تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
چـرا تشیّـع در جستجوی چیستی و چرایی تشیع ابتدا نکاتی مقدماتی تقدیم میگردد و آنگاه به بررسی ماهیت تشیع، خاستگاه آن، پارهای از مستندات دینی و امتیازات آن در برابر دیگر فرقهها خواهیم پرداخت: یک) ملاک مسلمانی:شاخص و ملاک اصلی مسلمانبودن و شرط رستگاری امت ختمیه از نظر قرآن مجید عبارت است از ایمان به خدا و رسول و هر آنچه بر پیامبر نازل شده است، همراه با پیروی بیقید و شرط از فرامین و دستورات خدا و پیامبر. این مسئله به گونههای مختلف در قرآن مجید مورد تأکید قرار گرفته است. پارهای از آیات قرآن در این باره عبارت است از:1ـ لزوم پیروی از خدا و پیامبر: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ؛ ای مؤمنان خدا و پیامبر را فرمان برید»؛ «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ؛ آنچه را که پیامبر به شما عرضه کرد برگیرید و آنچه را نهی کرد فرو گذارید.»2ـ مرجعیت نهایی خدا و پیامبر: « ... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ ؛ پس اگر در چیزی اختلاف کردید آن را به خدا و پیامبر عرضه کنید».3ـ اطاعت از پیامبر مساوی با اطاعت از خداست: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ؛ هر کس پیامبر را اطاعت کند همانا خدا را فرمان برده است.»4ـ بنیاد وحیانی سخن پیامبر: «وَمَایَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَى؛ و او (پیامبر) از خود سخن نمیگوید، آنچه میگوید همه وحی است که به او فرو فرستاده شده است.» اطلاق آیات یاد شده و همسنگ بودن اطاعت خدا و پیامبر، به علاوه خاتمیت آیین آن حضرت، هر یک به تنهایی دلالت بر جاودانگی و همیشگیبودن لزوم اطاعت از پیامبر دارد. بنابراین همانگونه که مسلمانان در زمان حیات پیامبر(ص) موظف به پیروی از فرامین ایشان بودهاند، پس از رحلت آن حضرت نیز باید مسیر خود را دقیقاً بر اساس آنچه ایشان ترسیم نموده و به آن راهنمایی و سفارش فرموده تنظیم کنند.دو) افتراق امت؛ امت اسلامی پس از پیامبر(ص) به علل مختلفی به گروهها و فرقههای مختلفی تقسیم شدند؛ نخستین وعمدهترین آنها تقسیم به دو گروه شیعه و سنی است. تشیع یا «مکتب اهل بیت» به دلیل توصیههای مکرر پیامبر اسلام(ص) پس از رحلت آن حضرت در کنار قرآن و سنت پیامبر بر افضلیت، اعلمیت و عصمت اهل بیت و لزوم تبعیت از آنان تأکید میورزد. از نظر شیعه، امامت امت پس از پیامبر بر عهده امامان معصوم(ع) است که همگی از اهلبیت پیامبرند و به وسیله نص به امت اسلامی معرفی شدهاند، اولین آنان حضرت علی(ع) و آخرین آنها حضرت مهدی(عج) است که به اعتقاد همة مسلمانان منجی نهایی بشریت و عدالت گسترجهانی است. در مقابل تسنن و به تعبیر دیگر «مکتب خلفا» هرگونه وابستگی امامت به نص و نیز شرط بودن عصمت درآن را انکار نموده و امامت را امری زمینی و نامشروط به عصمت میداند. در نظر این گروه، پس از پیامبر کسی دارای مقام عصمت و علم لدنی نیست. در عین حال آنان سنت و سیرة خلفای راشدین و عمل اصحاب را همسنگ سیره معصومین میانگارند و پس از قرآن و پیامبر بر سنت خلفا تأکید میورزند. بنابراین مرجع و حجت وضعی شرعی نزد شیعه عبارت است از: «قرآن + سیره پیامبر + سیره اهل بیت(ع)» و نزد اهل سنت عبارت است از: «قرآن + سیره پیامبر + سیره خلفای راشدین و عمل اصحاب» بنابراین تفاوت این دو گروه منحصراً در رهبری سیاسی پس از پیامبر نیست، بلکه حجت و مرجع معتبر دینی نیز یکی از وجوه اساسی تمایز آن دو است.سه) عدم تکثر حقانیت: چنانکه گذشت حقانیت همه ادیان در عرض یکدیگر مردود است، اما حقانیت فرقههای مختلف در درون دین حق چطور؟ آنچه به حکم خرد و نصوص دینی میتوان گفت این است که مذاهب فرقههای گوناگون اسلامی در اصول مشترکشان همه بر حقند، اما در وجوه اختلافی نمیتوان همه را حق انگاشت؛ چرا که چنین چیزی به تناقض و یا نسبیت حقیقت میانجامد. در مَثَل استناد امامت به نص و شرط بودن عصمت در آن یا درست است و یا نادرست؛ اگر درست است حق با طرفداران این انگاره است و در غیر این صورت مخالفان آن بر حقند. در روایات متعددی که فرق مختلف اسلامی از پیامبر اعظم(ص) نقل کردهاند نیز خبر داده شده است که امت به بیش از هفتاد فرقه تقسیم خواهد شد و در این میان تنها یک فرقه اهل نجات و رستگاری است. چهار) سنجههای حقانیت: برای شناخت حقیقت و صراط مستقیم هدایت در میان فرقههای مختلف سنجههای خردپذیری وجود دارد؛ و هر کسی موظف است با دقت و اخلاص و پیراسته از هرگونه تعصب و لجاجت در پی تحری حقیقت برآید و بر اساس ادله روشن در برابر آن تسلیم و انقیاد ورزد. عمدهترین سنجههای حقانیت عبارتند از: 1ـ اصالت و قوت استنادپذیری به منابع اولیه دینی. 2ـ صیانتپذیری حداکثری: یعنی دارا بودن عوامل و سازوکارهایی که بیشترین توانایی را در جهت حفظ خلوص و سلامت دینی و بازداری از انحراف، به ویژه در خطوط اساسی دین فراهم آورد. از جمله این عوامل عبارت است از پیشوایان و راهنمایانی که در علم و عمل تجسم اعلای دین و جلوه حقایق آن باشند.3ـ عدم ابتلا به تناقض و تعارض درونی.4ـ عقلانیت، اعتدال، جامعنگری و دوری از تعصبها و افراط و تفریطهای دینسوز و خردستیز.5ـ استقبال از پرسشهای بشر از دین و توان پاسخگویی هر چه بهتر و بیشتر به مسائل پیچیده و غامض دینی و مذهبی.پنج) اصل راهبردی پیامبر(ص)پیامبر اعظم(ص) همواره در طول حیات شریف خود نسبت به آینده امت و چگونگی استمرار حیات دینی آن اهتمام ورزیده و به گونههای مختلف درباره آن سخن گفته است. راهبرد اساسی تعیین شده توسط آن حضرت که به صراحت و تکرار از آن سخن گفته و همه فرق اسلامی در معتبرترین کتب روایی خود آن را نقل کردهاند «راهبرد پیروی از ثقلین» یعنی قرآن و اهل بیت است. تأکیدات آن حضرت و نحوه سخن گفتن در اینباره به گونهای است که کمترین تردیدی بر کسی باقی نمیگذارد. با توجه به نقل گسترده این حدیث در منابع اهل سنت اکنون به ذکر آن از همان منابع بسنده میکنیم. در صحیح مسلم آمده است که پیامبر فرمود: «ای مردم! همانا من بشری هستم که نزدیک است پیک الهی مرا رسد و من دعوت حق را اجابت کنم پس در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم: اول آنها کتاب خدا که در آن هدایت و نور است پس به آن چنگ زنید و تمسک جویید ... و دیگری اهل بیتم». در مسند احمد حنبل آمده است: «همانا من در میان شما دو جانشین قرار میدهم که یکی عظیمتر از دیگری است: کتاب خدا، ریسمان کشیده شده مابین آسمان و زمین و عترت خود یعنی اهل بیتم. این دو از یکدیگر جداییناپذیرند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». در صحیح ترمذی از پیامبر نقل شده است: «ای مردم! در میان شما چیزی میگذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو عبارتند از: کتاب خدا و عترتم». از این سخن پیامبر(ص) چنین نتیجه میگیریم:شش) کیستی اهل بیت پیامبر(ص) در مواقع مختلف «اهل بیت(ع) و امامان ایشان را معرفی کردهاند. عمر بن خطاب از پیامبر(ص) پرسید آیا باید به همه اهل بیت تمسک کنیم؟ پیامبر(ص) فرمود: «خیر بلکه به اوصیای اهل بیتم: اول آنها برادر و وزیر و وارث و خلیفهام در میان امت و آن کسی که ولیّ هر مؤمنی است؛ (امام علی(ع)) پس از او فرزندم حسن، و بعد از او فرزندم حسین است، آنگاه نه نفر از فرزندان حسین، یکی پس از دیگری...» در بسیاری از مجامع روایی اهل سنت روایاتی مشاهده میشود که پیامبر(ص) بر جانشینی دوازده خلیفه تصریح نموده است که جز بر امامان دوازدهگانه اهل بیت(ع) قابل انطباق نمیباشد. پارهای از این روایات عبارتند از:1. «کار مردم پیوسته میگذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند». 