - در اداره امور نمى کند؟ چنین به نظر مى رسد که هیچ کدام از مدافعان «اصل ولایت فقیه» در این مورد تردیدى ندارند که ولى فقیه به اعتبار اقتدار شرعى و صلاحیت ها و مسؤولیت هایى که دارد، هم تعیین کننده روند کلى حرکت اجتماع و هم مجرى مستقیم بسیارى از تصمیمات و سیاست ها است و علاوه بر گماردن بسیارى از افراد در پست ها و منصب هایى خاص، بر کلیت امور و کارکرد مسؤولان و مدیران نیز نظارت دارد این سخن بدان معنا نیست که ولى فقیه در همه مسائل، به صورت فردى عمل مى کند و از تشکیل نهادهاى اجتماعى، سیاسى، ادارى و حکومتى و سپردن کارها به آنها و جریان دادن امور در مجارى منطقى خود سرباز مى زند. بلکه بر عکس، عمده مسائل جامعه به وسیله ارگان ها و نهادهایى سامان مى یابد که مطابق قانون در ساختار نظام پیش بینى شده اند. حتى ایشان پیش از این در کتاب «ولایت فقیه خود»، (مبانى فقهى حکومت اسلامى، ج 1، صص 14 و 93)، ولى فقیه را مسؤول واقعى حکومت اسلامى قلمداد کرده، و شأن آن را بسیار فراتر از یک ناظر صرف مى داند. اما معلوم نیست که چرا اکنون (و در حالى که از منصب رهبرى عزل شده) مسؤولیت ولى فقیه را در حد نظارت بر سیاست ها مى داند و مى خواهد که رهبرى در مسائل جامعه دخالت نکند و براى اثبات ادعاى خود به حکومت امام على(ع) اشاره مى کند: «ولى فقیه یعنى چه؟ یعنى مجتهد عادل اعلم... این شخص بیاید سرکار. سرکار به این معنا که نظارت داشته باشد بر کار دولت نه این که یک تشکیلات جدایى است. [حضرت ]على(ع) با این که منطقه حکومتش ده برابر ایران من و شما بوده... توى آن [خانه ] صد متر و 150 متر با دو سه تا اتاق، کشورى را که ده برابر ایران شما بوده، اداره مى کرد». واقعاً اگر انسان بخواهد مخالفت بکند به چه دلایل و مثال هاى بى ربطى متوسل مى شود؟ آیا امام على(ع) فقط نظارت بر کار دولت داشت یا این که خود در بسیارى از امور جامعه مستقیماً دخالت مى کرد؟ در آن زمان به دلیل پیچیده نبودن مسائل حکومتى، نظام هاى تصمیم گیرى، اجرا و قضاوت مستقلى وجود نداشت و حاکمان و والیان، خود متکفل همه این امور بودند بنابراین بر خلاف ادعاى ایشان، امام على(ع) نه تنها ناظر صرف نبود؛ بلکه عمده کارها را خود رأساً انجام مى داد. در شرایط کنونى و با پیچیده شدن اجتماعات بشرى و با تخصصى شدن امور، آن شیوه حکومت، ناممکن است و به همین دلیل، دستگاه تصمیم گیرى و مجلسى، مستقل از دولت و دستگاه اجرایى است و این دو نیز از نیروهاى نظامى جدا هستند. بدین ترتیب، بسیارى از امور - که در گذشته در اختیار امام عادل قرار داشت - اینک در قالب قواى گوناگون، تحت مسؤولیت رهبرى و ولى فقیه انجام مى شود.نکته دیگر آن که ولى فقیه، در چهارچوب قانون اساسى، مسؤولیت هاى متعددى بر دوش دارد که جنبه اجرایى داشته و دخالت مستقیم در اداره امور جامعه به حساب مى آید. رهبرى مسؤولیت تعیین سیاست هاى کلى نظام و نظارت بر اجراى آن را بر عهده دارد. هم چنین تعیین فرماندهان نظامى و انتظامى با رهبرى است. با نگاهى به قانون اساسى، روشن مى شود که رهبرى در جامعه اسلامى «مسؤول واقعى حکومت اسلامى» است و این مسؤولیت هم شامل موارد تصمیم گیرى و اجرایى مى شود و هم امر مهم نظارت را در بر دارد. پس، این سخن گزافى است که رهبرى تنها باید نظارت کند. علاوه بر این که نظارت بدون