هدف آفرینش /

تخمین زمان مطالعه: 20 دقیقه

هدف از خلقت آفرینش چیست؟


آنچه ما از تعبیر هدف خلقت می فهمیم به این چهار سوال بر می گردد که: الف ـ « چرا خدا باید بیافریند؟ و اگر نیافریند چه می شود؟ » ب ـ « چه ضرورتی دارد که عالم آفریده شود؟ اگر آفریده نمی شد چه می شد؟»ج ـ « هدف شخص خداوند متعال از خلقت عالم چه بوده است؟» د ـ « خداوند متعال چه هدفی را برای عالم خلقت لحاظ نموده است؟ » دو سوال اوّل در حقیقت ناظر به علّت فاعلی بودن خدا و علّت فاعلی خواستن عالم است ؛ و دو سوال بعدی ناظر به هدفدار بودن خدا و هدفدار بودن عالم خلقت می باشند. الف ـ چرا خدا باید بیافریند؟ و اگر نیافریند چه می شود؟خدا در منظر حکما یعنی واجب الوجود ؛ و واجب الوجود یعنی وجود صرف ، محض و خالص ، یعنی کمال محض ، یعنی موجودی که نقص (عدم ) در او راه ندارد ؛ و یکی از این کمالات (امور وجودی) ، خالقیّت است . پس خدا خلق می کند چون خالقیت کمال اوست. فرض خدایی که خالق نیست ، فرض خدایی است که فاقد یکی از کمالات وجودی است ؛ و خدایی که فاقد یکی از کمالات وجودی باشد ،‌ ناقص بوده کمال محض و واجب الوجود نیست. بنا بر این ، فرض خدایی که خالق نیست فرض موجودی است غیر از خدا. به عبارت دیگر ، فرض وجود خدای غیر خالق مثل فرض وجود ثروتمند بی پول یا فرد شجاع ترسو ، فرضی خود متناقض و خود انکارگر است .از منظر حکما ، واجب الوجود بودن یعنی عین وجود بودن ، و ممکن الوجود بودن یعنی در مقام ذات ، خالی از وجود و عدم بودن. انسان و درخت و ستاره و فرشته و ... که همه ممکن الوجودند به خودی خود نه موجودند و نه معدوم ؛ بلکه نسبتشان به وجود و عدم یکسان است ؛ یعنی انسان بودن و فرشته بودن و درخت بودن ، مساوی با وجود داشتن نیستند کما اینکه مساوی با معدوم بودن هم نیستند. اگر این امور مساوی با وجود داشتن بودند در آن صورت همواره باید موجود می بودند ، در حالی که چنین نبوده و نیستند. همینطور اگر این امور مساوی با معدومیت بودند هیچگاه نباید موجود می شدند ، در حالی که موجود شده اند. چرا که نه وجود ، عدم می شود و نه عدم ، وجود می گردد. پس این امور ، ممکن است موجود شوند و ممکن است معدوم باشند ؛ لذا آنها را ممکن الوجودِ و العدم ، یا به اختصار ، ممکن الوجود می گویند. اینگونه موجودات از آنجایی که در ذات خود اقتضای موجودیت ندارند لذا برای موجود شدن باید دیگری به آنها وجود دهد ؛ و آن دیگری نیست مگر خودِ وجود که عین بودن است ؛ و مراد حکما از واجب الوجود ، همین وجودِ صرف و محض است که سلب وجود از او ذاتاً محال می باشد ؛ چون وجود خالص و محض در مقابل عدم بوده ، عدم بردار نیست. پس عالم ممکنات ، جز واجب الوجود علّت فاعلی حقیقی دیگری ندارد و نمی تواند که داشته باشد ؛ و هر چه غیر از خدا علّت فاعلی قلمداد شوند واسطه ی فیض می باشند نه علّت فاعلی به معنی حقیقی آن که همان وجود دهنده است. ب ـ چه ضرورتی دارد که عالم آفریده شود؟ اگر آفریده نمی شد چه می شد؟از پاسخ قبلی معلوم شد که وجود عالم ، لازمه ی وجود خواست ؛ لذا با وجود خدا ، وجود عالم خلقت نیز بی چون و چرا خواهد بود. مانند اینکه بگوییم وجود عدد چهار ، مستلزم وجود زوجیّت نیز می باشد. چرا که زوجیّت با اینکه امری غیر از عدد چهار می باشد ، امّا محال است عدد چهار باشد ولی زوجیّت موجود نگردد. پس بلزگشت این سوال نیز به سوال قبلی است و پاسخی غیر از همان پاسخ ندارد.ج ـ هدف شخص خداوند متعال از خلقت عالم چه بوده است؟ گفته شد که خدا می آفریند چون آفریدن لازمه ی وجود صرف و کمال محض بودن اوست ؛ پس آفرینش او لازمه ی ذات اوست نه برای هدفی خارج از وجود او ؛ لذا برخی گفته اند: هدف خدا از آفرینش ، ذات خودش می باشد ؛ که البته این تعبیر ، تعبیری تسامحی بیش نیست ؛ چون هدف و غایت همواره کمالی است که برای ذات یا قوّه ای از قوای ذات حاصل می شود و خدا کمال محض بوده منزّه از گونه تحصیل کمال است. به تعبیر حکما خدا فاعل بالتّجلی است ؛ یعنی با انجام فعل ، کمالات و داشته های وجودی خود را آشکار می کند نه اینکه با انجام فعل ، کمالی را به دست آورد ؛ چرا که برای کمال محض ، کسب کمال بی معنی است. امّا غیر خدا وقتی کاری را انجام می دهند برای کسب کمالی جسمانی یا روحانی است. برای مثال ، موجودات غذا مى خورند تا رفع گرسنگى و نیاز بدن کنند؛ لباس مى پوشند تا خود را از سرما و گرما حفظ نمایند ؛ ازدواج مى کنند براى ارضاى نیاز جنسی و برای بقاء نسل ؛ عبادت مى کنند تا به سعادت اخروی برسند یا حسّ پرستش خود را ارضاء نمایند ؛ علم می آموزند تا جهل خود را برطرف سازند یا به حسّ حقیقت جویی خود پاسخ دهند ؛ و خدمت خلق مى کنند تا رحمت حقّ تعالی را جلب نمایند یا به حسّ نوع دوستی خود پاسخ مناسب دهند ؛ و ... . امّا خداوند متعال ، وجود محض و محض وجود بوده هیچ نقص وجودی و امر عدمی ندارد و فاقد کمالی وجودی نیست تا با افعالش، آن نقص را برطرف سازد و کمالى را به دست آورد. لذا فاعلیّت و خالقیّت او لازمه ی ذات او و کمالی از کمالات اوست. پس برای خدا دنبال غایت بودن و هدف داشتن به هر معنای حقیقی ــ نه مجازی ــ بی معنی است ؛ و اگر کسی خواسته باشد با تعبیر « هدفمندی مستلزم نیاز نیست» این مفاهیم را حقیقتاً در باره ی خدا نیز اثبات نمایند ، یا مفهوم خدا و واجب الوجود بودن را به خوبی درنیافته یا مفهوم غایتمندی و هدفمندی را . غایت و هدف آن امر وجودی است که برای ذات فاعل هدفمند و غایتمند یا برای قوّه ای از قوای او حاصل نیست و او با فعل خود در صدد حاصل نمودن آن است. پس اگر حکیمی بگوید: خدا در خلقتش هدفمند است ، تعبیری است مجازی و حقیقت آن ، این است که او برای مخلوقاتش هدفی قرار داده است ؛ و آنچه در این معنا هدفمند و غایتمند است مخلوقات هستند نه خدا ؛ لذا خدا را از این جهت حکیم می گویند نه هدفمند و غایتمند. پس حکیم در مورد خداوند متعال ، به معنی هدفدار بودن نیست ، بلکه به معنی خلقت محکم و استوار داشتن است.د ـ خداوند متعال چه هدفی را برای عالم خلقت لحاظ نموده است؟ 1ـ نخست باید دانست که غایت و هدف داشتن به معنی خاصّ آن که همان غایت مطلوبی است که فاعل با فعل خود در صدد رسیدن به آن می باشد ، تنها اختصاص به موجودات مادّی دارد و موجودات مجرّد مثل ملائک منزّه از چنین غایات و اهدافی هستند. چرا که هدف به این معنا همان غایت فعل همراه با حرکت است و موجود مجرّد ، منزّه از حرکت بوده فاعل بالتّجلی است ؛ لذا فرمودند: « وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ ـــــ و هیچ یک از ما (فرشتگان ) نیست مگر [اینکه ] براى او مقام و مرتبه اى معین است » (صافات :164). از اینرو حکما فرموده اند: هدف از آفرینش مجرّدات ، وجود خود آنان است و برای مجرّدات رسیدن به هدف و غایت خاصّی بی معنی است. امّا برای آنها نیز نوعی رجوع از ظهور به بطون ثابت است که بر اساس آن می توان هدفی را برای هر کدام از آنها لحاظ کرده گفت: هدف از آفرینش هر موجود مجرّدی رجوع او به اصل و باطن خویش است و باطن هر مجرّدی اسمی از اسماء الهی است. لذا هدف و غایت هر مجرّدی فناء در اسمی از اسماء الهی است که آن موجود مجرّد ، ظهور آن اسم است. البته باید توجّه داشت که مراد از اسماء الهی الفاظ این اسماء نیستند بلکه اسماء الهی ، حقایقی وجودی اند. لذا این آیه قرآن کریم عمومیّت