معیار تشخیص «توحید» از «شرک»  /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

معیار تشخیص «توحید» از «شرک» چیست؟


پاسخ:مهمترین مسأله در مباحث مربوط به توحید و شرک، شناخت معیار آن دو مى باشد و تا این مسأله به صورت کلیدى حل نشود، بخشى از مسائلى که جنبه روبنایى دارد حل نخواهد شد. از این جهت مسأله توحید و شرک را در ابعاد مختلف، امّا به صورت فشرده، مطرح مى کنیم:۱- توحید در ذات توحید در ذات، به دو صورت، مطرح مى شود:الف- خدا (و به تعبیر دانشمندان علم کلام: «واجب الوجود») یکى است و نظیر و مثلى ندارد، این همان توحیدى است که خداوند از آن در قرآن مجید به صورت هاى گوناگون یاد مى کند و مى فرماید:«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىِ ءٌ».[۱] - هیچ چیز، نظیر و مثل او نیست.و در جاى دیگر مى فرماید: «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفواً أحَداٌ».[۲] - هیچ همتا و مانندى براى او نیست.البته گاهى این نوع از توحید به صورت عوامانه به گونه اى دیگر تفسیر مى شود که رنگ توحید عددى به خود مى گیرد و آن این که: خدا یکى است، دو تا نیست.ناگفته پیداست که این نوع از توحید (عددى) شایسته مقام الهى نیست.ب: ذات خدا بسیط است نه مرکّب؛ زیرا ترکّب یک موجود از اجزاى ذهنى یا خارجى، نشانه نیاز او به اجزاى خود مى باشد و «نیاز» نشانه «امکان» است و امکان ملازم با احتیاج به علّت، و همگى با مقام واجب الوجود، ناسازگار است.۲- توحید در خالقیّت توحید در خالقیت از مراتب توحید است که مورد پذیرش عقل و نقل مى باشد.از نظر عقل، ما سوى اللَّه یک نظام امکانى است که فاقد هر نوع کمال و جمال است و هر چیز هر چه دارد، از سرچشمه فیض غنىّ بالذّات گرفته است. پس آنچه در جهان از جلوه هاى کمال و جمال دیده مى شود، همگى از آن او است.و امّا از نظر قرآن آیات فراوانى بر توحید در خالقیت، تصریح مى نماید که به عنوان نمونه، به یکى از آنها اشاره مى کنیم:«قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَىْ ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ القَهّارُ».[۳]- بگو: خدا آفریننده همه چیز و یگانه و غالب است.بنابراین، توحید در خالقیّت به صورت کلّى نمى تواند درمیان إلهیّون مورد اختلاف باشد. چیزى که هست، توحید در آفرینش دو تفسیر دارد که ما هر دو را یادآور مى شویم:الف: هر نوع نظام علّى و معلولى و روابط سببى و مسبّبى که در میان موجودات وجود دارد، همگى به علّة العلل و مسبّب الأسباب منتهى مى شود و در حقیقت، خالق مستقل و اصیل، خدا است و تأثیر غیر خدا در معلول هاى خود، به صورت تبعى و اذن و مشیّت او است.در این نظریّه به نظام علّت و معلول در جهان، که علم بشر نیز از آن پرده برداشته است، اعتراف مى شود. ولى در عین حال مجموع نظام به گونه اى متعلّق به خدا است و او است که این نظام را پدید آورده و به اسباب، سببیّت و به علّت ها، علیّت و به مؤثرها تأثیر بخشیده است.ب: در جهان، تنها یک خالق وجود دارد و آن خدا است و در نظام هستى، هیچ نوع تأثیر و تأثّرى، میان اشیا وجود ندارد و خدا، خالق بلاواسطه تمام پدیده هاى طبیعى است و حتى قدرت بشر، در فعل او نیز، تأثیرى ندارد.