برخوردارى از قدرت براى اصلاح روند امور، امرى بى محتواست و در واقع نظارت نیست.2. عملکرد رهبرى و آقاى خاتمى: بخش زیادى از سخنان آقاى منتظرى، درباره مخالفت با دخالت ولى فقیه در امور کشور، متوجّه وضعیت کشور پس از دوم خرداد بود. بدین معنا که وى مدعى بود که دولت آقاى خاتمى، به دلیل دخالت رهبرى، قادر به تحقق شعارها و وعده هاى انتخاباتى خود نیست. طرح این گونه تبلیغات از سوى رسانه هاى خارجى و صهیونیستى، به دور از انتظار نبود؛ چرا که آنها رکن اصلى انقلاب؛ یعنى، ولایت فقیه را نشان رفته اند و در صدداند آراى بیست میلیونى مردم مؤمن به آقاى خاتمى را، مخالفت با ولایت فقیه معرفى کنند. آنچه جاى تأسف است، شنیدن همین گونه اظهارات از زبان کسى است که در داخل کشور، مدعى فهم مسائل حکومتى و سیاسى است و خود را در موضوع مرجعیت مردم تصور مى کند. شگفت آور این که وى به آقاى خاتمى سفارش مى کند که از مقام خود استعفا کند.آیا این تحلیل و راه حل، دلیلى بر ساده لوحى و عدم توان درک سیاسى ایشان نیست و اگر هیچ دلیلى جز همین اظهارات در اختیار نبود، عدم صلاحیت وى براى دخالت در امور سیاسى ثابت مى شد.3. ولایت فقیه و شرط اعلمیت: از جمله مسائل نادرستى که آقاى منتظرى، در نامه ها و سخنان خود مطرح کرده است، ضرورت اعلم بودن (اعلم فقهى) ولى فقیه است. اما اشکال مهم و اساسى که بر این نظریه وارد مى شود این است که آنچه در اسلام در مورد حاکم اسلامى به عنوان یک شرط علمى مطرح شده است، فقاهت و علم به احکام به اسلام است. بنابراین حاکم اسلامى باید از میان فقیهان و اسلام شناسان برگزیده شود، هم چنین فقیه حاکم، باید عادل باشد و این دو ویژگى، حداقل شرایطى است که حاکم اسلامى باید دارا باشد. در عین حال هرگز نمى توان اداره جامعه اسلامى را به کسى سپرد که فقط از این حداقل شرایط برخوردار باشد. امام خمینى(ره) در این باره مى فرماید: «اگر کسى اعلم در علوم معهود حوزه ما باشد؛ ولى مسائل سیاسى و اجتماعى جامعه و جهان را نداند و جامعه اسلامى را در شرایط پیچیده جهانى نتواند اداره کند، اساساً در مسائل اجتماعى مجتهد نیست و نمى توان سرپرستى و زعامت جامعه را به وى سپرد». بنابراین از نظر امام خمینى(ره) اعلمیت فقهى به تنهایى، ولایت نمى آورد؛ بلکه شرط ضرورى رهبرى اسلامى، توان مدیریتى و تدبیر مملکت دارى است که لزوماً با اعلمیت فقهى حاصل نمى شود. خود آقاى منتظرى نیز پیش از این نوشته است: «از مهم ترین موارد تزاحم بین شرایط ولى امر و از مواردى که زیاد اتفاق مى افتد، تضاد بین شرط فقاهت است و بین شرط تدبیر و درک سیاسى. در این جا شرط دوم یعنى تدبیر و سیاست مهم تر است؛ زیرا نظام و تأمین مصالح و دفع دشمنان و بیگانگان فقط باتوان و تدبیر سیاست حاصل مى شود». وى در ادامه همین بحث مى افزاید: «اگر همه شرایط در یک فرد به عنوان رهبر جمع نبود، حکومت تعطیل بردار نیست و باید رعایت الاهم فالاهم را نمود و عقل و اسلام و قوه تدبیر؛ بلکه عدالت از اهم شرایط است.» ظاهراً ایشان به دلایل که بیشتر سیاسى به نظر مى رسد، از حرف ها و مواضع فقهى خود عدول نموده و اعلمیت به معناى افقه بودن را به عنوان شرط ضرورى ولى فقیه ذکر کرده است؛ در حالى که خود نیز مى داند چه بسیار فقهایى که اعلم فقهى به حساب مى آیند؛ ولى از اداره یک جمع کوچک