دارد که: « أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ ــــــ آگاه باشید که همه ی امور تنها به سوى خدا بازمى گردند » (الشورى:53)2ـ امّا غایت و هدفی که هر موجود مادّی برای رسیدن به آن خلق شده است ، مرتبه ای از مراتب عالم برزخ یا عالم عقول است که هر دو ، از عوالم مجرّدات هستند. لذا به طور کلّی می توان گفت هر موجود مادّی در مسیر مجرّد شدن است. البته هر موجود مادّی در مسیر رسیدن به مرتبه ی مجرّد خود ، مراحلی مادّی را نیز طی می کند که هر کدام از آن مراحل را می توان غایت و هدفی میانی برای آن موجود لحاظ نمود. همچنین به هنگام طی این مراحل مادّی ، آثاری نیز از این موجودات به ظهور می رسد که اکثراً این آثار را هم به عنوان اهداف خلقت آن موجود ذکر می کنند. برای مثال هدف و غایت یک درخت این است که بعد از طی مراحلی و رسیدن به انتهای سیر مادّی خود ، با مرگی متناسب با وجود خودش از عالم مادّه خارج گشته صورتی برزخی بیابد ؛ امّا در این میان ، میوه دادن و تسویه ی هوا و امثال این گونه آثار نیز از او به ظهور می رسند که در نگاه عرفی آنها را هم از اهداف و غایات خلقت درخت محسوب می کنند. امّا حقیقت این است که اینها آثار مراحل سیر درخت می باشند نه هدف نهایی او. همچنین از آنجا که آثار ناشی از یک موجود مادّی ، در سیر کلّ عالم مادّه به سمت لحظه ی مرگ و تجرّد (لحظه ی قیامت کبری) مؤثّر است ، آنها را در مقام سنجش نسبت به کلّ عالم و دیگر موجودات عالم ، حکمت خلقت آن موجود می گویند. لکن حقیقت این است که این گونه امور حکمت موجودات نیستند ؛ بلکه علائم حکمت می باشند. یعنی این انسجام و به هم تنیدگی موجودات عالم ، نشان می دهد که عالم خلقت ، بر خلاف تصوّر عوام ، مجموعه ای از موجودات نیست ؛ بلکه خود پیکری است واحد و یکپارچه. و این حقیقتی است که صاحبان عقول ناب به آن نائل گشته اند لذا خداوند متعال در حقّشان فرمود: « إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ (190) الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ ــــــــ مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین ، و آمد و رفت شب و روز، نشانه هایی براى خردمندان است. همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند؛ و در آفرینش آسمانها و زمین مى اندیشند؛ (و مى گویند:) بار الها! تو این را بیهوده نیافریده اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار! » (آل عمران: 190 ـ 191) . در این آیه ی شریفه ، اوّلاً متذکر شد که آثار مشاهده شده از خلقت ، علامتها هستند ؛ که مقصود علائم اسماء الهی می باشند که از جمله ی آنهاست اسم الحکیم. ثانیاً این صاحباب عقول ناب ، هنگام اندیشه ، با آسمانها و زمین مواجه می شوند که کثرات هستند ؛ لذا فرمود: « یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ » امّا نتیجه ی تفکّر آنها به این حقیقت می رسد که عالم خلقت ، یک پیکر است و کثرت آن اعتباری است. لذا می گویند: « رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً ـــ بار الها! تو این را بیهوده نیافریده اى » و نگفتند: « رَبَّنا ما خَلَقْتَ هؤُلاء باطِلاً ـــ بار الها! تو اینها را بیهوده نیافریده اى ». البته برخی مترجمین از این ظرافت قرآن کریم غفلت نموده و « هذا » را « اینها » معنی کرده اند.3ـ بسته به عمق نگاه انسان به موجودات عالم ، برای مخلوقات ، اعتبارات و لحاظات گوناگونی موجود است که در هر اعتباری هدف و غایت آنها نیز متفاوت می شود ؛ برای مثال در بدن یک انسان ، هر عضوی برای هدف و غایت خاصّی آفریده شده است امّا اگر مجموع اعضاء را به عنوان