بنابراین، در جهان یک علّت بیش نداریم و او جانشین تمام آنچه که علم، به عنوان علل طبیعى معرّفى مى کند، مى باشد.البته چنین تفسیرى براى توحید در خالقیّت، مورد عنایت گروهى از دانشمندانِ اشاعره مى باشد ولى برخى از شخصیّت هاى آنان؛ مانند امام الحرمین [۴] و در این اواخر، شیخ محمّد عبده در رساله توحید به انکار این تفسیر برخاسته اند و تفسیر نخست را برگزیده اند.۳- توحید در تدبیراز آنجا که آفرینش مخصوص خدا است، تدبیر نظام هستى نیز از آن او مى باشد و در جهان تنها یک مدبّر وجود دارد و همان دلیل عقلى که توحید در خالقیّت را تثبیت مى کند، توحید در تدبیر را نیز به ثبوت مى رساند.قرآن مجید نیز در آیات متعدّدى خداوند را تنها مدّبر جهان معرفى مى نماید و مى فرماید:«قل أغیر اللَّه أبغى ربّاً و هو ربُّ کلّ شئ».[۵]- بگو: آیا جز خدا پروردگارى بجویم در حالى که او مدّبر همه چیز است.البته همان دو تفسیرى که درباره توحید در خالقیّت بیان شد، در مورد توحید در تدبیر نیز مطرح مى گردد و از نظر ما مقصود از توحید در تدبیر، انحصار تدبیر استقلالى به خدا است.بر این اساس، این که در میان موجودات نظام هستى، نوعى تدبیرهاى تبعى وجود دارد، همگى به اراده و مشیّت خدا صورت مى گیرد. قرآن کریم نیز، به این نوع مدبّرهاى وابسته به حق، اشاره مى کند و مى فرماید:«فَالْمُدَبِّراتِ أمْراً».[۶]- آنان که امور، نظام هستى را اداره مى کنند.۴- توحید در حاکمیت توحید در حاکمیّت بدان معنا است که حکومت به صورت یک حقّ ثابت از آن خدا است و تنها او حاکم بر افراد جامعه مى باشد، چنان که قرآن مجید مى فرماید:«إنِ الْحُکْمُ إلّالِلّهِ».[۷] - حقّ حاکمیّت تنها از آن خدا است.بنابراین حکومت دیگران باید به مشیّت او صورت پذیرد تا انسان هاى وارسته اى زمام امور جامعه را در دست بگیرند و مردم را به سرمنزل سعادت و کمال رهبرى نمایند، چنانکه قرآن کریم مى فرماید:«یا داوُودُ إنّا جَعَلْناکَ خَلِیْفَةً فِى الْأرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ الناسِ بِالْحَقِّ».[۸]- اى داوود، ما تو را به عنوان نماینده خویش در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم، به حقّ حکم و فرمانروایى نما.۵- توحید در طاعت توحید در طاعت، به معناى آن است که مطاع بالذّات و کسى که پیروى از او، اصالتاً لازم است، خداوند بزرگ مى باشد.بنابراین، لزوم اطاعت دیگران؛ مانند پیامبر، امام، فقیه، پدر و مادر همگى به فرمان و اراده او است.۶- توحید در قانونگذارى و تشریع توحید در تقنین بدان معنا است که حقّ قانونگذارى و تشریع، تنها از آنِ خدا است. بر این اساس، کتاب آسمانى ما، هرگونه حکمى را که از چهارچوب قانون الهى خارج باشد مایه کفر، فسق و ستم قلمداد مى نماید، آنجا که مى فرماید:«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أنْزَلَ اللَّهُ فَاولئِکَ هُمُ الْکافِرُوْنَ».[۹]- آنانکه براساس قوانین الهى حکم نمى کنند، کافرند.«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أنْزَلَ اللَّهُ فَاولئِکَ هُمُ الفاسِقُوْنَ».[۱۰]- آنانکه براساس قوانین الهى، حکم نمى کنند، فاسقند.«وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أنْزَلَ اللَّهُ فَاولئِکَ هُمُ الظّالِمُوْنَ».[۱۱]- آنانکه بر مبناى مقررّات الهى حکم نمى نمایند، ستمگرانند.۷- توحید در عبادت مهمترین بحث پیرامون توحید در عبادت، تشخیص معناى «عبادت» است؛ زیرا همه مسلمانان در این مسأله، اتّفاق نظر دارند که عبادت مخصوص خدا است و جز او را نمى توان پرستش نمود چنانکه قرآن کریم در این زمینه مى فرماید:«ایَّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعِیْنُ».[۱۲]- تنها تو را مى پرستیم و از تو کمک مى جوییم.از آیات شریفه قرآن، چنین استفاده مى شود که این مسأله، یک اصل مشترک در میان دعوت تمام پیامبران بوده است و همه سفیران الهى به منظور تبلیغ آن، برانگیخته شده اند. قرآن مجید، در این زمینه مى فرماید:«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِىْ کُلِّ امّةٍ رَسُوْلًا أنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُو الطّاغُوتَ».[۱۳]- میان هر امّتى پیامبرى برانگیختیم که خدا را بپرستید و از سرکشان و طغیانگران دورى گزینید.بنابراین در این اصل مسلّم که پرستش مخصوص خدا است و جز او را نباید عبادت نمود سخنى نیست و هیچ فردى را نمى توان موحّد دانست مگر این که این اصل را بپذیرد.سخن در جاى دیگر است و آن این که معیار تشخیص «عبادت» از غیر عبادت چیست؟و آیا مثلًا بوسیدن دست معلّم، پدر و مادر، علما و دانشمندان و هر نوع کرنشى که در برابر ذوى الحقوق، صورت پذیرد عبادت آنها بشمار مى رود؟ و یا این که عبادت به معناى مطلق خضوع و کرنش فوق العاده نیست بلکه در آن، عنصرى معتبر است که تا آن عنصر در ماهیّت عمل تحقق نیابد، هیچ نوع خضوع، هر چند در حدّ سجده باشد، رنگ پرستش به خود نمى گیرد.اکنون باید دید آن عنصر که به خضوع ها و کرنش ها، نام عبادت و عنوان پرستش مى دهد، چیست؟ و این مسأله مبحثى مهمّ است.برداشتى نادرست از عبادت گروهى از نویسندگان عبادت را به معناى «خضوع» و یا «خضوع فوق العاده»، تفسیر نموده اند، ولى این گروه، در حلّ یک رشته آیات قرآنى، فرو مانده اند. قرآن مجید به صراحت مى فرماید به فرشتگان دستور دادیم که براى آدم سجده کنند:«وَ إذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ».[۱۴]- به فرشتگان گفتیم: بر آدم، سجده کنید.سجده بر آدم درست به همان کیفیّت بود که سجده بر خدا انجام مى گرفت، در حالى که اوّلى ابراز تواضع و فروتنى بود و دومى، عبادت و پرستش.اکنون چرا این دو سجده یکنواخت، دو ماهیّت مختلف پیدا کردند؟قرآن، در جاى دیگر مى فرماید: یعقوب پیامبر، با فرزندان خود، بر حضرت یوسف، سجده نمودند:«وَ رَفَعَ أَبَویْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أبتِ هذا تَأْوِیْلُ رُؤیاىَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبِّىْ حَقّاً».[۱۵]- و حضرت یوسف پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همه آنان براى وى به سجده درافتادند و یوسف گفت: اى پدر، این است تأویل رؤیایى که پیش از این دیده بودم و خداوند حقّانیت آن را ثابت فرمود.