2. «شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی (12) است». 3. «تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته برپاست». 4. «همواره کار این امت پابرجاست تا دوازده خلیفه و جانشین بر آنان بگذرند که همگی از قریشند». 5. بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقبای بنیاسرائیل». 6. امام علی(ع) در توضیح انحصار امامت در قریش میفرماید: امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست...». 7. «الائمة بعدی اثنی عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم» نظیر این روایات را ـ که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه(ع) وارد شده است ـ میتوان در سایر منابع مطالعه کرد. 8. در روایات سفیان بن عینیه به نقل ینابیع المودة از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما، دوازده خلیفه حکم رانند که همة آنان از بنیهاشمند». 9. امام الحرمین جوینی از ابن عباس از پیامبر(ص) نقل میکند که فرمود: «من سرور پیامبرانم و علی سرور اوصیا. اوصیای بعد از من دوازده نفرند، اولشان علی است و آخرشان مهدی». 10. ابن عباس از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمود: «جانشینان و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است». پرسیده شد: برادرتان کیست؟ فرمود: علیابن ابیطالب. پرسیده شد: فرزندتان کیست؟ فرمود: مهدی، همان کسی که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است...» حال باید دید این دوازده نفر چه کسانی هستند؟ اهل سنت توجیه های متعددی کرده اند که هیچ کدام محکم ومستند نیست چرا که خلفای راشدین 4 نفر بودند و خلفای بنی امیه بیش از دوازده نفر بودند ودربین آنها فاسف وجود داشته وخلفای بنی عباس نیز بیش از دوازده نفربودند ودر بین آنها نیز فاسق وجود داشته است. در اینجا یکی از دانشمندان اهل سنت پیرامون دوازده خلیفه ای که پیامبر از آنان یاد کرده است سخنی شنیدنی دارد که عصاره ی آن چنین است. روایاتی که حاکی از ان است که جانشینان پیامبر پس از او دوازده نفرند از طرق وتوسط راویان فراوانی وارد شده است. گذشت زمان و آشنایی انسان با جهان روشن ساخته است که مقصود پیامبر از این دوازده خلیفه همان امامان دوازده گانه از اهل بیت اوست. زیرا نمی توان این احادیث را بر خلفای راشدین تطبیق کرد چون تعداد آنان از دوازده تا کمتر است. همچنین نمیتوان آنها را به پادشاهان اموی منطبق نمود زیرا تعداد آنان از دوازده تا بیشتر بوده و همگی جز عمربن عبدالعزیز عناصری ظالم و ستمگر بوده اند. گذشته از این در برخی از روایات،پیامبرفرموده است:این دوازده نفر از دودمان هاشمنددر حالیکه خلفای بنی امیه از تیره امیه بوده اند. در برخی از روایات آمده است که پیامبر اسلام وقتی خواست بگوید: جانشینان من همگی از بنی هاشمنداز صدای خودکاست زیرا گروهی از حضار خلافت بنی هاشم را دوست نداشتند. همچنین نمی توان این دوازده خلیفه را به خلفای بنی عباسی تفسیر کرد زیرا تعداد آنان از دوازده نفر بیشتر بوده و آنان پیوسته با نزدیکان پیامبر در جنگ و ستیز بودند و فرمان خدا را در باره ی نزدیکان او رعایت نمی کردند. بنابراین راهی جز این نیست که بگوییم مقصود پیامبردر روایات مزبوردوازده خلیفه از عترت و اهل بیت اوست که همگی داناترین مردم عصر خود و پارساترین و بافضیلت ترین آنها بوده اند و دانشهای خود را جز از طریق پدران خود، که سینه به سینه به پیامبرمی رسید، نگرفته بودند. (ینابیع الموده شیخ سلیمان قندوزی چاپ استانبول سال 1301 و ص 446) از این گذشته روایاتی در منابع اهل سنت داریم که اشاره به اسامی امامان شده است. 1. شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد جوینی شافعی از ابن عباس نقل می کند که پیامبراکرم فرمود: خلفا و اوصیای من و حجتهای خدا بر خلق بعد از من دوازده نفرند. اول آنان برادر من و آخرشان پسرمن است.