یک پیکر واحد لحاظ کنیم در این صورت غایت همه ی اعضاء در غایت کلّ بدن فانی می شود و غایت کلّ بدن می شود غایت الغایات تک تک اعضاء. به تعبیر دیگر هر عضوی از بدن ، هدف و غایت خاصّی را تعقیب می کند ، ولی همه ی این اهداف و غایات در مسیر تحقّق هدف و غایت برتر و کاملتری هستند که عبارت است از هدف و غایت کلّ بدن. هدف و غایت تک تک اعضاء ، رسیدن به صورت مجرّد و برزخی است و افعالی که از آنها صادر می شود سوق دهنده ی این اعضاء به آن سمت است ؛ لذا هر کدام از اعضاء متناسب با اعمالی که از آنها صادره شده ، ظهور خواهند داشت و نحوه ی ظهور آنها گواه بر نحوه ی عمل صاحب آن اعضاء خواهد بود ؛ « تا چون بدان رسند، گوششان و دیدگانشان و پوستشان به آنچه مى کرده اند، بر ضدّشان گواهى دهند. و به پوست [بدنِ ] خود مى گویند: «چرا بر ضدّ ما شهادت دادید؟» مى گویند: «همان خدایى که هر چیزى را به سخن درآورده ما را گویا گردانیده است، و او نخستین بار شما را آفرید و به سوى او برگردانیده مى شوید.» » (فصلت: 20 و 21) . کلّ بدن یک انسان نیز در مسیر تکامل وجودی خویش به سمت بدن برزخی شدن در حرکت و تکاپو است و صورت برزخی آن ، جامع صور برزخی تک تک اعضاء خواهد بود ؛ لکن نه به نحو اتّحاد ترکیبی بلکه به نحو اتّحاد شئون با صاحب شئون ، که توضیح آن در این مقال نمی گنجد. نحوه ی وجود برزخی این اعضاء در عالم برزخ و عالم آخرت همانگونه بر ضدّ کلّ وجود انسان شهادت می دهند که وجدان او در همین عالم دنیا بر ضدّ او قیام و قضاوت می کند. هدف نهایی کلّ بدن انسان نیز در اصل بهشت ابدان یا اعمال است که وصف آن در قرآن کریم فراوان آمده است ؛ لکن اگر انسان مختار ، طبق فرامین دین حقّ که همان نقشه ی مسیر فرستاده شده از سوی خداست رفتار ننماید به غایت حقیقی خود نمی رسد و بدن انسان اگر به غایت وجود خویش نرسد در جهنّم است . حال اگر بدن و روح را باهم لحاظ نماییم با موجودی به نام انسان مواجه خواهیم شد که هدف از آفرینش او هدف نهایی روح و بدن و اعضاء و سلولها خواهد بود. همانگونه که بدن به تنهایی غایتی برای خود دارد که همان بهشت ابدان است ، روح نیز در حدّ وجودی خود غایتی برای خود دارد که در مرتبه ی متوسّط ، بهشت اوصاف ، و در مرتبه ی عالی ، بهشت ذات گفته می شود ؛ که وصف آن دو از حدّ این مقال بیرون است. امّا باز این نهایت راه و غایت الغایات نیست.این مطلب را ، که در خصوص انسان و اجزاء وجودی او بیان شد ، در مورد غیر انسان ، مثل تک تک حیوانات و گیاهان و کوهها و ستارگان و دیگر موجودات نیز می توان لحاظ نمود ؛ یعنی اینها نیز هر کدام اجزائی دارند که غایت و هدف آفرینش اجزاء آنها بازگشت می کند به هدف کلّ آنها. البته واضح است که با علم ناقص بشری تعیین اهداف تک تک موجودات و اهداف تک تک اجزاء آنها کاری است غیر ممکن و بشر در سایه ی تفکرّ و تجربه و گزارشات معصومین (ع) ، تنها به نمونه های اندکی از این اهداف آگاهی دارد. همچنین اگر مجموع این موجودات گوناگون ، یعنی انسانها و حیوانات و گیاهان و جمادات و ... را باهم ملاحظه نماییم ، خواهیم دید که اینها نیز اجزاء پیکر بزرگتری هستند به نام جهان خلقت. لذا در عین اینکه خداوند متعال برای هر موجودی غایت و هدف وجودی خاصّی را مقرر داشته است ، کلّ این نظام واحد مادّی نیز هدف و غایتی برتر را دنبال می کند که تمام غایات و اهداف موجودات مادّی ، فانی در آن و همسو با آن هستند و آن هدف نهایی و غایت الغایات چیزی نیست جز عالم آخرت ؛ یعنی همان گونه که تک تک موجودات به سوی مجرّد شدن پیش می روند ؛ و با مرگ مناسب خود از دار مادّه خارج می شوند ، کلّ عالم مادّه نیز با تمام عظمتش می رود تا با مرگی به نام قیامت کبری تبدیل به عالم آخرت شود. لذا آخرت چیزی نیست جز حقیقت و باطن عالم دنیا ؛ کما اینکه هر چه در آن است حقیقت و باطن موجودات عالم دنیاست.