لازم به تذکّر است که مقصود حضرت یوسف، از رؤیاى پیشین، همان است که در خواب دیده بود، یازده ستاره همراه با خورشید و ماه براى وى سجده مى نمایند، چنانکه قرآن از زبان یوسف چنین مى فرماید:«إنّى رَأیْتَ أحَدَ عَشَرَ کَوکَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رأیْتُهُمْ لِىْ ساجِدِیْنَ».[۱۶]من یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم که براى من، سجده مى نمایند.از آنجا که حضرت یوسف سجده بستگان خود را به عنوان تأویل رؤیاى یاد شده مى شمارد، روشن مى گردد که منظور از یازده ستاره، همان یازده برادر وى و مقصود از خورشید و ماه، پدر و مادر او مى باشند.با این بیان، روشن مى گردد که نه تنها برادران یوسف، که پدر آنان، حضرت یعقوب پیامبر نیز براى وى سجده کرد.اینک سؤال مى کنیم: چرا چنین سجده اى که نهایت خضوع و فروتنى است، نام عبادت به خود نگرفت؟عذر بدتر از گناه!در اینجا، گروه یاد شده، وامانده از پاسخ چنین مى گویند: از آنجا که این خضوع ها با فرمان خدا صورت گرفت دیگر شرک نیست.ولى ناگفته پیداست که این پاسخ، بسیار ناشیانه است؛ زیرا اگر ماهیّت یک عمل ماهیّت شرک باشد، هرگز خدا با آن فرمان نمى دهد.قرآن مجید مى فرماید:«قُلْ إنَّ اللَّهَ لا یَأمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ أتقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مالا تَعْلَمُونَ».[۱۷]- بگو: خدا شما را به فحشا فرمان نمى دهد. آیا آنچه را نمى دانید به خدا نسبت مى دهید؟اصولًا فرمان خدا، ماهیّت شئ را دگرگون نمى سازد، اگر حقیقت خضوع در برابر یک انسان، پرستش او باشد و خدا هم به آن فرمان دهد، نتیجه آن، فرمان به پرستش خود خواهد بود.حلّ اشکال، و معناى حقیقى عبادت تا اینجا روشن شد که اصل «ممنوعیّت پرستش غیر خدا» مورد اتفاق همه موحّدن جهان مى باشد. از سوى دیگر معلوم گردید که سجده فرشتگان براى آدم و سجده یعقوب و فرزندان وى براى یوسف پرستش آن دو، به شمار نمى رود.اینک بنگریم چه عاملى موجب آن مى گردد که حرکتى یک بار، عنوان عبادت به خود بگیرد ولى بار دیگر، همان حرکت با همان ویژگى، از جرگه عبادت، بیرون باشد؟با مراجعه به آیات قرآن، روشن مى گردد که عبادت، خضوع در برابر موجودى است که توأم با خدا دانستن و یا نسبت دادن کارهاى خدایى به وى باشد. از این بیان، به خوبى معلوم مى شود که اعتقاد به خدا و یا اعتقاد به توانایى او بر انجام کارهاى خدایى، همان عنصرى است که هرگاه با خضوعى همراه باشد، به آن رنگ عبادت مى بخشد.مشرکان جهان؛ اعمّ از ساکنان شبه جزیره و مانند آنها، در برابر موجوداتى خضوع و خشوع مى نمودند که آن ها را مخلوق خدا مى دانستند، امّا در عین حال معتقد بودند که بخشى از کارهاى خدا که حدّ نازل آن، حقّ بخشودگى گناهان و مالکیّت مقام شفاعت باشد، به آنها واگذار شده است.گروهى از مشرکان بابل در مقابل اجرام آسمانى، به پرستش مى پرداختند و آنها را «ربّ» خود نه «خالق و آفریدگار» مى دانستند، بعنوان کسانى که تدبیر و کارگردانى جهان و انسان ها به آن ها واگذار شده است و سرگذشت حضرت ابراهیم، در مقام مناظره با آنان، روى همین اصل، صورت پذیرفت؛ زیرا مشرکان سرزمین بابل، هرگز آفتاب و ماه و ستارگان را خداى آفریدگار نمى دانستند بلکه آنان را مخلوقات قدرتمندى تلقّى مى کردند که- ربوبیت و کارگردانى جهان، به آنان واگذار شده است.