گفته شد: یا رسول الله برادر شما کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب. گفته شد: فرزند شما کیست؟ فرمود: مهدی و او همان است که زمین را پر از عدل و داد می کند همان گونه که از ظلم و جور پرشده باشد. (میزان العتدال ج 1 ص 441، لسان المیزان ج2 ص 198.)2 .حافظ موفق بن احمد حنفی خوارزمی از سلیم بن قیس از سلمان فارسی نقل میکند که می گوید: داخل منزل رسول خدا شدم. دیدم حسین روی زانوی آن حضرت است وی چشمهای حسین را می بوسید ودهانش را می بویید و می فرمود: تو بزرگ و بزرگ زاده ای و پدر بزرگانی. تو امام و پسر امامی پدر امامانی. تو حجت و پدر نه نفر حجت که همه از صلب تو هستند و نهمین تن از آنان قائم آنان است. (الاستیعاب قسم سوم ص 1098.)3 .شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد جوینی شافعی(التاریخ الکبیر ج 2 ص 382) از طریق مجاهد ابن عباس نقل میکند(تاریخ دمشق رقم 1140،1141و1142): فردی یهودی به نام نعثل به محضر رسول خدا آمد و گفت: «یامحمد!از تو از چیزهایی می پرسم که مدتی است در ذهن من خلجان می کند. اگر جواب قانع کننده ای دادی به دست تو مسلمان خواهم شد. حضرت فرمود: بپرس ای ابا عماره سوال کرد: وصی تو کیست؟ چون هیچ پیامبری نیست مگر آنکه وصیی دارد و پیامبر ما موسی بن عمران به یوشع بن نون وصیت کرد.» پیامبر فرمود: آری وصی من و خلیفه بعد از من علی بن ابی طالب است و بعد از او نوه من به ترتیب حسن و حسین و نه نفر امام نیکوکار از صلب حسین خواهند بود. نعثل گفت: یامحمد! آن نه نفر را نام ببر. حضرت فرمود: چون حسین از دنیا رفت. فرزندش علی بن حسین امام است و چون علی از دنیا رود، پسرش محمد امام خواهد بود و چون محمد باقر از دنیا رود پسرش جعفرصادق امام خواهد بود و چون جعفر از دنیا رود پسرش موسی امام خواهد بود و چون موسی وفات کند، پسرش علی امام خواهد بود و چون علی رحلت نماید پسرش محمد به جای او امام خواهد بود و چون محمد به لقاء الله نایل شد پسرش علی و بعد از او پسرش حسن و بعد از او حجه بن الحسن امام خواهد بود. اینان دوازده نفر امام به عدد نقبای بنی اسرائیل.» (کفایه الطالب ص 386)4 .ابراهیم بن محمد جوینی شافعی و علی بن شهاب همدانی از عبدالله بن عباس نقل می کند که پیامبر اکرم فرمودند: «من سرور پیامبرانم و علی بن ابی طالب سرورو اوصیاست و اوصیای من بعد از من دوازده نفرند که اول آنان علی بن ابی طالب وآخرشان مهدی قائم است.» (المناقب ح 155) 5. احمد بن حنبل هیثمی طبرانی سیوطی ابن ابی عاصم و متقی هندی از طریق زیدبن ثابت نقل میکنند که پیامبر اکرم فرمود: من در میان شما دو خلیفه می گذارم یکی قرآن و دیگری عترت و اهل بیتم. و هرگز این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا اینکه در حوض من بر من وارد شوند.(جمع الجوامع ج 2 ص 165 و166)6 .حاکم حسکانی(کنزالعمال ج 5 ص 717 ،726 ح 14241و14243.) در ذیل تفسیر آیه «وجعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا» میگوید: «ابن عباس می گوید: خداوند برای بنی اسرائیل بعد از مرگ هارون و موسی از فرزندان هارون هفت نفر به عنوان امام قرار داد. همچنین از فرزندان حضرت علی هفت نفر امام قرارداد. سپس از فرزندان هارون پنج نفر دیگر را انتخاب نمود تا عدد آنها به دوازد نقیب برسد همان طوری که بعد از هفت نفر از فرزندان حضرت علی پنج نفر دیگر را انتخاب نمود و آنها را تمام کننده دوازده نفر قرارداد.» (حموینی فرائد السمطین ج 1 ص 312 ح 350)7 .حافظ ابونعیم اصفهانی.(ابن مغازل شافعی مناقب علی بن ابی طالب ص 20 ح 27.) از طریق ابن عباس نقل می کند که پیامبر اکرم فرمود: کسی که دوست دارد همانند من زندگی کند و همانند من بمیرد و در جنات عدن که پروردگارم درختان آنها را نشانده است ساکن شود و بعد از من علی را دوست بدارد و همچنین ولی او را به دوستی برگزیند و به امامانی که بعد از من اند اقتدا کند که آنها عترت من هستند.