تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

چرا اقلیت‌های مذهبی که اجداد آنها به گمراهی کشیده شده‌اند و آنها هم به این راه ادامه می دهند؟


خداوند انسان‌ها را برای بندگی و شناخت پروردگار و سرسپردن به آستان حضرت حق خلق کرده تا در آن دنیا در مهمانخانه خود از آنان پذیرایی کند. دنیا مرحله کسب آمادگی و تهیه جواز ورود به میهمانخانه خدا است.جواز ورود به میهمانخانه، ایمان آوردن به یگانگی خداوند، اعتقاد به آخرت و باور نبوت و وجود هدایتگرانی که از جانب خداوند برای راهبری انسان‌ها مبعوث شده‌اند و انجام اعمال نیک و شایسته است.کسی که به خدا و معاد ایمان داشته و پیرو تعالیم پیامبران شده باشد و اعمال نیک و شایسته دارد، طهارت و جواز ورود به میهمانخانه آخرت را کسب کرده است.پیامبران خداوند نیز همگی برای هدایت انسان‌ها به بندگی خدا و از جانب همان خدا مبعوث شده‌اند، پس دعوت همه آنان به عبودیت خداوند و انکار شرک و پرستش هر خدای دیگری است. البته پیامبران مراتب دارند، بعضی از آنان صاحب شریعت می‌باشند، بعضی دیگر که اکثریت می‌باشند، پیامبران تبلیغی می‌باشند. شرایع هم با هم منافات ندارند، بلکه سلسله مراتب دارند، شریعت‌های بعد، از شریعت‌های قبل کامل‌ترند. وقتی شریعت کامل‌تر آمد، بسنده کردن به شریعت قبلی و نپذیرفتن شریعت کامل‌تر، یعنی قبول کردن بعضی از پیامبران و انکار بعضی دیگر، که به معنای انکار همه پیامبران می‌باشد، زیرا پیامبران همه تصدیق کننده و تأیید کننده یکدیگرند و پیامبران قبلی نسبت به پیامبران بعد بشارت داده‌اند. پس وقتی حضرت عیسی(ع) تشریف آوردند، هم دین حضرت موسی(ع) ایشان را تصدیق و تأیید کردند، نیز آن را به اقتضای زمان کامل‌تر کردند، چنان که نسبت به پیامبر اسلام(ص) بشارت دادند. پیرو واقعی حضرت عیسی(ع) کسی است که هم حضرت موسی(ع) و کتاب او یعنی تورات و تعالیم و شرایع او را قبول دارد و هم منتظر آمدن حضرت محمد(ص) است. اگر بعثت پیامبر اسلام را درک کند، با توجه به نشانه‌هایی که حضرت عیسی(ع) داده، پیامبر اسلام را تصدیق خواهد کرد.بنابر این نمی‌توان مدّعی پیروی از حضرت عیسی(ع) شد و حضرت موسی(ع) را قبول نکرد، همچنان که امروز همه پیروان حضرت عیسی(ع) حضرت موسی و کتاب تورات را قبول دارند. همین گونه نمی‌توان مدعی پیروی از حضرت عیسی(ع) بود، ولی نبوت پیامبر اسلام را تصدیق نکرد.آنان که مدعی پیروی از حضرت عیسی(ع) هستند، ولی پیامبر اسلام را تصدیق نمی‌کنند، با این که نشانه‌های وعده داده شده توسط حضرت عیسی(ع) را در ایشان می‌بینند، در حقیقت منکر حضرت عیسی(ع) و منکر صداقت او در بشارت‌هایی که داده، می‌باشند و مسیحی واقعی نیستند.البته مسیحیان امروز چون با تورات و انجیل تحریف شده روبرو هستند، بسیاری از بشارت‌ها و علائم مربوط به پیامبر اسلام را در تورات و انجیل تحریف شده نمی‌یابند، یا به معناهای دیگر برایشان معرفی شده‌اند، از این رو شناخت پیامبر اسلام از این راه برای آنان مشکل است. گناه این وضع به گردن عالمانی است که آگاهانه تورات و انجیل را تحریف کرده،‌ بشارت‌ها و علائم را کتمان نموده و یا به غلط تفسیر کرد‌ه‌اند.