آیات قرآنى نیز که بیانگر مناظره ابراهیم با مشرکان بابل است، روى کلمه «ربّ» تکیه مى کند[۱۸] و لفظ «ربّ» به معناى صاحب و مدبّر مملوک خود مى باشد.عرب، به صاحب خانه مى گوید: «ربّ البیت» و به صاحب مزرعه مى گوید: «ربّ الضیعه» به خاطر این که کارگردانى منزل و کشتزار، برعهده صاحب آن مى باشد.قرآن مجید، با معرّفى نمودن خدا به عنوان تنها مدبّر و پروردگار جهان، به مبارزه با گروه مشرکان برمى خیزد و همگى را به سوى پرستش خداى یگانه فرا مى خواند و چنین مى فرماید:«انَّ اللَّهَ رَبِّىْ وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوْهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِیْمٌ».[۱۹]- خداى بزرگ، ربّ من و ربّ شما است، پس او را بپرستید که این، راه راست مى باشد.و در جاى دیگر مى فرماید:«ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إلهَ إلَّا هُوَ خالِقُ کُلِّ شَى ءٍ فَاعْبُدُوْهُ».[۲۰]- او است خدایى که ربّ شما است، هیچ خدایى جز او وجود ندارد، آفریننده هر چیز است، پس او را پرستش نمایید.و در سوره «دخان» مى فرماید:«لا إلهَ إلَّا هُوَ یُحْیِىِ وَ یُمِیْتُ رَبُّکُمْ وَ رَبُّ آباءِکُمُ الْأَوَّلِیْنَ».[۲۱]- خدایى جز پروردگار یگانه نیست، زندگى مى بخشد و مى میراند، پروردگار و مدّبر امور شما و پدران پیشین شما مى باشد.قرآن کریم، به نقل از حضرت عیسى، چنین مى فرماید:«وَ قالَ الْمَسِیْحُ یا بَنِىْ اسْرائیلَ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّىْ وَ رَبّکُمْ».[۲۲]- حضرت عیسى فرمود: اى بنى اسرائیل، خدا را بپرستید که ربّ من و شما است.از آنچه گذشت به روشنى معلوم مى گردد هرگونه خضوعى که از اعتقاد به ربوبیّت و خدایى طرف و نسبت دادن کارهاى الهى به وى، پیراسته باشد، نمى تواند به عنوان «عبادت» قلمداد گردد، هر چند از نظر خضوع و فروتنى در درجه نهایى باشد.بنابراین، خضوع فرزند در برابر پدر و مادر و خضوع امّت در مقابل پیامبر صلى الله علیه و آله که از چنین قیدى پیراسته است، هرگز عبادت آنان نخواهد بود.براین اساس، بسیارى از موضوعات مانند:تبرک جستن به آثار اولیاى الهى و بوسیدن ضریح و در و دیوار حرم آنان، توسّل به عزیزان درگاه خدا، نداى بندگان وارسته پروردگار، و بزرگداشت زاد روز و یا وفیات اولیاى خدا و ... که برخى افراد ناآگاه به آنها، رنگ پرستش غیر خدا و شرک مى دهند، همگى از گردونه «عبادت» و پرستش غیرخدا، بیرون است. مراجعه شود: شیعه پاسخ مى دهد ؛ ص ۲۳۸ -------------------------------------------------------------------------------- [۱] - شورى : ۱۱[۲] - اخلاص: ۴[۳] - رعد: ۱۶[۴] - ملل و نحل( شهرستانى)، ج ۱[۵] - انعام: ۱۶۴[۶] - نازعات: ۵[۷] - یوسف: ۴۰[۸] - ص: ۲۶[۹] - مائده: ۴۴[۱۰] - مائده: ۴۷[۱۱] - مائده: ۴۵[۱۲] - حمد: ۴[۱۳] - نحل: ۳۶[۱۴] - بقره: ۳۴[۱۵] - یوسف: ۱۰۰[۱۶] - یوسف: ۴[۱۷] - اعراف: ۲۸[۱۸] - انعام: ۷۸- ۷۶[۱۹] - آل عمران: ۵۱[۲۰] - انعام: ۱۰۲[۲۱] - دخان: ۸[۲۲] - مائده: ۷۲ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image