(خوارزمی مناقب ص128 ح 221 فاضل هندی کنزالعمال ج11ص332ح31662.) دهها حدیث دیگر نیز در این زمینه وجود دارد که همه آنها فرمایش حضرت پیامبر اکرم را به امامان دوازده گانه تفسیر میکند.(سلیم بن قیس کتاب سلیم (اسرار ال محمد.) در همه احادیث پیامبراکرم خود مفسر و بیان کننده مفهوم و معنای حدیث خویش است و تک تک افراد سلسله جانشینان خود را مشخص و معرفی کرده است. بنابرین هرگز نمی توان گفت: آن حضرت به گفتن دوازده نفر بسنده کرد و تشخیص و تعیین آنها را به امت واگذار فرمود زیرا ملت هرگز قادر نبود با سلیقه های مختلف و جهت گیریهای قومی و قبیله ای و گرایشهای متنوع به مصداق واقعی حدیث پیامبر دست یابد. اگر این هم به عهده ملت بود افرادی را به عنوان خلیفه برمیگزیدند که از آنها به جز ننگ و عار عاید اسلام نمی باشد چه رسد بگوییم اسلام تا روز قیامت به سبب آنان عزت می یابد. تصریح عالمان: تعدادی از علمای اهل سنت نیز بدون اینکه احادیث پیامبر اکرم را نادیده بگیرند و بگویند به عهده ملت است که جانشینان وی را مشخص و معین کنند به امامت و وصایت دوازده امام اعتراف کرده اند.1. حافظ قندوزی از شیخ کبیر صلاح الدین صفدری در شرح الدائره نقل میکند که گفته است: «ان المهدی الموعود هو الامام الثانی عشر من الائمه اولهم سیدنا علی و آخرهم المهدی رضی الله عنهم ونفعنا بهم.» (جزری دمشقی شافعی امن المطالب فی مناقب علی بن ابی طلب ص49)2. مورخ مشهود دمشقی شمس الدین محمد بن طولون حنفی در کتاب خود الائمه الاثنا عشر بعد از اینکه یازده تن از ائمه را نام می برد درباره دوازدهمین آنها می گوید: «وثانی عشر هم بنه محمد بن الحسن و هو ابوالقاسم محمد بن الحسن بن علی الهادی ....» وی همچنین در حاشیه کتاب المهدی الی ماورد فی المهدی اسامی دوازده امام را به نظم درآورده است. (خوارزمی مناقب ص199ح240 ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج 2 ص206،خ35 )3. شیخ محمد بن احمد السفارینی الاثری الحنبلی در ضمن بیان نسب امام زمان می گوید. «هو ابوالقاسم محمد بن الحسن العسکری بن الهادی بن محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضوان الله علیهم و محمد بن الحسن العسکری هذا ثانی عشر الائمه الاثنی عشر.» (برقعی کسرالصنم ترجمه بلوچی ص 247 عرض اخبار اصول ص 623 ،627.)4. شیخ عبدالله بن محمد المطیری الشافعی امامان را یکی پس از دیگری می شمارد تا به امام زمان میرسد و میگوید: «اسمه محمد القائم المهدی و قد ورد النص علیه فی الحادیث من جده رسول الله ومن جد علی بن ابی طالب کرم الله وجهه و هو صاحب السیف المنتظر و له غیبتان.» (برای اطلاع بیشتر مراجعه شود: ابی زینب نعمانی الغیبه ص 106 خزاز قمی کفایه الاثر ص 293 و294 شیخ طوسی الغیبه ص 154 محسن امین اعیان الشیعه ص 24 و57 صافی منتخب الاثر ص 32.)5. شیخ حسین بن محمدبن الحسن دیار بکری مالکی و شیخ عبدالله بن محمد بن عامر الشبراوی شافعی تصریح میکنند که امام زمان دوازدهمین امام از امامان دوازده گانه است. (البیان فی اخبار صاحب الزمان ص 126) آری اهل بیت مصداق واقعی حدیث شریف پیامبر اکرم و تنها کسانی هستند که اسلام همواره به دست آنها سربلند و عزیز بوده و خواهد بود. در زمان امام مهدی این عزت و سربلندی اسلام و مسلمانان به اوج خود می رسد و اسلام بر همه ادیان غالب خواهد آمد. غالب اهل سنت برای اینکه «لا یزال الدین قائمه حتی تقوم الساعه» در حدیث را نادیده نگیرند و همچنین به احادیث مربوط به آن حضرت توجه کنند، امام مهدی را آخرین خلیفه می دانند، چون در غیر این صورت حدیث نزد آنها معنایی نخواهد داشت. .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.