اطرافیان خویش عاجزاند. قطعاً رجوع به اعلم فاقد توان مدیریتى - آن هم وقتى مجتهدان مدیر و مدبر وصالح براى رهبرى موجود است - منجر به سقوط مردم و جامعه خواهد شد.4. مرجعیت مقام معظم رهبرى: از موضوعاتى که در صحبت هاى آقاى منتظرى مطرح شده، مسأله مرجعیت مقام معظم رهبرى است. وى در قسمتى از صحبت هاى خود، ضمن تأکید بر این که ایشان در حد مرجعیت نیست و نباید فتوا بدهد، مى گوید: «من قبل از فوت آقاى اراکى... به وسیله آیت الله مؤمن به ایشان پیام دادم... به مصلحت اسلام و حوزه ها و جناب عالى است که دفتر شما رسماً اعلام کند... (ایشان) از جواب دادن مسائل شرعى معذور است...». در این جا قصد اثبات مرجعیت آیت الله خامنه اى را نداریم، چرا که این امر از راه هاى مختلف ثابت شده است و گواهى فقیهان و مجتهدان بیشمارى در ایران و دیگر کشورها و نظر جامعه مدرسین قم براى این امر کفایت مى کند. مقام معظم رهبرى، مجتهد مطلق و فقیهى است که با نظر خبرگان امّت، متصدّى ولایت و زعامت جامعه شده است؛ یعنى، علاوه بر داشتن وجه اشتراک با فقهاى دیگر، در اصل فقاهت و عدالت، داراى ویژگى هایى چون مدیریت، تدبیر، درک سیاسى، توان مصلحت شناسى و شجاعت تصمیم گیرى است. دامنه اقتدار ایشان نیز با توجه دیدگاه نظریه پردازان «ولایت مطلقه فقیه»، بسیار گسترده تر و حتى بسیار فراتر از حوره عمل مراجع تقلید است که تنها به حوزه فتوا براى مقلدان خاص محدود مى شود. با این حساب آیا عاقلانه است که ایشان براى کسب عنوان مرجعیت تلاش کنند؟ در حالى که ایشان حتى پس از تأیید جامعه مدرسین، اطلاعیه داده و مردم را به مراجعه بزرگوار قم ارجاع دادندو مرجعیت داخل کشور را نپذیرفتند؟ البته ایشان به جهت این که فقیه و صاحب فتوا هستند، مجازاند که مرجعیت را به عنوان یک شأن اجتماعى بپذیرند یا نه. البته با مراجعه فراوان مردم به ایشان و طلب فتوا، خود به خود ایشان مرجع تقلید مردم شده اند.در هر صورت آیت الله منتظرى در بستر فعالیت هایى افتاد که طرّاحان اصلى آن، دشمنان اسلام و انقلاب اند و در این اقدامات هدف اصلى «ولایت فقیه» است و اگر دشمن در شکستن این محور اصلى نظام، توفیق یابد، از بین بردن دستاوردهاى انقلاب و مبارزات ملت، آسان خواهد شد. متأسفانه آقاى منتظرى به جهت ساده لوحى سیاسى، قرار گرفتن تحت تأثیر اطرافیان، تعجیل در تصمیم گیرى و عدم تمکین به خیرخواهى امام راحل(ره)، عملاً آتش بیار معرکه اى شدند که دشمن ساخته بود، (ر.ک: منتظرى از اوج تا فرود، ویژه آقاى منتظرى، نشریه جمعیت دفاع از ارزشها).از همین رو این سخنرانی با عکس العمل شدید مردم رو به رو شد و طی تظاهراتی مردم هوشمند و انقلابی , نقطه نظرهای خویش را نسبت به این سخنان ابراز داشتند و شورای عالی امنیت ملی هم برای حفظ مصالح انقلاب و مقابله با توطئه های دشمنان یکسری محدودیت ها در مورد نامبرده اتخاذ نمودند. که بعد از گذشت مدتی برداشته شد. جهت اطلاع بیشتر به کتاب خاطرات سیاسی , (محمدی ری شهری ) و رنجنامه , (سید احمد خمینی ) مراجعه نمایید و جهت اطلاع در مورد مهدی هاشمی و جریانات او ر.ک: کتاب «مجموعه بن بست، نشر اداره کل اطلاعات اصفهان، 1377». (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 5/100128450) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image