دلیل دیگر به پاسخگو بودن پیروان ادیان دیگر و مؤاخذه و حسابرسی کردار و آیین و اعتقاد آنان، حکم عقل و فطرت آنها است. خداوند که انسان را آفرید، برای هدایت یافتن او دو پیامبر فرستاد: یکی پیامبر درون و دیگری پیامبر بیرون، که این دو مؤید یکدیگرند. پیامبر درون همان عقل و فطرت حق طلب، حق شناس وحقجوی انسان‌ها است که آنان را به صراط مستقیم راهنمایی می‌کند. همه انسان‌ها ذاتاً و فطرتاً هم حق طلبند و هم ابزار شناخت حق را دارند که عقل و فطرتشان می‌باشد. پیروان ادیان تحریف شده متأسفانه ابتدا به نادیده گرفتن عقل و فطرت خود اقدام می‌کنند، آن گاه پیرو پدران خویش شده و دین‌های تحریف شده و معارف و احکام غیر عقلایی را می‌پذیرند، در حالی که خداوند ابتدا از آنان خواسته که پیرو عقل و فطرت خود باشند. مشرکان در مقابل دعوت پیامبران می‌گفتند که ما بر دین پدران خود هستیم و چون آنان چنین کردند، ما نیز از آنها پیروی می‌کنیم.اما در مقابل آن، منطق قرآن چنین بود: "اَولو کان آبائهم لا یعقلون شیئاً ولا یهتدون؛ اگر پدران تعقل نمی‌کردند و گمراه بودند. (آیا آنان باز از پدران باید تقلید کنند؟!)".ما مسلمانان چون پیرو دین حق و منطق قرآن هستیم و دست تحریف به ساحت قرآن نرسیده، جرأت یافته‌ایم اعلام کنیم در اصول دین و اعتقادات نه تنها مقلّد پدرانمان نیستیم، بلکه حتی مقلّد عالمان دین نمی‌باشیم و فقط سخن منطقی و عقلی را می‌پذیریم. قرآن و روایات و عالمان دین هم ما را از تقلید در اعتقادات نهی کرده، به پیروی آگاهانه و پی‌جویانه دعوت می‌کنند. اولین مسئله توضیح المسائل این است: "تقلید در اصول دین جایز نیست" منظور از اصول دین،‌اعتقادات است، یعنی اعتقاد به یگانگی خداوند، باور به عدالت و حکمت او، اعتقاد به هدایتگری خداوند و این که پیامبران را فرستاده است. نیز اعتقاد به نبوت پیامبران و آخرین آنها و امامت امامان که در طول تاریخ (از آدم تا خاتم و از علی بن ابی طالب تا امام عصر) همگی برای هدایتگری آمده‌اند. همچنین اعتقاد به وجود قیامت و پاداش و کیفر و بهشت و دوزخ و در این موارد نباید به جهت آن که پدرم این گونه می‌گوید یا رهبرم این گونه معتقد است، آنها را پذیرفت،‌بلکه به جهت آن که عقل این گونه می‌گوید باید پذیرفت.اشکال عمده پیروان ادیان دیگر (که آنان مستحق کیفر گردانده) این است که مقلّد بدون دلیل شد‌ه‌اند و اعتقاداتی را پذیرفته‌اند که عقل بر باطل بودن آنها گواهی می‌دهد،‌ مثلاً مسیحیان معتقد به تثلیث شده و می‌گویند خدای یگانه در عین یگانگی سه‌گانه است: پدر، پسر و روح القدس! این سه‌گانه "در عین حال یگانه" است و حال آن که سه‌گانه بودنِ یگانه یا یگانه بودن سه‌گانه به هیچ وجه عقلی نیست، از این رو گفته‌اند تثلیث را باید تعبّداً و با دل پذیرفت، نه با استدلال و عقل و برهان.