امّا چنین نیست که با پیوستن دنیا و موجودات آن به اصل خودشان غایت و هدف نهایی حاصل شده باشد ؛ بلکه خود عالم آخرت نیز همراه با بهشت و جهنّم و اهل آن دو و فرشتگان ، دائماً در حال گذر از ظاهر به باطن هستند ؛ و هر باطنی غایت و هدف ظاهر خود است و باطن نهایی تمام موجودات ، اسماء الهی است. جهنّم ظهور اسمائی چون شدید العقاب ، شدید العذاب ، المنتقم ، شَدیدُ الْمِحال ، ذوانتقام و امثال این اسماء غضبیه است و بهشت نیز با مراتب گوناگونش ، ظهور اسمائی چون الرحیم ، الغفور ، ذوالفضل و الرحمة و امثال این اسماء می باشد. لذا غایت همه ی موجودات بازگشت به اسماء حقّ تعالی و لقاء الله است و اسماء حق تعالی وجه خدا هستند ؛ چرا که وجه هر چیزی جنبه ی ظهور اوست و ظهور کنه ذات خدا با اسماء اوست. لذا غایت الغایات همه ی موجودات عالم ، لقاء الله در چهره ی اسماء الله و فنا در وجه الله و بقاء بالله است ؛ بر همین اساس خداوند متعال در مورد کلّ نظام آفرینش فرمود: « کُلُّ شَی ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُون ــــ همه چیز هلاک شونده است جز وجه او ؛ فرمان فقط از آنِ اوست و تنها به سوى او بازگردانیده مى شوید.» (قصص:88). یعنی همه ی موجودات با مرگی لایق خود به اصل اسمائی خود بازمی گردند و باقی به بقاء اسماء الله می گرددند و در این میان ، انسان کامل که عین وجه الله است غایت جمیع موجودات می باشد و خود به خاطر کمال مطلق ظلّی بودن ، منزّه از هر غایتی است. لذا در حدیث قدسی فرمود: «لولاک لما خلقت الأفلاک . ـــــ اگر تو در نظر نبودى افلاک را نمى آفریدم » (ترجمه المیزان ، ج 10 ،227 ) ذکر نمونه ای از آیات فراوان که غایت همه ی موجودات را بازگشت به خدا و لقاء او بیان می کنند. البقرة ـ28 : کَیفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یمیتُکُمْ ثُمَّ یحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ چگونه خدا را منکرید؟ با آنکه مردگانى بودید و شما را زنده کرد باز شما را مى میراند [و] باز زنده مى کند [و] آن گاه به سوى او بازگردانده مى شوید.البقرة ـ 46 : الَّذینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَیهِ راجِعُونَ همان کسانى که مى دانند با پروردگار خود دیدار خواهند کرد و به سوى او باز خواهند گشت.البقرة ـ 156 : الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ همان کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد، مى گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوى او باز مى گردیم.»البقرة ـ 210 : هَلْ ینْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ یأْتِیهُمُ اللَّهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِی الْأَمْرُ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ مگر انتظار آنان غیر از این است که خدا و فرشتگان، در [زیر] سایبانهایى از ابر سپید به سوى آنان بیایند و امر یکسره شود؟ و امور تنها به سوى خدا بازگردانده مى شوند.البقرة ـ 281 : وَ اتَّقُوا یوْماً تُرْجَعُونَ فیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ و بترسید از روزى که در آن، به سوى خدا بازگردانده مى شوید، سپس به هر کسى آنچه به دست آورده، تمام داده شود و آنان مورد ستم قرار نمى گیرند.آل عمران ـ 83 : أَ فَغَیرَ دینِ اللَّهِ یبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیهِ یرْجَعُون آیا جز دین خدا را مى جویند؟ با آنکه هر که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است، و به سوى او بازگردانیده مى شوندآل عمران ـ 109 : وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ و آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آنِ خداست، و امور تنها به سوى خدا بازگردانده مى شوند. الأنعام ـ 36: إِنَّما یسْتَجیبُ الَّذینَ یسْمَعُونَ وَ الْمَوْتى یبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیهِ یرْجَعُونَ تنها کسانى [دعوت تو را] اجابت مى کنند که گوش شنوا دارند، و [امّا] مردگان را خداوند بر خواهد انگیخت سپس به سوى او بازگردانیده مى شوندیونس ـ 4 : إِلَیهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ لِیجْزِی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمیمٍ وَ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یکْفُرُونَ بازگشت همه ی شما به سوى اوست. وعده ی خدا حق است هموست که آفرینش را آغاز مى کند سپس آن را باز مى گرداند تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند به عدالت پاداش دهد، و کسانى که کفر ورزیده اند به سبب کفرشان شربتى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.یونس ـ 56 : هُوَ یحْیی وَ یمیتُ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ اوست که زنده مى کند و مى میراند و به سوى او بازگردانیده مى شوید.هود ـ123 : وَ لِلَّهِ غَیبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیهِ یرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ و غیب آسمانها و زمین از آنِ خداست، و تمام امور تنها به سوی او بازگردانده مى شود پس او را پرستش کن و بر او توکّل نماى، و پروردگار تو از آنچه انجام مى دهید غافل نیست. المؤمنون ـ 115: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَینا لا تُرْجَعُونَ آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى شوید؟العنکبوت ـ 57 : کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَینا تُرْجَعُونَ هر نفسى چشنده مرگ است، آن گاه به سوى ما بازگردانیده خواهید شدالروم ـ 11 : اللَّهُ یبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ خداست که آفرینش را آغاز و سپس آن را بر می گرداند ، آنگاه به سوى او بازگردانیده مى شوید.السجدة ـ 11 : قُلْ یتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ بگو: «فرشته مرگى که بر شما گمارده شده، شما را به تمامی مى ستاند، آن گاه به سوى پروردگارتان بازگردانیده مى شوید.»یس ـ 22: وَ ما لِی لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ آخر چرا کسى را نپرستم که مرا آفریده است و [همه ] شما به سوى او بازگشت مى یابید؟یس ـ83 : فَسُبْحانَ الَّذی بِیدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَی ءٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ پس [شکوهمند و] پاک است آن کسى که ملکوت هر چیزى در دست اوست، و به سوى او بازگردانیده مى شوید.فصلت ـ 21 : وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَینا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَی ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ و به پوست [بدنِ ] خود مى گویند: «چرا بر ضدّ ما شهادت دادید؟» مى گویند: «همان خدایى که هر چیزى را به نطق درآورده ما را گویا گردانیده است، و او نخستین بار شما را آفرید و به سوى او برگردانیده مى شوید.»العلق ـ 8 : إِنَّ إِلى رَبِّکَ الرُّجْعى در حقیقت، بازگشت به سوى پروردگار توست . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image