به عنوان یک انسان موظفیم ادیان را با موازین عقلی بسنجیم و هر کدام مطابق موازین عقلی بود، بپذیریم و چنین ایمانی ارزشمند و پسندیده است. پس دلیل معذب بودن و کیفر شدن اهل ادیان دیگر این است که مقلّدند و پیرو پدران و عالمان خویش هستند، بدون این که پیروی مطابق موازین عقل باشد.البته همه پیروان ادیان دیگر کیفر نمی‌شوند، زیرا بسیاری از آنان مستضعف و ناتوان فکری هستند و توان شناخت بطلان دین خود و حقانیت اسلام را ندارند یا جاهل قاصرند و اصلاً خبر ندارند دین دیگری وجود دارد و یا جاهل مقصرند که کیفر تقصیر و کوتاهی خود را می‌بینند. تعداد کمی توان و امکان شناخت دین حق را دارند و یا از وجود دین حق آگاهند اما به پیروی از هوا و هوس خود،‌ انکار آن را پیشه کرده‌اند. پیروان ادیان دیگر اگر به احکام دین خود عمل کنند و تعصب نداشته باشند،‌ امید است مورد عفو خداوند قرار گرفته، از کیفر ابدی جهنم نجات یافته و وارد بهشت شوند، ولی آنان که فهمشان رشد یافته و توان شناخت دین حق را یافته‌اند اما آن را انکار می‌کنند، معذور نبوده و کیفر خواهند دید.اما قسمت آخر سؤال؛ واگذار کردن دین اجدادی و پذیرفتن دین دیگر، با گردن نهادن به منطق و استدلال کار سختی است،‌ زیرا انسان‌ها معمولاً برای پدران، گذشتگان و عالمان خود احترام و قداست قائل می‌باشد و نمی‌توانند به راحتی بپذیرند گذشتگان و عالمان دوره‌های مختلف، بر گمراهی و باطل بوده‌اند، به همین جهت قرآن تقلید پدران و اجداد و عالمان گذشته و حال را بدون وجود منطق و استدلال محکوم می‌کند؛ این محکومیت را بسیار تکرار می‌نماید و تذکر می‌دهد.بسیاری از عوام توان خارج شدن از تقلید را ندارند، از این رو گناه آنان ـ‌ در عین گناهکار بودن خودشان ـ‌ به گردن بزرگان و عالمانشان است. خیلی مشکل است یک مرد یا زن عادی مسیحی بتواند حقانیت اسلام را از ورای این همه تبلیغات جهانی مسیحیت یا تبلیغات که بر ضد اسلام است، کشف کند و ایمان آورد. چه بسا هرگاه می‌خواهد جرقه‌ای در ذهنش بزند، تقلید از پدران و گذشتگان و عالم گرایی‌ها و... او را به پیروی از دین تحریفی سوق دهد، اما عالمان و بزرگان دین مسیحیت می‌توانند به آسانی دلایل باطل و تحریفی بودن دین‌شان و دلایل حقانیت دین اسلام را به دست آورند. اگر آنها یا بعضی ایمان بیاورند، شمار بسیاری از عوام در پی آنها ایمان می‌آورند،‌ پس گناه اصلی و واقعی به گردن آنهاست و کیفر آنها بسیار شدید است، اما عوام گرچه گناهکارند، ولی گناه آنان قابل چشم‌پوشی است و با کیفری اندک پاک می‌گردد.در پایان اضافه می‌کنیم که مسلمان بودن برای ما مصونیت در مقابل دادگاه عدل الهی و آزمون و امتحان‌ها را قرار نمی‌دهد، بلکه ما نیز موظف هستیم اوّلاً دین و اعتقاد خود را نه به صورت تقلیدی، بلکه به صورت تحقیقی بپذیریم، ثانیاً رفتارهای ما مورد محاسبه واقع خواهد شد و تنها اعمال نیک و ارزشمند و شایسته پذیرفته خواهد شد. به هیچ کس وعده خاص و مصونیت داده نشده است. .

پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/23



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image